بصیرهمت
جنگ های افغانستان
بصیر همت
مانچستر – انگلستان
آگست - 2016
نویسنده کتاب "جنگ های افغانستان "، پتر تامسن" در فصل دوازدهم کتابش از خصوصیات فردی ، دید سیاسی و مذهبی رهبران هفتگانه احزاب جهادی و تعلقات و وابستگی انها به سازمان استخباراتی پاکستان ووهابی های سعودی، نقش انها در ایجاد و توسعه بنیاد گرایی اسلامی مطاب جالب و خواندنی نگاشته که قابل مطالعه است . ترجمه این فصل کتاب تامسن را در سه بخش ، اول ، دوم و سوم درجریان سه هفته خدمت خواننده گان سایت دوست داشتنی آریایی پیشکش میدارم.
بخش دوم
ملاي جنگجو (یونس خالص)
ديدو بازديد من با رهبران دولت موقت مجاهدين در پشاور ،با ملاقات با وزير داخله
دولت موقت مجاهدين ،مولوي يونس خالص ، أغاز يافت، ما باهم در منزل شخصي وي ،در
تعمير سمنتی د و منزله، ديدار داشتيم،يكتن از همكاران وي ترجماني مينمود.
تعدادي از پسران جوان أغاز به سرويس چای سبزًو بسكيت نمودند ،مولوي يونس خالص
كه در سن 69 سالگي قرار داشت ، در أنزمان مسن ترين رهبر هفتگانه مجاهدين در
پشاور بود،موي ها ، ابرو ها و ريشش را با خينه رنگ مينمود و از زير پيراهن
گشادش شكم بر أمده اش هویدا بود،یک خانم جوان را هم به ازدواج خويش در أورده
بود و مطابق جواز شريعت اسلامي وي از ازدواج با چهار زن بهره برده بود،وي در
سال 1990كه در سن 70 سالگي قرار داشت، بايك دختر خيلي ها جوان ازدواج نمود
.شانزده سال بعد تر يك خبر نگار امريكايي زمانيكه با خالص مصاحبه داشت متوجه شد
كه يك پسر و يك دختر جوان در همان اتاق اند كه هردوي أنها نتيجه ازدواج ديگري
خالص با يك دختر 17 ساله بوده است.
خالص از قوم خوگياني بود ، وي در جمله هفت تن از رهبران پشاور روابط نزديك با
ريشه هاي اتنيكي خويش داشت،وي يك ملاي پشتون و يك نشنليست تند و نيز بود،خالص
توافقنامه ژنيو را مداخله در امور داخلي افغانستان ارزيابي نمود. خالص يك سني
متعصب نيز بود و روابط نهايت نزديك با رهبر القاعده ، بن لادن ، داشت.خالص در
حاليكه با تدوير يك لویه جرگه بخاطر انتخاب رهبري دولت موافق بود ، مگر به
انتخابات دموكراتيك در پرنسيپ معتقد نبود، وي همواره اظهار ميداشت كه حق حاكميت
بر خداوند مربوط است، نه توسط انتخاب مردم.خالص كه در طي سالهاي دهه شصت به
ايديولوژي اخوانالمسلمين گرويده بود، براي اولين بار أثار سيد قطب را به پشتو
ترجمه نمود، مضامين و أشعارش در روزنامه هاي كابل و جلال آباد در زمان ظاهر شاه
به نشر ميرسيد ،خالص معاون مجله نشريه وزارت عدليه زمان شاه بود و گاه گاهي هم
لكچر هاي در راديو كابل أنوقت ميداد .وي عضو فعال حزب نيمه مخفي جمعيت برهبري
رباني و سياف كه مركز فعاليتش در دانشكده شرعيات دانشگاه كابل قرار داشت ،بود.
در زمان فعاليت احزاب جهادي در پاكستان ،حزب اسلامي خالص يكي از نيرومند ترين
احزاب در جمله احزاب هفت گانه مجاهدين در ساحه ننكر هار و ساحات نوار شاهراه
پشاور- جلال أباد - كابل بود.قبيله با نفوذ اريستوكرات أرسلا از خالص حمايت
مينمود كه در حقيقت ستون فقرات حزب خالص را تشكيل ميداد. قبل از كودتاي 7ثور
1978در كابل، خالص يكجا با فاميل أرسلا در ننكرهار زنده گي مينمود و براي اطفال
اين فاميل بشمول دو تن از برادران ، حاجي قدير و عبدالحق،كه بعد ها از
قوماندانان برجسته جهادي گرديدند أموزش ديني مي داد،حاجي قدير در زمان موجوديت
قوت هاي شوروي در افغانستان ، در ننكرهار بود و و در دفتر مركزي حزب اسلامي
خالص در ننگرهار مسیولیت داشت.دين محمد برادر مسن أرسلا كه معاون خالص بود
رهبري امور دفتر حزب اسلامي خالص را در پشاور بعهده داشت و عضو رابط اين حزب و
سه حزب ديكر شامل دولت موقت مجاهدين با أي اس آي بود.
