سیدهاشم سدید

29.3.2016

 

توضیح چند مطلب ضروری

(بسط یادداشت مختصر قبلی به دلایلی ضروری بود)

نقد عالمانۀ آقای عالم افتخار را در ارتباط با مقالۀ "تلاش های روشنفکران دینی قطعاً حلال مشکلات مردم نیست" خواندم. به راستی یک سری حرف ها آنگونه که باید با شرح کامل بیان می شد، بیان نشده است و به همین دلیل ناگزیرم از یک طرف از خوانندگانی که نتوانسته اند از آن مقالۀ نارسا چیزی بفهمند پوزش بخواهم، و از جانب دیگر چند نکتۀ ضروری را برای درک بیشتر نیت خویش ذیلاً ابراز کنم:

1ـ شاید بهتر بود عوض کلمۀ "قطعاً" کلمۀ "قطعی" را ـ بعد از کلمۀ "مشکلات" ـ به کار می بردم. شکی نیست که تلاش های روشنفکران دین در راستای حل یک سری مشکلات ما در خصوص دین رهنمود های با ارزشی هستند که می توانند ما را در جهت درک خیلی از مسائل دینی قابل بحث و فحص و قابل دقت کمک کند.

در واقع کارهای قابل قدرهمین روشنفکران دینی بوده که ما را در جهت نقد از دین سوق داده است. اما کلمۀ قطعی، به معنی سد در سد، می تواند سد در سد درست باشد، زیرا کار روشنفکر دینی، همانگونه که از نامش پیداست، کار پیرامون توضیح دگراندیشانۀ دین از درون دین و برای حفظ و بقای دین و نجات آن از گزند نقد  و از اعتبار افتیدن است؛ امری که من آن را در غایت و به صورت قطعی حلال مشکلات اجتماعی ـ سیاسی ـ اقتصادی ـ فرهنگی ما، که تقریباً به صورت کل از ناحیۀ دین منشاء می گیرد، نمی دانم.

روشنفکر دینی، روشنفکر به معنی اصلی کلمه نیست. روشنفکر غیردینی دین را از بیرون، بدون این که دغدغۀ دین داشته باشد، مانند روشنفکر دینی، یا خود را پابند دین بداند، با شناخت دقیقی که از ماهیت دین به عنوان تفکری ساختۀ ذهن بشر و پر ار عیب دارد، مورد نقد قرار می دهد، و هرگز قصد آن را ندارد که کماکان مردم را مفتون و شیفتۀ دین سازد و در زنجیر تفکرات دین برای ابد گرفتار کند.

از همین جاست که طی مقالۀ "تلاش روشنفکران دینی..." از مردم دعوت به عمل آمد تا کار را در محدودۀ کار روشنفکران دینی تعیین و محصور نکنند و بکوشند که مستقیماً به اصل منبع و اندیشۀ دینی توجهی منتقدانه مبذول بدارند.

همه می دانیم که از پیدائش دین تا امروز هزاران مفسر به قصد قابل قبول ساختن بسیاری از سخنان و مطالب دین، ازدین تفسیرهای گونه گون کرده اند، اما هیچ یک از این مفسرین نتوانسته اند با تفسیرها و با تلاش های مجدانۀ خویش قناعت انسانان صاحب خرد را فراهم کنند. چرا؟ چون اساس سخن قابل توجیه نیست!

به همین دلیل است که من می گویم بعد از یک آموزش مقدماتی از همین روشنفکران دینی به تحلیل خودِ تفکر دینی، نه تفسیر و نظر و باور این یا آن ملا و مولوی و...، یا اکتفاء به گفته های برخی از روشنفکران دینی، بپردازند. زیرا تا این تفکر در اصل و از اساس به صورت جدی نقد نشود، هیچ چیزی در زندگی فردی و جمعی ما عوض نمی شود.

بنابراین هر انسان خردمندی که شایق تغییر در سبک زندگی مجموعۀ انسان های این سرزمین، یکبار و برای همیش است، به نظر من، در قدم اول باید به برهم زدن اساس بنای دین بپردازد.

کار روشنفکران دینی براندازی این بنا نیست. دلیل کاربرد کلمۀ قطعی ـ به جای قاطعانه ـ هم همین است. کسانی که به گونۀ دیگر فکر می کنند هم حق دارند همانگونه که می خواهند فکر کنند، منتها نظر من همین است که گفته شد.

2ـ من نظر جناب داکتر سها را تأئید می کنم. نوشتۀ من متوجه کتاب باارزش ایشان نیست، زیرا کتاب ایشان نقد جامع دین به معنی بنیادین کلمه است، نه توجیه گری و به اصلاح "سیم گل" کردن بنای از ریخت افتادۀ دین.

جناب دکتر سها روشنفکر دینی نیستند، بلکه روشنفکر غیردینی، یا روشنفکر به معنی واقعی کلمه هستند. ایشان با انگشت گذاشتن روی خیلی از مطالب قابل نقد در قرآن در پی توضیح این مطلب هستند که دین را به هیچ صورت نمی توان اساس تفکر خویش برای شناخت صحیح هستی قرار داد.

