محمد الله وطندوست
به بهانه پانزدهمین سال نابودی تندیس های بزرگ بامیان
پانزده سال قبل به امر امیر اسلامی یک چشم افغانستان، تندیس های تاریخی و با عظمت بامیان به توپ بسته شد و با ماین گذاری به پارچه های کوچک سنگ تبدیل گردید. گرچه فرهنگیان افغانستان و جهان و شخصیت های بین المللی منجمله کوفی عنان سرمنشی ملل متحد تلاش ورزیدند تا از تخریب مجسمه ها جلوگیری کنند و حتی جاپان در بدل قیمت گزاف حاضر به خرید مجسمه ها شد اما مرغ ملای کور یک لنگ داشت و گویا فریضه دینی خود را در حق مجسمه های بی جان ادا نمود. می گویند که ملای کور فرمان تخریب همه مجسمه ها منجمله مجسمه های بامیان را در هشتم حوت ۱۳۷۹ مطابق با ۲۶ فبروری 2001 صادر نموده بود، اما پیروان سست کارش تطبیق این فرمان را در نهم مارچ 2001 آغاز و در یازدهم مارچ همان سال بصورت کامل تحقق بخشیدند. چون این تاخیر دو هفته یی باعث نا آرامی امیر یک چشم ولابد موجب غضب خداوند شده بود، ماموران تخریب با کشتار صد گاو و خیرات گوشت آن، خود را از نارضائیتی امیر کور و غضب خداوند نجات دادند
قبل از امیر خود خوانده اسلامی، کور دلان دیگری نیز این بت ها راخار چشم خود دانسته در نابودی قسمت های آن اقدام ورزیده بودند و ثواب دنیوی و آخروی را گویا کمایی نموده بودند. گفته می شود در زمان عباسی ها یوسف بن هشام با دیدن زیورات طلایی و پرده های ابریشمی بت ها به عساکر خود امر نموده بود که روپوش طلایی مجسمه ها را بتراشند و به عنوان غنیمت به اختیارش بگذارند. با تحقق چنین امری مجسمه ها هیت و قیافه اصلی و عظمت و درخشش خود را قسما از دست داده از زیبایی و لطافت محروم گردیده بودند. چنگیز که نسبت قتل نواسه اش در شهر غلغله دیگ غضبش به جوش آمده بود، برای فرونشاندن غضب به تخریب قسمتی از مجسمه ها پرداخته بعدا اورنگ زیب و نادر افشار نیز غیرت دینی خود را با تخریب مجسمه ها به نمایش گذاشته اند.
زمانیکه یکی ازخانم های امیر دوست محمد خان از بامیان عبور می کرد، متوجه می شود که آلت زنانه گی و مردانگی مجسمه ها نمایان است، او امر می کند تا قسمت پایانی تنه مجسمه ها تخریب شود تا عورت آنان باعث تحریک دیگران نشود. این هدایت نیز از جانب درباریان امیر دوست محمد عملی می گردد. امیر عبدالرحمن نیز در دشمنی با باشنده گان بامیان به تخریب بت ها نیز همت گماشته و در تاریخ سیاه خود سطری چند افزوده است.
اما شاهان و شهزاده گان و حکمروایان زیادی که در مسلمان بودن بیشتر از امیر عبدالرحمن، امیر دوست محمد خان و ملای یک چشم ادعا داشتند و حتی فتوحاتی بنام اسلام در دیگر کشور ها انجام داده بودند به این سنگ های بی جان مزاحمتی نکرده اند و قرن های متمادی آنان را بحالخود گذاشته اند.غزنویان منجمله سلطان محمود غزنوی که به سلطان بت شکن معروف است ، خوارزمشاهان، سلجوقیان و غوریان هیچ کدام با سنگ های بی جان زور آزمایی نکرده اند.
امیر تیمور کورگان که قران را از انتها به ابتدا از حفظ می دانست و در مناظره و مباحثه با روحانیون همیشه نظرش صائب بود، هیچگاهی به فکر تخریب مجسمه ها نه افتاده بود. تیموریان هرات و ظهرالدین محمد بابر نه تنها به تخریب این تندیسه ها نپرداختند، بلکه عظمت مجسمه ها را نیز ستوده اند.
