عــذر خــواهــی از طالبــان در کــندوز
قهــرمانان اردوی ملــی کشــور بنــا به خــواســت ولسمشــر در کنــدوز از برادران ناراض کــرزی و احمــدزی عــذر خــواهــی کــردند
توجــه شــما را به گفتــگوی میــان مــداری کــرزی و مــلا غنــی احمــدزی در بابت حــوادث خــونیــن بدخشــان و کــندوز جــلب میکــنم:
مــداری کــرزی:
با دیدن تصاویر خونین کندوز واقعا مو بر اندام آدم راست می شود و آن شعر مشهور بیاد می آید که:
هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا
آنچه سربازان ما با نام افغان میکنند
آخر همه این طالبان که اوزبک و چیچنی نبودند بلکه قسمت زیاد آنها را همین برادران ناراض افغان ما تشکیل میدادند که همه مسلمان و کلمه خوان محمدی بودند پس نمیدانم که این سربازان اردوی ما چرا دست به چنین عمل شنیع زده و مرتکب این جنایت بزرگ شدند که آدم از دیدن آن احساس شرم و خجالت میکند !؟
مــلا غنــی احمــدزی:
من که در کمپاین انتخابات ریاست جمهوری بدون دلیل قول اسلامی ساختن اردوی ملی را نداده بودم ، از دید من که اینها نه درست افغانند و نه کامل مسلمان ورنه هرگز دست به چنین برادر کشی و قتل مسلمانان نمیزدند.
انشا الله اگر خداوند با من یاری کرد من همه شان را در جنگ یمن خواهم فرستاد که در آنجا توبه کرده و مانند من پاک و منزه از گناه دوباره به وطن برگردند.
مــداری کــرزی:
تو که در شعار دادن واقعا در جهان نظیر نداری ، گاهی بمردم وعده ایجاد تعادل قومی را در زندان بگرام میدهی و گاهی هم از ملت میخواهی که از طالبان عذرخواهی کنند واینست نتیجه عملی درخواست عذرخواهی ملت از طالبان که بیشتر از دو صد نفر شان در کندوز بیرحمانه به شهادت رسیدند.
در شش ماه حکومتت آنقدر به برادران طالب ما ضربه وارد شد که درسیزده سال حکومت من شاهد آن نبودیم.
مــلا غنــی احمــدزی:
اگر تو در همان سیزده سال حکومتت سیاست درست و پلان شده پیشه میکردی دشمنان برادران طالب ما هرگز اینهمه جسارت نمیکردند که دست به چنین عمل شنیع زنند بلکه همه تار و مار شده و فکر مقامت در مقابل طالب را از سر بدور میکردند.
گمان کنم که تو همان کتاب سقای دوم را هم تا آخر مطالعه نکردی و یا درست نفهمیدی.
مــداری کــرزی:
اشرف جان بی انصافی هم یک حدی دارد ، مگر تو بخاطر نداری که در سالهای اول حکومتم من از طرف سربازان شوری نظار و حزب وحدت چنان در محاصره بودم که فقط در تشناب مجال نفس کشیدن را داشتم اما دیدی که با چه مهارتی یکی را بعد از دیگری بدام کشیده سر به نیست کردم و جای شان را به کریم خرم و فارق وردک دادم که در اخیر یکی دو تای باقیمانده ممنون من هم بودند که منحیث باغبان و دروازه بان ارگ اجرای وظیفه میکردند.
مــلا غنــی احمــدزی:
اما قاتل شناخته شده را هم منصب نظامی داده بودی!
مــداری کــرزی:
مگر تو همان قاتل شناخته شده را معاون اولت مقرر نکردی؟
مــلا غنــی احمــدزی:
کرزی بچو نمیدانم که این سخنت را حمل بر سادگی و حماقت و یا زرنگی و شیادتت کنم ؟
ما هردو بخوبی میدانیم که من از کسان چون دوستم و دانش همان میخواهم که تو از فهیم و خلیلی میخواستی.
مــداری کــرزی:
اما حالا باید هر چه زودتر غم جنرال بابه جان و جنرال مراد بخوری ورنه آنها برای ما در آینده درد سر های بزرگی را خلق خواهند کرد.
مــلا غنــی احمــدزی:
یک مثل عامیانه داریم که میگویند دختر به مادرش کار خیر را یاد میدهد و حالا تو میخواهی بمن یاد دهی که چطور خار را از پایم بیرون کنم ، مگر نشنیده ای که گفته اند مورچه که مرگش نزدیک شد بال میکشد ، ههه ههه ههه ههه ههه ههه.
به من میگویند دومین مغز متفکر جهان
پس بیغم باش بیغم!
با
تقـــــــــديم حــــــــــــرمت
حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانی