خوشه چین
ما تاوان دادیم
ما دیروز تاوان امپریالیزم وسوسیالـــیزم دادیــم
به مانندچوب های تروخشک،ایزم وهیـــزم دادیم
ازدست دادیم اخلاق آدمی حکیم سعدی شیـــرازی
فرهنگ ابن سینا ومولانا،سنایی وخیام منجم دادیم
فردا خواهیم گفت که بین حضرات ((علی وعمر))
برای داعش وطالب ازبیخ وبن گلیم واقلیم دادیم
من عیارم
من عیارم هســـتم عیــــارم وعیـــار
توهستی سیـــاست مــــــدارخیانــت کار
من خون میـــــــریزم برای حفظ ناموس
توهستی نوکراشغالــــگر نواستعمـــــــار
تحت عنوان تباربرتروامتــــــــــیاز بهتر
باچهرۀ منحوس خزیده چون اژدهــــــار
تودشمنی داری باناموس پرستان کشور
این کاکه های کابل،عیاران مزاروقندهار
نوروز
نوروزروز(جشن)دهقان است
دهقانی که خلقتش انسان است
انسانی که ملیونها جلد کتاب را،درسه جملۀ کوتاه گنجانید.
((پندارنیک،گفتارنیک،کردارنیک))
این روزروزثواب نیست وروزگناه نیست.
اما روزشادی وخوشحالی وتعمیم فرهنگ واخلاق نیک آدمی است.ازین بابت ما باید برای اثبات ادمیت وارزش خلقت انسان وانسانیت صحه بگذاریم که انسان افزار ساز سبب رشد وانکشاف جامعۀ بشری میگردد.
عیاری
سلک عیاری مرتبه ای بلند بالایی است که چون سلسله کوه هندوکش برف گیراست وشمال سازوآب ریز.هیچ گاهی مغرورنمیشود ودرپیش پای موج های سیاه وتاریک زانو نمیزند.هرزمانی که خواست طوفان ساخته وهرزمانی که خواست سیلاب ورنه میرآب عادل است.هرآن کسی که دراین مقام میرسد وزنش کم میشود.قدرت دیدش زیاد می گردد تجربۀ فروان بدست می آورد..
نان کاردارم
اول مه نان کاردارم بعدش زبان کاردارم،ضرورتها وکالاهای مورد ضرورتم برایم زبان تعیین میکند.میدانم که من درکجاهستم،به اشیای مورد ضرورتم چه نام گذاری کرده اند.به خرنیازدارم که بارم را انتقال دهد.
درامریکا دانکی نام دارد.درروسیه اسیول،درهالند ایزل،درایران(الاغ)درافغانستان هم می گویند که چند الاغ پارو بردی.درافغانستان((خر))حیوان هوشیارپاک خور پرهیز ازاشتباه متکرر وحیوان بارکش برای دشمن.
امروزه روزضرورتها همه مبدل به وسایل مدرن شده اند.شرایط مدرن زندگی مدرن اخلاق مدرن وآموزش مدرن به زبان مدرن نیازدارد تا درشرایط مدرن به زبان مدرن تحصیل مدرن کنی.
درزمان مدرن ما به زعیم ورهبرمدرن نیازداریم.زعیم مدرن توسط استادان مدرن تعلیم داده میشوند استادان مدرن با وسایل مدرن آموزش مدرن خیلی ساده وبسیط مدرنیزه میسازند.احساس ومسؤلیت درقبال مردم وجامعه خیلی حساس ظریف ومدرن میشود.
