خوشه چین
عیاران معاصر افغانستان
قسمت دوم:
((سربه داران نوین))
زبان سرخ دارند وقلم رنگین
قوس قـــزح شرح هفت رنگین
تومــــی بینی این منظــــره را
بازتابش،غروب هنگام،پیشین
عاشقانه مینویسیم،دلسوزانه مینویسیم،صادقانه مینویسیم،جسورانه مینویسیم
عاقلانه،هوشیارانه وخردمندانه تصمیم میگیریم.
من عیـــارم،عیارم وعیار،فرزند رنج چهاریکارم
درآزاده گی وآزاد منشی هم خوی هم رنگ بهـارم
قول میدهم به شما خلق وطنم قسم میخورم به خدا
ازذکراین کلمه که پشتونم وتاجکم وهزاره شرمسارم
کینه وبغض ندارم،به کسی انسانم وانسان فرزند آدم
گویم زبان وسیله است حس ذایقه لذت میبرم با آن
ازخوردن لوبلایی مزار،قندک ده ویران،عاشق انارم
نارنج ترش،لعل هرات،سیب سرپل درهرخانۀ وطنم
بالای دسترخوان،کاکوی قنــــــدهارومزاروننگرهارم
یــادی ازرستم کنیم،سهراب سمنـــگان،کاوۀ بامیــان
گردیزما تاریخ زنده دارد عاشق آی خانم تخــارم
ازبدخشان چه می پرسی،که بیخ بیدل درآنجا است
مولانا در«روم»قد کشید،ریشه اش درآب مزاراست
درخاتمه عیاران وطن پاس آب ونمک همدیگردانند
مردانه متفقانه ضد بیگانه،چون یعقوب لیث صفارم
عیارانیم،مردان وطن عیاروعیاریم
ازهرده وگذر،قـریه گوشه وکناریم
هم ازلــــوگر،کـــوهستان،کـــاپیسا
ازپنجشیرو بگرام چهارکــــــــاریم
ازغوربنــــــد ونجراب وتگــــاب
ازسیدخیل،جبل السراج وگلبهاریم
نام کوهستان به نام مسجدی زنـــده
گرویدۀ خلیل الله کوهستان هوشیاریم
داکترنجیب نام ازجلندرخان می برد
اگرافتخاربه مردان نکنیم ،گنهکاریم
کوهدامن،زادگاه میربچه خــان است
مجید کلکان را دایـــم به زبــان آریم
امیرحبیب الله(خادم دین)حقیقت است
ما عاشقان چنـــان مردان دلیرانیم
نوشته بودم من که مستحق گنبد مرمرین است
این گفته دارد که تطبیقش قریب به یقیـن است
توهین به گروه ونژاد((کسب وپیشه))کارنیکونه
این ایدیه بیرون ازمغز گندیده وچرکیـــن است
یک میگوید ومینویسد وشعارمیدهد شب وروز
هزاران نفــرمصروف پیاده ســـازی همین است
سیاست می برد کارپیش به اثبــات هویت خویش
امیرحبیب الله نمونه((خادم دین))انگشترنگین است
سپیدارکهنه شده است وبیخش کرمی،آنرا باید ازبیخ برید،ازشاخه هایش پاشتک تیارکرد،ازخودش منحیث تیربرای پوشش بام کارگرفت.تا خانۀ نوبرای فرزند نوآباد گردد.وباید که این سپیدارسه صد ساله ازبیخ برید.چراکه دربالای شاخه های همین اکک بد خبرمی آید وسرزنده های مارا میگیرد ومی برد.وزاغان سیاه وکرگسان درنقش عقابان ارزش شه بازان وعقابان را به زمین زده اند.تاکه سپیداراست اکک وزاغ وکرگس بسیاراست.آنان به مفهوم جملات فوق پی نمی برند بدان که بیماراست.
مه که گفتم سپیداراست،سپیداراست سپیدار
رفیق وکیل کوچی گفت که نخیر خـــاراست
بلی! اگــراستاده ببینی سپیـــــــــــداراست
اگرخــــــــــــــوابید ه ببینید ش اژدهاراست
درپای اژدهار عمیق وغریق خون انبار است
امروزنه ازدیرزمان بدینسو،ممـــلوازخــــــون
شهکاریهــــای،عبـــد الرحمن ونــــادرغدار است
ریخته درین حوض،خون مردم هزاره ونورستان
عیاران کوهدامن وکوهستان وچهاریکـــار است
سپیدارکهن گوید که گنه من نیست بدنامم برناحق
به چشم حقارت بینند گویند که سپیدارشرمساراست
ازتعریف((قصر سپیدار))چنین برمی آید که برای توده های ملیونی کشور،ازآدرس نهاد فرهنگی عیاران معاصر((سربه داران)) افغانستان رسماً اعلان نماییم که تمامی نظام های سیاسی که درافغانستان تحت عنوان هر((ایدیولوژی))صادرگردیده است.
چون سیلاب آمده هست وبود جامعۀ ما را با خود برده عمده((آگان وطن پرست ونسل بالنده))مارا به کشتارگاه روان کرده است.
امیرعبدالرحمن خان آمد((نسل کشی هزاره ها ونورستانیها وسائراقوام)) اظهر المنش است.
پای بوسی امیردوست محمد خان دررکاب مکناتن ننگ تاریخ کشوراست.