خالص برخلاف تامين قدرت و رهبري حكمتيار در افغانستان بود، و در عوض با رهبران
سه حزب ميانه رو ديگر ، مجددي ، گیلانی و محمد نبي ،نزديكتر بود،و در عين زمان
بدون هيچگونه انعطاف و نرمش ، از بنياد گرائي ديني خويش دفاع مينمود،
نخست وزير تركيه ، تورگوت أوزال، يكبار زمانيكه خالص دموكراسي سيكولار تركيه را
غير اسلامي خَوَّاند بخشم أمد ،خالص يكجا با سياف پلان نمودند تا دفاتر دولت
موقت مجاهدين در پشاور را از كارمندان ملاهاي ارتودوكس پر سازند و اهل تشيع را
از شركت در دولت موقت محروم نمایند و يك دولت كاملا متكي بر شريعت اسلامي را كه
توسط روحانيون اسلامي با ديد كاملااسلامي محافظه كار اداره و رهبري گردد، بوجود
أورند،انها ،سياف و خالص، در حاليكه در مخالفت شديد با سهیم ساختن اهل تشيع در
دولت موقت قرار داشتند ، فشار مي أوردند تا اين دولت موقت مجاهدين به شيوه دولت
ديني و مذهبي عربستان سعودي استوار و فعاليت نمايد. شهزاده تركي،رئيس اداره
استخباراتی انوقت عربستان ، كمك هاي دوامدار مالي اش را براي دولت موقت
مجاهدين دريغ نمي نمود.
خالص گاه گاهي در صحبت هايش از شوخی نيز برخوردار بود ، زمانيكه برايش گفته شد
كه باید پايه دولت موقت مجاهدين با شمولیت تعدادي از رهبران جهادي اهل تشيع
توسعه يابد ،در حاليكه ميخندید،چنين جواب داد :"أنها قبل ا ز شامل شدن ،در دولت
موقت، بايد سني شوند."
خالص زمانيكه با رونالد ريگن در قصر سفيد ملاقات نمود ،يكجلد قرأن را
به ريگن تقديم نمود و از ريگن خواست به دين اسلام مشرف گردد تا اينكه هردو يكجا
به جنت بروند،مگر ريگن احترامانه اين دعوت را رد نمود.خالص بر خلاف رهبران هفت
گانه جهادي ، دايم در زير سقف منزلش در پشاور نبود،بلكه علاقه داشت تا بداخل
افغانستان در ميان قوماندانان و افراد جنگي اش برود ، اين عمل وي ، خالص را در
ميان سایر رهبران جهادي برجسته ميساخت،در حاليكه سفر هاي سياف و حكمتيار بداخل
افغانستان خيلي ها بندرت صورت ميگرفت ،و با محافظت كارد هاي امنيتي انجام ميشد،
و با عکاسي و تبليغات پایان مي يافت،تعدادي از سفر هاي سياف وحكمتيار منحصر بر
نوار مرزي و بيز هاي جنكي و اكمالاتي كه توسط أي اس اي تامين ميشد منحصر بود،در
حاليكه خالص در عمليات ها در توره بؤره و ساحات جنوبي ننكر هار شخصا شركت
مينمود،و با تفنگداراني كه بر پوسته هاي امنيتي رژيم كابل حمله مينمودند يكجا
بود،دو رهبر طالبان ،ملا عمر و جلال الدين حقاني ،در مکتب خالص تربیه شدند.
قوماندانان
خالص بيشتر مهماندارجهادي هاي بنيادگراي عرب بودند،يكتن از قوماندانان وی
،انجينير محمود،در ساحه شنوار ، شرق دره خَيْبَر،به تعداد 20 تن از دستگیر شده
گان رژيم كابل را در زمان جنگ جلال أباد تسليم دوستان عربش نمود و افغانهای که
در این ساحه بودند راپور دادند که عربها انها را در یک قطار ایستاد نمودند و
هریک شانرا به نوبت سر بریدند. همچنان يكتن از قوماندانان سياف در نزديكي جلال
أباد تعدادي از تسليم شده ها را تسليم اكستريميست هاي عرب نمود و عربها انها را
بعد از شكنجه بلاخره إعدام نمودند.
