محمد علی مهرزاد
معماران کنفرانس((بن)) خشت اول راکج نهادند!؟
کشورهای برآمده ازمنازعه داخلی اغلب فاقد قدرت مرکزی،نظام حقوقی کارآمد ، نهادهای دموکراتیک ودیگرسازوکارهای لازم برای حکومت داری بوده وعمدتاً مستعد بازگشت منازعه داخلی هستند،درین خصوص ، ازبین نرفتن ریشه های منازعه بین گروهای رقیب ، عامل مهمی درسرگیری وادامه جنگ ومنازعه داخلی در این کشورها بوده؛ وافغانستان بهترین نمونه این ادعا است. انچه در کنفرانس بن به آن توجه نشده بود عدم شناخت از شرایط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، واز همه مهمترسیستم ونظام طبقاتی حاکم برجامعه افغانستان در نظرگرفته نشده بود؛ به این مفهوم که عوامل واقعی درگیری های داخلی در صلح سازی برای آینده افغانستان اگاهانه ونا اگاه کمتربه آن توجه شده بود. با تاسف ودریغ که نهادهای بین المللی ، از جمله سازمان ملل متحد وکشورهای صلح دوست منطقه بعداز اینهمه رنج ومصیبت که مردم افغانستان درطی چهارده سال متحمل شدند؛ به بررسی عوامل اصلی منازعات کم توجهی وتصمیم عجولانه درکنفرانس بن گرفته شد. اقدام شان بایستی شامل مجموعه ای اقداماتی می بود، که هدف ان ها در قدم نخست ممانعت از وقوع مجدد منازعه مسلحانه داخلی وجلوگیری از مداخلات کشورهای همسایه از جمله پاکستان وایران می بود ،ودرقدم دوم موضوع بازسازی افغانستان که می توانست بحران بیکاری وجلوگیری از فرار استعدادها شود سرخط همه تصامیم قرارمی گرفت که نگرفت ؟. یکی از اشتباهات که درتوافقنا مه بن صورت گرفته بود وبرای مردم افغانستان نهایت گران تمام شد؛به جای اینکه منازعه وجنگ تحمیلی قطع شود باتاسف ودریغ که جنگ واختلافات رامدیریت کردندو بحرانات بعدی که حل ان ازصلاحیت دولت های بعدی خارج شد؛ بلکه نهاد های بین المللی ناجوانمردانه عقب نشینی کردند ؛ چرا کلید حل معصلات در افغانستان، قطع کامل منازعه داخلی و ازهمه مهمتر قطع مداخله پاکستان که منبع اصلی این همه بحرانات شد ؛ باید به حیث یگانه فیصله کنفرانس بن را احتوا می کرد، ولی بخاطر کسب مقام وعنوانهای بی محتوای بعدی،به فکر تقسیم وترکه غنایم جنگی شدند ؛ که تا هنوز این میراث شوم تقسیم وترکه در حوزه تیمی حکومت وحدت ملی ادامه دارد . در حالیکه همه شرکت کننده گان کنفرانس بن به این مفهوم اگاهی داشتند که به دلیل منازعات گروهای مسلح داخلی، به شکل گسترده وطولانی ، ساختارهای سیاسی ، اقتصادی ومدنی در منازعه داخلی ، افغانستان ویران شده بود ، کشورهای شرکت کننده بعد ازا نعقادتوافق نامه بن در سال 2001 میلادی که میزبان تلاش های صلح سازی بین المللی را برای افغانستان به عهده گرفته بودند، ولی با این حال ، این تلاش ها تا اکنون نتوانسته است به اهداف اصلی خود که همانا برقراری صلح پایدار وتامین امنیت در افغانستان است ، نایل شوند. بررسی علل وعوامل موثردر ناکامی تلاش های صلح سازی افغانستان در کنفرانس بن موضوعی است، که کشورهای چین وامریکا باید در نظرداشته باشند، ونباید اشتبا هات که خود امریکا در ان ذیدخل بود؛ درکنفرانس چهارجانبه برگذارمیشود تکرار تاریخ باشد. فرضیه اصلی درین نشست چهارجانبه که دراینده دایر می شود، باید به چالش های موجود در مسیرصلح سازی در افغانستان دارای ماهیت امنیتی ، سیاسی ، اقتصادی واجتماعی باشد، چراغالباً نواقصی نشئت گرفته ،از توافق نامه ناکام بن باید دراین نشست های بعدی جبران شود ؛ غلبه براین چالش ها لازم می افتد تا رهیافت های بین المللی در خصوص افغانستان با درنظر داشت تجربیات به دست آمده قبلی ونیز واقعیات موجود درین کشورباز تعریف شده ورویکرد جدیدی مبتنی بر رسیده گی به عوامل ریشه ای ایجاد کننده منازعه دیروز وامروز اتخاذ گردد.به دنبال وقوع حادثه 11سیپتامبر، ائتلافی بین المللی برهبری امریکا جهت سرنگونی به اصطلاح امارت طالبان در افغانستان تشکیل شد.به باوردولت امریکا ، حادثه 11سیپتا مبر2001 میلادی متضمن حق دفاع از خود برای این کشوربوده وبراساس حقوق بین المللی اعمال این حق به قول خودشان نیازمند مجوز سازمان ملل متحد نبوده است.!؟ باین حال ، دولت امریکا اقدام به ایجاد ائتلاف بین المللی با مشارکت سازمان ملل متحد شد. روی این اصل قطعنامه 1373شورای امنیت با اتخاذ تدابیر ضد تروریسم ، اجازه استفاده از زوررا تجویزنمود،اما ناگفته نماند که درعین زمان مداخله نظامی را سازمان ملل در افغانستان را رد نموده بود.به تعقیب این تحولات ، برای اینکه مداخله خودرا مشروعیت ببخشد ، امریکا از ناتو در خواست نمود تا بر اساس پیمان تضمین دفاعی دوجانبه، به جای حمایت نظامی صرفاً حمایت سیاسی خودرا از اقدامات امریکا اعلام نماید.! درجریان مذاکرات بن، از همان اول تاثیرگذاری کشورهای غربی به رهبری امریکا برروند مذاکرات به مشاهده می رسید، البته این تاثیرگذاری کشورهای غربی که با توجیه کمک وحمایت از دولت ومردم افغانستان تلقی می شد . بااینکه درترکیب شرکت کنند ه گان کنفرانس بن از مردم واقعی که وارث حقیقی این مردم وسرزمین باشد شرکت داده نه شده بود؛ صرف نماینده گانی که نه تنها دربین خود در طول جهاد جنگیده بودند وازمنافع کشورهای میزبان دوره مهاجرت نماینده گی می کردند، ازجمله ائتلاف شمال ، گروه رم متشکل ازنماینده گان شاه سابق، گروه قبرس به نماینده گی از سوی گروهای طرفدارایران ، گروه پشاورکه شامل نماینده گان آوارگان افغانی مقیم پاکستان بود. با انهم تاثیرگذاری غربی ها به رهبری امریکا عملاً مانع آزادی عمل عده ای معدود افغانها که طرح و پیشنهادها وابتکارات نسبی بهتری داشتند به انان وقع داده نه شد. با این ترکیب غیرمتجانس خارجی وغیرمتعادل ومتعارض داخلی چگونه می توا نستند درحل وفصل همه مسایل برای آینده افغانستان طرح جامع وهمه شمول برای مردمی واقعی که درین کنفرانس حضورفزیکی نداشته باشند امیدواربود.؟ اگرچه سازمان ملل دراوایل تمایل داشت تا نقشی هرچند اندک را جهت کمک به دولت آینده افغانستان ایفا کند ؛ مگربا تاسف که این تمایل سازمان ملل در جهت حمایت از اهداف امنیتی دولت امریکا که دران وقت افکاراکثر کشورها را نظربه حوادث 11سیپتامبر2001درگروخود داشت، قرارگرفت. امریکا عملاً با امدن خود درافغانستان به بهانه جنگ علیه القاعده وطالبان نقشی مهمی دررشد وحمایت خود به جنگ سالاران ادامه داد، در حالیکه نه تنها اکثرمردم افغانستان معتقد بودند که دراجرای عدالت انتقالی،محاکمه جنایت کاران جنگی اقدام شود؛ بلکه تطبیق عملی توافقنامهای کنفرانس بن را ازجمله عدالت انتقالی را انتظارداشتند؛ اما بازهم امریکا بنا بردلایلی نمی خواست به بهانه ای موضوعات مصالحه ملی اجرای عدالت دردوره انتقالی را مورد تائید قراربدهد.؟ دستورکارامریکا نیازمند ان بود تا دولت موقت را مورد حمایت وپذیرش جنگ سالاران قراربدهد.؟ درکنارهمه کمبودیها، چه درشکل وچه درمحتوا؛ عدم انطباق مدل حکومتی لیبرال با وضعیت افغانستان پس ازتوافقنامه بن همواره یک معضل بزرگ برای دولت های مختلف ان بوده است.ناهمگونی وعدم هماهنگی لازم میان دولت مردان ووجود جمعیت های مختلف نژادی ومذهبی وتبارگرایی درافغانستان ازیک طرف وعدم هماهنگی دربین دولت افغانستان ونیروهای ناتو به رهبری امریکا درتمام شئون زنده گی افغانان تاثیر ناگوار گذاشت که اثرات سوء ان تا اکنون ادامه دارد ،و حکمرانی کارآمدرا غیرممکن ساخته است.