دکتورعلی احمد کریمی
گوته شاعری به وسعت جهان
اسرارعشق ومستی گوته به حافظ « بخش دوم»
دیوان غربی وشرقی ازدرخرشان ترین وبی نظیرترین شاهکار ادبی گوته درباره شرق است، اوعلاقه شگفت انگیز به قران وپیامبراسلام داشت. گوته دربیست وسه سالگی شعری درمدح پیامبراسلام سرود ودرهفتاد سالگی با مطالعه قران که بزبان آلمانی ترجمه گردیده بود آرزوداشت تاشب قدر رازنده داری نماید. گوته به زیبایی بیان واعجاززبانی قران احساس عمیق داشت وباور داشت که سبک قران قوی، باعظمت، پرباروتوام باحقیت شگرف است. گوته که درمدرسه توارات را خوانده بود، بعداز آشنایی ومعرفت به قران ، قران را کتاب کتابها وفرستاده خدا نامید. اودرنامه ای به دوست واستادش گوتفرید هردرنوشت «میخواهم برای تو مانند موسی درقران دعا نمایم ، پروردگارا به من سینه فراح عنایت فرما.» گوته درجای دیگری دیوان شرقی می گوید «هیچکس نمی تواند تردید وشک به عظمت قران داشته باشد، این کتاب به قلم بشرنوشته نشده، قران تاابد منبع نیرو وقدرت خواهدبود ومن مانند مسلمانان آنرا وحی الهی میدانم . عقیده گوته بعدازخواندن سوره بقربه وحدت وخالق آسمانها وزمین راسخ ترگردید. اومشرقین ومغربین را ازآن خدا میدانست بنده درهرجا که رو کند در همان جا رو به خدا کرده است واین معنای ایمان به مالکیت، ازلیت وابدیت خداست. گوته میگوید« ازحماقت های آدمی است که تنها عقیده شخصی خودرا ستایش کند، هرگاه معنای اسلام تسلیم شدن به اراده خداست، پس ما همه دراسلام زندگی می کنیم ومسلمان میمیریم.» .گوته مانند مسلمانان به رسالت حضرت محمد«ص» باورداشت گوته درنمایشنامه معروف خود بنام نغمه محمد«ص» بنیانگذاراسلام ورسول رحمت را به رودخانه تمثیل نموده که درمسیرجریان خود همواره عظمت آن افزوده میشود وبشریت را همراه خود بسوی سرای جاویدانه پیش میبرد. گوته مانند مسلمانان حضرت عیسی«ص» را پیامبران الهی میدانست وبراساس فهم عمیقی که ازقران داشت میگفت که قران ازحضرت عیسی ومادرآن چون دوپدیده شگرف عالم بشریت یاد می نماید.اودریکی ازاشعار دیوان آشکارا می سراید که. عیسی پاک ستایش میکرد تنها خدا را، اهانت به یکتا شد که عیسی را نامیدند خدا، بگذار تا راه محمد باشد به همه راهنما،تا همه ستایش نمایند تنها خدارا . گوته به سرودن دیوان غربی وشرقی درسال 1816 آغازنمود درسال 1818 تنظیم ودرسال 1819 چاپ گردید.این دیوان به نامهای عشق نامه،رنج نامه،زلیخا نامه،تیمورنامه و حکمت نامه تدوین گردیده است. منقدان انگیزه آفرینیش این اثر را سفرهای روحانی گوته به شرق و شیدایی او به حافظ، رند عالم سوز می نامند. دیوان غربی وشرقی جام جهان نما نه تنها به شرق و غرب است بلکه ندای عاشقانه پاکان به تمام بشریت است اوباین ندا نقاب را ازچهره پشیمینه پوشان تند خو وریاکار با پیروی از حافظ درسراسرجهان برمیدارد. « می خواهم این دیوان را به صورت آیئنه دنیا با جام جهان نما درآورم،شرق وغرب را درکنارهم به بینیندگان نشان دهم ... من به ساختن جامی جمی مشغولم که با آن با وجود زاهدان ریایی، دنیا ابدیت راعیان خواهم دید وره به آن بهشت جاویدان که خاص شاعران غزلسراست خواهم برد تا درآنجا درکنارحافظ شیرازی مسکن گزینم» گوته دردوران سالخوردگی به حافظ رو میآورد، عشق وشیدایی این شاعربزرگ اروپا وجهان به حافظ مانند عشق مولانا به شمس است. گوته آرزوداشت تامریدی ازمریدان حافظ باشد، اواشعارحافظ را جاویدانه و آسمانی می دانست که از شنیدن سخن حافظ درآسمان سرود زهره مسیحا را به رقص میآورد.
