مهرالدین مشید
کشته شدن ملااختر منصور با پاسپورت پاکستانی و ویزای ایرانی و آفتابی شدن مداخلۀ ایران و پاکستان
بالاخره پس از یک تفاهم سری میان امریکا و پاکستان طیارهء بدون سرنشین امریکایی ملا اختر منصور را در منطقهء احمد وال تفتان باوچستان د میان در میان سرحد افغانستان و پاکسنان در خاک پاکستان هدف قرا داد و در نتیجهء این حمله منصور با یک تن از همکارانش به هلاکت رسبد. پنتاگون این حمله را تایید کرد و گفت که به دستور مستقیم بارک اوباما رییس جمهور امریکا انجام شده است. مجلس سنای امریکا و بویژه اعضای جمهوری خواهان از ابن حمله استقبال کردند.
پاکسنان یک روز پس از حملهء طبارهء بدون سرنشین، این حمله را در خاک اش محکوم کرد و تخطی ازحاکمیت ملی خود خوانده و گفت که امریکا ناوقت شب ۲۲ می با نواز شریف و راحیل شریف در میان گذاشته است؛ اما امریکا شب ۲۱ می اعلان کرده که پبش از حمله مقام های پاکستان و افغانستان را در جریان قرار داده بود. این گونه ادعا های پاکستان پیشینهء زیادی دارد و مقام های پاکستان همیشه این گونه زد و بند های شان با امریکا را پنهان کرده اند و با خواستن نمابشی سفیر امریکا در اسلام آباد به این گونه مخفی کاری های شان ادامه می دهند امریکا علت حمله به منصور را تحت تهدید قرار داشتن نیرو های امریکایی از سوی او عنوان کرده اند. در حالی که همگان می دانند، محکوم کردن حملهء امریکا از سوی پاکستان یک بازی سیاسی است؛ البته برای این که پاکستان برای تروربستان پیام همدردی نشان داده باشد تا از سؤ مدیریتی خود در پیوند به مدیریت شبکه های تروربستی اندکی کم کرده باشد. کشته شدن منصور پس از اسامه در خاک پاکستان نامدیریتی آی اس آی را در پیوند به هراس افگنان آفتابی کرده است و اسلام آباد ناگزیر است تا با بازی دوگانه به قول معروف ”هم لعل بدست آید و هم یار نرنجد” یعنی هم امریکا را خوش بکند و از سویی هم بر روی فروش رهبران طالبان به امریکا پرده افگند؛ اما در این میان سگفت آور این است که ملا منصور چگونه و برای چه کاری در پاکستان زنده گی میکرد و برای.چه کاری عازم ایران شده بود. بدون تردید این پاسخ ها تنها در چانتهء آی اس آی می توان یافت. منصور در ۲۸ مارچ با پاسپورت پاکستانی به نام محمد ولی وارد ایران شده بود و به تاریخ ۲۱ می هنگام بازگشت به پاکستان در تفتان بلوچستان کشته شد. مقام سرحدی ایران نایید کرده است که منصور پس از تبدیلی پول یورو به کلدار وارد پاکستان شده بود. افشای ویزای ایرانی منصور ادعا های ملارسول رهبر شاخهء دوم طالبان را به اتبات رساند که از رابطهء منصور با ایران سخن زده بود. سفر منصور به ایران نه تنها از رابطهء مخفی او با تهران با روسیه نیز پرده برداشت. هرچند ایرانی ها سفر منصور به ایران را تکذیب کردند و اما کشته شدن منصور سیاست های دو پهلوی ایران را در پیوند به افغانستان آفتابی کرد و موجودیت دفتر های طالبان در ایران افشا شد؛ زیرا هدف سفر منصور به ایران گفت و گو با مقام های روسی و بازدید وی از دفتر های طالبان در ایران خوانده شد. چنانکه چندی پیش سفیر روسیه در کابل از رابطهء طالبان و روسیه پرده برداشت و افزود که گفته نمی نواند که بگوید منصور با پوتین گفت و گو کرده است و روزنامهء گاردین نوشته که کشته شدن منصور رابطهء ایران با طالبان را به اثبات رساند و نشان داد که ایران بررغم اختلافات طالبان را کمک می کند. پاسپورت ملا منصور نشان می دهد که او دو ماه پیشتر برای دیدار از دفتر های طالبان و گفت و گو با مقام های سفارت روسیه در تهران عازم ایران شده بود. از سویی هم این سخنان شهروندان غرب کشور را ثابت کرد که می گویند ایران طالبان را مسلح میکند و به کشتن مردم افغانستان ادامه می دهد. با تاسف فراوان که مردم افغانستان از چهار دهه بدین سو قربانی سیاست های دو گانهء ایران و پاکستان است. دو دولتی که زمامداران اش هرگز به ارزش های همزیستتی های انسانی، اسلامی و مسالمت آمیز و هم جواری های خوب باور ندارند.
