دکتر بیژن باران

 

آمریکا در خاور میانه

خدمت به مردم؛ نه خدمت به ایده ها. پوپ فرنسیس در کوبا 2015

گمان می کنم که من قهرمانی و تقدس را زیاد نمی پسندم، آنچه برایم جالب است انسان بودن است .کامو

حضور آمریکا از کمی پیش از ج ج 2 تا سده 21م در خاور میانه علل و عواقبی را داشته که رئوس آن برشمرده می شوند: 1- سیاست آمریکا منتجه 2جناح حاکمیت آمریکا بوده؛ این 2 جناح در هر 3 قوه دولت تبلور یافته؛ گزینه فردی نیست. نمونه ها- قضاییه: بوش از جناح نظامی با آرای 5 به 4 دیوان عالی در توقف بازشمارش آرای فلوریدا، برنده اعلان شد. مقننه: کنگره با تصویب تحریمها و مخالفت با توافقنامه هسته ای ایران.

اجراییه: بی اعتنایی به گفتگوی تمدنهای خاتمی، تز محور شرارت کره شمالی-ایران-عراق، پیشنهاد روسیه به رییس جمهور فنلاند، آتیساری. او در فوریه 2012 گفتگوهایی را درباره سوریه با نمایندگان 5 کشور عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل انجام داده بود. او گفت: ویتالی چورکین، نماینده روسیه در سازمان ملل طرحی 3 ماده ای را پیشنهاد کرد که شامل بخشی ناظر بر کنار رفتن بشار اسد از قدرت پس از آغاز گفتگوهای صلح میان حکومت سوریه و مخالفان بود. صدور گزینشی دمکراسی با حمله نظامی در سقوط طالبان کابل و بعث عراق؛ ولی نه استبداد مطلقه عربستان و یمن.

2- فروپاشی اردوگاه منجر به طلوع جهادگرایان سنی مسلح در خاورمیانه شد که با کمک آمریکا و شیوخ عرب در افغانستان، عراق، سوریه، یمن به جنگ داخلی انجامید. 3-استبداد با عدم شکوفانی اقتصادی به بیکاری جوانان منجر شد. 4- وجود ایده الوژیهای پیشامدرن و جذب جوانان برای جهاد بضد مدرنیزم، زنان، سکولاریزم. در تمام این روندها صدور و کاربرد اسلحه در صدر سیاست خارجی آمریکا در منطقه بود.

باورهای ارایه شده در این جستارها نه آرمان، آرزو، باور نویسنده بوده؛ بلکه بررسی فاکتهای قیاسی، خبری، تاریخی؛ نتایج فعلی در خاور میانه در 7دهه گذشته اند. دیگر اینکه تجریدات عام اقتصاد، سرمایه داری، روبنا، سیاست، دمکراسی، دولت، قانون، مردم را باید بر شرایط خاص منطقه و کشور مورد بررسی، منطبق کرد. آیا بدیل اقتدارگرایی مطلقه مانند عربستان و ایران، آشوب/ آنارشی با نمونه عراق، سوریه، لیبی است؛ یا دمکراسی با نمونه تونس؟

در خاور میانه تاثیر ورود مدرنیزم 2گانه بود: 1- با سفر به غرب، نخبگان پی به ایجاد نهادهای مدرن بردند. 2-حضور استعمار برخی جنبه های مدرنیزم را وارد کرد؛ ولی با کمک استبداد درونی مدرنیته را تضعیف کرد. مدرنیزم به روز کردن جامعه شرقی با رشد مناسبات سده 21م در یک کشور است. مدرنیزم 2 بخش عمده مدرنیزاسیون یعنی رشد زیربنای اقتصادی مدرن و مدرنیته یعنی تحکیم نهادهای مدنی مدرن می باشد.

اینکه مدرنیزم غرب الگویی برای شرق است؛ بخاطر پیشرفته تر بودن سرمایه داری در سده 16م در اروپا و پیروی متعاقب آن بوسیله ژاپن، روسیه، هند، چین، برزیل با نیمی از جمعیت کل جهان از این الگو می باشد. لذا مدرنیزم غرب مانند داروسازی آن در شرق برای صحت جامعه در رقابت جهانی بکار می رود. سرمایه گذاری غرب با گسترش شغل در خاورمیانه کنونی تروریزم، اعتیاد، مهاجرت به غرب را تقلیل خواهد داد.

در 50 کشور اسلامی بیش از 1 میلیارد مسلمان زندگی می کنند. در خاور میانه در 100 سال گذشته، حضور استعمار، امپریالیزم، ابر قدرت، تنها علت عدم رشد نیروهای مدنی ملی نبوده؛ بلکه ایده الوژی قبیلگی مثلا با حجاب اجباری زنان و گشت ارشاد توریزم را محدود می کند. این ایده الوژی قبیلوی نیاپرست نسبت به بورژوایی فردگرای آینده نگر و ویژگیهای سرمایه داری معاصر با رسانه های بیسیم و تفریحات عقبمانده و نازاست که این جوامع را محتاج به رفرم دینی با بسط اقتصاد می کند. رفرم دینی باید از سلسله مراتب دینی هر کشور/ منطقه پدید آید. 