خالص هيچگاهي در جهت مصالحه و مذاكره و يا توسعه پايه هاي دولت با افراد معتدل
، دموكراتها و اهل تشيع رضايت نشان نداد،و همواره ترجيح ميداد از طريق جنگ بر
قضايا غالب أيد.
صبغت الاه مجددي
بمقايسه دوستي ظاهري و ساختگي سياف ،ديدار عاری از صميميت رباني و لجاجت خالص ،
ملاقات من با مجددي در جولاي 1989 ، صادقانه تر و با ملايمت بود، اين رئیس
دولت موقت مجاهدين ،صبغت الاه مجددي ، مانند خلفای با جلال و با شوكت قرون
وسطي معلوم ميشد، اتاق ملاقات وي خيلي ها مفشن و عالي بود.
حرمسراي مجددي چون يك قصر كوچك بنظر ميرسيد، حامد كرزي كه رئيس دفتر ودربار
مجددي بود ،در أنزمان 32سال داشت،وي در أنزمان مشاور نزديك مجددي ،مسئول
مطبوعاتي و تهيه كننده بيانيه هاي وي نيز بود.
پدر كرزي يكتن از سران بانفوذ قبيله دراني- پوپلزايي بودو در زمان شاه سابق
معاون سخنگوي پارالمان بودزیرا فاميل كرزي از جمله وفاداران شاه سابق در جنوب
افغانستان بود،علاوتا يكي از فاميل هاي بود كه مورد اعتماد مسئولين اي اس اي
نبود. صلاحيت و اتوريته مجددي بحيث رئيس دولت موقت مجاهدين صرف منحصر به
كارمندان دفتر و باصطلاح درباريان قصرش بود. ما در جريان چندين بار ملاقات با
مجددي ، از وزراي كابينه وي كه همه رهبران جهادي بودند ،كسي را در دفترش و يا
حین ملاقات با وی ندیدیم،بنا به گفته يكتن از جنرالان مسئول أي اس أي زمانيكه
بر وی فشار اور ده شد كه با رهبران هفتگانه دولت موقت بصورت مداوم ملاقات
نمايد ، جنرال پاکستانی چنين اظهار نمود كه " أنها هيچگاهي يكجا باهم در يك
اتاق نمي نشينند".
كابينه حكومت موقت مجاهدين اصلا بندرت داير ميگرديد، واگر داير هم ميگرديد، با جار و جنرال خاتمه مي يافت و در جريان جلسات ، سه تن از ميانه روان اكثرا در برابر چهار تن از رهبران راديكال ديگر قرار ميگرفتند،در جريان نخستين ملاقات ما با مجددي ، وى مرا بداخل منزلش دعوت نمود ،و از من خواست تا با وي يكجا يك كنفرانس مطبوعاتي براي خبر نگاران غربي ، پاكستاني و افغاني داير نمائيم،موضوع اصلي اين كنفرانس مطبوعاتي در مورد چگونگی كمك هاي امريكا از مجاهدين بعد از خروج قوت هاي شوروي از افغانستان بود،در جريان كنفرانس يكتن از خبرنكاران در مورد ميانجيگري ياسر عرفات ،رهبر فلسطيني ها، ميان دولت موقت مجاهدين و نجيبالاه ريس جمهور افغانستان نمود ،زمانيكه من به اين سوْال جوابي ندادم،مجددي با تندی ياسر عرفات را متهم به حمايت از دولت نجيب الاه ، و شوروي نمود،اين جواب تند و شديد مجددي فرداي بعد از كنفرانس ،سرخط روزنامه هاو رسانه هاي جمعي پاكستان كًرديد.