درست این حمله پس از تحریم ۶۰۲ میلیون دالر امریکایی برای پاکستان انجام شد که امریکا برای به مجازات کشاندن پاکسنان در بدل بازی های جند پهلوی آن با شبکه های تروریستی و بویژه همکاری های آی اس آی با شبکهء حقانی از دادن پول یادشده به پاکستان خود داری کرد. امریکا زمانی این تصمیم را گرفت که پاکستان به تعهد هایش در نشست های چهارگانه عمل نکرد و سرتاج عزیز مشاور امنیت ملی پاکستان گفت که سرکوب طالبان راهء حل نبست؛ اما کابل در برابر این کم کاری و وعده خلافی پاکسنان نشست پنجم را به نحوی تحریم کرد و این نشست در سطح پایین با اشتراک زاخیلوال سفیر افغانستان در پاکستان برگذار شد. از همین رو این نشست دستاورد ملموسی نداشت؛ اما همزمان با این انکشافت توافق صلح کابل با آقای حکمتیار نهایی شد و کابل درخواست ۲۵ ماده یی حکمتیار را قبول کرد. همچنان سفر داکتر عبدالله به چین و کمک خواستن وی از آن کشور برای حل موضوع افغانستان و افزایش فشار بر اسلام آباد از نشانه هایی اند که اسلام آباد نمی تواند فرمایش چین را در پیوند به صلح افغانستان دست کم گیرد؛ زیرا چین بزرگترین شریک اقتصادی و بازرگانی پاکستان است که در این اواخر چینایی ها سرمایه گذاری ۴۶ میلیارد دالری را در پاکستان اعلان کردند. بنا بر این سفر ربیس اجراییه به چین، استقبال بی پیشینهء چینایی ها از وی و امضای شش قرار داد و تفاهمنامه و کمک صد میلون دالری چین برای ساخت یک شهرک در افغانستان، نشان دهندهء علاقمندی چین به افغانستان است که این علاقمندی چینایی ها می تواند، برای پاکستانی ها درد سر ساز باشد؛ زیرا پاکستان یک کشور حامی تروریزم بوده که چینایی ها شاهد اعتراف غزیز اند که گفت رهبران طالبان از کمک های
صحی ( در اصل نظامی) در پاکستان برخوردار اند و از سویی هم چین به بازی دو پهلوی اسلام آباد با طالبان پس از نشست چهارم اسلام آباد متوجه پیشامد های جدید شد. همزمان با این کابل نقب تازهء دیپلوماسی را به کمک امریکا وسعودی ( دوست نزدیک پاکستان) به سوی قطر باز کرد؛ هرچند قطر به دلیل پشتیبانی از اخوان المسلمین و میزبانی آن از مرد شماره اول اخوان شیخ قرضاوی چندان مورد لطف شاه عبدالله، حامی و کمک کنندهء صد میلیون دالر به مبارزات انتخاباتی نتنیاهو نخست وزیر اسراییل قرار ندارد؛ اما هرچه باشد در فرهنگ سیاسی و سیاست گذاری ها دوست دایمی و دشمن دایمی معنایی ندارد و هر ا گاهی بر سر منافع تازه دوستان به دشمنان و دشمنان به دوستان بدل می شوند. بنا بر این سفر رییس جمهور غنی به قطر کشور میزبان دفتر طالبان نمی تواند بر حوادث و پیشامد های کنونی و حتا تصمیم گیری های پاکستان در پیوند به سرنوشت طالبان بی تاثیر باشد. هدف آقای غنی در این سفر کمک خواستن از آل احمد امیر قطر برای صلح است تا قطر طالبان را برای گفت و گو ها با کابل ترغیب کند. از سوی دیگر رابطهء