خوشه چین

 

ماکشورداریم،استقلال نداریم

"آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم

یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم"

عشق در سینه و ما بیخبران شهریم

محمل اندر گذر و دل به "خفی" می‌بندیم

مشت آب و گل این کوزه خاکی دیدیم

بر می ناب درونش به خطا خندیدیم

بی‌خبر ساقی‌ تویی‌، ساغر تویی‌، در خانه ایم

ما همه می در خمیم و هم خراب از این می خمخانه ایم

لیک باقی‌ در سراب ساقی بی‌ گانه ایم

لیک باقی‌ در سراب ساقی بی‌ گانه ایم

سر بکش در چاه خود فریاد زن : "هی‌" ما حقیم

دستگیرت از درونت باز گوید: یا ربّ ام "هو" در زدیم

که ودود ایم منجی اصل وجودیم، بی‌ حدودیم

که قدیمیم و جدیدیم و کریمیم، که اله این وجودیم

که حقیقیم و دقیقیم و عتیقیم و جدیدیم

که همان ذات حقیقیم ، که همان ذات حقیقیم

نازنینم گر تو خواهی‌ سر کشی‌ جام حقیقی‌

سر بکش بر چاه خود فریاد زن: بی‌ غش دقیقیم

ما کشورداریم،استقلال نداریم.

آب داریم وآب رونداریم

دریا داریم وسبو نداریم

تشنه لبانیم درتاریکی

برای حل گفتگونداریم

آب هلمندرا ایران نوشید،آب کنررا پاکستان آب آمورا ترکمنستان

برای طفلکان خود گل ترکرده برای بازی اقوپقونداریم.

عاشقان ما معشوقه دارند.ولی ((گودر))برای گل ککو نداریم.

دولت مردان میدانند که دولت مردان نیستند.ورنه طی مدت زمان سپری شده بعد ازحادثۀ یازدۀ سپتمبرملیاردها دالربرای بازسازی وعمران کشور پول سرازیرشد.با این پولهای فراوان ازمنابع آبی فراوان بند های برق وانرژی خیلی ارزان وداشتن بادهای تند موسومی وآفتاب همیشه تابان 

برتمامی ولایات کشورتوجه صورت می گرفت.نگرفت که نگرفت.این سناریوی ازقبل پلان شده به معنی شعله ورساختن جنگهای مذهبی قومی  نژادی ولسانی است ملت باشهامت ما ناخواسته درآن سوخته اند.

مگرعیاران نوین انقلابی مسؤلیت آینده های کشورخویش را بعد ازحصول استقلال سیاسی به دوش میگیرند.

 

به آن راهی نمی رویم

عیاران نوین انقلابی،برخاسته ازشرایط جنگهای تحمیلی وفرسایشی طویل المدت،بیان میدارند آنانی که سیاست پیشه کرده بودند ورفتند وتا به جای رسیدند.ناکام وسرافگنده وپشیمان،راه ما به آن سوهست مگر،با وسایل،نو،راه نوواندیشه وابتکارنو،ابتکاری که «خودآگاهی ملی» سکوی پرش به سوی کهکشانها باشد.

 

پروژه ختم است

قاتلان مسعود ازراه دیگر،باحکمت یارکنارمی آیند.

برای بی اعتبارساختن آیه های پرودرگار مــــی آیند.

ویران گران شهرکابل قاچاق بران زمرد وهیروئین

سازندگان حمام خون،فاجعــــه گران افشارمی آینـــد

ارگ کشورغارگشته است به سبب دیوارهای کانکریتی

درلب غار،غندل،گژدم،مارواژدهارباهم کنارمی آیند.

گفت:دریک محفل نشسته بودیم:

دوزبان به دوزبان می گفت که دوزبان.

لوده به لوده میگفت که لوده.

احمق به احمق می گفت که احمق

مزدوربه مزدور میگفت که مزدور

دزد به دزد میگفت که دزد.

وطن فروش به وطن فروش میگفت که وطن فروش

خاین به خاین میگفت که خاین

جنایت کاربه جنایت کار می گفت که جنایت کار

کاسه لیس به کاسه لیس می گفت که کاسه لیس

اما یک چیزی که  پیش ما قابل دقت وخیلی شرم آوراست.

خیلی شرم آوراست کسب کاسه لیسی خصوصاً:کاسه لیسی که کاسۀ کاسه لیسان را میلیسند.

