محمدعوض نبی زاده
پاکستان یکی ازعوامل اصلی تشدید بحران درافغانستان
درین اواخر بحرانی شدن اوضاع امنیتی افغانستان مانند زمان اخیر حکومت داکتر نجیب شش ماه قبل از سقوط دولت او به پیش میرود وهر روزیکه میگذرد بحران امنیتی تشدید یافته وشرایط امنیتی کشورتقریبا همان مسیر سقوط حکومت نجیب را طی میکند .از انجائیکه انتخابات دوره ی ریاست جمهوری امریکا در جریان است وپاکستان سعی دارد تا از هر طریق ممکن پیش از تغییر حکومت و انتخاب ریس جهمور جدید امریکا زمینه ی سقوط حکومت کابل را توسط گروه طالبان و دیگر گروهای تروریستی فراهم کند زیرادرین روزها پاکستان مصروف اانتقال و جابجایی گروه های تروریستی از طریق مناطق هزاره نشین کشوربه ولایات شما ل و شمالشرق افغانستان میباشد چون قبلا طالبان در برخی ازمناطق ولایات جنوب و جنوب شرق مسلط شده وپاکستان فعلااز مناطق جنوب و جنوب شرق کشور کاملا اطمینان پیدا نموده است وادارات استخباراتی پاکستان و عربستان سعودی در میان برخی از حلقات در حکومت فعلی افغانستان نفوذ کرده و انها را پیش از پیش تطمیع و خریداری نموده اند . ولی دولت پاکستان تشویش دارد که اگر در سمت شمال کشور توسط طالبان و دیگر گروهای تروریستی تسلط پیدا نکند .
امکان تجزیه ی افغانستان به شمال و جنوب فراهم خواهد شد که درآنصورت افغانستان به دو حکومت شمال و جنوب تقسیم وحکومت سمت شمال مانع جدی روابط پاکستان با اسیای میانه و دیگر ممالک منطقه خواهد شد و در ضمن بعد از ایجاد حکومت افغانستان جنوبی زمینه تاسیس دولت واحد بنام پشتونستان میسرمیشود که در ینصورت پاکستان به چندین دولت جداگانه بنام دولتهای پنجاب , سند ,بلوچستان و دولت پشتونستان تقسیم و زمینه ی تجزیه پاکستان بعد از تجزیه افغانستان فراهم خواهند گردید. پاکستان بطور جدی مصروف تسخیر و اشغال سمت شمال افغانستان میباشد تا اسلام اباد بتواند یک حکومت ضعیف ووابسته و پشتون سالار را در کابل بوجود اورد . چنانچه پرویز مشرف ریس جمهور پشین پاکستان در اظهارات اخیر گفته است که: (ما یک حکومت پشتون سالار در افغانستان میخواهیم و اشرف غنی درین کار بهتر از کرزی است) که این گفته های او نزدیکی تیم حاکم ارگ با پاکستان را بخوبی برملا میسازد و به این لحاظ پاکستان یکی ازعوامل اصلی تشدید بحران درافغانستان بشمار میاید.
بنا برین اتحاد واقعی اقوام غیر پشتون یکجا با آن بخش هموطنان آزاده پشتون که سلطه پاکستان را بالای افغانستان مردود میدانند، یگانه رمز نجات افغانستان از چنگال پاکستان میباشد.باید نیروهای آزاده افغانستان از هر قوم و تبار از خواب بیدار شوند و دست به دست هم داده افغانستان را از سقوط مرگبار در بطن پاکستان نجات دهندتا پاکستان نتواند موجودیت این کشور را به مثابه دولت مستقل زیر سوال ببرد. گرچه حلقات وافراد زیادی وابسته به پاکستان در داخل حکومت کنونی افغانستان وجود دارندکه ازان جمله میتوان بطور نمونه از اقای پیر سید احمد گیلانی، ریس شورای عالی صلح، یاد اوری کرد که اودر اظهارات غیر مسولانه ی اخیر خود در مورد مشروعیت دادن طالبان گفته است که جنگ علیه طالبان مشروع «مفید و جایز» نیست که او به دلیل این مبنای اعتقادی، با گروه طالبان نجنگیده است .
