عبرت نوری

عزیز احمد عبرت نوری فرزند الحاج علی احمد نوری به روز دوشنبه 26 میزان سال1365 هـ ش در قریۀ بابوکی ولسوالی برکی برک ولایت باستانی لوگر چشم به جهان هستی گشود.

علوم متداوله را ازملا امام مسجد محل فراگرفت. ودرسن هفت ساله گی شامل مکتب شد او در مکتب از جمله شاگردان متوسط بود و در همان وقت به شعر وادب علاقۀ وافر داشت و ابیاتی که خوشش می آمد به حافظه می سپرد.

عبرت نوری در سال 1382هـ ش از لیسه عالی غازی امین الله خان لوگری فارغ شد و بعد از سپری نمودن امتحان کانکور به دارالعلوم امام ابوحنیفه(رح) در کابل راه یافت و یک سال در آن جا تحصیل کرد. اونظر به شوق و علاقه که به مسلک مقدس پولیس داشت در زمستان سال1383هـ ش به امتحان کانکور اکادمی پولیس اشتراک نمود و به این کانون علمی به حیث محصل کمیسار معرفی شد و درآن جا نیز به کارهای فرهنگی وعلمی خود ادامه داد. و جریده دیواری را در محوطه اکادمی پولیس که پیشینه ای نداشت ایجاد نمود.

نوری در ماه اسد سال1386 هـ ش به درجه عالی از اکادمی پولیس فارغ شد و به حیث قوماندان بلوک خدمت در مرکز تربیوی گردیز معرفی شد او ضمن اجرای وظیفه اش مضامین حقوقی را نیز در آن مرکز تدریس می نمود.

وی در سال 1390هـ ش به حیث آمر سایت های قوماندانی عمومی تعلیم وتربیه تعیین شد. ودر سال 1393 هـ ش به حیث مسؤول اهریمز قوماندانی عمومی تعلیم وتربیه مقرر گردید که تا اکنون در همین پست ایفای خدمت می نماید.

عبرت نوری برعلاوه از وظیفه رسمی دولتی نظر به استعداد وتوانایی که دارد  در بخش های علمی وفرهنگی نیز کار های چشم گیر وبا ارزش را  انجام داده که ذیلاً به آن اشاره می نماییم:

درسال 1386هـ ش سمت مسؤولیت فرهنگی رادیو استقلال را عهده دار بود بعداً به حیث رئیس انجمن اجتماعی، فرهنگی و ادبی بهروز لوگر کار کرد، سپس به حیث هئیت تحریر جریده ده سبز کابل مصدر خدمت شده و در ضمن مدیر مسؤول جریدۀ آیینۀ لوگر را نیز عهده دار بوده است.

وی در سال 1392هـ ش مسؤولیت مدیریت هفته نامۀ صریر راستان را داشت. و در سال 1394 هـ ش در رادیو تلویزیون الهام به صفت مجری برنامۀ روزنۀ نور  کار می کرد و در مورد سیر وتکامل تصوف در آن برنامه به تحقیق می پرداخت.

نوری به تصوف و عرفان علاقۀ مفروطی دارد  وعلم تصوف را در پرتو شریعت غرای محمدی صلی الله علیه وسلم سبب نجات انسان ها از تکبر و تعصب میداند و در طریقۀ عالیۀ نقشبندیه شریف دست ارادت به دامان حضرت خلافت پناه مولوی فضل احمد چرخی مشهور به ملاگل صاحب زده است.

عبرت نوری گاهگاهی شعر نیز می سراید اما تا اکنون کدام مجموعۀ شعری وی به چاپ نرسیده است و در مجلات و جراید اشعارش اقبال چاپ یافته است. او در قالب غزل شعر می سراید و اشعارش جنبه های عشقی و تصوفی دارد. نوری مرد عاشق پیشه است که  عشق را در زنده گی اش تجربه کرده است که این بیت اش گواه این مطلب است:

سخن از عشق گفت سرا پا عبرت

منم عاشق که خوبان می پرســتم

نوری نا بسامانی های جامعه ومردم اش را نکوهش کرده و از نا برابری ها و دو رویی های مردم و جامعه خود خیلی آزرده خاطر است و نصیحت مردمان نیکو را سبب راهنمایی خود میداند و اظهار میدارد:

عبرت گرفت ز بزم نیـــکویان ادب عشـق

زآنرو ست کز مردم بد کیش جدا نشسته ام

عبرت با متصوفین، نویسنده ها، شاعران و علمای جید کشور چون: خلافت پناه مولوی فضل احمد چرخی مشهور به ملا گل صاحب(رح)، نجم العرفا استاد حیدری وجودی، الحاج استاد خواجه محمد نعیم صدیق، الحاج تورن جنرال نثار احمد نثاری، درد مند باطنی، مولوی خنجری، مولوی اسدالله حنفی، استاد محمود ذهین اکسوس، مولوی محمد علیم بسمل و... آشنایی کامل دارد و در محافل ادبی فرهنگی بزرگ به سطح مملکت با ایشان حضور میداشته باشد.

عزیزاحمد عبرت نوری نویسنده پرتوان و شیوا بیان است که تا اکنون شش اثر وی اقبال چاپ یافته که عبارت اند از: لاله زار عشق، منتخبی از شور عشق وشورش عشق، فریادعشق، پنج شهر عشق، اخلاق محمد رسول الله وتهذیب اخلاق که به تیزاژ بیست هزار جلد از طرف سازمان فرهنگی ملل متحد درسال 1394 هـ ش اقبال چاپ یافته است.
عبرت نوری در دکلمۀ شعر مهارت خاص دارد و شعر را چنان دکلمه میکند که شنونده را مجذوب خود می سازد.

برای عبرت نوری طول عمر و توان قلم در راه غنا مندی معنوی وفرهنگی کشور از بارگاه خداوند منان آرزو می نماییم:

نمونۀ کلام عبرت نوری

در آرزوی وصلت به تمنا نشسته ام

رو سوی قبله دست به دعا نشسته ام

بیاد سروی قدت به گلشن فغان کنم

با صد هزار دیده به تماشا نشسته ام

من گم شده ای عشقم اندر دیار عرفان

در شام هجرجانان به سودا نشسته ام

با شمع هم حریفم در محفل عزیزان

بهر وصال رویت چه شب ها نشسته ام

قطع عـلایقــم ز دنیـــــا و عیش او

در تزکیه نفس یک و تنها نشسته ام

تاجلوه کرد نور رُخش ، شد عالم کباب

مجنون صفت به دامن صحرا نشسته ام

عبرت گرفت ز بزم نیکویان ادب عشق

زآنروست کز مردم بد کیش جدا نشسته ام

بصيررحمتی

 

 


بالا
 
بازگشت