مهرالدین مشید
جهادخواران شکست خورده شرم بر شما باد
رهبران شکست خورده شرم برشما باد، دامن اسلام را رها کنید و اندکی سر به گریبان های خود فرو کنید. بس است دیگر بروید دوکان تازه یی بگشایید؛ زیرا آنقدر از اسلام استفادهء ابزاری کردید و برگ و بار اسلام را خشک کردید که دیگر متاع آن در دوکان های معامله گری های شما خریدار ندارد. بفرمایید، دیگر بازی با دین را بس کنید و اسلام را بیش از این بدنام و شرمسار نکنید. دیگر دوکان های تنظیمی شما رنگ و رونقی ندارد و بازار آن خیلی سرد شده است؛ زیرا مشتریان دیروزی شما از گران فروشی ها و ترازو های پانگدار شما به اندازهء کافی به ستوه آمده اند و چنان از جنابان شما ابراز بیزاری می کنند و از ریش های بلند و ریایی شما خیلی خسته شده اند که پس از این از ترفتند های شما یه کلی بیزار اند و به ستوه آمده اند. بس است دیگر با سرنوشت مردم مظلوم افغانسنان بازی نکنید و اسلام را با فریب های جدید روی آنتن های تبلیغاتی خود علم نکنید، از خدا که نمی ترسید، دست کم از مردم محروم و گرسنهء افغانستان شرم کنید و خجالت بکشید. هرچند مردم شما را خیلی آزموده و نامردی های شما برای آنان به اتبات رسیده است و چنان در نامردمی ها از محک تجربه نامرد ترین ها به اثبات رسیدید که حتا شهامت خجالت کشیدن را نیز از دست داده اید. بزرگواران پرمدعای جهاد! شما نه تنها جهاد را بیرحمانه به غارت بردید و ارزش های اسلام را قربانی حرص و آز های عطش ناپذیر تان کردید؛ بلکه سرنوشت مردم افغانستان را با شدت تمام به بازی گرفتید و و افغانستان را تباه و برباد کردید. شما باید در دادگاهء مردم خیلی بیرحمانه محاکمه شوید تا پاسخ های شان را با چنگال ها از حلقوم های شما بیرون بکشند و زبان های تان را از کام بیرون کنند؛ زیرا بیش از اندازه و بدتر از قابیل قار قار کردید و با قارقار های قابیلی هابیل راستین تاریخ یعنی مجاهدین زاستین را به فریب های جدید کشاندنید. با تاسف که شما برای رسیدن به قدرت و غارت ثروت های مردم آنقدر حریص هستید که باید از قارون پاسداری کرد و او را صد ها بتر با شرفتر از شما خواند؛ زیرا او به پول باور داشت و پول برایش هم ابزار بود و هم هدف و اما شما ها که ادعای هدف های بلند داشتید و با ادعا های خشکه مقدس مابانه زمین را با آسمان می رسید و حتا در زیر صدره با جبریل بودن را در مقام قاب و قوسبن ننگ می دانید و در حالی که بیرون بایزیدی شما چنان فریبنده و دروغین است که یزید
چنان فریبنده و دروغین است که یزیدیان روزگار از درون های فاسد و مردار شما شرم دارند که در رکاب شما رفتن را بر خود حرام قطعی می دانند. شما در واقع قاتلان حسین زمان در کربلای هر تاریخ هستید و خون حسین هم باید از شما پرسیده شود؛ زیرا شما هم اکنون دستان شمر ناریخ را محکم گرفته اید و در برابر او خیلی جوانمرد ایستاده ابد، در حالی که با چشمان باز جنایت او را تماشا می کنید. شما ها وارثان آنانی هستید که سر حسین را از در موجی از شور و هلهله به شام بردند تا دل یزید را بدست آورند و شما نه تنها سر حسین؛ بلکه سر های تمامی حسبنیان زمان