کاسه لیسی خصلت((چپ های فرومایه)) سگان است.پاپی ای که  کاسۀکته سگان را میلیسندوبعد ازنوک بام دشمن ملت علیه رهگذران ملت غرمیزنند ومیجفند.کسی گفت دورفیق با شنیدن این مطالب فوق

توبخند که مه بخند

هرگاه دودانشمند که باهم روبه رومیشوند.منطق میگویند وجروبحث می کنند.

توبگوکـــه مه بگو

هرگاه دوکاسه لیس که باهم مقابل میشوند

توبجف که مه بجف

هردودانه خورکه باهم روبه رومیشوند.

توشطل که مه شطل

ازهمین قسم صدها مطالب دیگر.

موج مست 

مردیم وارزوی تو از دل نمیرود 

مارا شهید کرده وقاتل نمیرود 

از غفلت تو زخمی مژگان او شدم 

ای دل کسی به معرکه غافل نمیرود 

زاهد برو زحلقه رندان و کم خروش 

در گوش ما نصیحت جاحل نمیرود 

از روح بیقرار من آسودگی مخواه 

این موج مست جانب ساحل نمیرود 

چون عشق جلوه کرد هوس را گزاشت دل 

حق را چو دید کس پی باطل نمیرود 

بی کام دل زبار گه عشق نگزریم 

چون از در کریم که ساحل نمیرود 

فانی ز بزم یار چسان پا کشم برون 

پروانه تا نسوخت ز محفل نمیرود 

با درود فراوان خوشه چین گرامی

اگر لطف نموده در باره این سروده تبصره تاریخی نماید.ازلطف تان قبلان متشکرهستم.

Vind ik leuk · Beantwoorden · 18 mei om 23:02

 

عیاران نوین انقلابی

دهقان زمین لاغرخودرارشقه وشبدرومشنگ وباقلات کشت مینماید که ذخیرۀ نایتروجنش اضافه ترشود.بعدن زمینش برای کشت گندم آماده میگردد.پروژه امریکا تاهمین وحدت حزب حکمت یاربا دولت((ساخت جان کیری))خوب شد که جان«چیزدیگر»نبود.به پایان رسیده است.درفصل جدید سیاست مهره های تازه نفس،تازه دم به گونۀ دیگرریزرف دارد.

مرغ کلنگی،کباب مهمان تازه نفس.

نوش جان تان

هواپیما(نظام سیاسی)

هواپیما(نظام سیاسی)پروازمی کند.هوا پیما(نظام سیاسی)را کی پروازدهد؟انسان سالم(زعیم ملی)،سالم ازلحاظ عقل وروان وصحت بدنی.                                                      پیلوت را کی اجازه می دهدکه پروازکند؟بورد تخنیک،ادارۀ هواشناسی. چرا؟؟بخاطریکه سرنوشت صدها  انسان دراختیارپیلوت است.اندک ترین اشتباه تخنیکی درانجن سبب سقوت هوا پیما می گردد.هواشناس((عیار)) سمت حرکت جبهات گرم وسرد((روسیه وامریکارا))زیرکنترول خود میگیرد.اگرهوا پیما((نظام سیاسی))هواشناس((عیار))باخود می داشت

هواپیماها((نظامهای سیاسی))یکی ازپی دیگرسقوت نمیکردند

رقابت جهانی

شنیدن کی بود مانند دیدن

خلق درمیان خون طپیـدن

عیاران نوین انقلابی،به هیچ کس اجازه نمی دهد که ازنام مرحوم شهید داکتر(نجیب الله)استفادۀ افزاری نماید.داکترنجیب خودش بود.به افغانستان تعلق داشت.

درگیرودار،مبارزه بین غلجایی ودرانی،که همین اکنون جریان دارد.اشرف غنی ودارودسته میخواهند.آن شهید پاک راه وطن را گلیم سیاستهای احمد زایی کری بسازد.

داکترنجیب به اشارۀ بزرگترین قدرت جهانی شهید گردیده است.ظالمانه خواهد بودکه ازنام اوبه نفع دشمنش فعالیت صورت بگیرد.

وطن داران،امروزدیگرآن روزی نیست که بگوییم با یک قفاق چهل روی افگار میشود.مسایل مصلحت آمیز به آن مینماید که تابلیت مسکن بخوری،درد را مؤقتاً احساس نکنی مگرعامل مرض اندرگروند.تاسرحد مرگ فعال باشد.

