دکتر بصیر کامجو
دکتربصیرکامجو
جنوری 2016 م.
مولفه های تغییر حاکمیت سیاسی شؤونیزم قبیله افغان،
به نظام پارلمانی
مردم ما آگاه اند که ، ساختار" حاکمیت سیاسی شؤونیزم قبیله افغان " که دررأس آن دولت اشرف غنی احمد زی قرار دارد ، با حمایت مستقیم گروه های مسلح طالبان افغان و دولت پاکستان وعربستان سعودی وفعالیت های همسوی برخی از نهاد های سرمایه جهانی ، یکجا مولد جنگ وخونریزی وتداوم قتل وکشتار در کشور ما می باشند. ودولت بدون آنکه تمکینی به مصونیت مردم وزیست اجتماعی جامعه بگذارد، پیوسته درپی استقرار وتقویه حاکمیت سیاسی شؤونیزم قبیله افغان ؛ ونابودی نیروهای بومی این سرزمین واستمرار سیاست زائل شدنِ ارزشهای فرهنگی وزبانی وتاریخی ، میهن ما اند .
بگونه نمونه جنایت ساختار " سیاسی شؤونیزم قبیله افغان " را در 28 ماه حاکمیت سیاسی اشرف غنی احمدزی پیش کش می نمائیم : الجاج عبدالرحیم ایوبی نماینده مجلس ج.ا.ا. در یک مصاحبه تلویزیونی خود گفته بود که : " روزانه در افغانستان 300 نفر شهروند ما کشته می شوند . ودولت گویا موفق به تأمین مصونیت شهروندان این کشورنمی باشد.
اگر رقم 300 نفر را نمونۀ میانگین قبول کنیم ، واین رقم را ضرب 30 روز وحاصل آنرا ضرب 28 ماه نمائیم . جمع معادله بدست آمده ، مساوی است به 252000 نفر.
یعنی ساختار " سیاسی شؤونیزم قبیله افغان " به رهبری اشرف غنی احمدزی در 28 ماه حاکمیت اش 252000 شهروند مارا ، بقتل رسانیده است .
فرآیند استقرار حاکمیت سیاسی وابسته افغانها در سرزمین خراسان وتحقق سیاست کشتار جمعی ، تداوم قتل وقتال وخون وخشونت از احمدشاه 1747 میلادی آغاز تا اشرف غنی احمد زی 2017 میلادی، بدون تفاوت ادامه دارد.
اگرمردم می خواهند که از شر این اهریمن دو ونیم سده ای " حاکمیت سیاسی شؤونیزم قبیله افغان " رهایی یابند ، باید با ارادۀ خلل ناپزیر، در پی نابودی این نعش مردار تاریخ ، ابراز وجود کنند. وبه جای آن نظام پارلمانی مردم سالاررا جایگزین آن سازند ؛ درغیر آن ! سالیان متمادی دیگری این تجاران وخاکفروشان سیاسی به حمایت نیروهای بیگانه ، میهن مارا ویران ، ومردم ما را در اندوه وغم جگرگوشه های ایشان نگه خواهند داشت .
باید تأکید کرد که برخی از رهبران سیاسی غیر افغان درفرآیند زمان ـــ درساختار " سیاسی شؤونیزم قبیله افغان " درسمت های معاون اول ودو وسه رئیس جمهوری یا نخست وزیری ویا متصدی وزارت خانه ها ونهاد های قدرت واداره دولتی ایفاء وظیفه نموده اند.
اما تا آنزمانیکه رهبران غیر افغان، در خدمت تحقق استقرار برنامه های شؤونیزم قبیله افغان قرار داشته اند ، از جانب فرد اول دولت افغانی مورد ستایش وتمجید وبزرگواری قرار گرفته اند . مگر زمانیکه خلاف برنامه های استقرار حاکمیت سیاسی شؤونیزم قبیله افغان واقع شدند ، وخواستند از میهن ومردم وراستی سخن گویند ، بگونه های مرموز آن رهبران را یکی پی دیگری از صحنه قدرت سیاسی ودائره حیات ، برداشتند .
این جفای بزرگ به مردم ما نخواهد بود که یک تعداد رهبران سیاسی غیر افغان ، هنوز هم بشیوه خود نشناسی تاریخ نیاکان ما ، در گیر و دار اخذ سمتی در این ویا آن نظام سیاسی شؤونیزم قبیله افغان قرار دارند. آیا همکاری با چنین نظام های آدمکش وابسته بغیر ، تکتبار ، مزدور ، خاکفروش و واپسگرا ؛ نااستواری وترک وفاداری به نجابت مادر وطن را بیان نمی کند . اگر می کند پس باید این نظام سیاسی خودسر و تک محور را تغییر داد .
مولفه های اساسی تغییر ساختار " حاکمیت سیاسی شؤونیزم قبیله افغان " بقرار ذیل اند .:
اول ــ استقرارهویت ملی :
1 ــ تغییرنام افغانستان به خراسان مدخلی دراه صلح جاویدان ؛
2 ــ تسجیل زبان فارسی در قانون اساسی بمنزلت زبان تفاهم ملی .
دوم ــ استقرارامنیت ملی :
1 ــ شناسایی خط دیورند بمنزلت مرزمشترک بین المللی میان افغانستان و پاکستان وایجاد دیوار أمن میان دوکشور
2 ــ ایجاد اردوی رزمی ومیهنی خود کفاء وغیروابسته
سوم ــ استقرارحقوق ملی :
1 ــ ایجاد نظام پارلمانی مردم سالار
2 ــ انتخابی بودن تمام ارگانهای محلی قدرت وادارۀ دولتی،
3ــ تغییر قانون اساسی برشالوده حقوق شهروندی
3 ــ سرشماری دقیق نفوس وتوزیع شناسنامه شهروندی خراسانی