خوشه چین

 

کشورم میدان جنگ

 

ژیره یی زما واک یی د مــلا

چرا ما افتیده ایم دردام بـلا؟

درهرقریه خانه کاشانۀ مــا

محشراست دشت کربلا است

عامل خارجی دارد درکش بکن

افــزارش هم توهستی هم ملا

هم توچپ است،هم مــلا،راست

چپ بی خبرآمد،باتوپ تبرآمد

رنگ سرخ به نظر،پرخطرآمد

دفعتن مقاومت علیهش شکل

از جانب ثلث جهــان بشرآمد

اندیشه با اندیشه درتضــاد افتید

مشت به یخن ماسکاوواظهرآمد

میدان بازی خانۀ من وتـــو گردید

کمونیزم وامپریالیزم درتکـــرآمد

تفاهم سیاسی درکشورم بی سابقه نیست،وحدت میخانیکی خلق وپرچم نمونه میانجی گری جان کیری است.صلاحیت وراهبردی آنوقت در دست ماسکاوبود این زمان دراختیار امریکا است.ماسکاو خواست که امین باشد وترکی،خواست که کارمل باشد وخواست که داکترنجیب باشد. اخیرن سرانجام یلتسن ازچپ برید باراست کنارآمد.با این تفاوت که درآن وقت فساد ورشوت واختلاص رواج نداشت مگربد اخلاقی سیاسی وستیزه جوییهای قومی کم کم وجناحی سیاسی بیشترتاسرحد محو فزیکی شخصیت ها اوج گرفته بود.اما دراین زمان زیرعنوان دموکراسی امریکایی،هرگونه فساد((زبانی،مذهبی،نژا دی))ترویج خرافات دشمنی با علم وفرهنگ انکشاف پیشرفت وترقی تابه سرحد تحقیر((مقام انسان))فزونی یافته است.

درداخل امین وکارمل مشت به یخن

روی متاع ففتی فتی،خمیرورآمــد

دیری نگذشت که امین باقی بمــاند

کارمل وشرکا ازمعرکه به درآمــد

شش جدی به عده ای عید ونجــات

کارمل ورفقا بالشکرسرخ ازسفرآمد

این بارعین شکل قدرت ففتی ففتی

باردوم بین طرفین تقسیم مکررآمد

ازین خاطراست که قانون مندی رشد وتکامل پدیده فشاربیرونی فعالیت درونی را برهم زد.نظام به شکست مواجه گردید.عامل روبه فرارمعلول خواروزار ابترباقی بماند.

کنون ازتبصره اضافی می گذریم وضع به همان شکل قبلی حالات میخانیکی وفرمایش بیرونی دارد.ابتکارات سمت وسودر اختیارعامل بیرونی قرار گرفته است معلول دارد((کشورم میدان جنگ)) به طرف محوفزیکی((تجزیۀ کشور)) پیش برود.

وضعیت خیلی فوق العاده به نظر میرسد.که گفته شود:

چه باید کرد؟

بلی!نسل دیروز سیاست گذاران دیگرآن نسل نیستند وجوان احساساتی که قضایا برای شان حل ناشده باقی مانده باشد.هریک ازطرفین با حفظ نیات پاک واندیشۀ انسانی درروغن خود جوش وپخته شده اند.

ایجاب مینماید که ازحالات جمع وتفریق بگذریم مطالب را به سرعت وضرب وتقسیم کنیم.

ضرب:مجموع خانوادۀ حزب وطن(( دموکراتیک خلق افغانستان)) بپذیرند که دعوت به کنگره ازجانب بیروی اجراییه حتمی است تا خلای سیاسی وطن پرستان تحت رهبری آنها از لحاظ سیاسی تکمیل تکمیل گردد.

تقسیم:جانب مقابل هم به آن سطح فهم سیاسی رسیده اند که افغانها واقعن درد مشترک دارند.درد مشترک را نمیتوانیم جدا جدا تداوی کرد.برای رفع درمشترک دوای مشترک کاراست.

مصالحه ازین اندیشه گرایش پیدا نماید که قبلن گفته بودم:

اوکسیجن حیات بخش+هایدروجن کشنده=آب سیال باعث سرسبزی وشادابی. 