حضور امپریالیزم/ ابرقدرت در کره جنوبی، ترکیه، آلمان، تایوان، ژاپون مانع شکوفانی سرمایه داری بومی نشد. پس عقبمانگی بخاطر روبنا، دولت، ایده الوژی قبیلگی است. سکولاریزم با انتخابات، پس از فروپاشی اردوگاه و ظهور بنیانگرایان دینی، بعید است. با فروپاشی اردوگاه، بنیانگرایان سنی مسلح پدید آمدند. حمله آمریکا به افغانستان و عراق خاور میانه را به آشوب فرقه گرایی کشاند.

از اواخر قرن 19م تا آغاز قرن 21م امپریالیزم یعنی "بالاترین مرحله سرمایه داری" تکامل یافت. جهان 2قطبی از جنگ سرد اردوگاه با امپریالیزم، پیدایش اتحادیه اروپا، فروپاشی اردوگاه، ظهور بنیانگرایی در خاورمیانه به جهان چندقطبی تکامل یافت. پیاده کردن تز کمر بند سبز برژینسکی در خاورمیانه، نتایج نامطلوبی چون پیدایش جهادگرایان مسلح در افغانستان، لبنان، غزه داد. رفراندم کارساز نیست؛ زیرا در 5 انتخابات آزاد دینکاران بردند: در لبنان حزب الله، در غزه حماس، در مصر اخوان المسلمین، در ترکیه حزب اسلامگرای اردوغان، در ایران انقلابی اکثریت شیعی با ولایت مطلقه.

تز برژینسکی در تقابل با اردوگاه، پروبال دادن به تشکیلات قرون وسطایی بضد نیروهای سکولار راست و دمکرات چپ در خاور میانه منجر به فروپاشی هر بدیل مترقی در منطقه شد- راه مصدق، نکرومه، ناصر، سوکارنو، بن بلا. تز نادرست کمربند سبز، سیاست کلان امپریالیزم یانکی- از پاکستان و کشمیر تا ایران، افغانستان، فلسطین، مصر، الجزیره- منجر به سرکوب نیروهای سکولار دمکرات میانه، چپ، حتی راست شد. ناشکوفانی سرمایه داری بومی، بیکاری جوانان در جامعه گذاری را دامن می زند.

پس3عامل خمس و زکات شیوخ عرب خلیج فارس به مفتیان سلفی، اِعمال تز کمربند سبز با تسلیح بنیان گرایان بوسیله سیا، فروپاشی اردوگاه بی ثباتی خاور میانه را دامن زدند. اوج جنگ داخلی افغانستان با شوروی، انفجار 2001 برجهای 2قلو نیویورک و پنتاگون، حمله 2003 به عراق و 2001 به افغانستان- خاورمیانه را به بی ثباتی و ناامنی کشاند. فروپاشی اردوگاه یعنی تبخیر دشمنی با کمونیزم به تقلیل نظامی امپریالیزم ختم نشده؛ برای ادامه تولید صنایع جنگی، جناح راست آمریکا نیاز به پر و بال دادن تروریزم پیدا کرد.

در 2002 توهم جناح راست آمریکا، محور شرارت کره شمالی- ایران- عراق را برای تغیر رژیم با جنگ مطرح کرد. جنگ با تروریزم، در حکام منطقه تولید ترس کرده؛ فروش تسلیحات را تضمین می کند. مماشات آمریکا با بنیانگرایان در عراق و سوریه، در 5سال گذشته منجر به پیدایش خلافت داعش شد. پس تسلیحات یا مستقیم بوسیله خود امپریالیزم در جنگ بکار رفته؛ یا بخاطر ترس حکام مستبد منطقه به آنها به فروش می رسد. اکنون با انباشت این تسلیحات در حاشیه خلیج فارس، نیاز به انفجار آن و جانشینی با تسلیحات جدیدتر، این شیوخ را به آموزش نظامی جوانان و بمباران هوایی در یمن و سوریه می کشاند.

البته الیگارشی روسیه هم از آب گل آلود ماهی گرفته؛ پس از دستاندازی به چچن، گرجستان، اوکراین، اکنون به جنگ از آسمان سوریه پرداخته؛ فروش تسلیحات نظامی سالانه آن برابر آمریکاست. باید توجه داشت که حضور اجنبی در منطقه بخاطر ارتقای حقوق بشر نبوده؛ در خدمت جناح نظامی حاکمیت آمریکا و تا حدودی روسیه است.

