استاد صباح
منبع فساد، بروکراسي وغارتگري درکجاست؟؟؟
دولتمردان کنوني! لحظه يي با خود خلوت نموده وبه اين بي انديشيد که طي اين سال ها چه خدمات ارزشمند را به ملت و ميهن انجام داده ايد؟ . قيرچند کيلو متر سرک وسيله کمک مستقيم خارجي صورت گرفت، نشروپخش اخبار، راديو و تلويزيون کارشما نيست و چند سرمايدار با کمک پيدا و پنهان کشورهاي غربي بخاطر نمايش دموکراسي که غربيها از آن بحيث وسيله يي استفاده مي نمايند، دست به چنين اقدامي زده اند. اگر منظور شما از مکاتيب است با اندوه و درد که با موجوديت نظاميان حدود چهل کشورهنوز نيز مکتب و مدرسه به آتش کشيده شده و اطفال وطن از رفتن به مکاتب منع ميشوند. لطفآ اگر براي يکبار هم ميشود، ازروي انسانيت وافغانيت، بفرمايید که طي اين مدت چقدر از کمکهاي خارجي و از دارايي ملي به باد فنا رفته وازينطريق اطرافيان، همرزمان و دوستانت صاحب ثروت و دارايي شده اند؟ چرا ازحساب و محاسبه ميترسند؟ چرا يکروز نشد که صادقانه و شريفانه قاتلين داکترعبدالرحمان، حاجي قدير، محصلين پوهنتون کابل ... فهرست قاچاقچيان مواد مخدر، سران فاشيزم قومي (از هر قوم و ملت که باشند)، عاملين بمباردمان و کشتار بيگناهان، قاچاقبران معادن و آثار تاريخي ... را به ملت معرفي نمي نمایيد؟ تا خير و سعادت دو جهان را نصيب گرديد . يقينآ که جرئت چنين کاري را نداريد . پس خوب گفته اند : (که آزموده را آزمودن خطاست) . گمان نميکنم که ملت ديگر فريب رنگ و نيرنگهاي رنگارنگ را بخورند.
آنچه وضعيت عمومی جامعه سياسی و اجتماعی را درساحه
مخوف و سوزنده تحت شعاع خويش قرار داده و ميدهد يکی فساد اداری و ديگر بروکراسی
است. رشوه ستانی بسيار پيشرفته در دولت وساير تعارفات اجباری از يکسو ، بقدرت
رسيدن و سهيم ساختن افراد غير مسلکی و غير علمی در دستگاه دولتی از جانب ديگر ،
در امر انحراف دادن اصوليت ، رکود و کارشکنی ها زمينه سازی خوبی در امر گسترش و
بروز فساد اداری بشمار ميرود.
ملت که سه دهه درآتش خون و نفاق ، داروندارش را از دست داده ، ديگر نمی تواند
بدبختی های بروکراسی و فساد اداری را به دوش آگنده ازخون خويش تحمل کند. ملت در
خون نشسته افغانستان بايد بداند که اعمال آنعده عناصر استفاده جو که کوچکترين
پابندی به هيچ قوانين بجز منافع خودشان ندارند ، قابل عفو و بخشش نبوده و
نخواهد بود و شايد فراموش کنند که سازندگان فساد اداری هرگزبخاطر نمی آورند تا
مدت طولانی به اعمال بنيادگرايانه و خائنانه برخلاف اتحاد ملی ، عسل زهرآلودی
را وابسته به استعمارکهن و جهان خواردر گلو فروبرند.
تاريخ اين دوره که بيانگر اعمال و کردار انسانهاست،
آيينه وار بروی عملکرد های انسانی قضاوت خواهد کرد و کتمان جای هيچ خاين ملی را
بدون چالش نخواهد گذاشت.کسانيکه فساد اداری را بره می اندازند و يا زمينه های
مختلف را دراين جهت مساعد ميسازند دشمنان مخفی و آشکار ارمان ملی و انسانی ملت
ماست.فساد اداری ناشی از سوء استفاده از قدرت دولتی است که در قدم نخست دوستان
و خويشاوندان را در شعاع قدرت شريک می سازند و بعدا بنام های بازسازی و نو سازی
به دستبرد دارايی های عامه متوسل ميگرند.
