ــــ
سیدموسی عثمان هستی
سیدموسی عثمان هستی شاعربی وزن وبی ترازو
دولت کابل مانندگاوکورکنجاره خواب می بیند
دهمزنگ شد قتلگاه جوانان
نهادن نام او چوک شهیدان
به آنجاکشتندهر قوم افغان
به یادگارماند نام هزاران
(هستی)
آوازۀ صلح دولت کابل بایک قاتل وبد نام زده تاریخ سالهاست که بلندگویای دولت کابل مانندخرزبان شریده جارمی زنندتا ملیت های افغانستان ازآمدن سگ دیوانه فاشیستی خودیعنی حکمتیار بترسانند.
این ثابت شده هروقت که ملیت های سرکوب شده افغانستان سر بلند کنند وآزادی خواهی کنندبحث صلح با حزب اسلامی گلب الدین بالا می شود.
عبدالله که دل خوشی از حزب اسلامی ندارد وبخاطرکرسی بخشش کیری وزیرخاجه امریکادرپیش روی غنی مانندپاپی زهرخورده دمبک می زندوآب ازکنج لبان خودبادمی کند.
سوال دراین جااست که اگردل شیر را هم دردل گلب الدین بسته کنیدمانند روبای گرگ زده باد از عقب خارج می کندوجرئت قدم ماندن برخاک شیران را ندارد. مگرمجاهدین چوکی صدارت را به اوندادند ؟ مگراحمدشاه مسعود دربرابراو سرخم وچم نکرد واوجرائت آمدن را نداشت وندارد ، بخاطریکه اوخاین است وخائین همیشه خایف است.
زمانیکه ازکیسه خلیفه صدارت را به اوبخشیدندخودش نیامد فرید کش بیرش نبی الله کاکررا که درلیسه نعمان معلم رسم بود (فرید پسرمدیرشکورخان کوهستانی بودوشکورخان زمانی مدیرلیسه نعمان پروان بود)گلب الدین بجای خود فرید کش پسرشکورخان کوهستانی راروان کردخوداش مانندگوساله بی مادربدنبال ماچه خران آی اس آی رفت .
این گلب الدین نبودکه به دستورآی اس آی تمام لوازم جنگی خودراکه دروقت شاخ به شاخ با احمدشاه مسعود توسط همان سلاحها کابل دوشاح زن به خاک وخون کشاندندوحاصل این دوشاخ زن ویرانی کابل وکشته شدن شصت وچهارهزارانسان بی گناه کابل شد. آیا تاریخ یا ملیت های افغانستان جنایات این این جنایکارتاریخ را فراموش می کند؟ اگرامیرعبدالرحمن خان را ملیت های افغانستان فراموش کندتاریخ این را با نادرکورفراموش نخواهد کردولی تجربه ثابت کرده که تاریخ شوخی نمی خواهد باید قدم سنجیده درمیدان مسوولیت زد.
شایدبه موافقه امریکا وآی اس آی زیریک ترتیبات امنیتی شدیدبکابل بیایدوروح مطلب دراین جا است که گلب الدین سالها شده که به یک تفاله تبدیل شده است.آمدن ونیامدن آن به صلح افغانستان ومنطقه تاثیر ندارد ولی این امکان موجود است که دولت کابل درسرکوبی دیگرملیت های افغانستان ازآن کاربگیرندکه این هم نظر به شرایط امکان ندارد. مردم افغانستان دیگرمردم دیروز نیست وحاکمیت دست نشانده اجنبی موردقبول ملیت های افغانستان نیست .
سروصدای تذکره الکترونی نشان دادکه حرف اکثریت واقلیت دربین ملیت های افغانستان جاندارد. بدون عدالت ومساوت هیچ ملیت افغانستان دیگردربین ملیت های افغانستان جا ی ندارد.
بنام شهرونددرجه اول ودرجه دوم که از طرف خاینین یک ملیت افغانستان درارگ کابل دف نفاق می زدند وستون پوده که به خاطرنگهداری سقف سیاست غللط خود بنا کرده بودندتوسط جنبش روشنایی که یک جنبش تاریخی مردمی است ویران شدکه پای های انگلیس درلندن لرزید.
جنبش روشنایی مشت محکم بردهن تفرقه اندازان فاشیست ارگ وسران وطن فروش قوم هزاره شد وگرگان پیرهزاره ورهبران خاین هزاره رادرس تاریخی دادتا دیگردست از سازش ونسل فروشی بردارند.
چه وقت این مزدوران ووطن فروشان سرعقل می آیندهمان طوریکه حزب دموکراتیک خلق سران خاین مجاهدین هفتگانه وهشتگانه سران طالب به تفاله تبدیل شدند وامروزبه چند دستگی تبدیل شدندوخائنین چرا ازکرزی پندنمی گیرند؟ وی امروزبه یک سگ دیوانه تبدیل شده هرطرف دهن می اندازدواز گذشته خود رنج می بردوامریکا هم به گفته ایرانيها اورا تحویل نمی گیرندودولت کابل هم اورا بصفت ابلیس سیاسی می شناسد. " چرا کاری کند عاقل که باز آید پشیمانی " وحالا کفتارهای باران زده که منطزر هستندباد شود وباران شودخدامرادخوشه چین را بدهد . مگرشترماده چاک زیردم خود ببیندازنسلی که امروزآگاه شده خاینین وطن فروش دیگرسودببرنداین محاست ، جنونست وخیالو
می خواستم اسپ تاریخ زین بزنم به جولان بکشم وازمثال های طنزی تاریخی دراین نوشته بیاورم تا بادلایل زیاددرگوش خر خوانندگان این قلم را آب روشنگری بچکانم ناتوانی ومریضی لب قلم مراخشک ساخته از انگشتان لرزان خودرنج می ببرم که چرا تخم داشته های خودبروی گشتزارکاغذپاشیده نمی توانم که نسلهای بعدی حاصل کشتزارامروز مرا فردا بردارند ودشمن پدرشان که درمحراب جاسوسی اجنبی سجده کرده اندبشناسند.