امپریالیزم در قاره های آفریقا، اقیانوسیه، آسیا، آمریکای لاتین بهبودی هم آورد: جاده، قطار، مدرسه، ثبات. مقاومت در برابر جنبه منفی امپریالیزم در 3قاره پدید آمد. امپریالیزم با خود بزرگ بینی اشاعه دمکراسی، نژادپرستی حق کاپیتولاسیون مستشاران نظامی و شخصی، ازدیاد بودجه نظامی کشورهای دیگر- فرهنگ غربی را بکمک استبداد بر بومیان تحمیل کرد. جنبه های منفی منجر به قیامها، پیروزیها، شکستهای بومیان شدند. هندوستان – انگلیس، هندوچین و الجزیره- فرانسه، کنگو- بلژیک، آنگولا و موزامبیک- پرتغال، اندونزی-هلند. http://www.slideshare.net/michaelrobertpayne/imperialism-power-point?next_slideshow=4

تاثیر استعمار در خاورمیانه بمثابه عامل کند کننده شکوفانی سرمایه داری و عامل ارتقای فرهنگ مدرن بررسی می شود. در این منطقه سرمایه داری دولتی غالب است که با رهبر دائمی دولت و حمایت خارجی همراه است. نفوذ آن با فساد بخشی از حاکمیت، خروج مواد سوختی، ارزش اضافی، فروش تسلیحات گرانبها بوسیله مراکز متروپل غرب، مداخله در برنامه های اقتصادی بنفع شرکتهای خارجی به دولت استبدادی ختم می شود. عدم انباشت سرمایه در کشور، نیروی جوان را بیکار، طبقه متوسط را عقیم می کند. اکثریت جامعه را در فقر مزمن نگه می دارد.

در 18ماه پس از خروج ما، اثری از وجود ما در افغانستان دیده نمی شود. اگرچه بیلیاردها دلار خرج بازسازی، توسعه، امنیت شد. ولی اغلب افغانها نگران آینده اند. خروج ما نه به خاطر رسیدن به اهداف خود بود؛ بلکه ما از افغانستان ناامید شدیم. این را یک تحلیگر جناح غیرنفتی آمریکایی گفت. جنگ در افغانستان، عراق، سوریه در جهت منافع جناح نظامی/ نفتی است. اکثر هزینه ها در آمریکا خرج شده؛ از کشور خارج نمی شوند. در آمریکا، هر که درآمد سالانه اش بیشتر باشد؛ عمرش طولانیتر است. فقیران زودتر می میرند. دلایل نداشتن بیمه طبی، دخانیات، چاقی، مشروب، عدم ورزش اند. 23/09/2015 https://www.facebook.com/VICE/videos/1115628275137096/

آمریکا با قانون اساسی، مردم مدرن، دولت ادواری یکی از مدلهای حکومتی و ابر قدرت جهان است. بهترین نمونه به روز کردن قانون بنا به تغییرات جامعه، قانون اساسی 1787 است. این قانون سکولار 11 سال پس از بیانیه استقلال از استعمار انگلیس، از دمکراسی بین زبدگان مذکر سفید متمول آغاز شده؛ اکنون آزادی ادیان، سیاهان، زنان، مهاجران، دگرباشان را در بر می گیرد.

آمریکا بزرگترین سهم کمک به سازمان ملل را داشته؛ حامی توسعه و بهداشت جهان است. 3 مرکز جهانی هالیوود برای فیلم، ویدیو، موسیقی؛ سیلیکون ولی برای فن آوری سخت افزاری و نرم افزاری؛ نیویورک برای بورس، اوراق بهادار، بیمه دارد. این 3مرکز مهم  در اشاعه تمدن پسامدرن در جهان بنیانی اند. پس از انفجار 2001 برجهای 2قلو نیویورک، آمریکا به افغانستان در 2001 حمله کرد؛ محور شرارت کره شمالی- ایران- عراق را در 2002 علم کرد؛ 2003 به عراق حمله کرد.

در 100 سال اخیر امپریالیزم و جهان سرمایه داری مرحله های نوینی را طی کرده اند. ج ج 1 و 2، انقلابات روسیه، ویتنام، چین، کوبا، ایران، فاشیزم، ناتزیسم، جنگهای رهایبخش الجزیره، آفریقا، آسیا، آمریکای لایتن، بحران سهام دهه 30م آمریکا، بحرانهای ادواری پس از آن، طغیانهای کارگران اروپا، پیدایش غولهای صنعتی آلمان، ژاپن، چین، برزیل، کره جنوبی، آفریقای جنوبی، هند، اتحادیه اروپا، پیدایش فن آوری دیجیتال ماهواره ای، تلفن همراه، انترنت، پلاستیک، بانکها، بیمه، بورس- عوامل تاثیر گذارند.

باید بررسی شود که در 193 عضو سازمان ملل، آیا امکان دارد گروه بیشتر از یک 2جین کشورهای عقبمانده به شکوفانی اقتصادی نایل شوند؟ چه باعث می شود که سنگاپور و مالزی اقتصاد شکوفان یافته؛ ولی فیلیپین و تایلند در فقر بمانند؟ اقتصاد شکوفان گسترش شاخص تولید در جهان و گسترش طبقه متوسط هر کشور است.