اين آفت ها و جراثيم در رگ رگ سيستم اداری حکومت بحيث يکی از مزمن ترين مکروب
وجود دارد که بايد بهر وسيلهً ممکن برای اصلاح سيستم اداری ، نصب افراد شايسته
و کاردان در پست های اداری و تاسيس يک اداره معقول با معيارهای مسلکی و اصل
شايستگی در نظر گرفته شود. و با تقويه و روحيهً بازدهی کار و حسابدهی درمقابل
اين غدهً سرزانی درجهات مختلف مبارزه جدی و پيگير صورت گيرد. البته اين کار تا
زمانی محال است که تعيين و انتخاب کدرها براساس شايستگی صورت نگرفته
باشد.ارزيابی های دقيق در تاريخچهً ادارات کنونی ، مبين اين حقيقت است که در
اکثر ادارات دولتی ماموران سفارشی بيشتر از حد معمول متراکم گرديده ، و اين
اشخاص چون توانايی کارهای محوله را ندارند ، زمينه بی بندباری ها را مساعد
ساخته است که در نتيجه زمينه هرچه بيشتر فساد اداری را بوجود آورده و موثريت
اداره را ازبين برده است. بگونه مثال : نصب ملا در پست های تخنيکی کار خلاف
پرنسيپ های علمی و اداری است. اگر فضای ادارات دولتی از وجود عناصر فاسد ،
بنيادگرا ، خاين و استفاده جو پاک گردد، اگر دولت فعلی از عملکردهای سازشکارانه
با بنيادگرايان جاه طلب وکور دست بکشد و اگر ظرفيت ها مطابق قابليت افراد و
اشخاص با فهم ، صادق و متعهد به آرمانهای ملی افغانی ونيز معيارهای شايسته
سالاری در نظر گرفته شود ، به يقين که مشکلات ازسر راه برطرف خواهد شد. هنوز
دير نشده است که مسئولين امور به سوی قانون مداری وتطبيق اصول و قوانينی که
تامين کنندهً منافع عليای ملت ماست گام های صادقانه، دلسوزانه ومسئولانه
بردارند تا باشد تطبيق قوانين عدلی ، قضايی و ساير لوايح و مقررات تحت شعاع و
انضباط و مسئوليت پذيری در جامعه به گونهً يک فرهنگ اداری محل تطبيق خويش را
دريابد و دواير دولتی از لوث عناصر بنيادگر ، استفاده جو و بيسوادی که با نيش و
نوش از پوست و استخوان مردم ما به اعتبار مردم افغانستان استفاده می نمايند و
يا بنياد اجتماعی نوپای مردم را که سده ها عذاب کشيده اند با فرايند و بازتاب
فساد اداری هستی ملت ما را به يغما ميبرند روی معيار های حسابگرانه به چنگال
قوانين عدلی و قضايی مجبور به تصفيه حساب گردند. و دور نيست که مردم ما با مشت
کوبندهً قانون و علاقمندی به حفظ دارايی های عامه و بيت المال اکثر کسانی را که
با سوء استفاده از قدرت مرتکب چنان خيانتی گرديده اند مورد بازخواست و سرزنش
قرار بدهند ، زيرا در امتداد زمان، تاريخ آيينه تمام نمای افعال و اعمال مردم
است.
وبرای جلوگيری از رشد و انکشاف بيشتر فساد اداری لازم است طرح سيستم حکومت و
نظام اداری آن سه اصل زير را هرچه
زودتر مورد تطبيق و عمل قرار دهند.
بالا بردن ظرفيت ها براساس ظرفيت ها و لياقت
شفافيت ورعايت عدالت پسندی که همهً آنها چون حلقه های زنجيرباهم درارتباط اند.
حسابدهی از نظر عام بازپرسی ، بررسی و ارزيابی ميزان پيشرفت امور محوله حکومت
است. در نظام های غير ديموکراتيک ، سيستم حسابدهی به اراکين دولت متعلق بوده که
نقش مردم درکشورهای مانند افغانستان دراين پروسه ناچيز پنداشته می شود ، در
حاليکه در نظام های ديموکراتيک ، اين سيستم حسابدهی بصورت واقعی وجود دارد.