درفیس بوک خواندم که هموطنم نوشته بود.مسئلۀ صلح با حکمت یار باید  که به آرای عامه سپرده می شد.درتاریخ افغانستان هیچ گاهی ازمردم نظرخواسته نشده است.انچه را که انگلیس دیکته می کرد همان بود.انچه را که ماسکاو درزمان حاکمیت(حزب دموکراتیک خلق دیکته میکرد)به استثنای حاکمیت دوران مصالحۀ ملی،همان بود.بعد ازشکست حاکمیت چپ درافغانستان تصمییم گیرندۀ اصلی ایالات متحده امریکا بود وهست وفعلن  به ظاهر اشرف حاکم است اما رئیس جمهوراصلی((جانکیری وزیرخارجۀ ))امریکا است

 مینویسم چنان مینویسم که صحنه را زنده ببینید.

یک حرف را واضح برای تان بگویم که

احمدشاه مسعود را استقلالیت فکری اش به شهادت رسانید.

ارتجاع «شیر»کلۀ گرگ«آزاد»را می کند.روباهنرتقسیم کردن را یاد میگیرد.

بن«اول»چنین یک صحنه بود.ورنه کرزی شایستۀ این مقام نبود.

هموطن عزیز!درجهان زیباتراز((آزادی))هیچ زیبایی را زیبا نیافتم.هرگاه میگوییم کابل زیبا،اما ازجاده های خون آلودش چرا حرف نمیزنیم. اگرحرف ازکشورزیبا میزنیم،چرا ازفضای جنگ وخون وآتشش چرک وچتل وادارۀ کثیفش حرف نمی زنیم.زیبایی درنظافت است،درتعارف شرافت به همشهری خودش است.همشهری((هزارۀ دانا،ازبک دانا،پشتون دانا،تاجک دانا،نورستانی دانا همه اقوام دانا،پشه ای دانا،چهارایماق دانا،عرب دانا))بازتاب دهندۀ زنده گی شرافت مند انسانی چون آفتاب به سوی اطراف واکناف کشوراند.بیایید که کشورخودرا آزاد بسازیم،وظیفه ازآزاد اندیشان همشهریان است. که بعدش همه درزیباسازی شهرخویش کشورخویش سهم بگیریم.

متوجه باشید.ازجمله آنهایی که به حساب(( انسانی،ملی ووطنی)) می اندیشند.به شما خطاب مینماییم متوجه باشید کشورما وارد بحران{{محمد زایی گری،«کرزی»&غلزایی گری اشرف غنی «احمد زی»}}گردیده است.آقای کرزی تکیه به همان شیوۀ سیاست های کهنۀ پدرکلانهایش (تکیه بربیگانگان)مهرۀ اول را بکش،مهره های دوم وسوم رامزدور بگیر.توده هارا درفقروتاریکی نگه بدار،روحانیت را پایۀ حمایتی خودش انتخاب،سیاست های پرخانۀ ای را برای بدام انداختن حریف جاری بساز.

بحرانی که مردم طی سه صدسال درین میدان کشته وقربانی داده اند.حتی تأثیرات این جنگهای قبیولوی،بالای اندیشۀ مترقی انقلابی هم بی اثرنماند.درهرمرحله دامن کشان بهترین شخصیتهارا،آلوده به آن ساخت.

چنانچه که درهمان آغازپیروزی قیام مسلحانه هفت ثور((امین به ترکی گفته بود که))قدرت به غلجایی تعلق گرفت.

امریکا،لالای((پاکستان)) ازاردوی منظم افغانستان آنقدرهراس نداشت که ازداکترنجیب هراس داشت،بخاطریکه اوجسور،دلاور،توانا،هوشیار،زرنگ بود.آوازگیرا داشت سخنورچیره دست قدرت بسیج کننده را داشت.همان اقوام به اصطلاح(احمد زای)نمایندۀ کوچیها ودل وتپلش((محمد زی حریف غلجی))درقتل داکترنجیب نقش اساسی داشتند.

کنون سناریوطوری جریان دارد که بالای خون پاکش اطرافیان اشرف غنی احمد زایی تجارت نمایند.