ج ج1 در 1914-1918 غاصبانه، غارتگرانه، راهزنانه بود که هر 2 طرف برای تقسیم جهان، مستعمرات، مناطق نفوذ سرمایه مالی جنگ کردند. فاتحان ج ج 2 یعنی شوروی اروپای شرقی را به منطقه نفوذ/ پیمان ورشو و آمریکا اروپای غربی در پیمان ناتو گرد آوردند. پیامان ورشو بخاطر اقتصاد دولتی عقبمانده در 1989 فروپاشید. پس از آن، ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ها ﻧﻪ در وجه ﺻﺎدرات ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ ﺻﻮرت وام هاﯼ دراز ﻣﺪت ﻳﺎ ﮐﻤﮏ هاﯼ ﺑﻼﻋﻮض ﺑﻪ ﮐﺸﻮرهاﯼ ﭘﻴﺮاﻣﻮﻧﯽ دادﻩ ﻣﯽﺷﻮند. البته بیشتر این وامها با کارشناسان و مازاد تولید کشور استعماری بسته بندی شده؛ تا بخشی به کشور متروپل برگردد. ﺳﺎزﻣﺎن ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ ﭘﻮل، صندوق جهانی پول، بانک جهانی، USAID ، بانک مرکزی اروپا در سده 21م وام به کشورهای دیگر می دهند.

جناحی در حاکمیت آمریکا خواهان مماشات با تروریزم در 4کشور خاورمیانه است. چون از کش دادن جنگ سود می برد. چند نمونه از تسلیحات آمریکا منتفع از جنگ بقرار زیرند: کمپانی لاکید مارتین هزار موشک هل فایر دیگر سفارش دریافت کرده. کمپانی ای ام جنرال مشغول تولید ۱۶۰ ناقل اسلحه هاموی ساخت آمریکا، برای عراق است؛ در حالی که کمپانی جنرال دینامیکز، تانک‌هایی به ارزش میلیون‌ها دلار به دولت آمریکا می‌فروشد.

اکنون ۶۳۰۰ پیمانکار نظامی در عراق برای پشتیبانی از عملیات آمریکا کار می‌کنند. در افغانستان در آوریل ۲۰۱۴، بیش از ۶۰۰۰۰ پیمانکار مشغول به کار بوده؛ در آوریل سال بعد ۳۰۰۰۰ پیمانکار غیرنظامی کار کرده؛ این ارقام پیوسته در حال کاهش اند. کنگره در ۲۰۰۸ یک هیئت بررسی دوحزبی بنام کمیسیون قراردادهای حین جنگ را ایجاد کرد. این کمیسیون برآورد کرد که ۳۱ تا ۶۰ میلیارد دلار در کلاهبرداری و ریخت و پاش در عراق و افغانستان از هزینه آمریکا ناپدید شد. در اوج جنگ‌های افغانستان و عراق، تعداد پیمانکاران نظامی بیش از سربازان آمریکایی بود.

پیمانکاران، بخشی جدایی‌ناپذیر از تیم‌هایی هستند که عملیات‌ نظامی با هواپیماهای بدون سرنشین را انجام می‌دهند؛ ساعت‌ها آرشیو ویدئویی گزینش شده را تحلیل می‌کنند. آنها اطلاعات مورد نیاز ارتش برای هدف‌قرار دادن مواضع داعش در میدان جنگ عراق و سوریه، را فراهم می کنند. چون این پیمانکاران در خارج از کشور مستقر نبوده؛ در حساب‌های رسمی بودجه نظامی پنتاگون بحساب نمی آیند. ولی با ارایه بودجه سالانه با درصدی افزایش، به طور مستقیم در خدمت ماموریت‌های جنگ با داعش و القاعده بوده؛ که از طرف کنگره با اکثریت جمهوریخواهان طرفدار جنگ/ عقابها از قماش مک کین حمایت می‌شوند. این بلوک نمایندگان ایالتی را لابی تسلیحات در مخارج گزاف انتخابات مدد می رساند. جناح مذاکره بجای جنگ از قماش اوباما را کبوتر نامند.