من ، پتر تامسن،که در راس یک هیات بعد از ایجاد دولت موقت مجاهدین که مجددی رییس موقت اندولت بود ، بکابل رفتیم مجددی ضمن استقبال از هیات ، از موقف ایالات متحده در مورد ایجاد یک دولت با پایه های وسیع از طریق پروسه سیاسی در افغانستان اظهار خورسندی نمود و خواهان کمک امریکا د ر ساختمان افغانستان گردید .بعدا مجددی ریس هیات امریکایی اینجانب پتر تامسن را در یک اتاق کوچک در ارگ دعوت نمود و ضمن صحبت بامن چنین اظهار نمود که مردم افغانستان مرا ، مجددی را ، میخواهند روسها نیز مرا قبول دارند . وی وعده داد که لویه جرگه را بزودی دایر خواهد نمود . وی هشدار داد که اگر قدرت را مطابق پیمان پشاور به ربانی تسلیم نماید دولت و قدرت سیاسی از دست میانه رو ها به افراطیون اسلامی میرسد . وی از رییس هیات امریکا خواست تا وی را کمک نماید. مجددی شخص فراگیر در سیاست متمایل و جانبدار غرب و یک روحانی مذهبی و رهبر در صوفییزم بود . معتقد به مذهب حنفی اسلام و مخالف بنیاد گراهای چون حکمتیار و سیاف بود.
دو ماه بعد تر ، زمانيكه ما منتظر ملاقات با رئيس جمهور بوش بوديم ،مجددي با ديريكتر سي اي اي ،ويليم ويبستر،ملاقات نمود،ضمن اين ملاقات ، مجددي از ديريكتر سي اي اي خواست تا راديو استيشني را براي دولت موقت مجاهدين كمك نمايد،اين درخواست وي ،رئيس سي اي اي را متحير ساخت ، در جواب اين در خواست ، ديريكتر سي اي اي از مجددي خواست تا يك سيستم موثر كاري و حسابي را در دولت موقت مجاهدين ايجاد نمايد تا پول هنگفت سي اي اي در شكم دولت مجاهدين مفقود نگرددو از اين كمك هاي وسيع مالي استفاده موثر بعمل ايد،مگر مجددي هیچگونه پاسخي نداد.
تصوف در افغانستان به دو بخش ، نقشبندیه و قادریه تقسیم گردیده که خانواده
مجددی در راس طریقه نقشبندیه قرار دارد و این خانواده بنام خانواده پادشاه
ساز نیز معروف است.
مجددی
اولین روحانی مقام بلند افغان بود که فتوی جهاد را بر علیه دولت تحت رهبری ح د
خ ا اعلام نمود .بعد از اعلام فتوی جهاد در پشاور توسط مجددی در سال 1979 وی به
میرامشاه، شمال وزیرستان ،رفت تا مجاهدین را عملا در جهت تشدید حملات شان بر
مواضع و پسته های دولت جدید افغانستان تشویق نماید.بعد از اعلام فتوی توسط
مجددی و سهمگیری فعال وی در میرامشاه بر علیه دولت کابل، حفیظالاه امین ابراهیم
مجددی و اسمعیل مجددی پسر ووارث بی چون و چرای
وی را یکجا با 40 تن دیگر ازاعضاء فامیلش اعدام نمود که این عکس العمل شدید
کابل هنوز هم بر روح و مغز وی فشار میاورد .با قتل ابراهیم مجددی صبغتالاه
مجددی در مقام حضرت و رهبر مذهبی قرار گرفت.
چند فکتور دیگر در عملکرد وی دیده میشد :
مجددی در حضور عام در صحبت هایش از مداخله آی اس آی در امور مجاهدین انتقاد مینمود .وی ضدیت با حکمتیار داشت ووی را به کشتار و قتل مخالفین خویش متهم مینمود .وی از واشنگتن نیز در رابطه به اینکه مجاهدین را بطور لازم کمک نمی نماید انتقاد مینمود.آی اس آی و جنرالان پاکستانی به مجددی و افراد مربوط وی که طرفداران شاه سابق بودند اعتماد نداشتند.نظامیان پاکستانی به گیلانی و مجددی که سید و از اولاده صوفی های عرب بودند باور نداشتند.با انتخاب مجددی بحیث رییس دولت موقت آی اس آِ دو تن از رادیکالهای اسلامی ،احمد شاه احمد زایی و نجیبالاه لفرایی ، را بحیث دو تن از نماینده گان دولت مجاهدین تعین نمود تا در سفر های خارج یکجا با مجددی سفر نمایند. این دو تن از اسلامیست های رادیکال بودند که با زبان انگلیسی بخوبی و روان صحبت مینمودند و مجددی را در جریان سفر ها دیدو باز دید ها و مجالس رسمی کنترول می نمودند.در جریان ملاقات مجددی با رییس جمهور بوش در 27 سیپتمبر 1989 در قصر سفید احمد شاه احمد زی و لفرایی مداخله نمودندو متن و مواد را که مجددی باید صحبت مینمود تغیر دادند و از نو ساختند.