این چه شوراست

این چه شوری است که میان ارگ می بینم

نظـــام را همه پر ازفتنه وشــــر می بینــــم

هرکسی را بینـــم چنگ درپی طلب خـــویش

علتش را خرابی روزبدترازروزدیگر می بینم

ابلهان درپـــــــی عیش ونیــــاز درگـــــردش

خبرگان را خون وجگر،شرم مکرر مــی بینم

مردان وطن غرقه درخون خوابیده زیــــرخاک

خونبهای مـــردان را درجیب خـــران می بینم

سیاسران را همه درگیرفتوای ملا،چنـــگ اجل

نژاد((انسان))راهمه بدخواه انسان مـــــی بینم

هیــــچ  رحمــــی نــــه قومــــی به قومی دارد    

بی محبتــــی را ازبشر درمقابل بشر می بینم

 الهـــام از(حـــافظ)بشنـــو(خوشه)بروکناربیا

که مــــن این پنـــدرابهترازگنج وگهرمی بینم

شرف آدمیت

شرف آدمیت ازجادۀ زمانه گذرکرد

برسروضع  مکان لحظۀ نظرکرد

شرمید،شرمید بالآخره شرمید

گریه به حال یتمیان بی پدرکرد

ناله وکشید روبه آسمانها کرده

تف به پاکستان،سعودی وقطرکرد

من گیاهم

ای آفتاب عالم سرت خبرنیستم،من گیاهم گیاه افتیده برزمین پامال خلق عالم گاه وبیگاه،هرگاهی که برایم روشنایی ومحبت ندهی،به سمتت تمایل ندارم.زمانی که برایم روشنی انداختی وگفتی آبی که آمد ورحمت خدای عالم بود.به مانند قطرات باران ریخت برسرتو نم بود.ریخته برسرتو ازآسمان کبود.

این ها چون مجاهدین وانقلابیون ازهم جدا بودند.دشمن باهم،فیمیدند که دارند دردمشترک((بی وطنی))آماده شدند برای رفع درد مشترک دوای مشترک درگرایش وهمنوایی دوای رفع درد همدیگرشدند.

ازین به بعد درتمامی قرنها معتبرشدند.پس من گیاه لت خورده وپا خورده به سمتت قد میکشم گل مینمایم ومی خندم.

به توفهمانم

همین تفنگدار که آمده است به یکی دونفر((پول ناچیز میدهد))درعوض ملیارد دالر ازمدرک فروش مواد مخدره سرمایه اندوزی مینماید. نسل جوان ماره هم ملوث ساخته است.درخانه من سنگر گرفته است برای زدن حریف خودش،میدانید چقدرخساره میرساند.خساره مالی جانی.

پس منتظرباشیم جانب مقابل باید به رخ حریف خود فیرکند.مرمی می آید درودیوار مرا تخریب می کند.بناً این تفنگ داربودنش درخانۀ من باعث بربادی من است. 

اگروجدان داری

به تومیگویم خواب برده تکان بخو ازجایت:

توکوه هندوکش داری،پا برجا تغیرناپذیر،برف گیر،به شمال وجنوبت آب میدهد.وهوای تازه پخش می کند.توراهمت بخشیده مردانگی را نقش به وصفت ساخته است.درهیچ سرزمینی دست به حمله نزده ای جزدفاع ازخود.مال ومتاع دیگران را با خود نیاورده ای،دسترخوان بازداری،ونان پیاز داری،پیشانی باز.همیش درتعین شخصیت ها نقش کلیدی داشتی،ولی خود نخواستی،یگان یگانی که علاقه داشتند. سربه نیست شدند.

به تومیگویم که درصنف رفتی باید اول نمره باشی،درمیدان پهلوانی،قهرمان باشی،دروطن پرستی تاریخ نظیرت را ندارد.به دنبال پول وسرمایه ندوکه درکوه حماقت غرق میشوی.ثبات خئودرا حفظ ملیارد سرمایه به استقبالت می اید.وتوهستی که شرف است عزت است سشرف وعزتت را ازچنگ کرزی وغنی احمد زی نجات بده.

کچله

سرمایه دار توبدانی که ما مورچه نیستیم،ماخلق این دیارهستیم،انسان زاده شده ایم،توبه واسطه ای سگانت آمده ای کشورم را اشغال کردی.به سگانت استخوان می اندازی وسوختۀ پس مانده را درسرزمینم میریزانی که گویا! مامورچه بخوریم.نه ما مورچه نیستیم خلق این سرزمین هستیم انسان آزاده.این بقایای شما کشورم را کثیف ساخته است.تورا می کشیم سگانت را کچله میدهیم.

آهنگهای فرمایشی.

یگان کسی که خواست درمیدان برقصد.میرود نزد نوارنده دریک ورق مطلب فرمایشی خودرا مینویسند.(اتن،قرصک پنجشیر،قطغنی،لوگری).

این بار نوبت نغمه ای لوگراست (روح)استاد دری شاد.

اوبچه پات خو میره چشمش به خو میره.

تلـــه لی لی.تلـــه لی لی.او تلـــه لــی لی.

دم،دم،جررر تق تق وتق،گلوم،گلوم،گلوـم

او بچـــه برو ازراه چـــرخ ده میدان بــرو.

جنگ است جنگ است،نبی «عظیمی» گفت

بین دوستم وگل بدین،تنگی واقجان برو

نیکوست

هرچیزی که از یار آید نیـــــکو است.

