سنجر غفاری

 

کابل قبرستان مصیبت هاست

پایتخت نشینان فرزندان شان رادرتابوب و بالای قبرستان متولد نکرده اند !

بدون شک هموطنان ما ،در کابل وسایرنقاط کشور، درگیر ناملایمات تحمیلی بوسیله ای اوباشان سیاسی،بنیادگرایان افراطی ، مذهب و سیاست ،نوکران اهداف بیگانه ،حشرات جنگک ماهیگیران استراتیژیست ساز در منطقه مبدل شده اند .

 حمید گل مداری زمانی در پارک زرنگار کابل مداری گری می کرد ، گاهی به شکل تخیلی از آب پغمان ، گر لغمان ، نیشکر ننگرهار و قند بغلان شربتی را در آفتابه ای چرکین اش ترتیب می نمود و به دهن بعضی از تماشا جیان ساده اش می انداخت ، بعدآ روغن کمر دردی ، پودر سفید کردن و درد دندان را که خود تهیه داشت به فروش میرساند ،بدین نیرنگ مقداری پول از جیب تماشاجیان ساده دل و صادق اش را بیرون می کرد ، هیچ نبود تا جنگ مار و موش خرمارا کسی در پارک زرنگاربه وسیله حمید مداری به حافظه داشته باشد ؟  اکنون مشاهده می گردد  که تعریف جنگ ، مشخصه ای نظام و حکومت داری در کشورما نیز،در کسول همین مداری وقت قرار گرفته و بازی روی سرنوشت همگانی، درپایتخت وسایر نقاط کشوربدست شاگردان حمید گل مداری ادامه دارد . 