نزدک اردوغان و نواز شریف را با حکمتیار نمی توان در معادله های جدید کمتر سرنوشت ساز خواند که پس از توافق وی با کابل فضای تازهء همکاری های سیاسی در داخل و خارج کشور باز شده است. ممکن امریکا حکمتیار را بنا بر نداشتن فساد اداری گزینهء خوبی برای محو فساد در حکومت آینده تلقی کرده باشد و امریکا توانسته تا به بخشی از شک و تردید هایش در این زمینه پاسخ یافته باشد که در این میان دیپلوماسی نرم و خیلی برندۀ آقای حکمتیار را هم نمی توان، در بحبوحۀ انکشافات اخیر دست کم گرفت و ممکن امریکا حکمتیار را بنا بر نداشتن فساد اداری گزینهء خوبی برای محو فساد در حکومت آینده تلقی کرده و به بخشی از شک و تردید هایش در این زمینه پاسخ یافته باشد. از این رو بدور از احتمال نیست یک بازی جدیدی را روی دست گرفته است و حکمتیار و حزب اش را یگانه گزینه موفق برای محو فساد و سرکوب قلدران و غارتگزان برگزیده است. با این حال امریکا بازی تازه را راه اندازی کرده و تصمیم دارد تا با جای گزینی حکمتیار بساط طالبان را جمع کند و پاکستان را برای سرکوب طالبان وادار کند. شاید هم این آخرین گزینه نباشد و امریکا روی گزینه های دیگر نیز فکر کند. در این میان آنچه مسلم است، این که امریکا از تقلیل یافتن مخالفان خود استقبال می کند؛ اما آنانی که با شارت کت های سیاسی حکمتیار آشنایی دارند، می دانند که او خلاف گفته های رولاغنی سیاستمدار زرنگ و موقع شناس است و هنوز کار اش بجایی نرسیده است که بر شور مبارزاتی اش آسایش طلبی غلبه حاصل کند و باقی حیات را به گونهء خوش باش سپری کند. بلکه برعکس شراب سیاسی در پیرانه سری ها نشهء دیگری دارد. برمصداق این شعر" مگو که پیر شدی عاشبقب نمی زیبد ... شراب کهنه شود نشهء دگر دارد "شاید این سخن برای آنانی جدی نباشد که صرف با دشنام دادن ها می خوهند، راهء صد ساله را در یک روز بروند و با سخن پراکنی ها می خواهند از واقعیت ها طفره روند و با اتکا به معادله بندی های پیشین و معادله بندی های جدید را دست کم بگیرند. این در حالی است که امریکا نه تنها از شکست های افتضاح بار و فریب راهکاری اسلام آباد رنج می برد و هر روز زخم هایش ناسورتر می شود و حال درربرابر اسلام آباد خود را به مثابهء قمارباز بازنده یی یافته است که ناگزیر است با گفتن این سخن ”که سال ها باخته ایم ” سرنخ معامله با پاکستان را حفظ کند و ناگژیر نار بدهد؛ بلکه ناتوانی، ضعف مدیریتی و گرابش های قومی، زبانی و گروهی در کابل در موجی از فساد گسترده در یک ساختار آهنین مافیایی بیشتر از آن صبر امریکا را شکسته است و هر گزارش افشای فساد بوسیلهء مفتش عمومی امریکا در بخش بازسازی افغانستان قشار کاخ سفید را دوچند بالاتر می برد. حال در مسالهء افغانستان، امریکا خود را پهلوان خوابیده و چت شده یافته است که بدون تردید” پهلوان فضلوی ما " هزار مرتبه نسبت به