درعین حال تبانی و نزدیکی میان مقامات دولت پاکستان با بعضی از حلقات درحکومت وحدت ملی بخصوص باتیم حاکم ارگ این فرصت وزمینه را برای انان فراهم نموده که درآغازین سال تاسیس حکومت وحدت ملی، اقوام دیگر, عمدتا ازبکها و هزاره ها را از دایره ی اصلی تصمیم گیری ها کنار گذارد وخلا ی سیاسی دوستم و رهبران هزاره در کانون اصلی تصمیم گیری های ارگ ریاست جمهوری، ذهن تیم حاکم ارگ را آرامتر نموده است تا بتواند با خاطر آرام به سلاخی سیاسی بپردازد.از سوی دیگر چند روز پیش کمسیون مستقل انتخابات در یک عمل غیر مترقبه، نتایج انتخابات را به نفع اشرف غنی اعلام کرد، که این حرکت کمیسیون مستقل انتخابات ، زمینه ساز یک عمل نو سیاسی برای آینده حکومت وحدت ملی می باشد. چون حامیان سیاسی داکتر عبدالله در شورای حراست و ثبات افغانستان گرد آمدند.
در حالیکه، تکیه گاه سیاسی آقای غنی در شورای عالی مجاهدین درهمسويي سیاسی با دولت را تشکیل دادند .به نظر می رسد، پارچه کردن این افراد و احزاب سیاسی کاراقایون اشرف غنی و حامد کرزی باشد تا از این طریق، میدان بازی قومی خود را موثر تر کرده وآسانتر با آنها معامله و حمایت آنها را از اقای عبدالله سلب نماید.زیرا اقای غنی احمدزي و اقای کرزی علاقه ندارند که یک غیر پشتون به عنوان صدراعظم اختیارات رئیس جمهور را محدود نماید. اگر هفت ماه دیگرحکومت فعلی نتوانند انتخابات رابرگزار کنند، دچار فروپاشی سیاسی شده ومشروعیت آن از بین رود. ارگ باور داردکه اگر سقوط حکومت توسط حذف عبدالله صورت گیرد،به این ترتیب ارگ یک تیر و دونشان زده اند ، به همین خاطر، میخواهد در یک بحران کنترل شده به عمر این حکومت پایان دهد.
اقدامات و حرکات نظامی جنرال دوستم ولو سمبلیک برای خرسند نگاه داشتن مردمش، قابل قدر است که دیگر رهبران سنتی کمتر این خصوصیات را دارند، در طرف دیگر رهبران هزاره مانند استاد خلیلی، استاد محقق و جناب سرور دانش، شعاع وجودی سیاست شان تا «دشت برچی» به زور می تابد و در جلسات ارگ فقط حضور فیزیکی دارند؛ اماغرق در رقابت ناسالم علیه یکدیگرند؛ روزگاری که استاد محقق در خوان سیاست شریک سمبلیک نبود، هر از چند گاهی شور و غوغایی به پا می کرد ، اما اکنون که خود را در قدرت سهیم می داند ؛ مهم نیست که هزاره ای سر بریده وگروگان گرفته شود و راه نا امن باشد .اقایون استاد خلیلی و سرور دانش که اصولا با دنیای اعتراض بیگانه اند، و حتی در غذا خوردن مفاد قانون اساسی را مراعات مینمایند. هردو رویکردهای مختلف که یکی در صحرا و دیگری در حرمسرا، هردو هم از کانون سیاست هزاران فرسنگ فاصله دارند. در هر صورت حضور قدرتمند جنرال دوستم ورهبران هزاره در مرکز سیاسی و تصمیم گیری های کلان دولتی و کشوری، امری حیاتی است.