تغییر
عیاران درتغییرجهـــان مـــی اندیشند
درتغیرجهان بخاطرانسان می اندیشند
خودراجزطبــعیت پنداشته افــــزارساز
به عظمت خدای لامکان مـــی اندیشند
انسان مادرخانه ما دردشت دره وصحرا
به خاطر اقوام تاجک وپتان می اندیشند
ازخیمه بیرون آیند بی چرا وچون آیند
ازنقش آنها درتغیر جهان می اندیشنــد
بدین حساب ازگفتاردرای درمیدان کردار
پیرامون برنامه وخط پلان می اندیشند
خــــودرا اگرتغیردهــم
جهــــان راتغیرمیدهـــم
قــــول شـــرف میدهــــم
به جــــوان پیرمیدهـــم
من نمـــــی گویم که منم
سلام بجای شمشیرمیدهم
من وتــــو ازیک جنسیم
قربانـــی ازدوسرمــــیدهم
اگربه عقــــل نیایــــیم درابد
پشت به مانــــند خرمــــیدهم
شمـــال وجنوب،شرق وغرب
اجـــیرجنگی لروبرمیـــــدهم
مذهــــب وقوم مخلوط ومرکب
چوب سوخت خشک وترمیدهم
دست دادن من به تو به معنی
اخطاربه خاین بی پدرمیدهم
ازگفته های یعقوب لیث صفار
((ما نمیخواهیم ونباید بخواهیم مثل حکمرانان وکار گزاران،ظالم زرو سیم بیاندوزیم،اگرکسی چنین اندیشۀ در سردارد.سخت دراسشتباه است.هدف ما بیرون راندن ظالم ازین خاک است.برای رسیدن به این هدف تا پای جان استاده ایم.این سرزمین بایید ازچنگال بیگانه رهایی یابد وتا زنده ایم برای عملی ساختن این مأمول ازهیچ نوع کوشش دریغ نخواهیم کرد.پس ازما هم تکلیف برعهده آنهایی است که احساس زنده بودن را دارند.))
وقت آن
وقت آن رسیده است که بگوییم چرا؟
چرا؟ماسکاو،چرا؟واشنگتن،چرا بروکسل؟چرالندن؟چرا پیکنگ؟چرا عربستان هم دین؟ چرا ایران هم کیش زبان؟ چرا پاکستان پدرکشتۀ من؟چرااین قدرخونهای جاری درکشورمن؟
وطن داراین تنهادرد من نیست.این درد راست وچپ میانه شاه وگداهست که بعد ازخلیدن خاردرپای دردش را میداند که بی وطن شده است.
وطنش راغلامان زرخرید بعد ازشکست فاحش رهبری ناتوان وضعیف ناموس وطن را حراج گذاشتند.فعلن کشورم میان تمامی کشورهای فعلن دخیل هرکه به سهمش دراشغال است.
نه اینکه دردی را دوا نکردند بلکه تباهی وفاجعه را درکشورم سبب شده اند.
باید بگوییم که چرا؟ما بیتفاوت مانده ایم چرا؟آخرتا به کی؟پس بگویید چرا به خواست همگانی پاسخ همگانی نمیدهید؟
درانکشافات
درانکشافات بعدی جای کاسه لیسان خالی نیست
جای برای چاپلوسان ودست لیسان خالی نیست
روند انکشافات وحشت سیرنزولی را می پیماید
تحت عنوان چپ وراست جای ابلیسان خالی نیست
آنان که به معمی میبرندپی خیل آگاهان باخبرند
میان بلی گوهای وحشی جای انسان خالی نیست
توت
توت میله ای خوب دارد مزه مزه داراست دوغ وبادرنگ ومرچ تندش مزه داراست.یک زمان معین دارد این میله تازمانی با ارزش وجالب است که توت شکرک پیدا نکند.شکرک یک نوع حشره طفیلی است که ازخود توت بوجود می آید.بنا این وضعیت ارزش میله توت را ازمیان برمیدارد.
کنون سیاست های جنگ سرازحالات میله توت بیرون آمده است که این طرف وآنطرف جبهه را با پرداخت رشوت وهزینه برخوردارمی ساخت.
کنون این جنگ مبدل به توت شکرک شده است فصل جنگ تغیر کرده است. زنبورکرک را اطفال به دست میگیرند گرگهای پیروشیرهای کورقدرت درنده خویی خودرا ازدست داده اند.هریک اینهارا شکرک خودش ومگسهای خودشان آزارمیدهند.