برای تان تلخ مینویسم:

 جنگ این زی باآن زی را نمی پذیرم

جنگ کرزی رابا احمد زی نمی پذیرم 

همان گونه که ((افتراقات خلق باپرچم)) برای کشورتباهی آفریدبعدش جنگهای تنظیمی،فاجعه را دنبال کرد.وقص علی هذا.کنون مظاهرات جنبش روشنایی ثابت ساخت آگاهی وخرد ورزی را،اصول مبارزه برای افادۀ لازم سیاسی وداد خواهی را،دستگاه حاکمه فرمان((فیربه داد خواهی)) اما پاسخ اسبتداد بادستۀ گل بدرقه گردید.سربازی که برایش امرفیرداده شده است.درک مینماید که اوسربازوطن است،وطن ازمردم است سربازی درخدمت مردم است.سرزازی درخدمت حاکمیتی که ازجانب مردم انتخاب شده باشد.اگراشرف غنی تو انتخاب مردم بودی؟پس چرا؟ توامرفیردرمقابل دادخواهی مردم داده بودی؟کنون وقت وقت بیداری وآگاهی است.همه آگاه شدند،همه بیدارشدند.انسان امروز ازشرایط کهن عبور کرده اند.عیاران نوین انقلابی با حفظ کرامت انسانی به آدرس همه شیفتگان راه عدالت:راه سازده گی را برای نجات ازبحران درپیش گرفته ایم به این شکل:

چهل فیصد آگاه ترین،صادق ترین،خوش نام ترین افراد ازچپ.

چهل فیصد،آگاه ترین،صادق ترین،خوش نام ترین،افرادازراست.

بیست فیصد آگاه ترین،صادق ترین،خوش نام ترین،افراد مستقل.

آماده گی بگیرید که عیاران نوین انقلابی،درنقش خارکش،دست کش دردست،وسیلۀ ضدخاردرتن،خارهارا ازسرراه جمع برای پخت وپز،وتسخین خانه ها بکارمی گیرند.عیاران نوین انقلابی درنقش فوت بالست درمیدان((رقابت های جهانی)) شنکاک درپای،بازی را به نفع مردم خویش تغیرمیدهند.

به((احزاب سیاسی)نخبگان کشورم،همه آنهای که درقضایای جاری کشور انسانی می اندیشند.به انقلابیون،تحول طلب،وطن پرستان شریف،آزادی خواهان دلیرکشورم،همه آنهای که مستقل هستید.علاقه مند هستید که بحران موجودراکشور،پشت سرباندازیم.خودمستقلانه بربنیاد همان ((مصالحۀ ملی))حزب وطن.حقانیت خودراثابت بسازیم؟

اوکسیجن ازجمله گازهای است که درعدم اکسیجن اصلاً حیات امکان پذیرنیست.دراینجا چپ((اوکسیجن است))هایدروجن گازی است که به تنهایی خطرناک وکشنده ویرانگراست.درترکیب ومصالحه با اوکسیجن آب میسازد.

چپ وراست چون،هایدروجن+اوکسیجن=آب مرکب شویم.علم ثابت ساخته است که تنها اوکسیجن جدا ازهایدروجن برای شعله ورساختن آتش به نفع دشمن خیلی مفید ثابت شده است.

عیاران نوین انقلابی چنانچه که ازنامش پیدا است.

1-درعیاری:چه چیزها درمیدان عمل دیده شده است.وفاداری به عهد. تقواوپرهیزگاری،جسارت ودلاوری،استعداد آگاهی وتوانمندی،گفتار وکردار،دورخ یک سکه،عمده برای افغانستان ناموس داری وناموس پروری.

2-به معنی هرآن لحظه تازه وبکر،خوراک نو،پوشاک نو،خانه نو،شهرنو،فرهنگ قابل پذیرش نو،راه نو،طریق نو دگرگونی نو،بدست آوردن وسایل نو.

3-انقلاب فکری((ایجاد گری خلاقیت نوآوری))انقلاب اجتماعی((آزادی خواهی))آزادی بیان،میتنگ،مظاهرات،تدابیرکارهای دستجمعی داوطلبانه به منافع عامه وانکشاف جامعه،انقلاب صنعتی،میکانیزه ساختن تولیدات با وسایل مدرن.

میخواهند آغازازخود همه را درجبهۀ واحد برای نجات ازبحران کنونی دارد که تروخشک را به خاکسترابدی مبدل بسازد.عیاران نوین انقلابی ازخود آغازیده اند.

میروند خانه به خانه ده به ده،قریه به قریه،شهربه شهر،ولایت به ولایت،کشوربه کشور،ازطریق پالتالک،اس مس،سکایب وفیس بوک،به گوش هریک آذان میدهند.برخیز،برخیزیدکه نوبت تواست،ازاواست،ازهمه ای وشما است اشتباه نکنی به آن سیاست که تورا تحقیرکرد به آن دل نبند سرانجام ازشما است.

