داکتر غلام محمد دستگیر

 

 ملیت افغانستانیست

   ملیت افغان = ملیت پشتون است

داکتر غلام محمد دستگیر, برومفیلد, کولورادو, امریکا

چندی قبل دولت جمهوری اسلامی افغانستان اعلان کرد که موضوع تذکره های الکترونیک حل گردید و کار توزیع آن بزودی شروع خواهد شد. شورای وزیران افغانستان فیصله کردند که در تذکرۀ الکترونیک جملۀ ذیل درج گردد: ملیت افغان – قوم تاجک, ازبک, هزاره وغیره.

جای تآسف و تأثرعمیق دراین است که چطور شورای وزیران در فریب دادن مردم افغانستان به این فضیحت جرأت نموده بدنامی ابدی را در بین ملت افغانستان و تاریخ آن پذیرفته اند.

ملیت افغان, به معنی ملیت پشتون است که  درحقیقت باز برتری بودن پشتون را بضد تعلیمات قرآنی درنظرگرفته اند و هیچ لزومی ندارد که در تذکرۀ الکترونیکی ادغام یابد. دلایلش ذیلأ عرض میگردد:

من ویکتعداد همصنفان من هنگام تحصیلی دوران مکتب در لیسۀ عالی حبیبیه همیش سخنها داشتیم که ما باید ازتذکر اقوام در تذکره ها ابا ورزیم و چون همه افغانیم باید تنها افغان ذکر شود. این مفکوره تا که یکتعداد فاشیست روِشان پشتون چون جنرال طاقت, یون و ننگیالی و غیره گفتند, بانگ زدند و نوشتند که افغان پشتون است, دوام داشت. ما و لو که خود ما ارثیت پشتون هم داشته باشیم و یانه, این موضوع فاشیستی را که از طرف یکتعداد محدود اما زورسالار و پولدارمواد قاچاقی, برادران پشتون ما دامن زده میشود جدی گرفته به روشنی افکارمردم که وظیفه و مسؤولیت دینی ماست آغاز کردیم و دوام خواهیم داد!

در بارۀ ریشۀ کلمۀ افغان, گفت و شنود و نوشته های خوب و واهی زیاد صورت گرفته, به طبع رسیده است. من میخواهم روی دو موضوع بحثی داشته باشم: یکی اینکه "افغان" , "اوگان" "ابگان" معنی پشتون را ارائه میکند, و دوم اینکه پشتونها با دیگر اقوام افغانستان مانند تاجک , ازبک, هزاره, ترکمن و غیره از,هرنگاه؛ فرق فاحش دارند.

اول- دهخدا(1) کلمۀ افغان را چنین تعریف نموده است: نام قبیلۀ ایست مشهور(از برهان). همان اوغان است و وجه اشتقاق مقنع برای آن نیافته اند (دائرة المعارف اسلام از فرهنگ فارسی). نام طایفۀ ایست که در شرق ایران از حدود خراسان تا لب رود آمویه (جیحون) سکنی دارند. آنان مردم دلیر و جنگاورند و مذهب آنان حنفی است. افغانان به دو طبقۀ بزرگ تقسیم میشوند:

1- درانی است که امروز (درسال1377 ) زمام حکومت را در دست دارند.

2- غلجایی (غلزایی) که از نژاد مختلط تشکیل یافته اند و امروز (1377) عدۀ آنان به صد هزار خانواده بالغ میشود. علاوه بر زبان فارسی که لغت ادب و کتابت است بزبان پشتو که از شعب فارسی است, صحبت میکنند (از فرهنگ  فارسی معین).

دهخدا(2) در بارۀ افاغنه چنین نوشته است: افغان که قومی است معروف ( از آنندراج) (از غیاث اللغات).

مأخوذ از تازی, افغانها , گروه افغان (از ناظم الاطباء) افغانی (یاد داشت بخط مؤلف). پُختان؛ مرحوم ملک الشعرای بهار آرد: پُختی بضم اول و پاء فارسی اشتر های قوی دو کوهانه و نر را گویند (تاریخ سیستان حاشیۀ صفحه 66) و بعقیدۀ حقیر(دهخدا) پُختی منسوب به پختان است که نام اصلی  افاغنه است.