درآسمان نه عجب گربه گفته حافظ سرود زهره به رقص آورد مسیحا را
گوته زمانیکه ازبیان درک عمیق حقیقت ای نهفته دراشعارحافظ عاجزاست این حکیم ترین مرد اروپا و طبیب عصر آهن متواضعانه و خردمندانه میگوید« ...خودرا با توبرابرنهادن جزنشانه دیوانگی نیست... باین هم درخود جرات اندک می یابم که خویش را مریدی ازمریدان توشمارم. زیرا من نیزچون تودرسرزمین نورزندگی کردم وعشق ورزیدم.» گوته حافظ را شاعرشاعران جهان می خواند. گوته بعد ازپنجصد سال حافظ رادرمی یابد. اوبه شرایط استبدادی ومذهبی دوران حافظ آگاه بود و می دانست که واژه های آتشین واندیشه های حکیمانه حافظ را هرکسی به میل ورای خویش تفسیرمی نماید بدون آنکه به عمق اندیشه های والای اوتوجه نمایند. حافظ آرزو داشت جامعه را ازفساد های اجتماعی واخلاقی نجات بدهد درد جامعه را تشخیص نموده بود ونسخه درد هارا نوشته بود وراه سازندگی وعشق را هم نشان داده بود،اما ریاکاری وتزویر زاهدان ، پیشوایان ظالم ومقدس های نادان حافظ را با گنجی که باچهارده روایت درسینه داشت عزلت نشین گردانید ویار ویاوری هم نداشت تا ازفضای سفله پرور آن زمان خیمه برکند.
آب وهوای فارس عجب سفله پروراست کو همرهی که خیمه ازاین خاک برکنم
گوته هفتادو پنج ساله به ندای مرشد خود پاسخ می دهد وبه یاری اومیآید ومیگوید ای حافظ مقدس :
قدح پرکن که من دردولت عشق جوانبخت جهانم گرچه پیرم
گوته اهمیت اسرار اندیشه های حافظ را کشف نمود وعاشق اشعار آسمانی وابدی سرسلسله عاشقان صبورگردید و به دفاع ازمرشد خود میگوید« ای حافظ مقدس ، تورا لسان الغیب نامیدند ولی سخنت را آن چنان که باید وصف نکردند، عالمان خشک علم لغت نیزکلام تورا به میل خود تاویل وتفسیر می نماید زیرا ازواژه های آتشین تو جزآن مهملات که خود می پندارند درنیافته اند.» گوته که درآئینه جمال حافظ تصویر خودرا می دید ودر شعر وشاعری به شاگردی مرشد خود افتخار می نمود. گوته مانند حافظ ازتنگ نظری ریاکاران سالوس، پشمینه پوشان تند خو وتزویرزهد فروشان رنج می برد. هردو شیفته عشق،لذت وزیبایی بودند وزیبایی را در نورطبعیت، رقص گلها، نعره پرندگان وریزش آبشارها توصیف مینمودند تا گرد حرص وحسادت را ازقلب ها بزدایند. گوته دردیوان خود میگوید: سخن را عروس نامیده اند واندیشه را داماد ، وقدراین پیوند را کسی می شناسد که حافظ را بستاید.