مردم نقش عمده در تمام وجوه ها و مراحل مصرف و ميزان درآمدها دارند ، زيرا
دارايی به تمام مردم تعلق دارد نه به يک مشت بينام و بی نشان ، بنيادگرا ،
متعصب ، خاين و چپاولگر که بر مسند قدرت تکيه زده اند.آيا دولت حاکم که با
مشارکت گروههای جهادی که دست شان به خون هزاران افغان مظلوم رنگين است ، قادر
به ارايه حسابدهی شفاف برای مردم افغانستان است؟ چند پروژهً عمرانی ازين وچوه
در دست اجرا قرار گرفته است؟ آيا دارايی های اعضای حکومت و رهبران جهادی تحت
کنترول است و ازايشان در مورد سرمايه های باد آورده شان سوال شده ميتواند؟ پس
بدون شک و با قاطعيت تمام اين چور و چپاول ، اين غارت و نيرنگ و اين خيانت را
نتيجهً عملکرد بنيادگرايان کور و از خود راضی دانست.تجارت دارايی های عامه
بمنظور اهداف و مقاصد شوم شخصی ، حيف و ميل سرمايه های ملی ، قاچاق مواد مخدر
بوسيلهً اشخاص درجه يک سهيم در دولت. بطور مثال کشف کارخانه توليد مواد مخدر در
بدخشان ، زرع و کشت کوکنار در صفحات جنوب و در مربوطات کابل ـ پغمان ، تصرف
ملکيت های شخصی عوام توسط گروپ های نابکار سياف ـ ربانی ، اين سردمداران بزرگ
اسلام که هميشه سنگ دين و ناموس به سينه می کوبند و فقط با استفاده از نام
اسلام و بنيادگرايی تحت پرچم جهاد و مبارزه مرتکب همچو فجايع ، جنايت و خيانت
گرديده اند ، آيا رسوايی ديگری ازعملکرد اين مبارزين هميشه حاضر درچپاول ، غارت
و قتل نميتواند باشد؟ اين اصل را کی ها پاسخگو و کی ها حسابده هستند؟
مبرهن است، تغيير اذهان عامه و منحرف ساختن آنها ازمسير واقعيت ، متزلزل ساختن
اذهان عامه بخصوص قشر کم سواد و بيسواد ، تکيه زدن و قضاوت نمودن روی عملکردهای
که در جامعه افغانی در گذشته ها صورت پذيرفته يکی ديگر از اهداف شوم
بنيادگرايان در طول دوره های گذشته و کنونی بوده است که با کمال تاسف بازهم دست
الوده درخون ، مال ، ناموس و مال اين جنايتکاران بازهم شريک خوان گسترده از
سخاوت حکومت فعلی است که با سازش های غير انسانی و افغانی بازهم دهن جوال را با
اين عمال نابکار و مغرض گرفته اند.مردم افغانستان اين خيانت و سازش های را که
در تاريخ افغانستان نظير آن جز در زمان زمامداری کرزی ديده هرگز فراموش نخواهند
کرد.
مدير بخش مطالعات بين الملل و استاد فلسفه و علوم سياسى دانشگاه واترلو كانادا
از «عدالت پس از جنگ» مى گويد. «عدالت پس از جنگ از جنگ سرد تا كنون مسئله بوده
است. همواره به آغاز جنگ و درگيرى هاى آن بسيار توجه مى شود در حالى كه دوران
پس از جنگ از نظرها غافل مى ماند. وي از حضار مى پرسد چرا بايد به دوران پس از
جنگ توجه داشت؟». او خود در پاسخ مى گويد كه پايان دادن به جنگ مهم است و
بازسازى پس از جنگ نيز به همان اندازه اهميت دارد تا از جنگ هاى ديگر جلوگيرى
شود. اگر چنين نشود بايد منتظر جنگ هاى بعدى ماند. عدالت پس از جنگ با مسئله
عدالت در شروع جنگ در ارتباط است. اگر شروع جنگ ناعادلانه باشد، پايان آن
زهرآگين خواهد بود. موصوف سپس تفاوت هاى تجاوزو «تجاوز خارجى» را برمى شمارد.
«تجاوز استفاده از زوربراى تعرض به حقوق يك فرد است.» در حالى كه «تجاوز خارجى
استفاده از نيروى نظامى براى تعرض به حقوق يك جامعه است.» وي آنگاه مى پرسد كه
آيا سرنگون كردن دولت يك ملت عادلانه است؟ در اين موقع برخى به آرامى گفتند،
نه. « نزد من جنگ بايد پاسخى در برابر يك تهديد بالفعل باشد.» آمار نشانگر آن
است در جنگ افغانستان از نوامبر ۲۰۰۱
تا الان صدها سرباز آمريكايى كشته و صدهاي ديگر زخمى شده اند. در اين ميان
هزاران سرباز افغان كشته و هزاران ديگر زخمى داده اند. ده ها برابرارقام فوق
غيرنظاميان در اين جنگ جان داده اند. جنگ افغانستان براى ماليات دهندگان
آمريكايى ماهانه ۴۱ ميليارد
دالر خرج برداشته است در حاليكه اين رقم در عراق به ماهى
۱۶۲ميليارد دالر رسيده است. جنگ
عراق از مارچ ۲۰۰۳ آغاز شده
و هنوز ادامه دارد. سربازان آمريكايى و نيروهاى ائتلاف تاكنون هزاران كشته
وهزاران زخمى داده اند. ارتش عراق هزاران نفر كشته و ده ها هزارهزار زخمى شده
اند. در مورد كشته شدگان غير نظامى عراق البته رقم دقيقى وجود ندارد. وي سپس از
شنوندگان مى پرسد «آيا ارزش اش را داشت؟» براى آنكه ببينيم جنگ در اين دو كشور
ارزش اش را داشت يا نه بايد سه ملاك را در نظر بگيريم. دولت هابايد به دولت هاى
ديگر احترام بگذارد. دولت بايد نزد مردم خود و جامعه جهانى از مشروعيت برخوردار
باشد.