را به دامن برداشتید و نینوا و کوفه و بغداد و شام را در یک چشم بهم زدن پیمودید و از کشته های مردم مظلوم افغانستان پشته ها ساختید و خانه های شان را دزدیدید و حتا از ویران کردن خانه های شان هم دریغ نکردید؛ در حالی که یزید دست به چنین جنایت نزد و خیمه و خرگاهء حسین را تخریب نکرد. از این هم بدتر شما حتا به مظلوم ترین انسان این سرزمین ترحم نکردید و خانه ها و کوخ ها و داربست های شان را هم ویران کردید. این که شما و هم پانکی ها و یاران دست راستی و چپی و حاجب و دربان و قاضی و نزدیکان شما چه جفا ها و جنایت ها در حق مردم افغانستان انجام داده اند و هنوز هم انجام می دهند، داستان درازی است که شاید با نوشتن آن به قول معروف حجم آن از "هفت من مثنوی" هم بیشتر شود؛ اما شگفت آور این است که این جباران تاریخ و غارتگران نامدار با پر رویی تمام داد از بسیج مردم می زنند و بی شرمانه چهره های کاذبانهء خود را بر رخ مردم می کشند. در حالی که مردم آنان را استفراغ می کنند. شگفت آور تر این که چگونه این ها به خود جرات میدهند تا چنین حرف های کلان را بگویند. این حرف ها را در حالی می گویند که هنوز نقش های خون مظلوم ترین انسان شوربازار و شهر کهنهء کابل در لباس ها و در دست ها و حتا در ریش های شان هویدا است.
دزدان جهاد چگونه شما از این زنده گی خیلی فبشنی و بس ننگین به بهای بازی با خون مجاهدین خجالت نمی کشید. شما هایی که دیروز داد ازعدالت الهی و حکومت عمری می زدید و خواهان صد در صد حکومت اسلامی بودید، حالا که حتا نان خشک مردم را از دسترخوان های شان گرفته اید و شب و روز مصروف غارت دارایی و اموال مردم هستید، چگونه در کاخ ها و ویلا ها بیدردانه و بی شرمانه زنده گی می کنید. در حالی که هزاران انسان به شمول وارثان جهاد شاید شب ها گرسنه بخوابند و اما شما از سیری نمی خوابید و عارق های بدبوی شما نه تنها محیط خانه ها ؛ بلکه سراسر کشور را گندیده کرده است. شگفت آور این است که هنوز هم به قول خود شان این آقایان جهاد و تیکه داران قدرت و ثروت هوای رهبری مجاهدان پیشین را دارند و برای تباهی های بیشتر آنان نوطیه چینی می کنند. این ها چنان در جاذبه ثروت های باد آورده غرق اند که به قول معروف هنوز هم در خواب خرگوشی بسر می برند. این آقایان مردم افغانستان را کور خوانده اند و فکر می کنند که هنوز هم مردم از دزدی های افسانه یی آنان و دست یاران و شریکان آنان آگاهی ندارند . در حالی که غارت های آنان به تعبیری سمتی شده است و زمانی که کارتهء پروان به طرف پغمان حرکت کنید، تمامی ساختمان های فیشنی ولکس مربوط به یک خانواده است و به همین گونه از کوتهء سنگی به طرف کمپنی و از پل سوخته تا برچی و از سرای شمالی تا کوتل خیرخانه و تا ولایت های کاپیسا و پروان و سایر ولایت های شمالی و از مکروریان تا جلال آباد و از تانک لوگر تا لوگر، بیشتر ساختمان ها به گونهء خاندانی غصب و تصرف شده و بالاخره در عقب آن سر یک رهبر و فرماندهء پیشین جهادی بیرون می شود. در حالی که این غارت ها لکهء ننگی بردامان انسانیت است و وجدان انسانیت از وحشت آن تکان می خورد؛ اما این دزد آقایان خمی بر ابرو هم نمی آ ورند. در این شکی نیست که روزی نه تنها خود این آقایان و حتا کلاه های پکول شان نماد شرافت بود که آزادی خواهان دلیر کشور با بر سر نهادن این کلاه با آتش بازی می کردند و به نبرد سیاه دلان و مهاجمان می رفتند؛ مردانی که در رگبار مسلسل ها سجاعانه بر دشمن می ناختند و با دستان خالی و اما با نیروی ایمان بر نانک های دشمن حمله ور می شدند و آنان را به آتش می زدند. آری این عاشقان آزادی و راهیان نوررا باید ستود و بر کلاه های شان که نماد عشق به انسانیت بود،فخر و مباهات کرد و در معبد عشق به دعای شان شتافت؛ زیرا آنان معبودای راستین نجات انسانیت بودند و می سزد که گفت شکوهء غرور و شرافت هنوز هم بر تارک کلاه های پکول آنان در درخشش است و قندیل های نور در پیشانی های آنان در تلولو است؛ اما دریغ و درد که این جهادخواران حتا به آن کلاۀ پکول هم رحم نکردند و مشروعیت آن را بحیث نماد انقلاب و آزادی نیز ذبح کردند.
این جهادخواران به آن دزدان چراغ بدست می مانند که برای رهایی خود از چنگال قانون و عدالت فرارکنان فریاد برمی آورند که هله دزد را بگیرید تا جاده را برای فرار و رهایی خود را از چنگال پولیس فراهم کنند. از همین رو است که هر از گاهی با استفاده از فرصت در تریبینون ها ظاهر می شوند و بی شرمانه از موجودیت فساد در حکومت، وخیم شدم اوضاع و به بحران رفتن کشور سخن می گویند. در حالی که عامل اصلی این همه فساد و به وخامت رفتن اوضاع کشور خود شان بودند و هستنند. نه تنها این که از این بیشتر بزرگترین جفا را به حق ولی نعمتان خود تحمیل کردند، به آنانی که با همت انسانی و جانبازی های بیدریغ آنان از این پابرهنگان بی همه چیز رهبران بزرگ ساختند؛ کسانی که دیروز به گفتهء آقای لودین یک چپن نداشتند و اما امروز کاخ ها و ویلاها و میلیون ها دالر دارند که همه را به بهای خون مجاهدین از مردم دزدیده اند. دست یازی جهادخواران به دزدی ها و غارت های شاخدار، چنان آبروی آنان را برده است که به کلی فرسوده و منحط شده اند و گفته می توان که در دفتر تاریخ بحیث سیاه روی ترین سیاستمدارانی ثبت شده اند که دین و اسلام را ابزاری برای غارت ها و اهداف شخصی خود گردانیده اند. باتاسف که آنان شعار های پرزرق و برقی زیر نام "سیاست به معنای فشردهء عقیده می دهند و مدعی اند که سیاست های شان برخاسته از باور های صاف و سادهء دینی است و اما در عمل بدتر از هر سیاستمدار نامسلمان عمل می کنند که اعمال شان ننگی بر جبین انسانیت است. در این شکی نیست که جریان های سیاسی به گونهء طبیعی با نو به نو شدن تحولات فرسوده می شوند و اما احزاب جهادی پس از به اسارت رفتن آنان در چنگال جند رهبر نمای جهادخوار چنان فرسوده شده اند که شاید هیچ کمپنی در جهان قادر نخواهد بود تا با تبدیل کردن ماشین تنظیم های جهادی پیشین، روح و تحرک نازه به آنها بدهد؛ زیرا این ها مرده اند و تلاش برای دمیدن نفخ حیات در کالبد مرده، جز ضیاع وقت تاثیر دیگری ندارد. فرض کنیم اگر چنین هم نباشد، به قول حافظ بزرگ شیراز : اگر نمرده به فتوای من بر او نماز کنید. یاهو