مجددی از کمک های مالی بیدریغ سعودی ها خیلی ها ناچیز بهره میبرد.روحانیون سعودی و دوستان افغانی نزدیک به سعودی ها بخش صوفییزم را در اسلام تایید نمیکردند و مجددی نسبت اینکه با وهابی های سعودی نبود و نسبت سفر مجددی به تهران بخاطر سهیم ساختن رهبران جهادی اهل تشیع در دولت موقت مجاهدین، از مجددی د ل خوش نداشتند.
ایرانی ها نیز گرچه از مجد دی استقبال نمودند، مگر نسبت نزدیکی مجد دی با غرب و صوفییزم، همکاری لازم و همه جانبه با وی ننمودند .
(مجددی نخستین تحصیلکرده در دانشگاه الاذهر مصربود وی زمانیکه پود گورنی رییس دولت انوقت شوروی در زمان نخست وزیری دوره اول داود خان در 1334 هجری شمسی به افغانستان سفر مینمود، در میدان هوایی خواجه رواش کابل مین گذاری نمود که این اقدام وی را رحمت الاه مجددی برادر جوان وی کشف و اطلاع داد و این اقدام توسط دولت نقش بر اب گردید و صبغتالاه مجددی بزندان افتاد.مترجم) پایان بخش دوم.
++++++++++++++++++++++
بخش اول:
پتر تامسن ،برداشتش را در مورد رهبران جهادی افغان بصورت همه جانبه در دو پره گراف طور ذیل خلاصه می نماید و بعدا هریک انها را طور جداگانه به معرفی میگیرد:
" با تاسف باید گفت که:
رهبران هفت گانه احزاب مجاهدین در پشاور که با کنترول و سازماندهی ای اس ای بحیث رهبران دولت موقت تعین گردیدند نتوانستند در جهت اوردن صلح، ثبات و یک دولت متحد و موثر، کاری را انجام دهند،در عوض زمان بیشتر را در اختلافات ،خود خواهی ها و جدال بر علیه یکدیگر صرف نمودند. حرص و آذ این رهبران جهت تصاحب قدرت مسایل عمده و حیاتی چون تامین صلح، ثبات سیاسی، حل سیاسی مسیله افغانستان و تامین اتحاد و وحدت را زیر سایه نیات شوم و خود خواهانه شان قرار دادند. هریک از انها جهت حفظ و توسعه موقعیت و قدرت خویش بر هدایات و خواستهای ای اس ای تکیه نمودند و زیر بار انچه که ای اس ای میخواست خم شدند .
زمانیکه این رهبران جهت دید و بازدید ها به خارج میرفتند تا به نماینده گی از اهداف دولت موقت و به نماینده گی از مجاهدین با دپلو ماتها رهبران و مسیولین دولت ها در خارج صحبت نمایند انها وقت خویشرا با جرو بحث های بیهوده روی مسایل درونی و دشمنی های ذاتالبینی در اتاق های هوتل ها و هوا پیما ها ضایع مینمودند. ای اس ای یقینا نقاط ضعف این رهبران، اختلافات درونی انها و عدم قابلیت رهبران حکومت موقت مجاهدین را بخوبی میدانست .در واقعیت امر دولت موقت مجاهدین که توسط ای اس ای ایجاد و دیزاین شده بود پوشش ووسیله دستی برای تحقق ستراتژی ای اس ای جهت جابجا نمودن گلب الدین حکمتیار با قوت نظامی در کابل بودکه بلاخره دولت موقت غیر فعال و نا متحد مجاهدین مانند جاروب کهنه بدور انداخته شد."
سياف وهابي
سياف مرد بلند
قد،لأغراندام
و قوي هيكل بود،زمانيكه با وي ملاقات نمودم ،ميان ريش انبوهش
لبخند زده گفت،"شما هم در پيروزي با ما خواهيد بود"،ملاقات ما
در دفتر مركزي سياف در كمپ پرسر و صدا و پر از ازدهام مهاجرين
،کمپ جلولا،
واقع در جنوب پشاور صورت گرفت،
در اين ملاقات سياف با ما با معاشرت و
تا حدي هم با چاپلوسی برخورد نمود.