از ابتدا فرماندهان نظامی آمریکا هشدار داده بودند که جنگ علیه داعش جنگی طولانی خواهد بود. قرارداد سوسی برای ارائه خدمات در کمپ تاجی شاید در ۲۰۱۸ پایان بیابد، اما به نظر می‌رسد این کمپانی و کمپانی‌های مشابه با ادامه پیدا کردن این جنگ در آنجا مشغولیت خواهند یافت. در بمباران اکتبر 2015 بیمارستان پزشگان بدون مرز در قندوز، آمریکا به اشتباه خود اعتراف کرد. اردوغان با اسراییل، روسیه، کردها، سوریه، سکولارهای ترک قهر است.  .http://www.radiozamaneh.com/239038

از 2004 تا 2013 تعداد کشته تروریزم در آمریکا 313 نفر بوده؛ تعداد کشته های تیرخوردگی هزار برابر یعنی 316545 نفر بود. ولی لابی اسلحه، عمدتا اتحادیه ملی تفنگداران NRA، متمم دوم حقوق مدنی قانون اساسی آمریکا 1791دال بر حق داشتن اسلحه را مستمسک کرده؛ مانع از تصویب قانون بضد اسلحه و فشنگ، می باشد. جمعیت آمریکا 320 میلیون نفر بوده؛ بهمین تعداد هم تفنگ در دست مردم است.

در فرهنگ جناح نظامی مرگ آمریکاییها در مقابل ایده الوژی و منافع حساب نمی شود. این جناح منافع مجتمع نظامی- صنعتی را می پاید که اکنون پس از فروپاشی اردوگاه نیاز به مستسمک مبارزه با تروریزم برای رشد اقتصادی جناح خود دارد. البته جناح دیگر و نهادهای انسانی و خیریه برای کمک به حل مسایل جهان هم در حاکمیت می توانند اعمال نفوذ کنند. آنها حتی اگر در انتخابات هم ببرند؛ باز در چنبر قوانین و دیوان عالی کشور ابتکار عمل فراوان نخواهند داشت.

در خاور میانه مسائل عمده زاد و ولد زیاد، ازدیاد و عدم اشتغال جوانان در جامعه، وفور ایده الوژی پیشامدرن می باشند. جوانان با دسترسی به اسلحه و آرمانهای بنیانگرا در جوخه های انتحاری، حملات مسلحانه، قتل شهروندان همسایه سهیم می شوند. ولی هر استبداد اقتدارگرایانه باید شکوفانی اقتصادی، کارزایی، امنیت را در پی داشته باشد تا جوانان کار بکنند؛ طغیان آنها در بزنگاه بحران بعدی دولت تکرار نشود. این مدل استبداد-شکوفانی در تایوان، کره جنوبی، اسپانیا، پرتغال، برزیل در نیم قرن گذشته دیده می شود. ولی استبداد در خاور میانه به فاز بعدی اقتصاد شکوفان نمی رسد؛ مدلهای مصر، لیبی، یمن، سوریه.

مردم را می توان به 2گروه متوسط شهری مدرن و قبیلگی/ دینی؛ دولت را به مطلقه و ادواری تقسیم کرد. وضع فعلی در خاور میانه جنگی جوخه های انتحاری نظامی در برابر ارتش کشوری است. لذا قبل از دمکراسی، اکنون امنیت مطرح است. قانون اساسی چون در گذشته نوشته شده؛ مترقی تر از دولت مجری آن در زمان کنونی است.

قانون اساسی مشروطیت با متممهایش از قانون اساسی جمهوری اسلامی مترقی تر بود- زیرا شرایط منطقه آغاز بهتر از پایان قرن بود. در جهان قانون اساسی کشورهای آمریکا، سوئد، آلمان، تونس مترقی تر از روسیه، ایران، سوریه، افغانستان است. اجرای قانون را دولت انجام می دهد. دولت گاهی با کودتا، انقلاب، تظاهرات مردم، هجوم خارجی تغییر می یابد؛ پس قانون اساسی هم تغییر می کند. 

هر کشور در 3 عنصر مردم، دولت، قانون تجرید شده؛ که دولت حلقه وصل قانون و دولت است. این 3 عنصر شرایط پیدایش و اجزای درونی خود را دارند. شرایط پس از ج ج 2 رشد سکولاریزم با شرایط پس از فروپاشی اردوگاه پیدایش بنیانگرایی سنی در خاور میانه تفاوت داشت. پس از ج ج2 جنبشها با شعارهای مترقی عدالت اجتماعی، برابری، آزادی بودند. در حالیکه پس از زوال اردوگاه، القاعده، طالبان، کمی بعد جیش العدل، النصره، داعش، قیامهای ارتجاعی بنیانگرا یند.

از 3الگوی ایران، ترکیه، عربستان با مناسبات 3 عنصر قانون، دولت، مردم- می توان اینگونه شاکله بندی کرد: ایران با مردم پیش رفته، قانون عقبمانده، دولت 2جناحی محافظه کار و معتدل؛ ترکیه با مردم آناتولی عقبمانده، قانون پیشرفته، دولت متناقض؛ عربستان با مردم عقبمانده، قانون عقبمانده، دولت پیشرفته با برخی عقاید ملک سابق مانند حق تحصیل دانشگاهی و انتخاب زنان در شهرداریها. صفات پیشرفته و عقبمانده در هر کشور نسبت بهم بوده نه نسبت به غرب با سنت مدرنیزم چند 100 ساله.