 هم شهریان کابل، با گذشت زمستان سرد و خونین ،انتظار آمد آمد سال نو و بهار نو را دارند  ، کابل مبدل گردیده است به شهری که زندان دارد و زندان بان ندارد ، گورستان ای که در هرقدمی اش انسانی در تابوت ، لبه ای قبرستانی منتظراست تا به خاک سپرده شود ! وای به این ملت ای که از صبح صادق با شنیدن آ‌ذان محمدی چشم می گشاید ، به عبادت و نیازش الهی توکل کنان از خانه اش پی لقمه نانی بیرون می گردد ، اما دوباره آمدنش را تظمینی نیست که نیست ؟  مردم در حافظه دارند که صبح کشورشان همیشه خونین و پوشیده از غبارجنگ و ناباوریها نبوده ،آفتاب درخشش داشت که امروز ندارد، فریاد الله واکبر جوشش و آرامش بخش بود که امروز نیست ؟ برعکس باشنیدن تکبیر الله و اکبر ذهن ها حادثه آفرین گردیده است ، انسان ها به خاک و خون غلتیده ، مادری ، پدری ، اطفال و نوجوانی به سیاه پوش شدن کشانیده میشود ، وای خدایا !!!این حکومت اسلامی است ؟، این نظام وحدت ملی است ؟ و بلاخره این نتیجه ای جهاد رهبران تنظیمی و طالبانی است ؟ ویا پایان یک اشغال اشکار، آغاز یک اشغال پنهان دیگری تحت عنوان شکست نظام به اصطلاح کمونیستی ، استقرار نظام  دموکراسی ، قانون وعدالت اجتماعی ، نجات اسلام ومردم افغانستان ، بازسازی و تآمین حقوق زنان و اطفال کشور ما که امروز اسیر جنگ سالاران تفنگ بردوش، حلقه ای اسارت درگردن دارند ، جیره خواربودن به وسیله ای اقمار دیگری که هم دوست و هم دشمن رابه اصطلاح ، دوتربوز دریک دست دارند ( رهبری نظام وحدت ملی و رهبری طالبان مسلح را ) این است نجات و آزادی ؟  ثانیآ شهر کابل بوسیله قوت های مسلح افراد و اشخاص مختلف دولتی ، رهبران تنظیمی ، رهبران گروه های قومی و قبایلی ، افراط و اشخاص چپاولگری به القاب و عناوین مختلف ای که تحت حمایت خارجی ها قرار دارند ، یکعده نقاب پوشان و جنگ افزار داران اجنبی ،مرکز و اطراف شهر کابل را به حصار های جنگی مبدل نموده اند ، کابل پایتخت کشور اسلامی ، شهرآرامش انسانی معلوم نمی گردد، سنگر بندیها نظامی در مکاتب ، شفاخانه ها ، ادارات دولتی و حتآ اماکن مقدسه و تفریگاه ها ، زایشگاه و اطراف محلات زیست مردم نیز حصار های نظامی کشیده شده است ، اسلحه و وسایط زرهی همانند مورچه ها و حشرات مضره در شهر تراکم دارد،  چسان میتوان احساس نمود که پایتخت کشور ما سلامت کشور ما است ؟ متآسفانه بگویم که کابل بوسیله گروه های مسلح ،افراد و اشخاص نا مطلوب ای که عاملین بحران و وسیله ای تحمیل نا هنجاریهای ملی بدست استخبارات بیگانه قرار دارند ، به شکلی از اشکال ملت را اسیر اعمال شان گردانیده ، قانونیت ، علمیت و امنیت ملی را دستخوش اعمال خودکامگی های شان شده است ،همین حالا مردم کابل  اسیر قوت های مسلح گارنیزیون کابل ، حوزه های مختلف امنیت ملی ، پولیس، قوت های خاص ضربتی پولیس خاص ، کوماندوهای امنیت ملی ، قوت های مسلح خودی قوماندانان جهادی ، رهبران تنظیم ها ، رهبران قومی ، نیروهای مسلح شخصی وکلای پارلمان ، گارد های شخصی معاونین رَیس جمهور، ریس اجرايیه و معاونین اش ، وزرای مختلف مربوط به تنظیم ها و انواع افراد مسلح گارد های شخصی قرار دارند ،که در موجودیت این انارشیزم باید مردم کابل ماه یک مراتبه به غسل خون فرزندان شان بوسیله انتحاری طالبان قربانی بدهند ، دشوار است تا تفکیک نمود که قانون و حراصت از مردم عادی کشور بردوش کدام یک از این افراد مسلح و قانون شکن ، که هر سرک و چهاراهی  کابل را در اختیار دارند ،راه های عامه ، همه به روی عابرین  مسدود است ، قطار های زرهی بدون در نظر داشت نظم شهری و ترافیکی در هر مسیر و استقامت که خواست حرکت می نمایند ،در کجاست ؟چشم بینا و دستان آشنا که درد و ناراحتی مردم شهر کابل را ،که بنام مردم به کرسی قدرت تکیه زده اند بشنوند ، ببینند و لا اقل به خود بیندیشند که فردا تابوت و قبرستانی در انتظار آنها هم قرار دارد .  