،وي با انگليسي نرم و ملائم صحبت مينمود ، از
دولت و مردم امريكا بخاطر حمايت شان از جهاد مردم افغانستان ابراز امتنان نمود،
مگر در عقب اين اطمنانیه هايش ، سياف ضد غربي
،
ضد صوفييزم و ضد شيعه بود، سياف در بيانيه هاي كه در پاكستان
و افغانستان و شنونده هاي سعودي اش داشت همواره بر عليه غرب اشاره داشت،در
1990سياف با رباني و گلب الدين كاملا برعليه عربستان
سعودي و كويت در جنگ اول خليج فارس قرار گرفت،شخصيت سياف از لحاظ كركتر،
تفکر
و عملکرد ايديولوژيك،مشابه
به كركتر و عملكرد حفيظالاه أمين البته
با تفاوت بود.
سياف جهت پياده نمودن
ايديولوژي بنيادگراي اخوانالمسلمين به اين عقيده بود كه بايد مبارزه در را ه
تحقق اين ايديولوژي در سطح جهاني توسعه و تعميق يابد، وي به ملاقات كننده گانش
اظهار مينمود كه بعد از پيروزي جهاد در افغانستان وي به جهاد
در سطح جهاني خواهد پيوست، وى همواره در بياناتش برتري
اسلام و اتحاد أمت مسلمه را تبليغ مينمود،وي اعلام نمود كه مبارزه برادران
مسلمان كشمير تحت تسلط هند يك جهاد واقعي است ،سیاف حل
مسئله فلسطين را تنها از طريق جنگ مسلحانه ميسرمی دا
نست، سياف طور دوامدار به ظاهر شاه كافر خطاب مينمود ،پيوستن سياف به وهابيت
و ايدياي اخوانالمسلمين در
همان محل زادگاهش ،ًپغمان ، زمانيكه وي در مدرسه دولتي
ابوحنيفه در ًپغمان به اموزش پرداخت
،
أغاز گرديد، وي بعدا در دانشكده
دانشگاه كابل كه استاد رباني در أنجا استاد بود به تحصيل ادامه داد و بعدا
تحصيلات خويشرا در بخش قوانين شرعي در دانشگاه الأذهر قاهره در مصر به پايان
رسانيد،و در دانشگاه كابل بحيث اسستانت پروفيسور اجراي وظيفه نمود، سياف در
جريان چهار سال استادي اش در كابل مجله اي بنام "شريعت"رابه نشر میرساند
.
اگر بر گذشته نه چندان دور ، سالهای دهه 70،بر گردیم ،در برابر رشد روز افزون احزاب، سازمان های چپ متمایل به ایدیای سوسیالیستی شوروی و چین ، دموکرات های میانه رو و تحول طلب، جنبش رادیکال اسلامی نیز به فعالیت تعدادی از استادان، پروفیسوران و روشنفکران دینی دانشگاه کابل ، قد بر افراشت.
یکی از این فعالین دینی شخص بنام غلام محمد نیازی بود. نیازی در سال های دهه 1950 با اخذ دپلوم در علوم دینی از دانشگاه الاذهر دوباره به افغانستان برگشت. زمانیکه نیازی طی این سالها در مصر تحصیل مینمود، زمان فعالیت شدید "حزب اخوان المسلمین" در مصر بود. حزب اخوان المسلمین ایدیای اسلامی و ایجاد یک دولت اسلامی متکی بر قواید شرعی را وسیعاً در کشور های اسلامی و عمدتاً عربی گسترش میداد. قاضی حسین احمد، پشتون پاکستانی که در پشاور مرکز فعالیتش بود و با سازمان استخباراتی پاکستان ،ای اس ای ،تماس نزدیک داشت، به نیازی کمک نمود تا شاخه حزب اخوان المسلمین را در افغانستان ایجاد نماید. دو تن از تحصیکرده های دانشگاه الاذهر، استاد ربانی و عبدالرسول سیاف، نیز در ایجاد حزب اخوان المسلمین در افغانستان با نیازی کمک نمودند. ربانی در این حزب جدیداً ایجاد شده معاون نیازی گردید.