کس چو حافظ نکشید ازرخ اندیشه نقاب تا سرزلف سخن را به قلم شانه زند
گوته عشق خودرا به دوچیزآشکارا بیان می نماید، اول به حافظ که اورا افتخارزندگی ومایه حیات خود می داند ودوم به زلیخا معشوق زیبای دوران سالخوردگی اش، او خطاب به زلیخا میگوید«دلم می خواست بازبرایت شعربگویم، اما میتوان واژه را که ازحافظ نیست، شعردانست، چطور میتوان شعری که ازحافظ شیرازنباشد برای معشوق خواند.»
به باور منقدین دردیوان شرقی اندیشه های معنوی نورالدین عبدالرحمن جامی غزلسرای افغانستان نیز تاثیرگذاربوده است. اگر نخبگان فرهنگی واستادان ما درتاریخ ادبیات آلمان ودانشجویان ما در این زمینه تحقیقات نمایند ازنوآوری های تازه به فرهنگ وادبیات ما خواهد بود. ماافغانها ازنسبت دادن نام مشاهیر خود به ایران غالبا احساسات کاذبانه خودرا تبارز میدهیم.ستم ما درحق مولانا وسایربزرگان ما کمتر ازچنگیزها نیست. ایرانیان صد ها کتاب وهزاران مقاله علمی درباره مولانا نوشته اند و منکرزادگاه مولانا درام البلاد افغانستان نیستند وتنها ازلحاظ زبانی باومی بالند. مثنوی معنوی به همت ایرانیان به تمام زبانهای ترجمه گردیده است. درقونیه ترکیه آرامگاه مولانا زیارتگاه عام وخاص است وبزرگترین ومشهورترین شرق شناسان اروپا میگویند مادردنیا تاهنوزفرزندی نه زاده که با مولانا مقایسه گردد، مولانای درجغرافیای افغانستان زاده شد وامروز به تمام دنیا تعلق دارد. ولی ما قادربه حفظ خانه وکاشانه مولانا نگردیدیم. اگرمولانا امروز در میان ما می بود شورای علمای حکم سنگساراورا صادر می نمود ودولت افغانستان اورا مجبوربه تبعید میگردانید، استادان ودانشجویان ما واژه های مولانا را سانسورمی نمایند، کاری را که چنگیزها نتوانست، مولانا اگرامروززنده می بود باوجود سنی مذهبی اش به خاطرواژه های پاک وستره اش متهم به جاسوسی ایران میگردید.درفرهنگ ما امروزهرکسی بزبان شرین مولانا، سنایی وغیره بزرگان حرف بزنند جاسوس اند. تحقیق بهترازتجلیل های کاذبانه است. درلیسه عالی نجات دراواخردوران ظاهرشاه واوایل سردارمحمد داود دومعلم بنامهای یوسف خان جغرافیا ویوسف خان آلمانی داشتیم هردومعلم زبان آلمانی هم بودند. یوسف خان جغرافیا معلم متدین و منور، متواضع وبا انظباط بود، اوبعد ازمکتب در انستیتوت گوته کابل که درشهرنو موقعیت داشت زبان آلمانی را تدریس می نمود. روزی ازوی درباره گوته سوال نمودیم. او گوته را شاعر، فیلسوف ومتفکرترین مرد اروپا نمایید که دردیوان شرقی خود به تاریخ تمدن دنیا بدیده واقع بینانه ومنطقی می نگرد. پیام او به دنیا دفاع ازفرهنگهای والا بود که بیانگرآزادی معنوی وهمگانی باشد. زندگی وآثار گوته مملو ازعشق واحترام به عقاید گوناگون است. اومحقق بود ونه مقلد. اودرآثارخود با شیطان که دشمن اولاد