شما خود بیاد دارید که برای دهه ها وحتی قبل از مداخله نظامی ائتلاف بین المللی به رهبری امریکا کشوربا جنگ داخلی ،فساد اداری گسترده، فقرمزمن، منازعات خشونت آمیزوفقدان دولت کارآمد ومردمی ، که ازمردم مشروعیت گرفته باشد مواجه بوده است .اجرای توافقنامه بن وانجام وظیفه دولت سازی توسط جامعه بین المللی بایستی با توجه به این مشکلات ونقیصه صورت می گرفت . درپهلوی این همه نا بسا مانیها بازهم قوای ناتو به رهبری امریکا معتقد است که دربعد امنیتی ، اقدامات متعدی ازسوی سازمان ملل وبازیگران بین المللی فعال در افغانستان انجام شده است ؛ ازجمله انها می توان به تقویت اردوی ملی وافزایش تعداد نیرو های آن به 350000هزارنفرونیز اجرای اقدامات مربوط به خلع سلاح شبه نظامیان انهم ناتمام مخا لفین دولت اشاره نمود. دربعد اقتصاد، افغانستان طی دهه اخیر به واسطه اجرای برنامه صلح سازی وکمک هاواعانات بین المللی توانسته است رشد اقتصادی کاذب را تجربه کند. فعالیت های اقتصادی غیرقانونی که منبع در آمد بسیاری ازجنگ سالاران وگروهای شبه نظامی است،چالش جدی برای پیشبرد فرایند صلح سازی در افغانستان است. درین راستا ،کاهش قدرت جنگ بخصوص تجارت مواد مخدریکی از دست اوردهای حکومت چهارده ساله قبلی می باشد. وابستگی صرف ، بکمک های مالی بین المللی از دیگرموانع دیروز وامروزاست. البته این وابستگی دارای تبعات اقتصادی وسیاسی عدیده ای بوده واستقلال سیاسی کشورمارا به شدت تضعیف نموده است. به منظورغلبه برموانع موجود در مسیرتلاش های صلح سازی لازم است ، کشورهای که چه دربخش نظامی، توسعه ای،ویا اعانه دهنده تعهد به همکاری دارند در اهداف وراهیافتهای خود نسبت درک واقعی شرایط موجود افغانستان، درشناسایی وپذیرش نظامهای غیر رسمی وعرفی حکمرانان وسلاطین بی تاج وتخت، وپرهیزاز تحمیل نمونه های غربی خودداری کنند ؛ چه کادرهای محلی وملی ما به عنوان عامل کمکی وحلقه ارتباطی میان جوامع محلی کاملاً اماده هرنوع ارایه خدمات به نفع منافع ملی خود می باشند ، البته دوستان استراتیژیک ما مطابق توافقنامه ها می توانند ازنگاه تهیه وسایل وامکانات نظامی وازهمه مهمتر در راه تامین صلح وامنیت بصورت صادقانه وجدی درنشست های چهارجانبه ای که ادامه دارد عملاً مارا یا ر ی رسانند . البته جای شک نیست که شناخت پیچیده گی های اجتماعی جامعه افغانستان وانطباق هرچه بیشترراهبردی های صلح سازی که نهایت یک نیازمبرم است دقت وغور عمیق تر را می طلبد؛اما نباید بعد ازین قدرتهای مطرح جهان غرب وجهان اسلام اجازه دهند تا گروهای افراطی که مولود عملکرد اشتباه آمیز خودشان است؛ جهان انسانیت را ازاین جنگهای بربریت که با تمدن انسانی؛ درتقابل قرارگرفته ، نه جنگ تمدن ها ،رهایی بخشند. این مسئولیت ما مسلمانان است تا با وجود شرایط دشواروتحمیلی ، درحل معضله تروریسم وجلوگیری ازفعالیت شان سهم موثرداشته باشیم؛اگرمی خواهیم ازحق آزادی مسلمانان دفاع کنیم، وسهمی در تامین صلح وارامش جهان داشته باشیم ، باید با ابعاد سیاسی ، اقتصادی، اجتماعی ودینی در پی حل معضل تروریسم باشیم. کشورهای که ادعای اسلامیت دارند ومرکزکشورخودرا اسلام آباد گذاشته اند؛ باید نمونه ای خوبی برای جامعه خود وهمسایگان باشند، ونباید ایدئولوژی استبدادی وافراطی که تروریست ها در تلاش گسترش ان هستند ، در استین خود پرورش داده در ویرانی دیگران با توطئه ودسیسه اسایش خودرا جستجوکند؛ چه تاریخ به اثبات رسانیده است که بارکج به منزل مقصود نمی رسد وعاقبت چاه کن طی چاه است.!؟