درنتیجه این کشورفرزند خودرا می یابد ومردم صاحب زعیم ملی میگردد.

هموطنان عزیز!

عیاران نوین انقلابی میخواهند که بامیان برق داشته باشد.اگردربامیان برق فعال باشد.فابریکۀ ذوب آهنگ درفعالیت می افتد.فابریکۀ درتمام دنیا بعد ازروسیه وچین بزرگترین فابریکۀ دنیا خواهد بود.ظرفیت بالفعل ده هزار کاردرزیک فابریکۀ ثقیله که صدها فابریکه خورودوریز دیگررا درخود جا میدهد.بامیان مرکزافغانستان مبدل به شهرصنعتی میگردد.شهرکی که درآینه باید درآن حد اقل ده ملیون انسان مدرن ودارای اندیشۀ کارگری زنده گی نماید.هیچ گا پاکستان حاضر نمیشود که افغانستان دارای همچویک امکان باشد.

بیایید که به همین حرف اتکا کنیم،بلکی را بگیر پایکی خو هست وهست.اول ما باید صاحب یک فابریکه شویم.آینده به آینده گان تعلق دارد.

اما با توجه نوشتۀ زیرین خردمندان ما نباید درسطح احمقها سقوت نمایند.

اندیشه کارگری((درسطح قوم ومحل))را نمی پذیرد وگنجایش ندارد.

میدان ویتنام درافغانستان

میدان سوریه درافغانستان

ما درزبان پشتوضرب المثل داریم.

دپردی کت ترنیمو شپودی.

چپ این چپرکت نیمه شبی را امتحان کرد.

روسها ازچپ گرفتند به راست تسشلیم دادند.قوت های حاکمیت((مصالحۀ ملی))درحالت دفاع تمامیت ارضی درخوست بودند.راست درحال مذاکره درماسکاو همرای یلتسن بودند.

ازراست متمایل به روس و ایران گرفته شد.به طالب مزدورعربستان وپاکستان تلیم داده شد.

ازطالب افراطی گرفته شد به طالب نکتایی پوش((کرزی+تکنورات))بیرو کرات قدیم وفساد آفرین دوره های تاریخی کشور((نوکر))امریکا داده شد.

اما امروز،مسئلۀ پروژۀ تابی به پرژۀ تک وتک ماربه پیش برده میشود.

تقریباً وضعییت به طرفی برده میشود کلمۀ کوچه بازاری،گرادننده گان اصلی پروژۀ تابی میخواهند که تف کرده گی خودرا پس بلیسند.

بگذارید که موتوربه کدام طرف میرود.

مگرعیاران نوین انقلابی درآینده مسؤلیت رفأ همگانی را به عهده دارند.کارهای ازین مرزهای بی شرفانه عبورمینماید مرزهای شرافتندهده خطکشی کرده روان اند.

چوب جنگی

هروقتی که ماهی را ازآب بکشی تازه است

هموطنان عزیزوشرافت مند.یازده سال قبل ازامروزمقالۀ نوشتم تحت عنوان چوب جنگی که ازطریق سایت مزین آریایی به نشرسپرده شده بود. بنابراهمیت((فهمیدن))ازسیاست موجود درکشورعزیزما((منطقه وجهان)) ضرورت پنداشته میشود.یک باردیگربه نشرسپرده شود.نقش روسیۀ امروز، وارث اتحادشوری سابق((بلوک شرق))وایالات متحدۀ امریکا((بلوک غرب)) را،عمیقاً بخوانید.وظیفۀ بچۀ فلم هندی وبدماش راپیرامون دخترفلم،افغانستان ((منافع)) جیوپولیتیک رابه ارزیابی بگیرید.لغمانی راپرسیدند،ازکجاهستی؟جواب داد که آدم ازکجامیباشد.

هرمرد شتردار،اویس قرنی نیست

هرشیشۀ گلرنگ عقیق یمنی نیست

هرسنگی وگلی گوهر نایاب نگردد

هراحمد محمود رسول مدنی نیست

برمرده دلان پند مده خویش نیازرا

زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست

با مرد خدا  پنجه میفگن چونمرود

این جسم خلیل است که آتش زدنی نیست

خشنود نشود،دشمن اگرکرد محبت

خندیدن جلاد زشیرین سخنی نیست

جایی که برادربه برادر نکند رحم

بیگانه برای تو برادر شدنی نیست

صدباراگردایه به طفل تودهد شیر

غافل مشوای دوست که مادر شدنی نیست   

حنیف اتمرازکجا است؟!