اين دولت بايد ازهرگونه تلاشى براى بهبود حقوق بشر دريغ نورزد. اگر اين سه ملاك
برآورده شود اين جنگ ارزش اش را داشت. او اذعان کرد که ناتو، انتظار نداشته
است که خشونتها در افغانستان، تا اين اندازه گسترش يابد. فرماندهي ناتو
اعتراف كرد كه اين ائتلاف از ميزان درگيريها در جنوب افغانستان شوكه شده و از
متحدان ميخواهد به تجهيز و تقويت اين نيروها در افغانستان بپردازند .همچنان
پيمان آتلانتيک شمالی و دولت افغانستان، يک توافقنامه "دراز مدت همکاری" امضا
کردند. ياب دهوپ شفر دبيرکل ناتو روزشش دسامبر در کابل به حامد کرزی رييس
جمهور و اعضای پارلمان قول داد که سربازان ناتو، تا هر زمان که افغانستان
بخواهد، در اين کشور حضور خواهند داشت. او بر حضور دراز مدت ناتو در افغانستان
تاکيد کرد و اطمينان داد که پيمان آتلانتيک شمالی به همکاری خود با افغانستان
تا رسيدن اين کشور به ثبات کامل ادامه خواهد داد. از آغاز ماموريت ماموريت جديد
ناتو در جنوب افغانستان، تاکنون شمار زيادی از سربازان عضو ناتو که بيشتر آنها
بريتانيايی بودند، در اين مناطق کشته شده اند. بيشتر اين سربازان در درگيری
مستقيم با طالبان کشته شده اند که در اين اواخر، به گونه قابل ملاحظه ای
فعاليتهای خود را گسترش داده اند. نزديک به پنج سال پس از سقوط طالبان، نگرانی
از افزايش قدرت اين گروه در نقاط مختلف افغانستان، گسترش يافته است.
همچنان رييس موسسه غيردولتي سنلس اعلام كرد، بهعلت سياستهاي اشتباه انگليس و
امريكا در افغانستان اكنون نيمي از كشور توسط نيروهاي طالبان اداره ميشود. وي
گفت: اكنون نيروهاي طالبان در ولايتهاي قندهار ، هلمند و ننگرهار از قدرت لازم
برخوردارند و هر روز نيز قلمرو اين نيروها گسترش بيشتري مييابد. سياست مبارزه
با مواد مخدر آمريكا و انگليس در افغانستان موجب شده است تامردماين كشور با
فقر شديد اقتصادي روبهرو شوند و طرحهاي بازسازي نيز دركشور به صورت درست
تطبيق نشود. وي افزود: سياستهاي غلط امريكا در افغانستان همچنين باعث شده است
كه كشور هماكنون به لانهاي مخوف براي تروريستها تبديل شود. وي بيان داشت:
امريكا از سال ۲۰۰۱ ميلادي
تاكنون ۵ /۸۲ مليارد دالر
براي نگهداري سربازان و امور نظامي در افغانستان هزينه كرده كه هفت ميليون دالر
آن براي اجراي طرحهاي بازسازي به مصرف رسيده است. افغانستان در سال جاري از
۱۶۵ هزار هكتار سطح زيركشت
خشخاش، شش هزار و ۲۰۰ تن
ترياك توليد كرد كه اين رقم بيشترين مواد مخدر توليدي در تاريخ كشور ميباشد.
پيشينه توليد كشت مواد مخدر در افغانستان به دهه ۸۰
ميلادي ميرسد كه پس از آن كشت اين ماده افيوني در ساير ولايات افزايش پيدا
كرد.