در"افغان قاموس" که نشریۀ مدیریت لغات پشتو تولنۀ بوده, مولف آن عبد الله افغانی نویس است و در ماه غویی (ثور, اردیبهشت) 1336 چاپ شده است, تعریفی برای کلمۀ افغان نیافتم. اما قسمیکه از عنوان این مجموعۀ خالص لغات پشتو یعنی "افغان قاموس"  بر میآید؛ افغان یعنی پشتون.

در تاریخ ادبیات پشتو(3)  که برای صنوف یازده و دوازده نوشته شده معلومات اغراقی دربارۀ بایزید روشان درج شده که تبصرۀ در بارۀ آن خارج از حوصلۀ این مقاله است اماچیزیکه دلچسپ است اینست که: درحالنامۀ بایزید ( 926- 985 هجری)  نوشته شده که فامیل وی ازچهارپشت برقبایل افغانها حکومت داشتند؛ یعنی برقبایل پشتون حکومت داشتند.

 

رحمان بابا(4) ( 1042 -  1128 هجری)  درتمام دیوان خود یکبارازکلمۀ افغان استفاده نموده است:

                 چه کشور دا افغانانو معطر شی                                د هربیت مصراع می زلفی دخوبان کر

هدف از کلمۀ افغان اینجا پشتون است زیراکه او از خراسان(5) سخن میزند نه افغانستان:

                 چه دیار زلفی رخسار می په زِله نقش شو   خپل خلوت می خراسان و هندوستان شه

شهرت ننگیالی(6) , به پشتو نوشتۀ دارد که ترجمه اش اینست: " در کابل و پیشور افغان یکیست" و دردوام آن مینویسد: "تورخم سرحد بین افغانستان و پاکستان است. درهر دوطرف یک ولس, یک قوم, یک زبان یک کلتور واولادۀ یک پدر( خرشبون بن سربن بن قیس عبدالرشید(12)) قرارگرفته است... یکوختی افغانان میگفتند که این یک خط مصنوعی است... وبیت ذیل خوشحال ختک را نقل کرده است:

                 درست پشتون له کندهاره تر اتکه            سره یوننگ په کار پت او آشکار

ننگیالی صاحب حدود پشتونها را تعین نموده و پتانها را با خود ازیک پدرخوانده اند که ساحۀ سکونت  و حکومتداری شان ازقندهارتا اتک بوده است. خدا کند"شهرت" جان تجزیۀ افغانستان درنظرنداشته باشد!

 

گل پاچا الفت(7), سروده است:

                 نا پوهی خواره خواری ده او پشتون دی                       کوریی وران, کاریی گدود او بی ترتیبه

و ازوست(8):

                 خاونده تا په انسانانو کی قومونه کره جور   تا قبیلی شعبی پتی او ملتونه کره جور

                 دترک عرب افغان په نوم دی اولسونه کره جور             تا له مرغانو د هوا بیل بیل سیلونه کره جور

                                                              حکه کوتری نه گدیژی کله زانو سره

                                                              بلبلی نکری پروازونه له کارغانو سره

 

شهید موسی شفیق(9) هم سرودۀ دارد  به پشتونها که گفته:

                              دا چی وایی ته افغان یی           شه! په  لار دچا  روان یی

                                     چی په لار د پشتو نه حی  معلومیژی په زله وران یی

یعنی تو که میگویی من افغان هستم (پشتون) خوب بگو که بکدام راه روان هستی؛ اگر به راه پشتو نروی معلوم میشود که قلب ویران داری.

چند مثال محدود, اما پر محتوای فوق,  از دانشمندان وشعرای قدیم و معاصر پشتون نشان میدهد که افغان یعنی پشتون. حتی مرحوم گل پاچا الفت آِیۀ 13 سورۀ الحجرات " یا ایهالناس انا خلقناکم من ذکرو انثی وجعلناکم شعوبأ و قبایل لتعارفو؛ ان اکرمکم عند الله اتقکم ان الله علیم خبیر" را درقالب شعرپشتو گنجانیده معتقد است که شعبات و قبایل مختلف وجود دارد که باید شناسایی صورت گیرد. ولی ولس افغان را که قبیلۀ پشتون است هم تذکر داده سروده است که کبوتر با زانو (لگ لگ یا کُلَنگ(10)Crane)  یکجا نمیشود و بلبل با کارغانو (زاغها) پرواز نمیکند که به ضرب المثل "کبوتر با کبوتر باز با باز,کند همجنس با همجنس پرواز" تماس گرفته است.