1-ازلغمان است،خدا لغمانی را،دشمن ملت نسازد.

2-اتمر،درژنکسی  معروف رهبراستخبارات((لینن))آثارش را خوانده است.

3-حنیف نمایندۀ با صلاحیت انگلیس درکنفرانس((بن)) الی اکنون نقش اساسی دارد.

ببینیم که حنیف اتمرمیدان را می برد ویا آی،اس،آی

حنیف اتمرباید که میدان را ببرد به خاطری که از لغمان است.

من میگویم ببرد نه دربدل ایجاد پایگاه((داعش درسمت شمال)).چیزی که پاکستان،عربستان وانگلستان میخواهند.  

  یعنی که لغمانی های ما هوشیاراندوباخبر،باخبرازهمه امورات زندگی، طوری گام برمیدارند که درآن کار،حریف ویادشمن را راهی نباشد.لغمانی را پرسیدند که ازکجا هستی درجواب گفت که آدم ازکجا میباشد.سه صدسال میشود که کشورما دروجود شاهان صدوزایی ومحمد زائی،درآتش جنگ خانوادگی برسرقدرت سوخته است.این آتش جنگ پای کشورهارا به طرف افغانستان کشانید.هرابرقدرتی خواسته است،یک طرفی را تطمیع بسازد تا جای پای برای اهداف درازمدت غرب حرکت به سوی آسیای میانه وشرق،به سوی جنوب((بحرهند)).علی الخصوص بعد ازفروپاشی امپراتوری بریتانیای کبیروبوجود آمدن پاکستان ازپیکرکشور پهناورهند((فرزند انگلستان))مسؤلیت پالیسی سیاسی انگلستان را درمنطقه بدوش گرفته است.                                                                         برمی گردیم بازهم بولایت لغمان،ولایت لغمان دودریای خروشان((علیشنگ وعلی نگار))درسرسبزی وشادابی آن نقش مهم بازی مینماید.درولایت لغمان کم ترکسی را یافته میتوانم که ازین ولایت درتبانی با بیگانگان علیه منافع دست به خیانت زده به جزازیکی یک چند محدودنفر((معلوم الحال)).اما ازین ولایت شخصیتهای خیلی خوب وباوجدانی داریم که باعث افتخارکشورمان گردیده اند.مثال می آوریم یکی دونفررا درسیاست((مرحوم محمد سالم مسعودی وعبدالظهورزمجو))دربخش هنرمرحوم ((احمد ظاهر))حنجره طلایی.

  1-محمد سالم(مسعودی)یکی ازبا سابقه ترین،معلم،استاد،تحصیل کرده مافوق ماستری درشتۀ تعلیم وتربیه،چنان فضا ومحیطی را درشتۀ تعلیم وتربیه وآموزش ایجاد می کرد که شاگردان،معلمین،آنچه را که ما درکتاب ها خوانده بودیم((انسان طرازنوین))زمانی که مدیردارالمعلمین کابل درسالهای 1342-1346بود. فضاومحیط دارالمعلمین کابل چنان محیطی را به خود یافته بود که درگذشته های تاریخی اش ندیده بود وآینده هایش هم ازچنامن یک فضا بی بهرماند.درآن زمان شاگربه معلم((معلم صاحب))می گفت ومعلم به شاگرد خود((معلم صاحب))می گفت.استادی وشاگردی((به جایش محفوظ بود))جای رفاقت را گرفته بود. شاگردان آن زمان به آن حد بلوغ سیاسی رسیده بودند که آموزه های تعلیمی را به درک مبدل کرده بلودند.آنها درس را به این نمی خواندند که کامیاب شوند.بلکه می خواندند که خوب بیاموزند.شاگردانش،همه وطن پرست وطن دوست،انسان دوست،رفیق،شفیق به همه می بودند.با آنکه شاگردان معلمین تابه صنف دوازده درس میخواندند ولی سطح سویۀ تعلیمی معادل به فاکولته بود.

 1-داکتر احد معروف به احد ریاضی

2- بابه صاحب(طوفان)

3- داکترمیرعبدالکریم(بها)

4- محمد یاسین(صادقی)

5-خلیل الله(کوهستانی)

6-آدینه(سنگین)

7-عزیزمحمد(آماج)

8- داکتر سید نصرالدین

9-داکترسید محرم(غیاثی)

10-محمد داود(پنجشیری)

11- محمد نظیر،قبلاً وزیراحصایه مرکزی.