او در موقف بهتری قرار داشت. از ابن رو امریکا سخت سرگرم گزینه های جدید است تا از باطلاق جنگ افغانستان دست کم نیمه سفید روی بیرون شود. از سویی هم امریکا می داند که حالا حکمتیار با مخالفت جدی رقیبان پبشین اش رو به رو نیست و حتا حالا از او پشتیبانی نیز می کنند؛ اما هنوز هم زود است که به رویکرد های صادقانهء اسلام آباد در پیوند به صلح در افغانستان خوش بین بود؛ زیرا پاکستان هر از گاهی با جاده عوض کردن مهارت های زیادی برای راه اندازی توطیه بر ضد افغانستان را داشته است. بعید نیست که پاکستان با به قربانی دادن ملا منصور در ظاهر دست همکاری به امریکا دراز کرده اما راهء عقب نشینی را برای خود باز گذاشته است. ملا منصور که به نماد نفاق میان طالبان بدل شده بود. پاکستان خواست تا او را از میان بردارد. از سویی هم بعید نیست که گسترده گی رابطه های منصور با شبکه های استخباراتی ایران، روسیه و شماری از کشو های دیگر آی اس آی را نگران و نسبت به او بی اعتماد کرده بود و در صدد حذف فزیکی او برآمد؛ از همین رو است که در قاموس استخبارات پایان ماموریت به معنای مرگ آن قبول شده است که پاکستان با کشته شدن منصور نه تنها از دغدغه های دیپلوماسی او رهایی یاقت و از سویی هم با کشته شدن او گزینهء وحدت یا جانشین کردن آنان را در پیش داشته باشد. حال که طالبان مولوی هیبت الله را بحیث رهبر و سراج الدین حقانی و مولوی یعقوب فرزند ملاعمر را بحیث معاونان او برگزیدیند.
دیده شود که رهبری جدید طالبان تمایل به گفت و گو و صلح با کابل دارد یا مولوی هیبت الله فصل تازه یی از توطیه ها را با معادله بندی های تازه بر ضد مردم افغانستان به پیش می برد. هرچند طالبان تا کنون به خواست امریکا برای گفت و گو پاسخ نداده اند. از آنچه گفته آمد، احتمال دارد که با کشته شدن منصور انشعاب های تازه یی میان گروۀ طالبان روی خواهد داد و جنگ در افغانستان پیچیده تر خواهد شد. چنانکه استخبارات پاکستان در زمان تهاجم شوروی به افغانستان نیز هفت گروه را مورد حمایت فرار داد که پیامد آن فاجعهء کنونی در کشور است. پس از مرگ منصور و جانشینی او اندکی آشکار خواهد شد که آی اس آی چه نقشی را در این سناریوی جدید بازی میکند و پس ار این حادثه مشاهده خواهد شد که پاکستان چه رویکردی را در پیش می گیرد تا در سایه و روشن آن دراز راه صلح افغانستان را کوتاه یا طولانی به تحلیل گرفت. در این میان آنچه مسلم است که امریکا در صورت عدم پیوستن طالبان به روند صلح رهبران آنان را یکی پی دیگر با حملۀ طیاره های بدون سرنشین به قتل برساند و در ضمن رویکرد امریکا در برابر پاکستان نقش تعیین کننده را در جنگ افغانستان دارد. تنها جنگ افغانستان زمانی به پایان می رسد که فشار های امریکا و جهان بر پاکستان افزایش یابد و این کشور ناگزیر به دست برداری از مداخله در افغانستان شود . یاهو