جرم ما
جرم ما درین است که همیش حق میگوییم
برضد تاریکی شب دم دم شفق میگوییم
این جنگ دراصل جنگ بین دین وکفرنه
جنگی است که برسردیک وطبق میگوییم
آنانکه ضمانت کرده اند فردارا ازبهرامروز
حقیقت همین است نگویید برناحق میگوییم
گوشت را دیگران میخورندوسواربرسرحور
ای بهشتی دروغ تابکی؟علق بلق میگوییم
شکست وطن پرستان
شکست وطن پرستان زمانی به اثبات میرسد که نمی گویند:
کشورتوسط امریکا اشغال گردیده است.
تبدیل به زباله دان آشغال گردیده است.
رها ازدست مردان ووطن دوستان.
تسلیم اوبا شان شغال گردیده است.
نخود سیاه
کنون روزی است که برخیزیم زجـــا
درحرکت شویم سینه خیزرونده به پا
همه به یک آوازسردهیم به رسم کاکگی
وطن ازآن ما بوده وهست ازشاه وگدا
ازماسیاه پوشان وسفید جامگان جان فدا
به خود آمده ایم ازنخود سیاه برگشته ایم
آن گفته شما دروغ سرگردن ما یوغ بود
به رسم اعتراض علیــــه بوش وابا ما
زیرپای توده های مردم ماآتش وکوغ بود
عیاران انقلابی نسل نوین میدهد به تو
نسل برخاسته ازتوده این چنین به تــو
با ادب وبا فرهنگ(عرفان))عزیزی را
با این قماش کشورت زنده شودبه تو
# 0110
ای پـــاره، پـــاره تن به کـجـا میبرند ترا؟
تعصبگران به کُـشـــتن وتَن میبرند ترا
آنان که صدرها را به رکبـار بسته اند
نزد حســود وکــهنه تــــرنگ میـبرند ترا
هیچ تندرست وسالم تان خـدمتِ نکرد
مخدوم بِدان به قیمت زعم میبرند ترا
دهشت گـران ملک تو، بازیگـرِ تفنگ
چون وحشیان به نزد پلـنگ میبرند ترا
پنهان گَران لاش تودر زیر تخته سنگ
زآن قاتـلان به تخـت وزَیَــن میبرند ترا
در هر دیار خدعه ونیرنگ،رنگ ورنگ
با چال خود، به کاخ زرنگ میبرند ترا
نِی حِــــس هــمــدلـی ونـِی حِــس با وطــن
چون غــازیان به خاک ولحد میبرند ترا
افکار مکتبِ تو طراحان جنگ وخصم
تکرار کرده،جنگ وبه جنگ میبرند ترا
م.ه.ع.عزیزی
۲۷
حوت
۱۳۹۵
رفأ همگانی
رفأ همگانی جمله ای است که هیچ گاه کهنگی ندارد.بلکه روزتاروزدرتاروپود وخرد مردم ریشه میدواند وتازه میگردد.ضرورت خودم،خودت،او،غریب بیچاره ناتوان ضعیف وتوانمند است.یعنی تنابی است که ازذهن میتراود دردل بافت
وهمگرایی همگانی،زیاد تررنگ وشکل میگیرد.این جمله درهرقالب جور می آید.خیرمی بینی، ثواب دارد.خدمت به عام خدمت به خلق درحکم خدمت به خود است.
خانه اباد کوچه وگذرت اباد،شهرت وکشورت آباد شخص با اعتباروبا عزت درجهان معرفی میشوی.
آزادی
من لالۀ آزادم، خود رویـم و خود بویم
در دشـــت مکان دارم هم فطرت آهــویم
آبــم نــم باران است فارغ ز لب جویم
تنگست محیط آنجا در باغ نمی رویم
ازخون رگ خویشست گر رنگ برخ دارم
مشاطه نمیخواهــد زیبایی رخســــــــارم
بر ساقــه خود ثابت فارغ ز مدد گارم
نی در طلب یارم نی در غــم اغـــیارم
از سعی کسـی منت بـرخود نپـذیـرم من
قیـد چمن و گلشـــن بر خویش نگیرم من
بر فطرت خود نازم، وارسته ضمیرم من
آزاده برون آیــــــم، آزاده بمـــــیرم من
سال نو تان مبارک
آزادی برای تو رنگهای مقبول چون گلها ی خوشبووبلبلان خوشخوان رنگهای زیبا تحفه میدهد.