اصلاحات به جلو یا رجعت به عقب در این 3 کشور از تعامل این 3شاکله با جهان پیش می رود. در خاور میانه با اکثریت دینی به استبداد- نمونه عربستان؛ وجود چند گروه دینی به دمکراسی کمک می کند- نمونه لبنان. در اکثر قانون اساسی این کشورها زنان – نیمی از جمعیت کشور- شهروند درجه 2 با قیم علمای مذکر دینی حاوی عقاید پیشامدرن اند. البته قانون، دولت، مردم، دمکراسی، استبداد- بستگی به تاریخ هر کشور داشته؛ ویژگیهای خود را دارند. بیرون گذاشتن نیمی از جمعیت یعنی زنان از چرخه تولید علت بزرگی در عقب ماندگی خاورمیانه است.

استبداد در یک کشور فقط خفقان سیاسی در زمان حال نیست. بلکه با عدم قوانین مردمی، عدم اجازه تظاهرات خیابانی، عدم آزادی رسانه ها- آینده کشور را نامعلوم، پیش بینی ناپذیر، مخاطره آمیز می کند. مستبدان تا دم مرگ به 2 دلیل جانشین تعیین نمی کنند: خودخواهی مفرط و دانستن انشعاب در گروه خود. مستبد توان حل بحران اقتصادی، سیاسی کشور را نداشته؛ یا فرار کرده یا کشته می شود. در نتیجه کشور به مناقشه نظامی، تخریب نهادها، آوارگی توده ها کشانده می شود.

الگوی تخریب در توریزم مصر، لیبی، سوریه، افغانستان، یمن، عراق نتایج ویرانگر استبداد گذشته است. دولت استبدادی نهاد های مدنی مدرن را سرکوب کرده؛ تفویض مسالمت آمیز قدرت سیاسی را با انتخابات قلابی چند دهه به تعویق اندازد. در اردن، کشورهای خلیج فارس مانند عربستان، عمان، کویت، بحرین، قطر، امارات- این الگوی تخریب هنوز اتفاق نیافتاده؛ ولی بگواه تاریخ خاور میانه اتفاق خواهد افتاد. ایران ولایت مطلقه با رقابت 2جناح اصولگرا و اعتدالگرا، ملک مطلقه عربستان بدون حزب فرق دارند.

کلنگی شدن این کشورها یعنی تخریب ساختارهای کلان، افت اقتصاد، فرار انبوه مردم از نقاط جنگی، نبود آینده برای امور مدنی می باشد. این در حالی رخ می دهد که کشورهای دیگر از جمله آمریکای جنوبی و آسیای شرقی به رشد اقتصادی، اشتغالزایی، گسترش زیرساختهای شهری، بهینگی کشاورزی، تربیت نسل جوان دانشگاهی مشغولند.

دیدگاه جامعه شناسی برای بررسی تغییرات اجتماعی 3 تایند: 1- فرهنگی در رابطه با مردم، دولت، قانون یک کشور. 2-قیاسی در رابطه با همسایگان، مانند ترکیه، کشور های ماورای قفقاز، حاشیه خلیج فارس- بمثابه ناقلان مدرنیزم. 3- منشاء در رابطه با کشورهای غربی منبع مدرنیزم. نیز تغییرات اجتماعی 3نوعند: 1- انقلاب قبضه قدرت از پایین، جابجایی، دست به دستی قدرت سیاسی است. 2-کودتا قبضه قدرت سیاسی از بالا و جناحی است. 3- ثبات دولت با اجرای کند قوانین در جامعه. در انقلاب پایگاه اجتماعی حاکمیت در بین جناحهای مدعی قدرت دست به دست می شود.

گستره تاریخی، جغرافیایی، مقوله ای/ کاتگوری با تمرکز/ فوکوس روی ایران بررسی می شوند. در ایران ورای شکست شکوفانی اقتصادی سرمایه داری فراگیر خاورمیانه، اصلاحات ارضی بتوصیه آمریکا، تز کمر بند سبز برژینسکی هم قوز بالا قوز شده؛ جمهوری ولایت فقیه را جبری کرد. پس عامل عمده انقلاب 57 شکست اصلاحات ارضی، عوامل ثانوی شکست شکوفانی سرمایه داری مختلط وابسته و اعمال تز برژینسکی ارزیابی می شوند.