روشنفکرغیردینی مطابق به ده ها آیت قرآن به این نظر است که: وقتی همه افعال انسان به مشیت و خواست خدا انجام می پذیرد، دوزخ و جنت و مکافات و مجازات چه معنیی پیدا می کند؟ روشنفکر دینی، اما می نویسد: "نکتۀ دومی که در باب بهشت و جهنم هست، و باز باید به آن عنایت کنیم، مسئلۀ جاودانه بودن آن است. ما از لذات، در این جهان، البته بهره مند می شویم، و گاهی لذات بهشتی را هم مانند لذات دنیوی می شماریم. اما فراموش می کنیم آن عنصری و شأنی و وجهی در نعیم بهشتی هست که هیچگاه و به هیچ وجه در این جهان وجود ندارد و نمی تواند وجود داشته باشد و آن قصۀ جاودانگی ست..." (دروازه های بهشت، سروش)

یکی از دلایلی که من می نویسم در باب دین پژوهی چند قدم فراتر از روشنفکر دینی باید رفت، همین است، که روشنفکر دینی نه تنها از وجود، مثلاً، بهشت سخن می زند، که شآنی و وجهی و لذتی جاودانۀ آن را نیز تأئید می کند. 

3ـ من باور به محال بودن هیچ کاری ندارم؛ اما به زمان بر بودن کارها، به نسبت سنگینی آن ها باور دارم. به این هم باور دارم که سنگینی یک کار نباید سبب عقب نشینی انسان از انجام آن کار گردد.

کار در این راستا دشوار و خطیر است، اما دشوارتر و خطیر تر از کار روشنفکرانی مانند ولتر، و دیگران در دوران تاریک و بی نهایت وحشتناک قرون وسطا نخواهد بود.

4ـ لوتر کشیشی تجدد طلب بود، اما آن گونه که می نویسند هیچ وقت در فکر جدائی از کلیسا نبود. او با تعصب دینیی که داشت به شکل بسیار افراطی با یهودیان ابراز دشمنی کرد، درحالی که مارکس، به طور مثال، چون روشنفکرغیردینی بود، ضمن نقد از دین در"مسئلۀ یهود"، به دفاع از یهودی ها برخاست.

لوتر انجیل را تفسیر کرد؛ نه نقد! لوترتنها دربعضی موارد به اصلاح دین پرداخت. حکایت بهشت و دوزخ، حکایت خلقت، همان گونه که درعهد قدیم و عهد جدید آمده است و... و هزارها موضوع و مطلب قابل بحث دیگرهنوزهم در این دو کتاب موجود است. می خواهم یکبار برخورد ولتر و برخورد لوتر و کالوین با دین مقایسه شود تا کار روشنفکرغیردینی و روشنفکر دینی بهتر تفکیک گردد.  

5ـ به فکر من از بشر دم بریده هر کاری ساخته است. همین انسان ظاهراً ضعیف هم کوه ها را از سر راه خویش برداشته است، هم دریا ها را مهار کرده است، هم بدون بالون آکسیجن به کوه همالیا برآمده است، هم به فضا و مهتاب رفته است وهم به ساختن پیچیده ترین دست آورد های انسانی ـ تکنولوژی مخابراتی با سد ها عملیه مختلف آن ـ به شکل موفقانه دست زده است. آخر کارش هم هنوز معلوم نیست.

با سوراخ کردن این کوه عظیم )به قول آقای عالم افتخار با کندن تونل) زمین های خشک ذهن انسان های سرزمین ما سیرآب نمی شوند. باید همۀ کوه هائی را که دین ایجاد کرده است، برداشت، با همه بزرگی آن ها! آغاز این کار بسیار عظیم ـ به نظر برخی ها ناشدنی ـ با همین قلم های شکسته زیبنده خواهد بود. اگر اراده باشد، بالاخره یک راه پیدا می شود!

6ـ قصد من در حال حاضر نقد دین به گونه ای است که سرشت دین، همان گونه که هست، برملا شود.

براندازی "فرهنگ" ـ من از زیر و رو کردن تمدن اسلامی حرفی بر زبان نیاورده ام ـ تنها زمانی میسر می گردد که تفکر دینی بدون سازش کاری و مجاملت زیر شلاق نقد بی امان و جدی گرفته شود و مردم به ماهیت اصلی دین پی ببرند.

7ـ نگرانی من هم این است که روزی "شیطان"، چنان که به آن مرد کر و کور و لنگ  گفت، ما را هم مخاطب قرار ندهد و نگوید: پشت مرا چرا گرفته اید؟ بروید اول کتاب تان را به درستی بخوانید، بعد اگر مرا گناهکار یافتید، بیائید و مرا ملامت کنید!

من از هر کاری در این راستا، به هر اندازه، و به هر شکلی که باشد، حمایت می کنم و هیچ عذری را موجه نمی دانم!

 

 


بالا
 
بازگشت