هرچیز دشمــن برای من بـــدخو است.

انتخاب راه بین من وتـــو دقت می طلبد.

شکست خورده دهن کجی خوی اوست

توبه

آن کسی که رد میکند ازپدرخوده خورده بد مــــی کند.

کبر برحرف خردمندان این گلهای سرسبــــد مــــی کند.

اهل خبره میگویند این نظام ازمانیست نوکربیگانه است

پول ناچیزمی گیرند.کثافت ها را درزیر نبد مـــی کنــــد.

این روزپنهان آن روزپنهان وضعیت دژشکست ناپذیـــر.

کنـــون کجاهستی؟،توبه،توبه،توبه،ابــد الابــدمیکنـــد.

علف

دهقانها درگردن گاوریسمان می بندند.برای شان رشقه وشفتل میدهند.

امریکایبها در کله حامد کرزی واشرف غنی احمد زی ریسمان بسته کردند دالر سبز را چون علف سبز برای شان داد.تاکه عزت مردم را ازشان بگیرند.

سرمایه داران

سرمایه درکشورهای خودشان وسایل تخنیکی تولید مینمایند.اما درکشورهای ما برای حفاظت منافع خودشان سگ تربیه مینمایند.

خوب

توکه به قرآن سوگند خوردی چرا؟مه که سوگند خوردم به قرآن،اقراربه زبان،خیانت نمی کنم ولی تصدیق به دل که جنایت می کنم،توکه دست ماندی به شمشیرچرا؟مه دست ماندم به شمشیر،حفاظت ازناموس میکنم اقرار به زبان وتصدیق به قلب،بی ناموسی فرهنگ من است.چهره ام به انسان می ماند دراصل فرزند شیطان دشمن انسانم.

ایجاد فتنه خود بزرگ بینی،برای کشتاروقتل عام زاده شده ام.

پلان

آنانی کــه کاربی پلان مـــی کنند

خوده خــود زیرپـــالان مـــی کننــد

عـــرمی زند ســـوی خانــۀ صاحب

قــرت میزنـــد باره به فلان می کنند

 این بــی مغــز کودن،مصطراح تاریخ

گاهی حضرت،پابوسی گیلان می کند

به ظاهرمسلمان اند، جهت  فریب خلق

دراصل تطبیق پلان ازشیطان می کنند 

دهن کجی

هرچیزی که از یار آیـــد نیکو است.

هرچیز دشمن برای مـــن بدخو است.

انتخاب راه بین من وتو دقت می طلبد.

شکست خورده دهن کجی خوی اوست.

زیرنبد

آن کسی که رد میکند ازپدرخوده خورده بد می کند.

کبر برحرف خردمندان این گلهای سرسبد می کند.

اهل خبره میگویند این نظام ازمانیست نوکربیگانه است

پول ناچیزمی گیرند.کثافت ها را درزیر نبــــــد مـــی کند.

این روزپنهان آن روزپنهان وضعیت دژشکست ناپذیر.

کنون کجاهستی؟،توبه، توبه ،توبه،ابد الابدمبکند.

مرچک سرخ

به تو میگویم این مرچک سرخه نخوری که تیزاست.

جنبش مردمی علیه دشمنان دوازده رنگ به خیزاست.

عالمیان گویند ما اولاد آدمیم وانسان انسانیت میخواهیم.

نظام موجود را دشمن خودخوانیم که انسان ستیزاست.

احمق

(احمقها)که درنقش درخت با ثمر عرض اندام کنند(مهاجم اشغالگر)باغبان خوب میگردد.آن درختان را کود سبز(دالر وپوند)میدهند.اطرافش بته های با گل آبی(کاسنی) را ازکنارش(وطن پرستان)را خویشاوه میکنند.ازش ثمر میگیرند.

زمانی که درخت به پیری میگراید.خودش را مبدل به چوب سوخت شاخه جوانش را نهال جدید قلمه می کنند.

چون فرزندان مجاهدین که در آینده به حیث دولت مدار بعدی به نفعش عرض اندام نماید.

حرفهایت نیش زنبوراست.

حرفکایت ازدل میخیزد دردل مینشید گویند که نیش زنبوراست.

بلی وزن وقافیه ندارد.

صاف وساده ازقول خوشه چین عبدالشکوراست.

وظیفه خود مبداند.رسالتمند است مجبوراست.

جنگی جریان دارد جنگ ما نیست.جنگ پوتین واما است.مشت به یخن تحت عنوان زبان مذهب زخم ناسوراست.خود را مکلف میداند مطلب را مینویسد حتی المقدور است.

آب خودرا تعریف کرده است.

من ترکیب از دو بنیاد گرایی هستم.