رسانه ها با گزارش جستجوگرانه فساد حاکمیت را آفتابی می کنند. فساد چون غیرقانونی یعنی دزدی است مانند ثروت اندوزی مافیایی می باشد. ولی از اینهم پیچیده تر است؛ زیرا پیشوا غارت ثروت ملی را با عنوانهای تبلیغی پرژه های بزرگ کشور انجام می دهد. او برای خود درصدی از معاملات خارجی را در حساب بانکی در سوییس، انگلیس، آمریکا می گیرد. یک نمونه در مصاحبه انصاری با سربی در مردم تی وی آمده. البته همین را می توان در باره مارکوس فیلیپین، مبارک مصر، بن علی تونس دنبال کرد. انصاری- سربی: غارت مالی عهد شاه http://www.youtube.com/watch?v=YqzsXL1WYAo&feature=share

شعار دمکراسی هم در مدل سوریه، لیبی، غزه کمکی به پیدایش دمکراسی مدرن نکرده؛ با اوج عملیات مسلحانه، انتحاری، ارعاب نیروهای مدنی مدرن سکولار، به غلبه نیروهای اسلامگرای تندرو منجر شد. لذا در این کشورهای دهه 2010 ثبات، امنیت، صلح بر دمکراسی، حقوق بشر، آزادی زنان و اقلیتها الویت یافتند.

روسیه پس از چچن، گرجستان، اوکراین به گسترش نفوذ خود در خاور میانه می پردازد که در تصادم با حضور آمریکا، تحریمهای بیشتر روسیه- اوضاع را پیچیده تر می کند. این کشور با مصر، عربستان، ایران، اسراییل، مذاکرات نظامی، سیاسی، اقتصادی در چند ماه گذشته داشته است. روسیه- بخاطر پایگاه دریایی در سوریه و گسترش نظامی در بلاروس در سوریه فعال شده؛ ولی با حمایت از دیکتاتوری اسد به مخالفان آن حمله هوایی را در اکتبر 2015 به مراکز جهادیهای داعش، القاعده، النصره، ارتش آزاد سوری آغاز کرد. داعش 2500 جنگجوی روسی داشته؛ قبلا 200 نفر بودند. شاید روسیه در صفوف داعش جاسوس دارد.

پوتین ظرف یک دهه به کنترل رسانه ها و الیگارکها رسید. او تاسیسات نظامی روسیه در کوبا و ویتنام را بسته؛ در 11 سپتامبر به بوش علاقه نشان داد. او اجازه سوختگیری هواپیماهای نظامی آمریکا در آسیای مرکزی در برنامه جنگی افغانستان را داد؛ در 2001 حاضر به پذیرش ناتو در اروپای شرقی شد.

وقتی بوش قرارداد ضدبالستیک و صدور دمکراسی به زور را انجام داد؛ پوتین فهمید سرش کلاه رفته؛ با طلاق از زنش، جراحی پلاستیک، دوستی با برلوسکونی، چند انتخابات شبهه بر انگیز به قدرت غالب رسید. با دخالت اتحادیه اروپا در اوکرایین، فرار یانوکویچ به مسکو، در فوریه 2014 خشم پوتین با ضمیمه کریمه و کمک نظامی به شورشیان شرق اوکراین غلیان کرد. عناصر ک گ ب دور او را گرفته؛ او مقام غالب را در روسیه بدست آورد. در سپتامبر 2015، او در سازمان ملل صدور انقلاب/ دمکراسی به عراق، لیبی، سوریه را بوسیله آمریکا ناگوار خواند.

پس از فرو پاشی شوروی، تاثیر آرمانهای سوسیالیستی دیده نمی شود. ساختارهای اقتصادی را دولت به الیگارگها ارزان فروخت. پس در جامعه زیربنا و روبنا در 1989 به سرمایه داری عقبمانده مدل یلتسین با کمک رسانه های غرب گذار کرد. سنت روسیه همسو با دیکتاتوری میلوسویچ در صربستان با تصفیه نژادی؛ در اوکراین همسو با یانکویج فاسد، در سوریه همسو با اسد دیکتاتور دیده می شود. روسیه خط دفاعی از 2 پایگاه و دمشق را می خواهد شرقیتر کند. آمریکا با پایگاه دریایی در بندر هایفا در اسراییل و 1000 پایگاه در جهان گفت 90% حمله هوایی روسیه به داعش نیست.

پس می توان شک کرد که پیش از فروپاشی هم آرمانهای سوسیالیستی در حزب و سازمان جوانان/ کومسومول وجود نداشت. در دفتر سیاسی/ هییت رییسه با 14 عضو کامل و 8 نامزد یک زن، یک عضو  غیر سفید روسی دیده نمی شد. در این هییت، از 1919-1991 با 89 عضو 68 % روسی بوده؛ 4 زن و چند یهودی و گرجی بودند.

سازمان همکاری شانگهای برای تعامل امنیتی، اقتصادی، فرهنگی در 1996 آغاز شد؛ سپس در 2001 گسترش یافت با 6 عضو چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان؛ 5 عضو ناظر مغولستان، ایران، پاکستان، هند، افغانستان. این سازمان توازن قدرت در جهان چندقطبی در مقابل پیمان ناتو، با کشورهای عضو و ناظر بزرگ‌ترین توان اقتصادی، نظامی، هسته‌ای و فضایی جهان را پدید آورد. آنها بیشترین تولیدکننده و مصرف کننده انرژی در جهان اند.

مساحت این کشورها ۲۵٫۱ میلیون کیلومتر مربع یا یک چهارم سطح خشکی‌های زمین است. ایالات متحده آمریکا درخواست عضو ناظر به سازمان همکاری شانگهای ارائه کرد؛ اما سازمان این درخواست در ۲۰۰۵ را نپذیرفت. زیرا از آمریکا خواسته شد که پایگاهها و نیروهای نظامی خود را از خاک تمام کشورهای عضو این سازمان خارج سازد.

نیروی نظامی سازمان ملل در 1948 در جنگ اعراب و اسراییل پدید آمد. اکنون با 196 کشور عضو، 100 هزار نظامی کلاه آبی و پلیس دارد. این نیروی نظامی در 16 ماموریت در جهان مانند مرز سودان، لیبریا، هایتی، اریتره، صحرای سینا حضور دارد. بودجه سالانه آن 8.3 میلیارد دلار است که آمریکا 28% آن را می پردازد که عمدتا نقدی نبوده؛ شامل ابزار جنگی می شود.

 

منابع.   SAVEDATE  \@ "yyyy/MM/dd"  \* MERGEFORMAT ‏2016‏/07‏/22

Dariush Baradari فیسبوک  05/10/2015 -ورود روسیه به جنگ با داعش و پیوستن احتمالی چین به انها روند خوبی است. روسیه می خواهد با این عمل همزمان چند نشانه بزند: به عنوان فاتح داعش و خطر تروریسم از ایزولاسیون در بیاید. مطمئنا به میزان زیادی هم موفق خواهد بود. بویژه اگر چین به او پیوندد؛ ایران هم برخی نیروهای زمینی در اختیار اسد بگذارد.

آمریکا و متحدانش از سوی دیگر تا حدودی بازندگان این پیروزی خواهند بود. زیرا امریکایی که ادعا می کند هر جای دنیا بخواهد هر چیزی را بزند در مقابل داعش ناموفق بوده است. متحدانش مثل عربستان کسانی بودند که همزمان داعش را پشتیبانی می کردند. آنها خوابهای مشابه داعش دارند. از اینرو امریکا در این خطر قرار دارد که برای جلوگیری از موفقیت روسیه اجازه کمک های بیشتر پشتیبانانش از عربستان تا ترکیه به داعش را بدهد. با انکه این تف سربالایی است؛ امریکا به شیوه های دیگر می تواند از این حرکت روسیه استفاده بکند. یا در مراحلی با او همراهی بکند تا اینگونه پیروزی را تقسیم بکنند.

خطر درگیری ایران و عربستان با انکه گاهی بالا می زند اما انقدر قوی نیست. زیرا نه ایران میل درگیری دارد؛ نه فعلا عربستان. زیرا عربستان می داند که در چنین جنگی انتظار پشتیبانی مستقیم از امریکا را نمی تواند داشته باشد. طبیعتا این پیروزی وقتی بهتر ممکن می شود که همزمان با جلوروی مبارزه با داعش تحولات مهم در حکومت سوریه و یا تغییر اسد به شکل دموکراتیک رخ بدهد. کردهای سوریه بتوانند به حقوق فدرال خویش بهتر دست بیابند. همانطور که در عراق این تحول مجبور است رخ بدهد.

داعش یک حکومت رو به پایان است حتی اگر هنوز یکی دو سال ادامه یابد؛ اما در این مسیر جدید مجبور است مرتب بخشهای دیگری را از دست بدهد. زیرا حال توازن قوا در منطقه با قرارداد برجام، پذیرش آن در ایران و امریکا، با حضور روسیه در جنگ، حتی امکان فرستادن نیروی زمینی از روسیه- هر چه بیشتر می شود. بویژه که نگاه جهانی از این تحول خوشحال است. زیرا ناتوانی امریکا و متحدانش در جنگ با داعش را می بیند.

اینکه خطر داعش هر چه بیشتر می تواند به سمت اروپا نیز کشیده بشود. چیزی که اروپاییان بشدت می خواهند، همراه با آن سیل پناهندگان را محدود بکنند. برای اینکار اما پایان داعش و رشد ثبات در منطقه ضروری اند. اینکه در این وسط بایستی توجه کرد که هدف اولیه روسیه، چین، ایران رشد حقوق بشر و تغییر سریع رژیم اسد نیست. همانقدر واضح است که انتخاب عربستان به ریاست موقت سازمان حقوق بشر اهدافش و مضحکیش واضح است.

اما در این مسیر همزمان زندگی و زنجیره ی دالها خواستهای خویش را نیز به پیش می برد. مهمترینشان شکست کامل داعش، پسروی هر چه بیشتر خطر جنگ شیعه/ سنی در منطقه از یکسو، از سوی دیگر رشد ثبات منطقه است. زیرا از رئیس حقوق بشر می توان حال سوال کرد که به عنوان رئیس حقوق بشر نظرش در مورد حقوق زنان در عربستان مثلا چیست.

 

 


بالا
 
بازگشت