هدايت حبيب

 

صلحی که توسط حکمتيار بوجود آيد، معجزه قرن (!) نخواهد بود؟

 

طوری که رسانه های همگانی اطلاع دادند، حکومت افغانستان و حزب اسلامی حکمتیار به موافقت ‌نامۀ صلح دست یافته‌ اند، که بر طبق محتوای اين موافقتنامه قرار است که رییس و اعضای حزب اسلامی با امتیازات ویژه ای به کابل تشريف بياورند.

 وزارت خارجه امریکا بی درنگ از گفت ‌وگوهای صلح دولت افغانستان و حزب اسلامی به رهبری «گلبدین حکمتیار» و رفع تحریمها علیه این حزب اعلام حمایت کرد.

در موافقت ‌نامه آمده ‌است که حزب اسلامی، مشمول روند مشورتی در سیاست‌ های مهم دولتی و کشوری خواهد بود؛ در نهادهای دولتی سهم خواهد داشت و در همه انتخابات‌ شرکت خواهد کرد. حکمتیار از طرف رییس جمهوری افغانستان طی فرمانی خاص مانند سایر رهبران جهادی مورد اعزاز و احترام خاص قرار می‌ گیرد.

درحالی که آقای حکمتيار از شمار آن نگون بخت هايی بوده است که با هر شخص، هر حزب، تنظيم و هر دولتی که رابطه ی دوستی را برقرار کرده، از قضای روزگار(!) گليم قدرت و زندگی آن يار و متحدش را برچيده است؛ اما در چنین شرایط حساس اوضاع کشور، چی برنامه ای از جانب ايالات متحده ی امريکا و متحدين غربی، عربی و پاکستانی وی رويدست گرفته شده که به گلبدین حکمتیار و همرکابانش بازهم ضرورت و اهمیت راه حل سیاسی، مذاکرات و تفاهم واقعی (!) بخاطر تامين صلح و آرامش (!) درافغانستان ديده می شود؟ آيا حکمتيار کدام وقتی احترام صادقانه به اراده مردم داشته است؟ آيا کدام وقت ديده شده است که وی همان راه حل آزموده شده و ناکام جنگی را تعقيب نکرده واز جنايات مکرری که در گذشته انجام داده يکبار هم اظهار ندامت کرده باشد تا امکان موجوديت وی  در کنار مردم صلح دوست کشور مان تضمين شده بتواند؟

مردم افغانستان در انتظار و اميد روزی بودند که حکمتيار با ساير قاتلان مردم بحيث جنايتکاران جنگی در يک دادگاه ذيصلاح محاکمه و مجازات شوند؛ وليک اکنون با اين گونه معامله گری های خائنانه ی دولت دست نشانده واشنگتن و رهبران پشت پرده، درونی و بيرونی، مردم به اين نتيجه رسيده اند که با عفو جنايات حکمتيار، هيچ قاتل و جنايتکاری محاکمه و مجازات نخواهد شد و فاتحه دادخواهی و عدالت را بايد خواند.

هم ميهنان عزيز، خوانندگان گران ارج! هرگاه به سوابق آقای حکمتيار که هم در کتابها و اسناد معتبر جهانی وهم  در سايت های انترنتی و نگارشهای پژوهشی، ثبت و ضبط گرديده نظر اندازيم و نيز چشم ديد خود مان از دوران شموليت وی در فاکولته انجنيری کابل گرفته تا ترور جوانان، معاهده ی شرکت بعدی وی در تداوم حکومت خون آشام حفيظ الله امين؛ سپس راکت پراگنی های حکمتيار در دهه هشتاد ترسايی، مطابق دستور مستقيم "سی. آی. ای" امريکا و "آی. اس. آی" پاکستان برشهر کابل که می گفتند، کابل قلب اين کشور است؛ قلب را راکت بزنيد تا از فعاليت باز ماند؛ يک بار بخاطر بياوريم؛ همچنان جنگهای ميان تنظيمی حکمتيار را با دولت وقت و رقبای جهادی اش که در نتيجه جنگهای دهه هشتاد ميلادی حدود سه مليون و از  آن جمله ۸۰ هزار شهروندان بی گناه کابل، اعم از زن و مرد، پير و جوان، بشمول اطفال خرُد سال جانهای شرين خود را از دست دادند و حدود پنج مليون معلول و معيوب گرديدند و به همين تعداد انسانهای مستعد به کار اين سرزمين، يعنی سرمايه معنوی آن به پنج قاره ی جهان آواره شدند؛ همه زير ساخت های اقتصادی و فرهنگی افغانستان ويران و حتا دشتها و کوههای آن توسط همين پيروان خط خونين حکمتيار چور و چپاول گرديد و افغانستان از برکت اعلان و آغاز جهاد آقای حکمتيار در توليد مواد مخدره مقام اول و در فساد اداری، بحيث فاسد ترين کشور دنيا جايگاه سوم را احراز نمود، پيش روی مان قرار دهيم...؟ آيا مردم افغانستان چنين جنايتکاری را که درقتل انسانها دست های بی رحم ترين جلادان را از پشت سر بسته و روح، چنگيرـ هتلر ـ موسولنی ـ عبدالرحمان خان ـ نادرخان ، هاشم خان ـ محمد گل خان مهمند و حفيظ الله امين را در قبر شاد نموده است؛ استقبال خواهند کرد؟

چی تعداد انسانهای ديگری در انتظار گرفتن پاسپورت از اين کشور يتيم که اختيارات جنگ و صلح آن در دست ديگران است، روزهای آينده را دقيقه شماری کنند؟

خدايا! ما همواره از شما طلب خير کرده و می کنيم؛ اما چی گناه بزرگ را مرتکب شده ايم، که عوض آن برای ما، نه يکی، دوبار؛ بلکه بار ـ  بار نيروهای شر و فساد را می فرستيد؟

ديگر بس است؛ بس است و بس است!

 

 


بالا
 
بازگشت