عبدالوکیل کوچی
مقام زن
زن بنای خلقت و ایجاد آدم است
عالیترین مظاهر هستی عالم است
آن دانه گندمی که فقط یک بهانه بود
گویا که در بهشت
انگیزه های عشق تورانقش بسته بود
کادم بدست خویش
فردوس را بداد وترا همسفر گرفت
پرواز زندگی زشما بال وپر گرفت
کا یینه محبت جنت نشان تویی
بعد از خدا یگانه خدای جهان تویی
رهکار راه جنبش آزادگان تویی
اعجاز مهر وعاطفه ومهربان تویی
هر چند در مبارزه مرگ وزندگی
قربا نیی خشونت خونبار میشوی
اما بذات خویش
نیروی حذب وجاذبه قلبها زن است
درتنگنای حادثه مشکلکشا زن است
کانون گرم منزل اهل و فا زن است
بنیا نگذار جامعه وپیشوا زن است
احساس پاک اوست
هرجاکه مردبجاه مقامی رسیده است
دانا ترین مشاور زن در کنار اوست
آن ناخدا زنست که در موج سهمناک
کشتی شکسته را بهدف رهبری کند
پیروز باد جنبش و رزم قیام زن
افر اشته باد پرچم هستی بنام زن
عبدالو کیل کوچی
´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´
بیدار شو
هموطن بر خیز از خواب گران بیدار شو
در سحر گاه هان روشن گوهر پربار شو
دشمن از بیرون ندارد تا ب میدان ترا
اند رون خانه د فع د شمن مکار شو
تا بکی باشی اسیر حیله های ع و غ
خیز با رزمنده گان و داد خواهان یار شو
تا بکی خوشباوریها ، تابکی این ساد ه گی
می فریباند ترا با نام دین هوشیار شو
تابکی درخواب غفلت چون اسیرشب پرست
گر سحر خواهی نگر سوی شفق در کاشو
خاک پاک این وطن پامال دیوان تا بکی
خیز بر دفع تجاوز را هیی پیکا ر شو
همچو فرز ندان صدیق و فا دار وطن
خادم صدیق میهن باش وخد متگار شو
خاک بر سر کن تخالف های قو می وزبان
با همه زحمتکشان مملکت همیار شو
چشم امید وطن رزم و توانایی تو ست
خیز چشم انداز راه وقوت رفتار شو
مردم از بیکا ری و فقر ومرض بیچاره شد
عزم کاری کن علاج مشکل بیمار شو
تا بکی باشی اسیر چالش و نیر نگها
باز کن چشم حقیقت عاشق ا سرار شو
شب نمی ماند همیشه باز می آید سحر
هموطن بیدار شو بیدار شو بیدار شو
عبدالوکیل کوچی
´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´
اوضاع پر خطر
از کین فتنه وضع جهان پر خطر شده
مردم ز جنگ ناحق و حق در بدر شده
تر شد زمین ، بخون خلایق هزار بار
هر روز آمده ، ز گذ شته بتر شده
حاکم بقصد غارت قاضی در اختلاص
وعظ ملا ، زبی عملی بی اثر شده
باغ و فاق با همی و غنچه امید
از سردیی و خمودییُ ما بی ثمر شده
زاغ زغن بدشت ودمن جا گرفته است
شهر و دهات غوطه بموج شرر شده
میکرد هر که زمزمه ی عاقبت بخیر
اکنون ز عاقبت همگی با خبر شده
اوضاع خراب درهمه جاخون آتش است
زآندم که خارجی همه جا مستقر شده
از ضعف رهگشاییُ آن خفتگان راه
رهزن ز راه رفته برون راهبر شده
جلا د پیر ظالم و راکت پران قرن
باز آمده به خون همه خیره سر شده
آن خادم وهابی و غربی و سند یان
بر طالبان خارج و دا خل پدر شده
در ا نتقال قدرت اصلی به طالبان