ناتواني درجلوگيري وقاچاق مواد مخدر
میزان كشت و برداشت تریاك در افغانستان در سال جاری میلادی به حد بی سابقه ای
افزایش یافته و نسبت به سال گذشته میلادی، افزایش پنجاه نو درصدی را به نمایش
گذاشته است. مدیر اجرایی دفتر امور مواد مخدر در سازمان ملل متحد با اعلام این
خبر گفت: چنین آمار و ارقامی برای دولت افغانستان و كمك كنندگان بین المللی به
این كشور بسیار هشداردهنده است. براساس اظهارات آنتونیو ماریا كاستا سازمان های
بین المللی كه از سال ۲۰۰۱
میلادی تلاش فراوانی را برای كاهش كشت خشخاش در افغانستان صورت داده بودند
اكنون باید تدابیر جدیدی برای مقابله با كشت و برداشت مواد مخدر در افغانستان
بیندیشند. به گفته كاستا افزایش كشت مواد مخدر در افغانستان، ناشی از قدرت
گرفتن مجدد طالبان در جنوب یعنی منطقه مساعد برای كشت تریاك است. شورشیان و
نیروهای وابسته به طالبان، حملات خود را در بخش های مختلف افغانستان شدت بخشیده
اند و در عین حال برای افزایش و رونق بخشیدن به تجارت موادمخدر نیز از هیچ
تلاشی فروگذار نكرده اند. طالبان در عین حال به پرورش دهند گان خشخاش اطمینان
داده اند كه در صورت افزایش برداشت تریاك، سود ناشی از آن به صورت تضمین شده در
اختیار پرورش دهندگان قرار خواهد گرفت. به گفته كاستا در سال جاری میلادی،
برداشت تریاك بالغ بر ۶۱۰۰
تن خواهد بود كه این میزان ۹۲
درصد از كل كشت و برداشت تریاك در سطح جهان را تشكیل می دهد. این میزان نسبت به
سال گذشته میلادی افزایشی ۴۹
درصدی نشان می دهد و این در حالی است كه در سال ۱۹۹۹
میلادی و به هنگام سقوط طالبان، میزان برداشت تریاك در افغانستان
۴۶۰۰ تن بود. به گفته مقامات سازمان
ملل متحد كشت مواد مخدر در افغانستان اكنون به سطح غیرقابل كنترول رسیده است.
همچنان كرزی رئیس از چنین آماری ابراز تاسف كرده و از جامعه جهانی خواسته است
كه فعالیت های خود برای تقویت پولیس و مقابله با كاشت مواد مخدر را شدت بخشد.
دولت آمریكا نیز نابودی خشخاش و مقابله با كشت مواد مخدر را یكی از ابعاد مهم
برنامه كمك رسانی به افغانستان دانسته است و دولت حامد كرزی را به علت ناكامی
در به چالش كشیدن والیان جنگ سالار ولایات در مقابله با تولید تریاك مورد
انتقاد شدید قرار داده است.
افزایش كشت و برداشت مواد مخدر در حالی انجام می گیرد كه دولت عملا بر بخش های
جنوبی افغانستان كنترول خاصی ندارد و گروه های نظامی مخالف، دهقانان و دلالان
در كنار برخی نیروهای فاسد دولتی و پولیس تجارت موادمخدر را حرفه اصلی خود قرار
داده اند. افغانستان پیشتر نیز به عنوان بزرگترین تولیدكننده تریاك در سطح جهان
شناخته می شد و ۳۵ درصد از
تولید ناخالص داخلی از تجارت مواد مخدر به دست می آید. بیشتر هروئین به د ست
آمده از خشخاش در اروپا و آسیا فروخته می شود. افزایش كشت خشخاش نیز بیشتر در
پنج ولايت در جنوب و به خصوص در هلمند، قندهار و ارزگان صورت پذیرفته است یعنی
همان مناطقی كه به خاطر حملات مداوم طالبان شرایط امنیتی باثباتی نیز ندارند.
بیانیه سازمان ملل متحد درخصوص افزایش تولید خشخاش در عین حال تاكید می كند كه
بخش های جنوبی افغانستان به علت كشت و برداشت گسترده مواد مخدر و تجارت آن،
تروریسم، جنایت و فساد به مكان خطرناكی تبد یل شده است. بنابر اظهارات سازمان
ملل متحد ارتباطی قوی میان تشدید شورش و ناآرامی و افزایش تولید مواد مخدر در
افغانستان یافته است. وی گفت که طالبان دهقانان را به افزایش كشت خشخاش در
برابر حفظ امنیت و جان خود دعوت می كند.
طالبان در عین حال برای حفاظت از كاروان های حمل موادمخدر در مناطق مرزی، از
دلالان این مواد مالیات دریافت می كند. از سوی دیگر گفته می شود كه اقدامات
اخیر طالبان در این عرصه و ترغیب دهقانان برای افزایش كشت خشخاش، به هدف
برانگیختن واكنش دولت طراحی شده است.