ببخشید نمی خواهم که"افغانی کلتوری تولنه" در کالفورنیا را فراموش کنم. اینها یک مجمعۀ خاص پشتونهاست, بعضأ خیلی متعصب و فاشیست مجاز, که زیر نام "افغانی" اما پشتونیزم, فعالیت دارند.

بدین ملحوظ, نزد من و خوانندگان این مضمون ,هیچ شک وتردیدی باقی نمانده است که کلمۀ  "افغان" فقط معنی"پشتون" دارد و بس. آنهائیکه هنوزهم به این باوراند که افغان به تمام ملت افغانستان اطلاق شده میتواند بایست ازخواب گران برخیزند و دلایل منطقی منتشره مخصوصأ علما وادبای ادبیات پشتو را بنظر نیک نگریسته از قرآن پیروی نموده حقوق حقۀ قبایل دیگر راه شناخته به نظر قدر بنگرند.

اکنون بر میگردبم به "قسمت دوم" این مضمون  ومن میگویم که: با وجود ارثیت "ترین" من, "افغان نیستم بلکه افغانستانی ام" و آنهائیکه گفته اند افغانستانی بودن جرم است و یا به گروپ غیرپشتون کلمات نحس و سربازاری "حرامی(11)" استعمال نموده اند باید (تلویزیون ژوندون, یون و جنرال طاقت) سربگریبان زده از مردمان سلحشورغیرپشتون (تاجک, ازبک, هزاره وغیره) پوزش ومعذرت طلب نمایند. ولی اگرغیر پشتونها, افغان یعنی پشتون, را بپذیرند در آنصورت پدرشان خرشبون خواهد بود و میتوانند به آنها حرامی خطاب نمایند! زیرا:

1- گمان نمیکنم  و امکان ندارد که " پدراین یک قوم (پشتون, خرشبون زاده), یک اولس, یک زبان؛ پدر تاجک, ازبک, هزاره و یا دیگرغیر پشتونها هم شده بتواند".

2- چون پشتون ازغیر پشتون کاملأ متفاوت اند,پس: شناخت دیگرقبایل به اساس آیۀ متبرکۀ فوق بر ما فرض است و هیچ پشتون (افغان) برغیرپشتونها برتری ندارد مگر به تقوا,علم و فضیلت.

3- آنچه مادۀ چهارم قانون اساسی مینگارد برملت افغانستان جفایی بیش نیست. این ماده چنین نوشته شده است: " حاکمیت ملی درافغانستان به ملت تعلق دارد که به طورمستقیم یا توسط نمایندگان خود آنرا اعمال میکنند. ملت افغانستان عبارت است از تمام افرادیکه تابعیت افغانستان { باید به "کسانیکه در افغانستان تولد شده اند", تبدیل گردد, زیرا اکنون یکتعداد زیاد پاکستانیها تابعیت افغانستان را به اساس مشورۀ آی اس آی (انتر سرویس انتیلیجنس) بدست آورده اند که جزء ملت افغانستان نیستند} را دارا باشند.  ملت افغانستان متشکل از اقوام پشتون, تاجک, هزاره,ازبک, ترکمن, بلوچ, پشه یی, نورستانی, ایماق, عرب, قرغز, گوجر, و سایر اقوام میباشد. ( برای رفع برتری و به اساس روش دیموکراسی و ادبیات امروزی اسمای این اقوام باید به اساس الفبا ترتیب شود, یعنی: ازبک,ایماق,براهوی,بلوچ, پشتون,  پشه یی, تاجک, ترکمن, عرب, قرغز؛ قزلباش, گوجر, و هزاره. چون سرشماری دقیق و مستند به اساس قواعد احصائیوی بدست نیست نزد ما اکثریت و اقلیت مفهومی ندارد و نباید دریک وثیقۀ ملی بغلط از آن استفاده شود). برهر فرد از افراد ملت افغانستان کلمۀ افغان

 ( پشتون)  اطلاق میشود..."