ار گ ازهمه معامله گران پیشتر شده
آن یک بخوش لباسي وآرایش است شاد
این دیگرش به قاتل ما همنظر شده
با پنج هزار ساله تاریخ ، این وطن
تقد یر سر نوشت بدست قطر شده
برخیز همسفر که درین راه پیچ و تاب
معنای زندگی همه خون جگر شده
آتش بزن بقلب شب و شب پرست ها
بنگر که آمد آمد صبح سحر شده
عبدالو کیل کوچی
´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´
نوای عید
نوای عید قربان است
نخست این موهبت را بر شما تبریک میگویم
ولی ایکاش عید ی واقعی میبود
دلی همواره می آسود
مگر حالا کدام عید است؟
کدام عید است که در هرکوچه خون جاریست
و در هرجا صدای مرگ وبربادیست
بخون آغشته تابوت شهید ان وعزا داریست
کدام عید است که من قربانیی قرنم
بخون خویشتن غرقم
کدام عید است؟
که قربانیی انسان سهلتر از ذبح حیوان است
زمین هر روز ( تر ) از خون انسان است
و جوی خون فزون از چشمه نفت است
زبالا آسمان دور و زمین سخت است
کدام عید است که من قربانیی قرنم
بخون خویشتن غرقم
برای چیست این آتش ،برای چیست این برسات
برای آنکه این خاک وطن موقعیتش زیباست
برای آنکه شهراه تمدنهاست
برای آنکه سر شار از وجود سنگ ومعد نهاست
ازینرو میفرستند آتش وبم را
که گیرند در ازا یش جان مردم را
و ما را در نفاق آتش قومی بسوزانند
برای غارت هستی ما افسانه ها سازند
کدام عید است ؟
کدام عید است که خاک ما
چو دهلیز عبور آتش جنگ است
بفرق این زمین باریدن سنگ است
همه دانند که با این حال ، عید واقعی دور است
هنوز زخم وطن خونین وناسور است
مگر آنکه بتابد آفتاب صلح و آزادی
واین حکم زمان و حکم تاریخ است
که چیزی در گذرگاه زمان ساکن نمی ماند
همه در معرض تبدیل وچرخشهاست
و چرخش این سکون را محوه خواهد ساخت
وآنگاه روشنی بر تیره گی پیروز میگردد
شب این ملت آزاده آخر روز میگردد
که مردم از فروغش دلخوش بهروز
و من آن عید خوش رابرهمه تبریک خواهم گفت
+++++++++++++
باز آمدم
باز آمدم تا گرد راه محمل یاران شوم
بر سرزمین سوخته ، یک قطرهُ باران شوم
از خاک سازم کیمیا وز سنگ سازم تو تیا
باشدکه برزخم وطن ،دارو شوم درمان شوم
عشق وطن دین من است ،آزاده گی آیین من
با خاک کویش فارغ ازکفرهم از ایمان شوم
بگذشتن از بنبستها ، رستن ز عمق کوره ها
سربازی میخواهدزمن،تادررهش قربان شوم
گر این بلا ها خارجیست یا ارتجاع داخلیست
برخاک یکسانش کنم ،همرزم همرزمان شوم
صد بار اگر میرم زغم ، اما دوصد بار دگر
بهرنجات این وطن،هم تن شوم هم جان شوم
بزرگرشوم،اخگرشوم،چون کاوه آهنگرشوم
با اتحاد کار گر ، همسنگر دهقان شوم
دشت ودمن را پاک سازم از وجود کرگسان
همبازوی چوپان شوم،تارسته ازگرگان شوم
آتش زنم بر جان جباران واهریمان قرن
کاخ ستم ویران کنم ،هم موج هم توفان شوم
تحریک قومی وزبان ، کارشیاطین دد است
پس زنده باد انسانیت ، با انس جاویدان شوم
هرچنددل پرخون شوم،عاشقترازمجنون شوم