با بقدرت رسيدن
داود ، پوليس مخفي داود ،به
تعقيب فعاليت هاي سياف ،حكمتيار ،رباني و مسعود،در دانشگاه كابل طي دهه هاي
1970، پرداخت .در
سال 1974سياف با دريافت ويزه تحصيلي امريكا تلاش نمود تا از افغانستان فرار
نمايد ، وي به ميدان هوايي كابل رفت و زمانيكه دورادور هواپيما قدم ميزد از
جانب پوليس داود گرفتار و زنداني شد،وي براي مدت 6 سال الي پيروزي كودتاي اپريل
1978و أمدن قوت هاي شوروي به افغانستان در زندان بسر برد،حفيظالاه أمين كه،خویشاوند
وی بود ،
سياف را از إعدام نجات داد مگر وي را در زندان نگه داشت،
و ي
الی پيروزي 6جدي
،ورود قواي سرخً ، وبه
بقدرت رسيدن ببرك كارمل، در جمله زندانياني كه عفو عمومي
گرديدند ،مورد عفو قرار گرفت و رها گرديد، وى به پاكستان رفت و به
فعالیت جهادي در
پاكستان اغاز نمودو بعدا به يكتن از رهبران
با نفوذ ايدياي
وهابيت در پاكستان مبدل
كًرديد.
وهابيزم
كه قبلا در پاكستان و افغانستان ريشه
عميق نداشت،سياف يكتن از عنصر كليدي ترويج وهابيت در
پاكستان كًرديد كه به كمك و راهنمایي وي و روحانيون سعودي مبلغين و فعالين
ايدياي و هابيت به پاكستان سراير شدند
.مدارس و بيز
هاي أموزشي نظامي كه سياف با مصرف پول هنگفت
سعودي ها در باكستان فعال نمود، در
حقيقت بهشت نظاميان افراطي گردید.افغانها عربها و سایر
افراد که به پاکستان می امدند در اين كمپ ها أموزش
عملي نظامي ميديدندو در مدارس و مراكز أموزشي به ايدياي خشن وهابيت
آشنا ميشدند .
دیری نگذشت
كه این اموزش دیده گان
به مصيبت تمام
برای پاكستان ، افغانستان ،كشمير و كشور هاي عربي در
سراسر جهان مبدل گردیدند.
با أغاز فعاليت سياف در
پاكستان ، كمك ها ي پولي شهزاده تركي و نهاد هاي خيريه سعودي و
كمك هاي پولي روحانيون سعودي و تعداد ديكر از كشور ها ي خليج جهت ايجاد مدارس ،
نهاد هاي مذهبي و به كمپ هاي
اموزشی سراير گرديد.
سياف که طور دوامدار به عربستان سعودي سفر مينمود ، با سفر هاي متواتر و ديدو بازديدش با روحانيون سعودي و تماس هاي تيليفوني اش از باكستان به عربستان سعودي در حقيقت مجذوب شاه فهد ، شاه أنزمان عربستان سعودي و ساير رهبران و روحانيون سعودي گرديد، چنانچه در 1985به جايزه بينالمللي شاه فيصل مفتخر گرديد. با كمك هاي بيدريغ سعودي ها سياف توانست حزب خويشرا بنام "اتحاد"ايجاد و تقويه نمايد،در فبروري 1989در ميان شوراي راولپندي چنين شايعه وسيعا پخش گرديد كه مبلغ هنگفت پول از جانب سعودي ها براي نماينده گان مجاهدين توذيع كًرديده تا سياف نخست وزير دولت موقت مجاهدين انتخاب كردد.
سياف در انتخابات شوراي مجاهدين جهت تعين رهبري دولت موقت مجاهدين صرف يك راي كمبود نمود تا بحيث رئيس دولت موقت انتخاب گردد.سياف با حمايت وسيع مالي سعودي ها دانشگاه وهابي را در کمپ جلولا، محلي كه دفتر مركزي وي در آنجا قرار داشت، ايجاد نمود.روحانيون و استادان دانشگاه سعودي به دانشگاه سياف می أمدند و مصروف أموزش دانش اموزان در اين دانشگاه بودند و تعدادي از شاگردان اين دانشگاه را غرض أموزش به دانشگاه هاي عربستان سعودي ميفرستادند.
اخواني هاي عرب در
روزنامه "البيان "كه سياف در پشاور به نشر ميسپرد،
كار مينمودند،اين روزنامه نشريه خاص عربي نيز داشت ، سياف با
عبدالاه اعظم ، شهزاده تركي و ساير روحانيون فعال مذهبي سعودي همكاري نزديك
داشت تا زمينه سفر هزاران تن از جنكجوىان خارجي را به باكستان و بعدا به
افغانستان مساعد سازد ، تعدادي از اين داوطلبان جنكي شاگردان كاملا جواني بودند
كه زمان رخصتي هاي مكاتب شان را ميخواستند به پاكستان بروند و در جهاد سهم
بگيرند،و يا همان فارغ التحصيلان جديد أموزشگاه هاي بودند كه ميخواستند قبل از
دريافت شغل و يا وظائف دائمي خويش براي مدت كوتاهي در جهاد سهم
بگيرند و تعداد از اين جهادي ها كساني بودند كه مشتاق شركت در
جنگ و نوشیدن
شربت شهادت و رفتن به فردوس برين را در رويا هاي
خويش مي پرورانيدند.