آدم است رزمید ما مسلمانان قران خوان زیادداریم وقران دان کم داریم، گوته قران دان بود. ما روزانه پنج وقت نمازمی خوانیم ولی معنای نمازرا نمی دانیم . گوته ازنماز خواندن مسلمانان بی حال میگردید که مسلمانان بجزخدا بندگی هیچکس را نمی پذیرد. عزیزان من ! اگر شما صادقانه به مهمانی فرهنگهای گوناگون بروید قدروارزش فرهنگ خودرا بهتر می دانید. سخنان او علاقه مارا به فرهنگ آلمان بیشتراز موترهای بنزآن گردانیده بود. یوسف خان آلمانی تحصیل کرده اروپا بود،با وجودیکه سروصورت ظاهری اوبادیگران فرق داشت وباموترفولکس واگون که ازتازگی های صنعت آلمان بود به مکتب میآمد، اما موترو تحصیلات درخارج به تقوی وپرهیزگاری اوافزوده بود، خودنما ومتکبرنبود. ازاو درباره گوته پرسیدیم. یوسف خان آلمانی از گوته چون سرتاج تاریخ ادبیات وفرهنگ اروپا نام برد. درهرجایی که نشانی ازآلمان است گوته درآنجاست. شما دراین انستیتوت نه تنها زبان آلمانی را می آموزید بلکه به تاریخ افتخارات فرهنگی این کشورنیزآگاه میگردید. انستیتوت گوته بهترین ابتکارآلمان هاست واین ابتکارباعث شهرت ومحبوبیت آلمان درجهان گردیده است. هرکشوری که به مفاخرعلمی و فرهنگی خود احترام نماید افتخارات فرهنگی وتاریخی خودرا جاویدان میگرداند. بازهم به مولانا برمیگردیم. وزارت اطلاعات وفرهنگ درکشورهای مختلف نمایندگی های بنام اتشه فرهنگی دارد، که متاسفانه دراکثراین نمایندگی ها اتشه ها چون ماموردرجه دو وظیفه سکرترویا ترجمان را بدوش دارند وکمتربه معرفی فرهنگ وتاریخ افغانستان وکشورهای میزبان کارمی نمایند. اگروزارت اطلاعات وفرهنگ به جای اتشه های فرهنگی رایزنی های فرهنگی به نام نامی مولانا تاسیس نماید کسی جرات نه خواهد یافت که با سرقت افتخارات فرهنگی وتاریخی ما فخرفروشی نمایند، آنگاه ضرورت نه خواهد بود تادرسازمانهای جهانی ازمفاخر وشخصیت های علمی وتاریخی خود دفاع نمایم. ادامه دارد.
دکتورعلی احمد کریمی
++++++++
آلمان ازمراکزمهم علم، فلسفه وادبیات جهان به شمارمی آید.آراسموس ومارتین لوتر درقرن شانزدهم که دوران رنسانس واصلاحات دینی اغاز شد ازبنیانگذاران زبان ادبی آلمان محسوب میگردند. آلمان درقرن 19 میلادی به اثر جنگ سی ساله 1618 تا 1648 دچار اغتشاش، بی ثباتی وفساد اخلاقی ودینی گردید که تاثیرناگواربرادبیات نیزگذاشت. زبان المانی دراین عصرتحت تاثیرواژه های فرانسوی قرارداشت. قرن هیجدهم را عصرعظمت سیاسی وفرهنگی آلمان می نامند، دراین عصرخردگرایی وخداپرستی« دئیسیم» طرفداران زیاد داشت. نهضت « طوفان وطغیان» درحدود سالهای 1748 آغازشد. منقدان آثاراولیه این نهضت را بی نهایت تندروانه وعاری ازهرقید وقاعده می دانند.