اخوان

نه تنها زر که هم یک کاه بدزدند

فلک را زهره را با ماه بدزدند

گلاب و شبنمش از باغ ربودند

ز دیده آب و سینه آه بدزدند

رها از حیله های دین گشتم

بری از عقده‌ها و کین گشتم

شدم وارسته از اندوه هستی

به‌‌ نیرنگ فلک بدبین گشتم

بده ماچی که روزه باز گردد

به قصد عرش رب پرواز گردد

نماز جام می خوانم در آنجا

دوبیتی و غزل با ساز گردد

مشو نادم ا گر تو حج نکردی

خوشا با عقل و منطق لج نکردی

بدیده کی کسی عشق جنت را

بزن باده که راهت کج نکردی

عبادتگه کنم میخانه‌ ها را

به کعبه جا دهم پیمانه ها را

به سنگ غم بریزم آب مستی 

مقام حج دهم مستانه‌ ها را

 

مختار تاجزی

 

 

 


بالا
 
بازگشت