برخلاف اسارت برای تو چهره ای سیاه وخشن می بخشد.
آزادی(بهار))است جهان زنده برایت می بخشد.آزادی شرف است عزت است خردمندی آگاهی است وجدان است.برای تومقام انسانیت وآدمیت را معرفی می کند.
درمقابل اسارت دربند بودن تورا ازدارانسانیت بیرون می کشد.تورا وحشی میسازد.تورا درمیدان چون سگهای جنگی درجنگ می اندازند.برایت همه صفات ضد انسانی می بخشد.
همگانی
منزل عیاران نوین انقلابی رفأهمگانی است
ازحاصل رنج ،کارگــر،کسب دهقانـــی است
پیش قراولش روشن فکرآگاه وآزاد باوجدان
ازهر«آت»ومذهب،نیمروزوبدخشانی است
باغ عیاران راکه ببینی درین فصل نوبهاران
شگفته گلهای رنگارنگ ازهرکدام نشانی است
بلبلان سخن گودرین انجمن باآهنگهای دلنشین
راه دفاع میهنی طریقش صرف بهلوانی است
عبدالله واشرف غنی ازین قماش نمیخواهیم
برای تکمیل خلا قدرت خواست همگانی است
کمیته مشورتی دسترخوان من وتو اوهمگانی است
کشتی ها
کشتی های بی حرکت را موج ها درحرکت می آورند.
عیاران نوین انقلابی با بیان حقیقت(سنگ پرتاب مینماید درمیان آب های استاده)).
سال 1345 چهل وپنج بود درلیله دارالمعلمین کابل شبهای سرد یخبدان همه را وادارساخته بود که درزیر کمپل دولا بخوابند وبخاریهای چوبی دردوسمت اطاق خواب آماده به دردادن آتش ذغال سنگ وچوب درکنار بخاری موجود.
یکبارگفتم که لیاس تان را ازتن تان بیرون میکشم.
همگی به خواب رفته بودند آهسته آهسته شروع به انداختن فراون چوب وذغال سنگ درهردوبخاری ودردان آنها هوای اتاق ازحد معمول گرم وحرارت بلند رفت متعلمین بدون آن که بدانند کمپل را از سرخود دور می کردند به تدریج جاکت وپیراهن هم ازتن بیرون کشیده میشد وتنها زیر پراهنی همه ازخواب بیدار وشدت گرما آنها را به خوب نماند بالاخره از گوشه ای صدا آمد که خوشه چین گفته بود که لباس های تان را ازتن تان بیرون میسازم گفته ای بود که درعمل پیاده کرد.
کنون درین میگوید که سنگی می اندازم درمیان اب استناده تا موجی تولید نماید وموج ها باعث حرکت کشتی گردند.وکشتی متحرک دربحرخانواده جنبش وطن پرستان را به ساحل برساند.
میگوید که به نماینده گی ازعیاران نوین انقلابی،عضو((کمیتۀ مشورتی برای ایجاد صلح وحزب آینده برای افغانستان)).ازتمامی احزاب وسازمانهای سیاسی تقاضا میشود.به نمایند ازحلقات مربوط خویش نماینده خویش را به عضویت معرفی بدارند.
تا بتوانیم ازروند انکشافات عقب نمانیم مشترکن درمقابل آهنگ شتابندۀ زمان پاسخ بموقع ارایه بداریم.
ازمجموع برنامه های دست داشته برنامۀ واحد بسازیم.برنامه برای ما وظیفه میدهد که شخصیتها نقش خودرا دارند ولی حلال مشکل نیستند پس به دورارمان مشترک حلق زدن همه یخ هارا ذوب میسازد وموج عظیم باعث حرکت کشتی.