آثارلسینگ،گوته وشیلر با ژانرهای ادبی مانند رمان،نمایشنامه وشعرغنایی وحماسی به رونق ادبیات آلمان افزود. لسینگ دراثرخود بنام« ادبیات نامه» با نقد جامع ادبیات آلمانی این عصررا صورت داد ودرنقدهای ادبی خود« با سادگی وصمیمیت نقاب ازچهرۀ شعربافان،مترجمان فاقد صلاحیت، فضلفروشان کم مایه ومعلمان اخلاق دروغگو برداشت.» لسینگ درداستان « ناتان خردمند» پیام اصلی وحقیقت ادیان رادرآن میداند که بشریت رابه فضیلت وتقوی هدایت کند او معتقد بود که تنها خدا حقیقت مطلق است و قبول این اصل پیروان عقاید مختلف را از جدال و مناقشه با همدیگر نجات خواهد بخشید. درتاریخ ادبیات جهان ازلسینگ چون اوج ادبیات آلمان وازیوهان هردر، فیلسوف، نویسنده وبنیانگذارنهضت ادبی « طوفان وطغیان» چون طلیعه جدید دنیای ادبیات آلمان یاد میگردد. «هردر کلاسیک نورا ازوابستگی به عقل ومنطق وکهنه گرایی آزاد ساخت وپیوندآنرا به عواطف وانگیزه های طبیعی انسان استحکام بخشید. هردر، شعررا زبان مادری نوع بشرمی دانست وراه رابرای مفهوم جدید ادبیات جهان که گوته ورمانتیکها مبشرآن بودند هموارگردانید.» منقدان اثر فلسفی هردر را به نام « اندیشه هایی درباب فلسفه تاریخ بشر» ازشاهکارهای او میدانند،که درعصرپست مدرن تازگی، جذابیت وبرازندگی دارد اودراین شاهکارفلسفی وادبی عقاید خودرادرباره تکامل انسان با پیروی ازفرهنگ والاکه همه ودرهراقلیم وملت به عنوان بنی آدم اختلافات را درجهان مرتفع بگردانند وهرملتی باید سهم خودرا دررشد فرهنگ انسان سالاری ادا نماید،آثار لسینگ وهردر راه را برای موفقیتهای گوته وشیلرهموارگردانید. اگریونان باستان درتمدن را بروی اروپا بازنمود بدون شک فیلسوفان، دانشمندان ونوابغ ادب وفرهنگ آلمان درتمدن رابروی دنیا بازنمودند وکشورهای جهان مدیون اندیشه های فکری ودستآورد های علمی وفرهنگی آلمان می باشند. نوشتن درباره گوته جرات ودانش مسلکی خاص می طلبد، درباره گوته صدها کتاب نوشته شده است، هدف نگارنده درسلسله معرفی نویسندگان بزرگ دنیا به خوانندگان افغانی عشق وعلاقه به این نوابغ بزرگ است . گوته سفیر فرهنگی آلمان درجهان است وکمترکشوری درجهان وجود دارد که درآن انستیتوت بنام گوته فعالیت نه نماید. انستیتوت گوته درکابل سابقه طولانی دارد ودراین انستیتوت نسل های مختلف با زبان وفرهنگ آلمان وجهان تربیت گردیده است و این مرکز فرهنگی بگونه ای مهمترین عامل وحدت درگفتگوی تمدنها به جهان کمک نموده است. این ابتکارآلمان میتواند الگوی خوب برای سایرکشورهای جهان باشد تا تمدنها وفرهنگها ازطریق گفتگو همدیگر را بشناسند وعمراختلافات را درباره عقاید گوناگون از طریق کثرت گرایی ونه ابطالگرایی، شمول گرایی وانحصارگرایی کوتاه بگردانند. کره زمین خانه مشترک ادیان وعقاید مختلف است واین خانه مشترک تنها ازطریق گفتگوی فرهنگها وتمدنها آباد وازگزند حوادث مصئون می ماند.
