غلام سخی ارزگانی

 

گفتمان ملی میان اقوام افغانستان

کشور ما آمیزهی از عشایر، طوائف، قبایل، اقوام، نژادها، پیروان ادیان و مذاهب مختلف می باشد. نیاکان این مردم از سوابق تاریخی طلایی در بستر اعصار گوناگون برخوردار بوده اند. ولی شوربختانه که در چند قرن آخر نه تنها از داشته های ارزشمند دینی، مدنی و تاریخی کشور باستانی ما استفاده درست در راستای تحقق عدالت و برابری میان اقوام صورت نگرفته؛ بلکه مانند مجسمه های بامیان، آثار تاریخی هرات، بلخ، غور، کابل، غزنی و سایرثرؤت های ملی نیز به ویرانه ی تبدیل گردیده و برخی هم به غارت برده شده اند. پی آمد این از یک طرف جامعه را به فقر مادی، اجتماعی و معنوی مبتلا کرد. از طرف دیگر، زمینه های نفوذ بیگانگان و ارتجاع جدید داخلی را در این حیطه ی باستانی ما نیز مساعد کرد.

وقتی می پذیریم که در این چند صدهی آخر متولیان سیاسی تک قبیلوی در انحصار حاکمیت میراثی ظالمانه در افغانستان قرار داشتند. آن ها از جمله در گفتمان ملی میان قبایل، اقوام و اقشار مختلف طبقاتی جامعه کوچک ترین گامی مثبت را برنداشتند؛ زیرا این چنین سران مستبد طبقاتی جامعه در خدمت ارتجاع سنتی، طبقات حاکمه جامعه و اجانب قرار داشتند.  پس خوب به ملاحظه می رسد که افغانستان بر بنیاد خشم، غصب دارای مردم، تقلب، خصم، ستم، عقل گریزی، نفاق افروزی، دسیسه سازی، خرافه پرستی، میهن فروشی و با حمایت خارجیان به میان آمده است.

از همین روی، از یک طرف استبداد سنتی باعث گردیده که گفتمان ملی و دموکراتیک بین اقوام و مردمان عقب مانده کشور ما صورت نگیرد. از طرف دیگر حامیان دولت های تک قبیلوی افغانستان نه تنها مانع همسویی، همدلی و شگوفایی افکار مردم افغانستان بودند؛ بلکه نفاق های قبیلوی، قومی، مذهبی، دینی، سمتی، زبانی وغیره را به خاطر منافع سیاسی و ملی خویش در بین مردم کشور شعله ور می ساختند و با تفرقه مدیریت کردند. به این ترتیب همه ارتجاع و حاکمان خودکامه داخلی از آن سود می بردند و هم حامیان خارجی آنان از اوضاع که خود هم بر مردم مسلط کرده بودند، استفاده های گوناگون را می کردند.

پس از همین علت بوده که نه تنها تمام عشایر، قبایل، اقوام و نژادهای افغانستان از نعمت «گفتمان ملی» دموکراتیک و عادلانه در جهت آبادانی کشور تا حال محروم مانده؛ بلکه در یک روابط نهایت تنگ و عقب افتاده مادی، اجتماعی و معنوی خصمانه با هم دیگر تا هنوز به سر می برند. یعنی هیچ قوم به اقوام دیگر، هیچ قبیله به قبایل دیگری و همچنان پیروان هیچ مذهب به پیروان مذاهب دیگری قابل تحمل عقلانی و پذیرش بشردوستانه نمی باشند؛ زیرا عامل اصلی آن رهبری های ظالمانه سنتی متولیان سیاسی تک قبیلوی بودند نه مردمان بیگناه کشور.

گفتمان ملی؛ یک گفتمان خشک به سود یک خانواده، قبیله، قوم، نژاد وغیره در کشور نیست. گفتمان ملی؛ یک گفتمان فاشیستی و شؤنیستی در خدمت یک قوم نیز نمی باشد. گفتمان ملی؛ بر ضد کشورهای همسایه، منطقه وجهان هم نمی باشد. گفتمان ملی؛ یک اصل دیگرپذیری در جهت تحقق ایجاد وحدت ملی، نظام عادلانه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در سطح کل کشور و بالاخره در راستای تحقق نظام مردم سالاری ملی میباشد.

آیا گفتمان ملی؛ بر مبنای دانش عصری، منطق ورزی و عقلانیت دموکراتیک مسیرش را به سوی ایجاد وحدت ملی، همبستگی مذهبی، دینی، دولتسازی مستقل ملی، ملتسازی عصری و تحقق نظام مردمسالاری نمی گشاید؟ آیا گفتمان ملی؛ بر اصل ارزش های حقوق بشری، دینی، مدنی، قانونی و اراده شعوری مردمی استوار نمی باشد؟ آیا گفتمان ملی؛ بر اساس ارزش های دینی، علمی، منطقی و خردورزی از جمله الهام آور صلح و آشتی در برابر خشونت و انسانکشی نمی باشد؟

در این صورت یکی از نیازهای مبرم جامعه ما به وجودآوردن گفتمان ملی عادلانه بین تمامی قبایل، اقوام، نژادها، پیروان ادیان و مذاهب در افغانستان می باشد. این گفتان ملی قبل از همه توسط دولت مداران، روحانیون، اساتید دانشگاهیان، فرهنگیان، دانشمندان علوم، سیاسیون، رسانه ها، نخبگان ملی، نهادهای جامعه مدنی، روشنفکران و نظایر این ها در بین توده های از مردم مدیریت گردند تا مردم از جمله از طریق گفتمان ملی مسالمت آمیز و تدریجی به حقوق و تعیین سرنوشت دموکراتیک ملی خویش پیببرند و بعد صادقانه بدان عمل کنند.