اگر دولت برخورد سختی با دهقانان موادمخدر داشته
باشد، آن گاه مردم علیه دولت شورش خواهند كرد و این همان هدفی است كه طالبان در
ذهن می پرورانند. سازمان ملل متحد در عین حال تمام تقصیر را متوجه طالبان نمی
داند. ملل متحد درهمین راستا والی سابق ولایت هلمند را به ترغیب دهقانان منطقه
برای افزایش كشت خشخاش در ماه های پایانی حضورش در صدر قدرت متهم كرده است.
نتیجه سیاست های این والی به افزایش ۱۶۰درصدی
برداشت خشخاش در این ولایت منجر شده كه در سایر مناطق بی سابقه بوده است. كاستا
در عین حال از اقدام دولت در راه دادن والی سابق هلمند در پارلمان به شدت
انتقاد كرده است. وی اعلام كرده كه درخواست سازمان ملل متحد از مقامات «جابه
جایی» مسئولان فاسد نیست، بلكه خروج آنها از دولت مورد توجه سازمان ملل متحد
قرار دارد. در همین حال ولایت بدخشان در شمال نیز شاهد افزایش قابل توجه تولید
خشخاش بوده است و از آنجا كه این ولایت با مشكل حضور نیروهای طالبان و شورشیان
مواجه نیست، چنین افزایشی غیرطبیعی می نماید.به اعتقاد كاستا افزایش تولید
خشخاش در بدخشان به عدم توانایی دولت در كنترول منطقه و حضور والیان جنگ طلب،
فاسد و قدرتمند در آن برمی گردد. وقوع خشكسالی نیز در این منطقه به مشكلات دامن
زده است زیرا هیچ جایگزینی برای كشت خشخاش در آن وجود ندارد. با وجود آنكه دولت
فعالیت های خود برای مقابله با كشت خشخاش را توسعه بخشیده است اما در راه
بازداشت و از كار بركنار كردن مقامات دولتی فاسد و تاجران مواد مخدر، موفقیت
چندانی به دست نیاورده است. در همین حال، بنا بر گزارش سازمان ملل متحد، قرار
بوده كه ۳۸ هزار جريب زمین
های زیر كشت خشخاش نابود شوند اما تنها ۱۲
هزار جريب از این زمین ها نابوده شده اند. بر این اساس، اطلاعاتی كه از سوی
دولت در این خصوص ارائه شده، از نظر سازمان ملل متحد كاملا اغراق شده و نادرست
است. به گفته كاستا در سال ۲۰۰۵
میلادی والیان ولایات مختلف اعلام كرده بودند كه ۸۷
هزار جريب زمین های زیركشت خشخاش را نابود كرده اند اما سازمان ملل متحد تنها
توانسته است نابودی ۱۲ هزار
جريب آن را تایید كند.
کرزي طی حکمی د ستور تشکیل کمیسیون مبارزه با فساد اداری را صادر نمود.
در کمیسیون مبارزه با فساد اداری که ریاست آن به عهده رئیس ستره محکمه وعضويت
وزیر عدلیه، لوی ثارنوال، نمایندگان پارلمان وهمچنین نماینده ای از وزارت مالیه
عضویت دارند. این کمیسیون ازصلاحیت بالایی برخوردار بوده وقرار است عاملین فساد
اداری را تا بالاترین سطوح قدرت تحت تعقیب وبازپرسی ومجازات قرار دهد)چيزکه
امکان ندارد) . کمیسیون مبارزه با فساد اداری درحالی شکل می گیرد که قبل از آن
نهاد های دیگری به این منظور تشکیل یافته بود. علاوه بر این کمیسیون ها ، در
قالب تشکیلات هر وزارتخانه، اداره کنترول و تفتیش که وظیفه آنها نظارت برعملکرد
مامورین وحسن اجرای قانون است، نیز وجود دارد. اما با وجود تمام این نهاد های
گوناگون حکومت نه تنها قادر به مهار فساد درادارات نشده است بلکه همین نهاد ها
خود تبدیل به معضل پیچیده دیگری شده اند.سوالی که هم اکنون در ذهن مردم وجو
دارد این است که کمیسیون مبارزه با فساد اداری، میزان فساد در ادارات را افزایش
نخواهد داد؟ .