یوهان ولفگانگ فون گوته « 1749 – 1832 » شاعر،فیلسوف،نویسنده، سیاستمدارومتفکربزرگ که نقادان اورا ازارکان چهارگانه ادبیات دنیا میداننددرفرانکفورت آم-ین زاده شد.پدرگوته وکلیل مدافع بود وازموقعیت اجتماعی مهمی برخورداربود، مردی کم حرف، سختگیر،وخرده گیربود. مادرش هیجده سال داشت که گوته دیده به جهان گشود، اوزن مهربان و با قلب حساس بود به هنروداستانگویی عشق فروان داشت.میگویند که اولاد آیئنه تمام نمای پدرومادراست. گوته نظم، انظباط، خردگرایی، تدبیر وعزم را ازپدروعشق به هنروادب را ازمادرآموخت. گوته درفرانکفورت به مدرسه رفت وبعددردانشگاه لایپزیک در رشته حقوق تحصیل کرد.دراثربیماری ناگزیربه ترک لایپزیک شد وبه زادگاهش برگشت،اما دوسال بعدبرای ادامه تحصیلات به دانشگاه استراسبورگ رفت ودرآنجا با هردر بنیانگذارنهضت « طوفان وطغیان» آشنا شد. گوته درسال 1788 با شیلرشاعر نامدارآلمان که اشعارش مملو به عشق وآزادی است آشنا شد. شیلرکه اخلاق وزیبایی راازهمدیگرتفکیک ناپذیرمی دانست و معتقد بودکه بهترین وبزرگترین فرهنگها حاصل وحدت «لطف ووقار» است که به انسان شخصیت می بخشد، به گوته تاثیر شگفت گذاشت. درباره گوته نظریات گوناگون ابرازگردیده است، تعدادی اورا شاعرمهربان وصمیمی وحقیقت جووتعدادی هم که به حقیقت جویی اوتردیدی ندارند ازبی اعتنایی اونسبت به دیگران انتقاد مینمایند. گوته مانند ولترکه هم عصراوبود ازلحاط پرکاری شاعر بی نظیراست، اوازروزگارجوانی تاپایان عمرهشتادو ساله اش به طورمداوم می نوشت وحاصل کارش 120 جلد آثاراوست. آثارگوته شامل شعرتغزلی،حماسه،رمان، نمایشنامه، مقالات علمی ونقد های ادبی میگردد، اشعارتغزلی گوته انسانی وپراحساس اند. دکترفاوست بزرگترین ومشهورترین اثرگوته است که ازسال 1769 به نوشتن آن آغاز ودرسال 1832 تا آخرعمرگوته تکمیل ونشرگردید.این اثربه اساس اسطوره آلمانی که یوهان فاستوس استاد سحروجادوگری بود که باحیله گری ونیرنگ با شیطان هم پیمان میگردد آفریده شده است . دراین داستان خدا فاوست را درمعرض وسوسه شیطان قرارمیدهد. شیطان به فاوست ثروت، قدرت،زن، شهرت وافتخار وهرچیزی بخواهد پیشنهاد می نماید درعوض ازاومی خواهد پس ازاینکه تمام آرزوهایش برآورده شد ودرلحظه ایکه غرق درشادی آرزوهای خود است وآرزو دارد که این آرزوها جاویدان ماند روحش راتسلیم شیطان نماید.فاوست پیرشرایط شیطان را می پذیرد وقرارداد با خون امضاء میشود. شیطان که کمربه گمراهی فاوست بسته است اول اورا باباده گساری وعیاشی امتحان مینماید، شیطان دراین امتحان شکست می خورد، شیطان درفکروسوسه اوبه عشق میافتد فاوست رابه آشپزخانه ساحره ها می کشاند وبه وی معجونی می خوراند که جوانیش را به او بازمیگرداند. فاوست به کمک شیطان دخترجوانرا اغفال میکند ودرجنگ تن به تن برادراورا می کشد ومجبورازشهرفرارمی نماید،دخترجوان که مارگارت گرچن نام دارد طفلی به دنیا میآورد ودرعالم نا امیدی وپریشانی اورامی کشد وبه زندان می افتدوبه مرگ محکوم میگردد، فاوست وشیطان شرایط رابری فراراواززندان مهیا میگردانند، اما دخترکه از کرده خود پیشمان است ومی خواهد کفاره گناه خودرا بپردازد ازفرارخوداری می ورزد ودرزندان میمیرد، شیطان فریاد میزند این دخترلعنت شده است اما فرشتگان پاسخ میدهند که اورستگارشده است. فاوست زمانیکه آرزوهای خودرا برآورده می داند ودرلحظه ای خودرا چنان خوشبخت میداند که