ازین جمله داکتران،انجنیرا فراوان،که همه افتخارکشوراند،دست پروردۀ جناب محترم مسعودی صاحب واستادان آن زمان بود.برحق همه شاگردانش اورا به حیث پدرمعنوی خود می پذیرند.خودم یکی ازاخلاص مند ترین اوشان میباشم وطرف اعتماد جدی من قراردارند.                                                   2-عبدالظهور(رزمجو) زما نیکه من درپو لیتخنیک معلم لیلیه بودم ا ومحصل سا ل دوم پو لیتخنیک کا بل بود،محصل جوا ن،صحت مند،استعدا د ازسروسیمایش فورا ن میکرد،با حیا وبا نزا کت بود،درآ ن زما ن من طفل ندا شتم، نا م پد رش عبد ا لشکورا ست، من هم عبد ا لشکو رنا م دا ر م، خیا ل کرد م ا گر زما نی خدا لا یق د ید که من صا حب طفل شو م، نا مش را عبد ا لظهور میما نم، به فضل مر حمت خدا که همین طورشد،عبدا لظهور من هم کمترازاونیست.ازدیدروسها بعداز ، مرحوم ببرک کارمل، فیگوریکه بتواند،جانشین اوشود،عبدالظهور(رزم جو)بو د، کتاب توفا ن درا فغا نستان  اثر((الکسا ندرلیا خوفسکی))ازش خواهش کرده بودند، ولیکن اوباهما ن درایتی که دا شت وعوا قب بعد ی مسئله راکاملآپیش بین بود،آما ده به پذ یرش نگردید.                                 3-احمد ظاهرشخصیت هنری،روح وروانش شاد،اوفرزند داکترمحمد ظاهر،صدراعظم ورئیس شورای ملی ،زمان ظاهرشاه بود.ازلحاظ زنده گی مربوط به طبقۀ بالای جامعه بود.

اوباهمان استعدادوقریحه ای که داشت خلا ف آرزوهای فامیل وخانوا ده اش راهی دنیای هنرشد یگا نه خدمتی که اوکرد، دنیای موسیقی را ازمحیط کوچک وازچنگ قشرمحروم جامعه گرفت وگفت که این مسلک نه اینکه تنها به خانوا ده محدود متعلق نیست، بلکه بایداین هنرجزء ازفرهنگ عالی جامعه معرفی نمودوچنانچه که کردروزی ازروزها درروزگاران قدیم، منازعه پیش شد بین شیطان ولغمانی،این گفت وشنید،دربین یک خانه بود، لغمانی گفت که اوشیطان به منطق سرتعظیم فرودنمی آوری،بخاطری که تو ملعون شده ای،بیاکه جنگ کنیم.آغازازچوب جنگی،شیطان گفت چطور؟دودانه چوب،درگوشۀ افتیده بود.چوب درازرا دردست شیطان داد.چوب کوتاه را دردست خود گرفت.زمانی که شیطان چوب را حواله می کرد.چوب دردیوار میخورد.ازلغمانی راساً درقاقی پای شیطان.شیطان گفت نمیشه بیا که بروم بیرون،زمانی بیرون رفتند.دربیرون لغمانی پیش دستی نمود.چوپ درازرا به خود گرفت کوتاه به شیطان داد.چوب لغمانی درفرق شیطان میخورد وازشیطان درجان لغمانی نمی رسید.شیطان چوب را به زمین ماند وشکست خودرا رسمن اعلان نمود.

 نه اینکه سیا ست مداران هوشیاروآگا ه درلغمان داریم ،دها قین لغمان هم سزای شیطان لعین راداده اند، درزمانهای قدیم شیطا ن درلغمان دعوای ارضی د اشت، چنانچه که امروز،دولت پاکستا ن ادعای تمامیت خواهی درافغانستا ن دارد.جهان سرمایه ازحوزۀ بزرگ نظامی اقتصادی زیر عنوان،عرب متشکل ومتحد،فارسی زبان متحد ومتشکل با پیشینۀ ادب وفرهنگ غنی اداره وسیاست((حاکمیت اسلام سیاسی دارای اقتصاد قوی با مانورهای خشمانه

کانفدریشن سرضیاوالحق راخورد.

سرقدافی را خورد.

سرصد دام حسین را خورد.

سراغلورا هم میخورد.  