اداره ریاست جمهوری ، در تضاد با اداره سپیدار، قوت های مسلح و محافظتی ریاست جمهوری ، وزارت های دفاع ، امنیت ملی و وزارت داخله کشوردر بوجود آوردن نظم شهری عاجز و تماشاگر هستند ، قوماندانی گارنیزیون کابل مصلحت پذیرو دستورگیرنده مقام ریاست جمهوری است ، استقلالیت اجرایوی و صلاحیت وظیفوی ندارند ، نمایشی است ، تپه های بلند اطراف کابل بوسیله قوت های مسلح معاونین ریاست جمهوری و سایر هواداران آزادمنش در نظام چندین مشیمه ای دستان بیگانه ها اشغال و به سنگر دفاعی شان ،شهر کابل و مردمش مبدل گردیده است . کابل امروز به زون های مسلح افراد زورمند تقسیم گردیده است ، شمال کابل بخش تنظیم های جهادی دری زبانها ، زون غرب به بخش مسلح شیعه ها، زون جنوب شرق به افراد مسلح حزب اسلامی و پشتوزبانها ، ساحات لوکس شهری و نقاط کلیدی وزیر اکبر خان به زون امنیتی مسلح ازبک ها، شهر کهنه و اطراف ارگ ریاست جمهوری علاقه ای غیر به کوچی نشین های پایتخت ، و به همین شکل وزارت های دفاع ، داخله و امنیت ملی نیز تقسیمات بل خصوص خویش را داشته ، گهواره کشور با تناب های پینچگانه در دستان قانون ستیزان عصر نظام وحدت ملی قرار داشته، قانونیت و مصونیت ملی درگودال تفکر ضد اندیشه و اهداف انسانی ومردمی این خدمتگذاران اجیربه اعدام محکوم شده است ، که هر لحظه امکان کشمکش های خونین ،  درگیری های مسلحانه ای قومی ، لسانی و سمتی  بوسیله شان  در پایتخت کشوردور از تصور نیست ، همچنان دشمنان سوگند خورده اراده و عزت ملی در کمر بند های اطراف کابل و ولایات کشور در انتظارروشن شدن جنگ در پایتخت کابل و ولایات مختلف کشور می باشند تا باشد که پایانی به تسلط نظام تاریک وحدت ملی برای سناریست های آن مساعد گردیده، بادور نمودن این دندانهای پوسیده از شا رگ های ملت ما ، نهنگ دندان های دیگری را برشا رگ منافع ملی ما فرود ببرند،این که کابل شیر دروازه و آسمایی دارد ، کابل امروز که  فرزندان روزهای دشوارش همین اکنون در قوای مسلح کشور، این همه مصیبت و قربانی را قبول کرده و در تابوت متولد و در گورستان خسپیده نیستند،مسولین نظام  تحویل نمی گیرندو همگان مشغول خود هستند ،قانون انسانی اگربوسیله شان  پایمال است ، اما شهامت و صبوری ، قامت بلند شیر دروازه و آسمایی ، اتحاد ملیت های بیدار وبرادر وار همه ساکنان کابل ، از کوتل یک لنگه ، تا کوتل خیرخانه ، سید نورمحمدشاه مینه و عاشقان وعارفان ، برچی و قلعه شاده ، دروازه لاهوری و مرادخانی ، افشار سیلو و ادرلامان ، قلعه شاده و دهمزنگ ، چهارقلعه و شهرنو، تا به چاسو و جاده میوند اش را نباید از یاد ببرند ، قیام بالاحصار و حمله بالای تپه ای شیرپوررا که در زمان حضور انگلیس وکشته شدن  کیوناری سفیرانگریز، راشیر مردان و شیرزنان کابل راه اندازی کرده بودند  ، اکنون هم مردم تصمیم دارند تا در آینده نزدیک باید کابل را چان ( پاکسازی ) نمایند . در این امر ملی همگان فرزندان شهامت و عزت ملی هستند ، هیچ تبعیض و قوم گرايي ، شیعه و سنی بودن مطرح نیست ، قیام با نام آزادی و پاکیزه سازی کابل آغاز میشود . شب ظلمت ، آتش دوامدار  ندارد ،انشاالله دیگر با تکبیر نعره الله واکبر  جوش و خروش  صبح آفتابی رادرکابل با نوید آزادی وآرامش همگانی به استقبال می گیریم . کابل زنده است ، اسیرنمی شود، شیرپور، بالاحصار، شیر دروازه و آسمايي اش گردن شکن بوده ، متکبرین  وگردن کلفت های جا طلب ، مغرض و مغرورهیچگاه در کابل و برکابلیان حکمروایی کرده نتوانسته ، بدانند که عاشقان و عارفان اش ضامن کابل ، تپه های بی بی مهرو ، شهرارا، کلوله پشته ، شیرپور، مرنجان و تپه توپ گذرگاه کابل   برای پاکسازی ،آزادی و صفا  قلبهای مردم کابل به نا پاکان و دشمنان اش پناه وعزت نمیدهد . 

کابل مداوم بر سر خود تخت و تاج علمیت و پاکیزه سرشتان شکسته نفس و فروتن  داشت . 

آن جا که عشق مثل همیشه رواج داشت  .

سنجر غفاری              

 

 


بالا
 
بازگشت