این آرزوها پایدار بماند دراین هنگام میمیرد، شیطان که قرارداد رانا تمام میداند خواستار روح فاوست می گردد اما فرشتگان برآنند که این لحظه نه بخاطرهمرایی شیطان بلکه رشد معنوی فاوست فرارسیده است. محقیقان مفهوم فلسفی فاوست را درآن میدانند اگرانسان درراه هدف والا تلاش های شرافتمندانه نماید رستگارمی گردد. منقدان آلمانی « فاوست رابزرگترین اثرادبیات خود وآلمانی ترین آفریده فکرآلمانی میدانند» به باور هانریش هانیه « طبیعت می خواست تصویرخودرا تماشا نماید وگوته را آفرید.» این اثرحاوی 60000 بیت است، استادان ادبیات درموقع لکجربه دانشجویان توصیه مینمایند تا به حوصله مندی اولترازهمه به اهمیت فلسفی فاوست که حاوی « باشکوه ترین اشعارخیال انگیز،ژرف ترین نقد زندگی، گیراترین واقعیتگرایی ورقت انگیز ترین تراژدی که عشق بزن است.» توجه گردد. فاوست نماینده همه ماست. فاوست نماینده تمناها، قدرت وخوشبختی ماست. بزرگان ادبی آلمان همیشه روح وروان آلمانها را درفاوست دیده اند. توماس مان نویسنده بزرگ آلمانی برنده جایزه نوبل دکترفاستوس را درباره آلمان زمان هتلرنوشت که آلمانی ها مانند فاوست روح خودرادرقبال قدرت به شیطان هتلرفروختند وقدرت رافراترازوجدان واخلاق شمردند. فاوست ها درتمام جوامع بشری وجود دارندوتا زمانیکه انسان است فاوست ها نیزادامه خواهند داشت. شیطان با وسوسه های گوناگون مانند وعده دادن قدرت، ثروت، شهرت وتزئین وپایداری دنیا به فریب وگمراهی فرزندان آدم می پردازد تاتوجه آنهارا ازخودسازی به اهداف والایی انسانی دوربگرداند. گوته پرورده دامان غرب است. افکارگوته در گرایشهای سیاستمدران غربی امروز آموزنده وعبرت انگبز است ، غرب امروزبه روح فاوستی مشبوع گردیده است. حملات وتهاجم های غیرعادلانه غرب به دلایل وبهانه های گوناگون به سایرکشورهای که قدرت وتوانایی دفاع ازخودرا ندارند ریشه به روح فاوستی دارد واین حملات اکثرا بنام دفاع ازحقوق بشرودموکراسی صورت می گیرد اما درعمل به جنگ وویرانی ملت های مظلوم خاتمه می یابد، آیا صدها مهاجرکه دردریا ها غرق وخوراک کوسه ماهی ها می گردند مگرقربانی قرارداد فاوست ها با شیطان نمی گردند؟ اگر گوته امروزمی بود با فاوست های این زمان چه میگفت؟ گوته روح حقیقت جو داشت ومعتقد بود که انسانها دراندیشه دگرگونی جهان بیشترازخود سازی خود تلاش دارند ودراین راستا اندیشه گوته مشابه به طرزتفکرتولستوی است که آدمیان همه دراندیشه دگرگون کردن جهانند، اما کمتردراندیشه دگرگون ساختن خود است. اندیشه های فلسفی و عرفانی واشعارتغزلی گوته بسیارشباهت به افکار وطرزتفکربزرگان علم وادب مادارد. بشریت ازفاوست به عنوان میراث جهانی یاد مینماید. هوش سرشارگوته زبانزد عام وخاص بود اوزبانهای لاتینی،یونانی، ایتالیایی، انگلسی وعبری را می دانست وتا هنوز آنچه منقدان وشخصیت های برجسته دنیا درباره گوته نوشته اند اغراق ومبالغه نیست او کاخ باشکوه فرهنگ رادر سراسر جهان برافراشت . دیوان شرقی وغربی گوته ازدرخشان ترین آثار این نویسنده بزرگ دنیا است که بزبانهای مختلف دنیا ترجمه گردیده است. درباره عشق گوته به قران وحضرت محمد«ص» وعشق سرشاراین نویسنده بزرگ جهان به حافظ که خودرا شاگرد حافظ وزنده به نسیمی ازجهان او می دانست و همچنان تاثیر گوته درگفتار واندیشه استادان افغانی بطورجداگانه ارائه خواهد گردید. ادامه دارد
دکتورعلی احمد کریمی- مسکو