 دهقان لغمانی دا نست که، شیطا ن زوردارد، نمیشود، بازوردرمقابل شیطا ن،جنگید،بایدچا ره ای سنجید، گفته شیطا ن را قبول کردکه زمین از تواست،بیادرزمینت کارکن، شیطا ن گفت که من درزمین کارکرده نمیتوانم میخواهم به اجاره بدهم، دهقان قبول کرد، گفت که چه رقم اجاره میدهی، گفت که د رز مین چیز ی کشت کن که بعد ا زر سید ن حا صل، سر حا صل را من با خو ببرم و ر یشه حا صل را به تو مید هم ، د هقا ن قبو ل کر د ، تد بیر سنجید، لبلبو کشت کرد. و قت حا صل آ مد، تما م حا صل به د هقا ن با قی ما ند، گیاه و علف به شیطا ن، شیطا ن گیا ه و علف را هم با خو د نبر د، گیا ه و علف را د هقا ن به گا و و گو سفند خو د دا د.

 این با رشیطا ن گفت که، چیزی کشت کن ریشه آ نرا من ببرم ، سرآ نرا توببر،دهقان درین دفعه گندم کشت،وقتی که گندم رسید،شیطان آمد،به دنبا ل حاصل، دهقان، خوشه ها ی گندم راسر گندم نامیده میشوند همه رادرو کردوبرد.به شیطان تنهاکا ه وعلف باقی ما ند، شیطا ن،فهمیدکه سخت با زی خوردم ،حیوانات دهقان هم بینصیب نماندند.بارسوم شیطا ن وظیفه دا د این بارچیزی کشت کن که سروریشه ا ش ا زمن با شد، قسمت وسطش ازتوباشد.دهقان میگویدکه،شرط ((بازی میدان)) سه دفعه است درین دفعه سوم هم توراچک به زمین میزنم، این بار، به زمین جواری کشت مینماید و قت حا صل تمام روچک ویا لوتک های جواری راجمع مینماید، برای شیطان لعین،تنها علف باقی میماند وشیطان حاضرمیگردد وبگویدکه زمین مال کسی است که بالای آن کارمینمایدوکشورسرزمین کسانی میباشدکه در آ نجاتولدیافته اند وبزرگ میشوند ودرقسمت آبادی آن عشق می ورزند،بدا به حال کسا نی که به سرنوشت کشورشان معامله میکنند،با لاخره این مر دم صاحب وطن خودمیگردند.شمادرگذ شته هادرفلم های هندی، شمشیر جنگی رابین بدما ش فلم وبچه فلم دیده باشید که بخاطردخترفلم،میجنگند و شمشیرجنگی میکنند،درجریان جنگ شمشیریکی بدست دیگری می افتد،تا اینکه،بچه فلم موفق میشودقضایای جاری کشورما،به گونه فلم هندی میما ند،درینجا دخترفلم ،عبارت از((سرزمین))زیبای مامیباشد،بدماش فلم،ایالا ت متحده امریکا،بچه فلم روسیه

شمشیرطرفین کیها اند

 1-روشن فکران وابسته به روسیه وقت شمشیرروسها

2-مجاهد ین وابسته به امریکا،شمشیرامریکا

 این جنگها ی لفظی ازسالها ی قبل درکشورماروی منا فع بین القاره ای جریان داشت،تااینکه،زمان هرودوطرف منازعه رادریک نبرد تمام عیار، درکشورما مصروف ساخت،بااینکه این شمشیرهای( طرفین) ساخت کاوه آهنگراند،این شمشیرهادرجریان جنگ ردوبدل میشوند، اگرد یروزآن شمشیربدست روسهابودواین شمشیربدست امریکاییها ،مگرامروزآن شمشیر بدست امریکاییها افتیده است واین شمشیربدست روسها،روسهادرفرجام د ر نقش بچه فلم دخترراباخود خواهندبرد.سوال عمده این است که هردختر متعلق به یک خا نوا ده و یک قوم است،این منتهای نامردی خواهدبود،که ازناموس خود،خودماد فاع ننماییم.عیاران این مردا ن ناموس پرست،به هیچ بدما شی وبچه فلمی نخواهنداجازه دا د که درحریم ناموس کشورما کسی با چشم طمعه نگاه کند،وطن داران محترم فرزندان عیاران آریانای باستا ن وخراسان کبیروافغانستان امروزی،ماوشمادراتحادووفاق ملی، میتوانیم کشورخود را ازین نابساما نیهانجا ت دهیم

              به امیدآن روزی که صاحب کشورخود شویم     

 

 


بالا
 
بازگشت