سخنگوی کرزي درکنفرانس مطبوعاتی گفت که وظیفه این کمیسیون بررسی وتدوین استراتیژی مبارزه با فساد اداری است اما واقعیت این است که با وجود چندین اداره با هدف همسان درکشور، هیچ گونه تعریف مشخصی از شرح وظایف ومکلفیتهای آنها ارایه نشده است. یکی ا ز مهم ترین چالش ها درادارات تداخل وظایف میان ادارات ووزارت خانه ها است که نه تنها سبب کندی کار بلکه باعث هدر رفتن انرژی و توان قوای انسانی وزارت خانه ها وادارات درمنازعات بی خود شده است. چه ارتباط میان اصلاحات اداری، ریاست مبارزه با فساد اداری، اداره های کنترول وتفتیش با کمیسیون تازه تأسیس مبارزه با فساد اداری است. چه تعاملی میان آنها وجود دارد، کدام یک استراتیژی خواهد بود؟ اینها سوالاتی است که هنوز پاسخی نیافته است زیرا براساس اظهارات سخنگوي علاوه بر تدوین وتعیین استراتیژی مبارزه با فساد اداری، به این کمیسیون اجازه داده شده تاکسانی را که درامر فساد اداری درگیر هستند حتا در عالی ترین سطوح، به زندان بفرستند. بنابراین ، بدون تفکیک وظایف وتعیین حدود وثغور آن ایجاد کمیسیون پشت کمیسیون جز اینکه روند کار را با مشکل مواجه کند، نتیجه دیگری نخواهد داشت. بدون شک فساد اداری تنها درگرفتن رشوه خلاصه نمی شود. اگر کارمندی، مأموری ومسئول عالی رتبه ای به هر نحوی خود را از قانون فراتر تلقی کند وقانون رابرای دیگران بخواهد، جزء فساد اداری است عدم آگاهی کامل از قانون، برخورد سلیقه ای ومالکیتی باوزارت خانه ها و ادارات دولتی، خرید وفروش مقامات حکومتی ازمظاهر بارز فساد اداری می باشد.
در این تردیدی نیست که برای سامان بخشیدن به وضعیت
آشفته کشور نیاز به افراد متخصص ونخبه است اما این نکته را هم نباید فراموش کرد
که برای خیلی ها افغانستان به حیث تفریحگاه و وطن سومی انها محسوب می شود.
کسانی که حتي حاضر به باطل کردن مدرک اقامتی خود درقبال داشتن یک پست حساس
وکلیدی در این کشور نیستند، چگونه انتظار کار دلسوزانه و متعهدانه ازآنها داشته
باشیم؟. ازجانب ديگرتعدادي ديگري که درکرسي هاي قدرت لميده اند ساليان درازي
ازچوروچپاول ، ازدزدي وراه گيري ، اززورگويي وبي بندوباري، ازکشتن وبستن وبردن
، ازبي قانوني وبخپل سري وازظلم ووحشت ثروت انداخته اند ، پس به چنين
کميسيونهاي اعتناء خواهند کرد؟ . پس راه مبارزه با فساد اداری در ایجاد کمیسیون
های رنگارنگ و مختلف نیست بلکه دریافتن ریشه های فساد وخشکانیدن آن، تعریف
وظایف این نهاد ها وداشتن یک اراده صادق می باشد. مثال زنده وبرجسته آن
بگيروبزن جندي قبل بين ريس لوي ثارنوالي و صديق چکري بود . یکی ازعمده ترین
مشکلات نظام اداری افغانستان فساد اداری و به خصوص فساد گسترده دراين چند سال
اخيراست. این فسادآنچنان درتاروپود کشورریشه کرده است که به باوربسیاری
ازتحلیلگران ساده لوحی خواهد بوداگرازاین دستگاه انتظارداشت که به احقاق حق
وابطال باطل ویا اجرای عدالت وقانونيت بپردازد.