باساس معلومات فوق و اوامر خداوندی, کس نمیتواند که "پشتونیت" را بری دیگران  "به جبر وزور سالاری" بقبولاند؛ بازهم ضد تعلیمات قرآنی است که "جبر" را روا نمیدارد. از جانب دیگر مشکلات وسختی هایی را که برمردم غیرپشتون با این قانون اساسی وارد کرده اند؛ ازآیۀ متبرکۀ که خداوند

" میخواهد برای شما آسانی ونمی خواهد دشواری" پیروی نشده است.

4- گمان نمیکنم که DNA  غیر پشتون با "دی ان ای" غلجایی و درانی یکسان باشد؛ تا وقتیکه ثبوت نشده است که  آنها با پشتونها DNA مشابه دارند من وهمقطاران من؛ افغان که "پشتون" معنی دارد نبوده, افغانستانی هستیم و افغانستانی باقی خواهیم ماند و اگرزمینۀ انتخاب نام دیگر برای افغانستان میسر شود من اسم باستانی آریانا را پیشنهاد میکنم.

5- ما خودرا درهمه جا باید تاجک افغانستانی, ازبک افغانستانی, پشتون افغانستانی و قص علی هذا معرفی کنیم و امید میرود مثلیکه, امریکن هندوستانی, امریکن ترکمنستانی, امریکن پاکستانی و دیگران شناخته شده اند ما هم به اسم اصلی ما شناخته شویم تا بر مغرضین و دشمنان قسم خوردۀ افغانستان زمینۀ فتنه انگیزی, تفرقه اندازی و فریب وخدعه کاری میسر نشود.

ازینکه حاضر شدند درتذکرۀ الکترونیکی  افغانستان این حق ملیونها افغانستانی را تلف ننمایند یک قدم پیش گذاشته شد, اما با اضافه نمودن ملیت افغان  (پشتون)  نه تنها اینکه صدها قدم به عقب افغانستان را  رانده بلکه مردم با غیرت افغانستان را فریب شاخدارداده اند!  هر چه زودتر ملیت افغان به ملیت آفغانستانی در تذکرۀ الکترونیک جدید تصحیح شود تا از جنجالهای آینده جلوگیری بعمل آید. به گفتۀ فیض کاشانی :

 

                 بیا تا مونس هم, یار هم, غمخوارهم باشیم   انیس جان غم فرسودۀ بیمار هم باشیم

                 شب آید, شمع هم گردیم وبهریکدیگرسوزیم شود چون روز, دست وپای هم, درکارهم باشیم

                 یکی گردیم, در گفتارو در کردار ودر رفتار                  زبان و دست وپا یک کرده, خدمتگارهم باشیم

                 نمی بینم به جزتوهمدمی, ای "فیض" درعالم                بیا,   دمساز هم,   گنجینۀ  اسرارهم, باشیم 

                                                                                                                                                                والسلام علی من اتبع الهدی.

مآخذ:

1- لغتنامۀ دهحدا,جلد دوهم, صفحه 3088

2- همانجا, صفحه 3006

3- زلمی هیواد مل, د پشتو ادبیاتو تاریخ, صفحه 91 چاپ للم 1379, نوامبر 2000

4- دیوان رحمان باب صفحه 47, یونیورسیتی بُک ایجنسی, خیبر بازار پیشور

5- همانجا, صفحه 156

6- شهرت ننگیال, ددوزخونو په لمبو کی سوزیدلی جنت, صفحه 26- 28 چاپ دانش کتابخانه چاپ دوهم غبرگولی 1376.

7- گل پاچا الفت, د الفت مرغلری, صفحه 70 چاپ سوم سال 1375

8- همانجا, صفحه80

9-  شهید موسی شفیق, مهتمم شهرت ننگیال, صفحه 160 چاپ دانش کتابتون, مرغومی 1379

10- پشتو قاموس, جلد اول, شعبۀ لغات پشتوتولنه, صفحه 558

11- حسیب احمد حاجتی, آقای ردیس جمهور من حرامی نیستم! در افغان پیپر.

12- عبد الحمید محتاط, تاریخ تحلیلی افغانستان, صفحه 610- 611 سال 2004

 

                

 

   


بالا
 
بازگشت