برعکس این شاهان تاریخ ساز،دلقک کوری که به نیابت پاکستان در کشور ما چند روزی حکمروایی می کرد، تصمیم می گیرد به پیروی از امیر عبدالرحمن سفاک بمنظور نابودی کامل فرهنگ و تاریخ گذشته مردمان ما و لابد به امر پاکستان این دشمن سوگند خورده مردم افغانستان تندیس ها را بکلی نابود نماید و جنایتی را که گذشتگانش نتوانسته به سرانجام برساند بکمک تانک و توپ و مواد انفجاری به سرانجام برساند و به زعم خودش ثواب هر دو دنیا را کمایی کند. در حالیکه هر انسان عاقلی می داند مقابله با سنگ بیجان و تندیسی که جز اهمیت تاریخی و فرهنگی هیچگونه ارزش مذهبی نزد مردم افغانستان منجمله باشنده گان بامیان ندارد، سفاهت محض و حماقت علاج ناپذیر است. امیر یک چشم با این عمل قبیح و غیر انسانی بار سنگین گناهان خود را سنگین تر ساخت و لعنت ابدی تاریخ را نصیب شد.
حال که تندیس های زیبا، باعظمت و تاریخی بامیان از نظر ها ناپدید شده و دو حفره بزرگ ۳۸ متری و ۵۵ قری بر جای مانده است، لازم است در مورد تاریخچه این تندیس ها تذکرات گذشتگان را مرور کنیم و ببینیم که این تندیس ها در چه زمانی ساخته شده اند
مجسمه ۳۵ متری بودا که بنام خنک بت یاد شده در قرن دوم میلادی و مجسمه ۵۳ متری که نامش را سرخ بت گفته اند در نیمه دوم قرن دوم و نیمه اول قرن سوم ساخته شده است. قسمت برهنه بدنه مجسمه ۳۵ متری با ورقه های طلا مزین گردیده بهمین لحاظ هیو تسانگ زایر چینی با دیدن رنگ زرد طلا که به مرور زمان درخشش خود را از دست داده بود تصور کرده بود که این مجسمه از برنج ساخته شده است در حالیکه مجسمه متذکره سنگی بوده، رو، دست ها و پاهایش با ورقه طلا پوش شده بود. هیو نسانگ و مورخان زیادی معتقد اند که مجسمه های بزرگ و دیگر مجسمه ها در بامیان به امر کنشکا امپراطور بزرگ کوشانی ایجاد شده است.
عنصری ملک الشعرای دربار غزنویان داستان مجسمه های بامیان را به فارسی دری به نظم کشیده و ابوریحان بیرونی این نظم را به عربی ترجمه کرده است.
یاورسکی نماینده روسیه تزاری در دربار امیر شیر علی خان در چشم دید خود از مجسمه های بامیان می نویسد که دست های بت بزرگ و پاهای آن را تا زانو شکستانده اند. مجسمه کوچک نیز به قول یاورسکی به مجسمه بزرگ مشابه بوده اما روی آن کاملا تخریب شده بود.
دکتور زمریالی طرزی باستان شناس معروف افغانستان معتقد است که طرز لباس بت ها به لباس راهبان زمانگوپتای هندی مشابه بوده لهذا مجسمه ها شاید در قرن پنج میلادی ساخته شده باشد. او به وجود مجسمه بزرگ خوابیده نیز معتقد است که در نزدیکی مجسمه های متذکره باید موقعیت داشته باشد. تا هنوز باستان شناسان این مجسمه را دریافت نکرده اند. چه خوب است که در این آشفته بازار که جنگ با همه چیز منجمله با سنگ و چوب در کشور جریان دارد، این مجسمه خوابیده در خوابگاه خود راحت بخوابد و در فرداهای بدون جنگ و جهالت رو بنماید تا امیر کور دیگری بنام مذهب و دین غضب حیوانی خود را بر وی خالی نکند.
تذکر: در تنظیم این یادداشت از نوشته دوست عزیزم محمد عوض نبی زاده و فرهنگی فرهیخته محمد تقی سروش مستفید شده ام