زین جا بخاک کوی او ، بار دگر پران شوم
با اتحاد و همدلی ، با نیروی نسل جوان
بر قله های آرزو ، همچون افق تا بان شوم
در پر تو آموزه های ناب و میراث کبیر
سربازپرچمدار و پیشآهنگ این دوران شوم
´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´
خواست وطن
وطن یک جنبش رزمنده وبیدار میخواهد
و فاق وحدت سازنده و پر بار میخواهد
دخالتها زسرحد رفته رفته تا درون ارگ
بد فع این معضل کوشش بسیار میخواهد
درین پیچیده اوضاع رقا بتها و چالشها
فقط یک رهبر شا یسته وهوشیارمیخواهد
برای حفظ استقلال و آزادیی این میهن
رجال مردمی و پاک خد متگار میخواهد
نجات این وطن ازکرگسان لاشه خوران
خروش توده یی وضد استثمار میخواهد
وطن این ما من آزاده گان در راه آزادی
رهایی از فساد و ظلم استکبار میخواهد
شعار قومیت بهر فریب مردمان تا کی
قوام شخصیت هاصدق درکردارمیخواهد
بجنگ اجنبی وجیره خوار طالب داعش
نبرد بی امان روشن و پیکار میخواهد
رهایی ازگروهکهای شیطان نفاق افگن
تلاش و عزم پیگیر برادر وار میخواهد
برای صلح آزادی و آبادیی این کشور
اصول محکم اندیشه و افکار میخواهد
عبدالو کیل کوچی
++++++++++++++++
به مادرسلام
به مقام والای ما در سلام به مهر و تمنای مادر سلام
بنام گرا میی فر خنده اش به قلب مصفای مادر سلام
بآن شیرپاکش بلطف عتابش به ایثارگری های مادر سلام
ببیدار خوابی خلق عظیمش به رنج المهای مادر سلام
زهستیی اوخلق شدهستی ام به اعجاز و آوای مادر سلام
بدستان مادر جها نی بجنبد بدست توا نای مادر سلام
نخستین آموزگار من اوست به حرف سخنهای مادر سلام
به آموزه داد خواها نه او به افکار والای مادر سلام
بمن درس آزادگی داد مادر بروشنگری های مادر سلام
به اند یشه ناب فرزانه او برزم آوری های مادر سلام
اگرداد مش جورمهرم بداد به صبر شکیبا ی مادرسلام
بآن گوهر پاک تا بنده ی به نور و تجلای مادر سلام
بهشت زیر پای ما د ربود به خاک قد مهای مادر سلام
عبدالو کیل کوچی
´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´
کارگر رنجدیده
ای کارگرای رنجبراز خواب گران خیز
فابریکه ما رفت بتاراج خسان ، خیز
از محنت بیکاری و وضع نگران خیز
با جنبش روشنگري و نسل جوان خیز
بیدارشوای هموطن ازخواب گران خیزبرخیز که نیروی تو سازنده د نیاست
این ناله خاموش تو اندیشه دلها ست
هر خطهُ این خاک هدفمند و تواناست
ازهروجبش،هرقدمش ازدل و جان خیز
بیدارشوای هموطن ازخواب گران خیز
خاک وطن از فتنه نگهدار تو هستی
سازنده هر نعمت پر بار تو هستی
رزمنده و نیروی فدا کار تو هستی
بشکن غل زنجیر وچون شیرژیان خیز
بیدارشوای هموطن ازخواب گران خیز
کشورهمه ویرانه زبد بختی جنگ است
هستییُ وطن یکسره در کام نهنگ است
دوری و نفاق من و تو لکه ننگ استیکپارچه وهمبسته چو آتش نفسان خیز
بیدارشوای هموطن ازخواب گران خیز
بیدارشوای هموطن ازخواب گران خیز
عبدالو کیل کوچی