1-بنیاد گرایی چپ که به غیر ازخود دیگر کسی را حق نمی دهد.

2-بنیاد گرایی راست که هرنوع انکشاف وپیشرفت را مانع تداوم حیات خود میپندارد.

علم(رسالت مندان) ازگریبان تعقل سربیرون آورد.اوکسیجن را درهایدروجن ترکیب این دو دراتفاق هم آب را ساختند.آب به جریان دوام دار بدون وقفه طبعیتش چنان گردید((مصالحه))که مسیرسیلانش همیش سبزباشد.

نوت:من به حیث معلم به تمامی اهل سیاست مطلب فوق را به حیث کار خانگی دوام دارمیدهم.

.بخوانند وبدانند وبه درک خود مبدل نمایند

آب گفت

آب گفت ازتعریفی که خودم به خود داده ام شما به اصل مصالحه پی میبرید.

منظرۀ پلید کشت وخون وحشت دوام دار مبدل میگردد.به سبزه زار وگلزار،هم بنده هاراضی وهم پروردگار.

اوکسیجن+هایدروجن =آب درجای سیلان سبزه میرویاند.

شیعه+سونی=اعتقاد به خداو(ایمان)احترام به پیغمبر،آغوش پرازمحبت می گستراند.

پشتون+تاجک+صافی،هزاره+ازبک،ترکمن+قرغز،قزاق،عرب(سید،حضرت،خواجه)پشۀ نورستانی+بلوچ=بستراتحادملی را برمحور ((انسان))هموارمینماید.

حب وطن را به پادشاهی نمی فروشم.

اوبی وجدان چه نبود که درحق وطن نکردی چه خیانتی نبود که در حق ناموست هموطنت نکردی توره میگویم تو طرف حرفم هستی او متکبر او جاهل او خاین .بتو میگویم او متکبر چپ توره میگویم او اخوان ویرانگر تبه کار به تو میگویم تکنو کرات دزد سیاست وخاین ملی بد اخلاق.

بستراتحادملی

بستراتحاد ملی برمحور(انسان)به گونۀ((دروازه ببند))همسایه را دزد نگیر.

همه را به این وامیدارد که بگویند:حرف ما ازمرزعاشقی گذشته است مادوست داریم وطن را.

دوست داریـــم دوست داریم وطـــن را

دوست داریـــم پکتیـــا را وقطــغن را

گرمی ننگــرهاروقندهاروشمال هرات

چخـــانسور،بامیـــان،لـــوگروچمـــن را

سازوسرود نمادکلتـــوروفرهنــــگ ملی

قرصک  پنجشیروقطغن ونغمـــه اتن را

غمهابه دور.شادیها،دق البلاب درودروازه

شستن هردودست سازوآفتابه ولـــگن را

عاشقان به معشوقه ها خوانند شعروترانه

تشبیهات مطبــوع،نافۀ مشــک وختــن را

باهمه فاجعه ونادانی خداحافظی«خوشه چین»

دوست میـــداریم وارد شدن درعلـــم وفــــن را

قاتل تان

قاتل تان وطنـــداران همیـــن ارگ است

لنگ ولوق وشل  سه جوانه مرگ است

چون جلادان تاریخ درقصاب خانه نشسته

دم تیغ شان برنده چون نی لب برگ است

ناخون های مارا کنده اند.انگشت نخارد

هرگزپشت من،وجود م پرازگرگ است

پیوند

پیوند تان رابا خـــرد مندان برقرارکنید

ازجاهلان مزخرف تا میتوانید فرارکنید

فضای عیاران سایه وسبزوچمن دارد

بلبل وپروانه شده،روبه بوی بهارکنید

کنون وقت آن

کنـــون وقــــت آن است که دیگر حرف نزنیم

راجـــع به بــــاریدن بــــاران و بـــرف نزنیم

درو دیــواردرمجموع گشته است همــــه سفید

تکیه خودی بهتراست به حلقۀ کم ظرف نزنیم

نظام موجود

نظام موجــــود نظــام کم ظرف است

لال وگنگ وکـــور،کـــم حــــرف است

چون گیاه هرزه،کبل وغمــــی،درزمین

چون فشار بیرونی ویرانگر طرف است

نظام فاسد:پشتون وتاجک نمیخواهدفاسد است.ساختن چنین یک نظام روی مقاصد است.ازینکه ازبیرون،منحیث نیروی ضربتی آمده است شکستانده ویران کرده ازمبیان برداشته است همه خوبیها را به جایش زشتیها وپلیدیها را جا به جا کرده است.

همه خوبیها وزیباییها دراثرفشاردرونی((نیروی مردمی))دراثرتابش روشنایی اهل خبره ملهم ازعشق به((انسان)).شکل میگیرد.

این نظام را باید ازدرون دوپاره ساخت. 

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت