مهرالدین مشید

 

کابل صلح را نباید قربانی وعده های موهوم پاکستان و خوش باوری های سیاسی کند

 

مردم افغانستان ازپانزده سال بدین سو قربانی وعده های دروغین و موهوم پاکستان و خوش باوری های آمیخته با خودشیفتگی حاکمان شان شده اند. پاکستان توانست تا با استفاده از خوش باوری های سیاسی رییس جمهور پیشین به قول معروف، با ” پر کردن چهارمغز کورکی  ۲۲ بار او را از اسلام آباد عقب نخود سیاهء صلح به کابل بفرستد. هر از گاهی هم که وی از اسلام آباد به کابل برگشت، با دادن امیدواری های تازهء صلح برای مردم افغانستان، پاکستان را برای توطیه گری ها و مداخله های بیشتر در این کشور فربه تر کرد. وی با این خوش باوری ها گویا هر بار بر مشک فاجعه بیشتر دمید تا آن که بر حجم اش چنان افزود که حالا از کنترول بیرون شده است. هرگاه چنین فاجعه آفرینی در کشور برخاسته از خوش باوری های سیاسی نبوده، معلوم است که برای به پایان رساندن یک ماموریت انجام شده است. حال بر زمامداران کنونی است که از گذشته های تلخ و دردناک حکومت پیشین در همه حوزه های فساد پراکنی و بویژه در پیوند به گفت و گو های صلح بیشتر آموخته باشد که چگونه فرصت های طلایی برای صلح و میخکوب کردن اسلام آباد از دست رفت.

در این تردیدی نیست که پاکستان عامل اصلی جنگ در افغانستان است؛ زیرا هراس افگنان تا زمانی که مرکز و لانه های امن نداشته باشند، هرگز توان جنگ با حکومت را به گونۀ دراز مدت و استراتیژیک ندارند. از همین رو است که جنگ افغانستان در حال حاضر با پاکستان است و نه طالبان؛ بلکه طالبان و سایر مخالفان مسلح دولت با داشتن لانه های امن در پاکستان و برخوردار از حمایت های مالی، نظامی و تدارکاتی این کشور توانسته اند که هر روز نیرومندتر شوند. آقای کرزی زمانی متوجه بازی اسلام آباد و واشنگتن شد و گفت " صلح افغانستان از اسلام آباد و واشنگتن می گذرد" که کار از کار گذشته بود و تیغ زهر آلود مداخلهء اسلام آباد حتا از استخوان های مردم افغانستان عبور کرده بود. از این رو این حرف های آقای کرزی معنای"نوش داروی پس از مرگ سهراب را" داشت.

هرچند اسناد و شواهد زیادی موجود اند که اسلام آباد را در این بازی امریکا بیشتر از هر کشوری کمک کرده است. اقرار ها و نوشته های مستند کارمندان سی آی ای مانند ، سایت ویکی لیکس، ادوارد سنودن کارمند پیشین سی آی ای و بونی فالکنر عضو پیشین سیا و نویسندۀ کتاب «ویزه برای القاعده» از این زد و بند های پنهان امریکا با پاکستان در تبانی با سعودی و شیخ های خلیج پرده برداشتند و اما این به معنای خالی شدن بار مسؤ ولیت از شانه های زمامداران کابل نبوده و نیست؛ زیرا آنان بحیث کسانی که مردم افغانستان به آنان اعتماد کرده و برای شان رای دادند، نباید اعتماد مردم را به بازی می گرفتند. آنان مکلف بودند تا با اتخاذ سیاست های شفاف با توطیه های پاکستان و سایر کشور ها  برخورد سیاسی بجا و منطقی می کردند. با تاسف که چنین نشد و فرصت های خوب از دست رفت که در این میان نبود راهکار استراتیژیک سیاسی و نظامی برای صلح و جنگ در حکومت در راس این فرصت سوزی ها قرار داشت و با تاسف که هنوز هم دارد. کابل باید بداند که در برابر اسلام آباد به مثابهء حریف مکار و تردست و دارای سیاستمداران کارکشته یی قرار دارد که کابل در برابر ” پراک” های سیاسی شان ”شرط و پنیری” بیش نیست. ممکن پاسخ گفتن تنها با ژست های سیاسی و به قول پاکسنانی ها ”شوی سیاسی„ به اسلام آباد، چاشنی یی بیش برای اسلام آباد، برای لذت بردن از بازی های سیاسی با کابل نباشد. کابل تنها با دیپلوماسی توطیه و یا تیوری توطیه  و رویکرد های چند پهلوی اسلام آباد قرار ندارد؛ بلکه از آن خطرناک تر در برابر دیپلوماسی خدعه و فریب مخالفان مسلح نیز قرار دارد که حتا خدعه در سیاست را هم امر شرعی تلقی می کنند؛ پس بازی سباسی با چنین موجودات عالم خیلی دشوار و حتا خطرناک است. در حالی که شرط اولی هر نوع گفت و گوی های سیاسی صداقت در تعهدات و حساب دهی شفاف در برابر قول ها و قرار ها و رعایت اصول های اولیۀ سیاسی است؛ پس واضح است که رو به رو شدن با سیاستگران توطیه گر و محیل، معنای مقابله و رویارویی ساسی را دارد تا مفهوم گفت و گو و حتا مناظره و مشاجره را؛ بلکه مفهوم رویارویی با طرف مقابل را دارد. طالبان که دست پرورده های خاص استخبارات پاکسنان اند، باهردو رویکرد آماده و مسلح شده اند. چنانکه طالبان توانستند در آغاز ظهور و بالاخره سقوط حکومت مجاهدین با به کار بردن سیاست خدعه بسیاری فرماندهان جهادی پیشین را به فریب بکشندو آنان را از مقاومت بازداشتند؛ هرچند در این بازی آی اس آی نقش کلیدی داشت و اما پیشقراول این سیاست طالبان بودند؛ اما تاسف آور این است که طالبان با همکاری نزدیک پاکستان باربار حکومت کابل را فریب داده است و کابل را "چت" و به قول پهلوانان ” ضرب فنی ” کرده است؛ اما کابل هر از گاهی که از جایش بلند شده، بدون آن که از آن عبرت بگیرد، بازهم با گفتن این که گویا ” ما همیشه باخته ایم” شال خود را تکانده و منتظر فریب تازۀ اسلام آباد و متحدانش مانده است. مخالفان مسلح توانسته اند تا با استفاده از این پهلوی ضعیف کابل با امضای قرارداد ها و پروتوکول ها باربار کنترول ولسوالی ها را در هلمند و پکتیا و اخیرا در دندغوری بغلان بدست گیرند. این جدا از ده ها پروتوکول های مخفی غیر رسمی است که همین اکنون در شماری از ولایت ها ادامه دارد. طالبان توانسته اند با استفاده از لابی های شان و به قول معروف ستون پنجم در داخل نظام، همچو پروتوکول ها را به امضا برسانند و آنجا را به مرکز کلان آموزشی شان مبدل کنند. اکنون بغلان به پایگاهء مهم و استراتیژیک برای طالبان و فتح ناپذیر برای دولت مبدل شده است. از سوی دیگر نبود شفافیت و حسابدهی درست در دولت افغانستان هرچه بیشتر سبب تقویت روحی نظامی و سیاسی مخالفان مسلح شده است. چنانکه در معاهده دندغوری هیچ  اداره و مقامی  آقای منگل وزیر اقوام و قبایل را مورد بازپرس قرار نداد و علت و دلیل معاهده بغلان در اختیار مردم قرار داده نشد. در حالی که این معاهده میلیون ها افغانی به دولت آسیب رساند و شهروندان کابل را در تاریکی نشاند؛ اما مخالفان مسلح را در موضع برتر قرار داد. حال که فاجعهء بغلان هنوز ادامه دارد و از پایان سناریوی آن خبری نیست. دیده شود که آقای قهرمان در هلمند چه گلی را به آب خواهد داد. وی می گوید که با طالبان در این ولایت گفت و گو ها ادامه دارد و از پایان جنک در چند ماهء آینده در این ولایت خبر می دهد. ترس آن می رود که این بازی فاجعهء کلانتر از بغلان را در پی نداشته باشد؛ زیرا مخالفان سخت به دیپلوماسی خدعه باور دارند و با این دیپلوماسی توانسته اند که دستاورد های زیادی داشته باشند؛ اما هنوز معلوم نیست به چگونه و با چه ضمانت و شفافیتی وعده های فرماندهان طالبان در هلمند آقای قهرمان را امیدوار برای صلح در این ولایت کرده است. مگر آقای قهرمان نمی داند که صلح در هلمند صلح در افغانستان و در واقع صلح با طالبان است که هنوز شرط های شان برای گفت و گو های صلح پای بر جا است. در حالی که فرماندهان طالبان در هلمند از رهبران شان در کویته و پشاور دستور و در هر تصمیمی منتظر آخرین حرف آی اس آی هستند؛ پس با این حال حرف های امید دهندۀ آقای قهرمان چه چیزی را آشکار میکند. امیدواری برای صلح یا خدای نخواسته قربانی شدن در یک توطیۀ خطرناک دیگر زیر نام صلح به معنای دادن زمین در برابر صلح که پیامدش برای مردم افغانستان خونبارتر از بغلان خواهد بود. چگونه ممکن است باور کرد که طالبان جدا از رهبران شان قادر به ثصمیم گیری صلح باحکومت افغانستان باشند. در حالی که مردم افغانستان بار ها زهر این صلح را بدون اندکترین پادزهرچشیده اند.

 بدون تردید در این گونه تصمیم گیری ها ارگ دخیل است و بدون اجازهء هرگز اتفاقی به نام معاهدهء صلح روی نمی دهد. پس ارگ باید روی این گونه معادله بندی ها زیر نام صلح بیشتر تانی و تمرکز کند. بویژه در شرایطی که گفت و گو های چهارجانبه برسر آوردن طالبان به میز گفت و گو ها در چوکات نقشۀ راۀ صلح ادامه دارد. هرچند پاکستان می گوید که این بار برای آوردن طالبان به میز گفت و گو ها صادقانه عمل خواهد کرد و اما با توجه به رویکرد های گذشتۀ اسلام آباد در پیوند به افغانستان هنوز زود و حتا ساده اندیشانه خواهد بود که به قول و قرار اسلام آباد باورمند شد. پاکستان همان کشوری است که پس از سقوط نجیب با یک منافقت آشکار رهبران مجاهدین را با فریب تازه از پذیرفتن طرح سازمان ملل به رهبری بنین سوان برحذر داشت. این در واقع یک توطیۀ خطرناک و آغاز یک فاجعه بزرگ در کشور بود که تا کنون ادامه دارد

 در این تردیدی نیست که مردم ما خواهان صلح اند و اما خواهان یک صلح عادلانه و انسانی اند که منافع ملی و اقتدار سیاسی افغانستان را حفظ کند؛ اما هراس از آن دارند که مبادا گفت و گو های روان صلح را که با نشست های چهارگانه آغاز شده و قرار است نشست چهارم آن چند روز بعد در اسلام آباد برگزار شود، مانند گذشته قربانی احساسات و خوش باوری های سیاسی مقام ها در کابل شود. هرچند هنوز معلوم نیست که آیا این گفت و گو ها به نتیجه یی میرسد یاخیر؛ زیرا شرط های طالبان همراه با سرگوشی های شان با مقام های پاکستانی پابرجا است و گمانه زنی هایی هم وجود دارند که اسلام آباد با این نشست ها می خواهد به گونه یی افکار جهانی را نسبت به خود نرم تر کند و از سویی هم خواسته تا با این نشست ها به گونهء صداقت خود را نشان بدهد تا از فشار جهانی برخود کم کند. انتخاب امریکا و چین بحیث دو عضو نشست های چهارجانبه از سوی پاکستان یک گزینش حساب شده است؛ زیرا امریکا شریک استرتیژیک سیاسی و نظامی و چین شریک استراتیژیک اقتصادی پاکستان است. پاکستان هم اکنون به نحوی تحت فشار هردو کشور قرار دارد و هردو کشور در پیوند به هراس افگنی در منطقه نگرانی هایی دارند. ترس آن می رود که پاکستان با یک بازی سیاسی محیلانه این روند را به ناکامی بکشاند و مسوءولیت آن را بدوش کابل بیافگند. کابل باید جدی باشد و اوضاع امنیتی، تحرک های نظامی طالبان و ترفند های صلح خواهانه فرماندهان آنان  را در کشور به گونۀ جدی تحت نظر داشته باشد؛ زیرا استخبارات پاکستان که در شیطنت از ابلیس هم چند گام پیشتر است، سخت تلاش دارد تا با راه اندازی فعالیت های توطیه گرانه زیر نام صلح برای طالبان فرصت سازی کند و زمینه را برای به بحران کشاندن بیشتر اوضاع امنیتی افغانستان در سال آینده فراهم کند. این اظهارات مسعود خان سکرتر امنیت ملی پاکستان وسفیر پیشین این کشور در افغانستان که گفته است، در صورت ناکامی تلاش ها برای صلح، جنگ خونینی در افغانستان به راه خواهد افتاد که این اظهارات پیشاپیش یک امیدواری در عقب از یک رخداد خطرناک و در حال شکل گیری نیز خبر می دهد. از همین رو است که مردم افغانستان به این گفت و گو ها چندان امیدوار نیستند و از حکومت می خواهند تا تقویت نیرو های امنیتی کشور را در اولویت کاری خود قرار بدهد. مردم ما بدین باور اند که کلید صلح افغانستان در دست پاکستان است و هرگاه خواسته باشد، در ظرف چند ماه و حتا چند روز می تواند، به جنگ در افغانستان نقطهء پایان بگذارد؛ زیرا که تمامی مارها و اژدهای هراس افگنی در چانته های اسلام آباد خزیده اند و هر از گاهی که آی اس آی خواسته باشد، از سوراخ ها بیرون و آنگاه که نخواسته باشد، در سوراخ ها پنهان می شوند. یاهو

 

 

 


بالا
 
بازگشت