گفتمان ملی؛ زمینه های همپذیری، همسویی، تفاهم، تساهل و احترام به هویت و حقوق همدیگر را آماده کرده و بالاخره تکامل این روند به زایش پیش شرط های ایجاد وحدت ملی، ملت سازی ملی، دولت سازی ملی کمک خواهد کرد. به کلام دیگری؛ احترام به هویت های یک دیگر، رعایت حقوق یک دیگر، همکاری با یک دیگر، ترویج کثرتگرایی بین همدیگر و نظایر این ها از زمره گفتمان ملی آگاهانه، خردمندانه، عادلانه، مدنی، قانونی و دموکراتیک آحاد اقوام مردمان کشو در متن جامعه خواهد بود.

گفتمان ملی؛ همه اقوام را آگاهی عالمانه و هدفمند می دهد تا در ارتباط ضرر و منافع مشترک ملی خویش به طورعاقلانه حساس بوده و به صورت دسته جمعی و مشارکت ملی در حل همه معضلات خود باهم همکاری خردمندانه کنند. به سخن دیگری هر فرد از جامعه منافع فردی، سلیقوی، گروهی و سیاسی خود را کنار گذاشته و به تحقق منافع کلان و مصالح ملی کشور توجه عملی و جدی کند. تحقق این امر بدون یک حاکمیت شایسته سالار در محور قدرت سیاسی کشور ناممکن می باشد. و شکل گیری حاکمیت شایسته سالار بدون نخبگان مسلکی، ملی، عقلانی، متقی و  دموکراتیک مردم به حکم خواب، خیال و حتا جنون می باشد.

گفتمان ملی؛ یکی از پدیده های ارزشمند مدنی در جهان معاصر می باشد که در نقطه مقابل جزمگرایی، ستمگری، جهل ورزی، تمامیت خواهی، مطلق نگری و امثالهم قرار داشته و یک نگاه مثبت و عادلانه به حقوق مادی، اجتماعی و معنوی همه اقوام، قبایل، پیروان مذاهب و ادیان کشور دارد.

گفتمان ملی؛ نه تنها با معیارهای قوانین داخلی، اعلامیه جهانی حقوق بشر، اعلامیه اسلامی حقوق بشر، میثاق های بین المللی و ارزش های ادیان توحیدی مغایر ندارد؛ بلکه در همسویی و همآهنگی با آن ها در جهت تحقق عدالت و برابری همه اتباع کشور می باشد. گفتمان ملی؛ بر پایه منافع عادلانه و دموکراتیک ملی کشور استوار می باشد. گفتمان ملی؛ بر مبنای دانش، منطق، عقل و منافع عادلانه ملی متکی بوده و تفرقه های ملی را باطل می سازد. گفتمان ملی؛ به کرامت والای انسانی ارج گذاشته و الهام آور دیگر پذیری در میان اقوام و قبایل کشور می باشد تا اقوام به صورت داوطلبانه و آگاهانه در راستای ایجاد وحدت ملی و تحق نظام مردم سالاری بسیج گردند. گفتمان ملی؛ با زیر بنای دانش، منطق و عقلانیت منافع ملی را با منافع بین المللی مشترک ساخته و هردو روابط را دموکراتیزه می سازد. با کلام روان تر، گفتمان ملی خواهان تساوی حقوق ملی و بین المللی در سطح جهان برای بشریت می باشد.

گفتمان ملی؛ پیام آور کثرتگرایی، مدنیت پروری، خردورزی، دانش آموزی، آشتی، صلح نگری و انسان دوستی برای نسل موجود و آیندگان می باشد. گفتمان ملی عاقلانه و عادلانه؛ بالاخره به مرحله می رساند که هر انسان در خدمت خردمندانه همدیگر قرار گیرند و به همدیگر محبت ورزند و بالاخره «انسان سالاری» را در جامعه ایجاد و مسلط گرداند.

امیدواریم که دست اندرکاران حکومت وحدت ملی از طریق گفتمان خردمندانه ملی بر حل مسایل مبرم کشور هرچه شتابان تر اقدام ورزیده و تا ممثل عملی خواست های قانونی و نیازهای حقوقی مردم گردند. به خصوص در شرایط کنونی ایجاب می کند که گفتمان ملی از طریق حکومت وحدت ملی در پیوند با گفتمان فراملی باید از طریق قدرت های بزرگ جهانی مانند چین، امریکا، روسیه، ایران، هند، کشورهای اروپایی و سایرین در ارتباط تحقق صلح استوار بر پاکستان فشار وارد کنند تا صلح واقعی در کشور به وجود آید.

ومن الله التوفیق

8 سنبله 1395 خورشیدی برابر با 28 اگست 2016 میلادی/ کابل

 

 

 


بالا
 
بازگشت