به نظر می آید که بازی های پشت پرده برادران پشتون و تاجیک ، این داعیه داران قدرت , اینده ی سیاسی اقوام هزاره و ازبک را سیاه خواهد ساخت.اشرف غنی و تیم وی نشان داد که برای حذف اقوام هزاره و ازبک، حاضر است تا با دادن امتیازاتی به قوم تاجیک، حمایت ضمنی ایشان را با خود داشته و ایشان را ساکت نگه دارند، اما ایشان نیز ، عملا در ساختار اصلی قدرت جایی ندارند ولی بازهم این را غنیمت می شمارند.چنانچه اقای اشرف غنی ریس جمهور افغانستان در حالی دستور ساخت آرامگاه سردار محمد داودرا صادر کردکه شماری از فعالان مدنی و سیاسی ، برای ساخت آرامگاه حبیبالله کلکانی، امیر پیشین افغانستان از دولت افغانستان خواستهاند که نسبت به کلکانی و محمدداوود به عنوان دو زمامدار پیشین کشور برخورد یکسانی داشته باشد. هویت سازی کاذبانه تاریخی برای سردار داود وحبیبالله کلکانی انسان را به حیرت می اندازددر حالیکه حبیبالله کلکانی و داودخان اسناد روشن استقرار حکومت تکقومی در افغانستان اندکه باید از آن عبرت گرفت.
حبیبالله کلکانی به جای شریککردنِ هزارهها در قدرت، خواهانِ بیعت شد این دو قوم رو در روی همدیگر قرار گرفتند و ، سرانجام به شکستِ او منجر گردیدوهزارههااز طریق راه بهسود و میدان وردک تحت رهبری مرحوم فرقه مشر فتح محمد میر زاد زودتر از پشتونهای جنوب وارد کابل و بر اطرافِ دارالامان که مرکز تصمیمگیری سیاسی آن روزگار بود، مسلط شدند.. متاسفانه مردم تاجیک و هزاره، از تاریخ درس نگرفتندوبعدا نیز این تقابل در دروان حکومت آقای ربانی و مسعود، به جای شریککردن هزارهها در قدرت، خواهان تسلیم و بیعت شدند که بار دیگررویارویی با هزارهها بدلکردنِ غرب کابل به دشت و ویرانه، حیثیتِ اخلاقی جهاد را بر باد دادومسعود بعد از شکست از راه شمالی به پنجشیر رفت.دقیقا از همان مسیری که حبیباللهکلکانی کابل را ترک گفته بود .در هردو مورد، قهرمانان دینگرا و مخالفِ ارزشهای مدرن ظاهرشدند و از شهر انتقام گرفتند.اماپس از جنگ قدرت بار نخست توسط نادرشاه و بار دوم بوسیله گروه طالبان هردوی آنها را سلاخی کردند البته، نظام پادشاهی «امانالله نوگراتر از حبیبالله کلکانی. وداکتر نجیب روشناندیشتر از مسعود بودند.
تعبیه ارامگاه برای حبیب الله کلکانی دو امر را تداعی می کند، که یک پاشاه غیر پشتون تبار کشته شده وقبر او یاد آورآنست که هنوز کشته شدن او از ذهن ها نرفته است واعمار قبربرای "سردارداود "به معنای قهرمان آفرینی ویژه نظام های قبیله گرا وکتمان کاستیها وسرپوش نهادن بر نا کارآمدی حکومت قبیله است. اکنون که گروه قبيله گرا در تمام بخشهاى كشور حضور فعال دارد ، مافياى قدرت قبيله ي ، از سكوى قوم و بنام قوم ، زياده خواهى کرده تا سلطه ی خويش را حفظ و تقويت نمايند .اگر داود خان نظام جمهورى اعلام کرد بدان خاطر نبودكه وى ميخواهد دموكراسى و آزادى و ارزشهاى دموكراتيك را برپا دارد ؛ بلكه هدف آن ، تطبيق حاكميت قبيله با عصر نوين و اجبار زمانى و فشار درونى بود ، داود خان خود از افراد متعصب قومى و مغرور بود وهمچنین حفیظ الله امين قبیله گرا نیزجويبار خون راه انداخت ؛ که هدف اصلى هردو ی انها سلطه قبيله ی حاکم بود . كلام فاشيستى امين كه گفته بود " سر مردم هزاره از من و مال و ناموسش از شما سپاهيان است که " ماهيت ستم نژادى علیه اقوام هزاره را مى رساند .
- د وا زدهم - ماه - مارچ – سال – 2016 میلادی