موجود يت نيروهاي خارجي: پس ازگذشت سالها از جنگ افغانستان و موجوديت نظامي
آمريكا دستاوردهاي اين كشور چيست و فلسفهي باقي ماندن نيروهاي امريكايي دركشور
چه ميباشد؟ متاسفانه بايد بگوييم كه آمريكا در جنگ افغانستان نيز شكست خورد و
با رهبري اين جنگ دستاوردي براي مردم جز بحرانهاي سياسي، اقتصادي و گسترش
تجارت سلاح و مواد مخدر نداشت و وضعيت اين كشور بهتر از گذشته نيست . موجي از
هرج و مرج و بحرانهاي فساد مالي و سياسي افغانستان را در بر گرفته است و عامل
اصلي اين بحرانها عملكرد ضعيف دولت اين كشور است. بسياري از رهبران و مقامات
مسوول و بلندپايهي اين دولت كه به عنوان دست نشاندهي دولت آمريكا از پايان
جنگ افغانستان تا به امروز معروفند، تاجران بزرگ مواد مخدر و رهبران گروههاي
جنگ طلب در افغانستان هستند كه از حمايتهاي سياسي و نظامي دولت آمريكا
برخوردار ميباشند. نيروهاي آمريكايي به رغم همكاري و حضور نيروهاي ناتو تا به
امروز نتوانستهاند در زمينهي تضعيف قدرت طالبان پيروزي را كسب كنند. اين گروه
يعني طالبان تا به امروز زمام امور خود را در دست دارد و در حال حاضر
درگيريهاي گستردهاي به صورت روزانه ميان نيروهاي آمريكايي و ناتو و طالبان
داير است كه به دنبال اين جنگها دهها تن از سربازان آمريكايي و نيز نيروهاي
ناتو قرباني ميشوند. به دليل فساد مالي و سياسي موجود در حكومت، دولت كرزي
تاكنون نتوانسته است هيچ يك از برنامههاي بازسازي خود در افغانستان را محقق
سازد. متاسفانه جنرالهاي آمريكايي هم چنان سياستهاي غلط خود در عراق را در
افغانستان تكرار ميكنند. به رغم افشاي روابط بسياري از فرماندهان و مقامات
مسوول آمريكايي با رهبران جنگ طلب عراق جهت كسب ثروتهاي نامشروع از اين كشور،
اين اقدامات تا به امروز در عراق و افغانستان ادامه يافته است. حتي اگر بخواهيم
كرزي را از اين معادلات مستثني كنيم، متاسفانه بايد بگوييم كه بسياري ازمسوولان
دولت با رهبران جنگ طلب و تاجران مواد مخدر اين كشور رابطه و همكاري نزديك
دارند و ازحمايت بسياري ازجنرالهاي آمريكايي برخوردارند. متاسفانه پديدهي
فساد تا اقشار پايينتر حكومت نيز رسيده است و امروز اين پديده حتي نيروهاي
پوليس كشور را نيز در بر ميگيرد.
همهي اين امور دستاورد آمريكا از جنگ افغانستان را
نشان ميدهند.
اين امورنشان ميدهد كه ايالت متحدهي آمريكا پس از گذشت سالها تاكنون نتوانسته
است هيچ يك از اهداف علني خود در اين جنگ را محقق سازد. بنابراين بقاي نيروهاي
آمريكايي در اين كشور با توجه به واقعيتهاي موجود تنها منجر به گسترش دامنهي
شكست آمريكا در افغانستان خواهد شد . هرالدتريبيون افزوده است: جنگ افغانستان
در واقع روشن شدن جرقهي جنگ جهاني آمريكا با تروريسم بود كه پس از حادثهي 11
سپتامبر شعلهي آن روشن شد. در آن زمان هدف علني آمريكا از اين جنگ منهدم ساختن
شبكهي القاعده به رهبري اسامه بن لادن بود. بلافاصله گروه طالبان در افغانستان
به اتهام پناه دادن به اعضاي شبكهي القاعده از سوي آمريكا مورد حمله قرار گرفت
اما نتيجهي اين جنگ چه شد؟ نتيجهي اين جنگ امروز خود را با ادامهي فعاليت
طالبان در افغانستان نشان داده است. طالبان امروز قدرتمند تر از گذشته در كشور
فعاليت مي كند و برغم آنكه نيروهاي آمريكايي دايرهي رويارويي با گروه طالبان و
اعضاي القاعده را تا مرزهاي افغاستان با پاكستان گسترش دادهاند اما رهبران
اصلي القاعده تا به امروز همچنان زندهاند و رهبري اين شبكه را برعهده دارند .
واقعيتهاي موجود در افغانستان نشان ميدهد كه آمريكا بايد با اتخاذ يك تصميم
عاقلانه و قاطعانه پيش از دست دادن فرصت، نيروهاي خود را از افغانستان خارج
سازد. متاسفانه جنرالهاي وزارت دفاع آمريكا با اين ديد به واقعيتهاي موجود در
افغانستان نگاه نميكنند و براي آنها اين امر مهم نيست كه اين جنگ با شكست
پايان يافته است و در صورت عدم عقب نشيني، اين شكست رسما در تاريخ به ثبت خواهد
رسيد، آنچه كه براي اين افراد مهم است، شركتهاي توليد سلاح آمريكا است كه اين
شركتها بتوانند از وضعيت موجود با منعقد ساختن قراردادهاي فروش سلاح با
گروههاي جنگ طلب، دولتي و غير دولتي به صاحبان خود سود رساني كنند .