سياف يكجا با عبدالاه
اعظم و دفتر خدماتي اسامه بن لادن در پشاور بخاطر أماده نمودن محلات رهايشي
براي انعده جهادي هاي كه ميخواستند در جهاد اشتراك نمايند ،همكاري فعال داشت.
مجتمع أموزشي مهارت
هاي نظامي كه سياف بكمك مالي سعودي ها ايجاد نمود
،صدا،
نام داشت كه طي سالهاي دهه 80
و90،تعداد زيادي از جهادي هاي خارجي در اين مجتمع اموزش نظامي سياف بشمول
خطرناكترين اكستريميست ها چون اكستريميست مصري كه رئيس
پارالمان مصر را در 1989ترور نمود ،و يا تروريستان
ديگري چون مؤسس گروپ تروريستي
ابو سياف در جنوب فيليبين،اموزش
دیدند.
همچنان رمزي يوسف مغز
متفكر اولين حمله القاعده جهت انفجار مركز تجارت جهاني در سال 1993،وخالد شيخ
محمد ،مغز متفكر ديگري القاعده در حادثه يازدهم سيپتامبر نيز از اموزش ديده هاي
همين مجتمع سياف بودند .
بنا برگذارش
كميسيون مربوط به حادثه يازدهم سيبتمبر ، سياف، مرشد و راهنماو
شامل كننده خالد شيخ طي سالهاي 1988- 1992در مجتمع
نظامي "صدا"در پشاور بود. افسران
أي اس اي بطور دوامداردر مراسم فراغت
جهادي هاي مجتمع نظامي سياف شركت مينمودند.
تبليغ و دعوت فعال سياف و همكاري وي بخاطر توسعه وهابيت راديكال سعودي در پاكستان و در ميان مهاجرين و جهادي هاي افغانی ، پاكستاني و ساير ين و مصرف هنگفت پول سعودي باعث شد تا ساير نيروها ، گروپ ها و شخصيت هاي ملي گرا و ميانه رو ،روشنفكران سيكولار ، طرفداران شاه سابق و روحانيون حنفي سنتي در باكستان نتوانند رشد لازم نمايند،سياف به كمك مالي و تبليغات روحانيون سعودي تعدادي از قوماندانان و طرفداران ساير احزاب موجود در پاكستان را با پول میخرید و يا تطميع مينمود كه اين نوع فعاليت باعث نارضايتي حكمتيار و ساير رهبران جهادي افغان بشمول أي اس اي كًرديد،چنانچه پيوستن نيمي از اعضاء كميته رهبري حزب حكمتيار به سياف در جولاي 1989باعث تنفر ستراتژيست هاي آي اس اي كًرديد،ادامه كمك هاي پولي و مالي سعودي ها در عين زمان در حقيقت منبع حياتي براي أي اس اي نيز بود زيرا دولت و روحانيون سعودي حاميان عمده مالي ضياءالحق بودند.
سياف زمانيكه بحيث نخست وزير دولت موقت مجاهدين انتخاب شد، در عمل از صلاحيت بيشتر ي نسبت به صبغت الاه مجددي كه رئيس دولت موقت بود، برخوردار بود،زيرا سياف كسي بود كه حرف أخر را در مورد بودجه و مصارف دولت موقت ميزد،،البته بخش اعظم اين بودجه از ماليه مردم امريكا تامين ميشد.سياف با وفاداري از ولي نعمت خويش ، سعودي ها ،از شامل ساختن رهبران جهادی اهل تشيع كه در ايران بودند ، يكجا با تعداد ديگري از رهبران جهادي دولت موقت و أي اس اي جلوگيري نمود،وي جدي ترين و فعالترين شخص در اين مورد بود،سياف در جمله فعالترين رهبران جهادي بود كه از پلان سازمان ملل در مورد ايجاد يك دولت با پایه هاي وسيع كه در ان می با یست شخصيت هاي ميانه رو ،طرفداران شاه سابق ودموكرات ها و ملي گرايان شامل گردند. مخالفت نمود.پایان بخش اول