آمدن شاه شجاع توسط قشون انگلیس،نمیشود که با دوانگشت آفتاب را پنهان کرد.
آمدن نادرخان که حمایۀ لوژیستیکی ونظامی انگلیس را باخود داشت.زمینه های تجاوزوتعرض به مال وداراییهای شخصی مردم شمالی را سبب وتعداد بیشماری ازمردان آن سرزمین را به کشتارگاه معرفی کرد.
برآمد((حاکمیت سیاسی چپ))با آنکه مشی پیش رونده را باخود داشت.ازحمایۀ اتحاد شوروی و((اتکا))به آن جان هزاران نفررا باخود گرفت،بعدش حضورارتش سرخ،ازکشورما میدان جنگ تن به تن ملی وبین المللی را سبب گردید.
بعدش تنظیمهای جهادی که قبلاً ازخوان امپریالیزم درمقابل سوسیالیزم در ((پاکستان))تغذیه می گردیدند.شعلۀ این آتش جنگ را بلند نگه داشتند.به تعقیبش طالبان درپیشا پیش لشکر پاکستان،نوع جنگ را مغلق وپیچیده ترساخت وبلآخره
کنفرانس ((بن اول))به مداخلۀ ایالات متحدۀ خلاف ارزشهای ملی((افغانستان)) اجازۀ تعرض نظامی،درپیشا پیش این تعرض((اشغال))حامد کرزی را ذریعۀ هلکوپتر دیسانت کردند.حامد کرزی به مانند اسلاف خودش به کشتاربی وقفه آغاز،ازبرادر،قوم وتبارخودش درحق هیچ شخصیت قابل محاسبه درغ نکرد. وزمینه ساز انواع فساد درکشور گردید.بناً حاکمیت((ع&غ))منشأ همان کنفرانس بن اول است که ریش خند تاریخ درمقابل نخبگان وخبرگان واهل سیاست است.که هنوزهیچ نسخۀ برای بهبود واتحاد مردم ارائه نداده اند.
افغان ملت بازهم همان شعار((برتری طللبی))خودرا میخواهد که به کرسی بنشاند.درمقابل دیگران هم میخواهند که به اثبات برسانند ملیت تحقیر شده((دزد سرگردنه وقوم پیش پا افتاده نه)) بلکه ملیت دارای پیشنۀ تاریخی روشن آغاز از((26 مین))فراعنۀ مصر الی اقصی شرق وجنوب،درتاریخ پنج هزار سالۀ آریانای کبیر 2500 سال پیوسته حق شهنشاهی باستان بلخ را داشته وبانی،صلح با اقوام وادیان دیگربوده ازجمله صلح کروش کبیر،با حضرت سلیمان پیغمبر.
دردنیا دوچیز
ازهمه زیبا تراست
آسمان پرستاره
ووجدان آسوده
ایما نوئل کانت
خوشبختانه که آسمان سیاسی افغانستان ازین ستاره ها فراوان دارد.ووجدان آسوده دروجود عیاران معاصرآن است.
نقش چپ درمناسبات با اتحاد شوروی وقت((قدرت دفاعی کشوررا))درتناسب با کشورهای همسایه ومنطقه مساوی به ارتش زمان صدام حسین به حساب آورده بود.برتری نظامی دولت را بامخالفین وحمایۀ 143 کشورجهان درجنگ جلال آباد ثبوت کرد.
نقش راست درمناسبات با ایا لات متحدۀ امریکا((ناتو))قدرت ((دفاعی)) کشوررا درمقابل تنها((طالب))وحمایۀ عربستان سعودی،قطرودولت پاکستان درحد صفر قرار داده است.
اگرمجاهدین وقت عقل سلیم درسر می داشتند.پلان پنج فقرۀ سازمان ملل متحدرا پشت پا نمی زدند.کنون درمقابل پاکستان وایران ازیک مواضع کاملاً مسلط براوضاع سخن میراندند.جفایی بود که درحق ملت روادیده شد.وضعیت موجود روبه ختم است.چپ وراست میانه،اجنبی وبیگانه،هرکدام به نوبۀ خود کارنامه های خودرا خانه پری کردند.همه کس درخطا وسهو،قصد وعمد. چیزی که به جاماندند.لکه های خون،عمل زشت وناروا،علیه مقام انسان وانسانیت.هیچ یکی ازطرفین سند برأت بدست آورده نمیتواند.مگرانکه نسل های آینده ازوضعیت موجود انتباه بگیرند برای انجام کارهای باثمر.
واما!مردم،ازصفات وتعریف های فران پیرامون،این شخصیت متوفی وآن شخصیت متوفی،خسته شده اند.نیازاولی مردم نیازشان،نان است وتأمین
امنیت است،اگروعقل رسالت مندان زایل نشده باشد.ازوجود پیروان((تره کی کارمل، امین، نجیب))درکورۀ وجدان وشرافت انسانی،زعیم آگاه وخرد مند فرمایش داده شود.
پس کارعیاران معاصرچیست؟
1-عیاران برخاسته ازمیان توده های ملیونی،افتیده درمیان تاریکی های وحشت قرن، بانظاره ازعقب روزنه های امید،درتکاپو به دنبال گم شده های که آن را به تسخیردرآورند.به اثبات میرسانند که حقیقت دردرون تاریکی ها است.وتاریکی ها قابل ترس نیست.باید درآن با چراغ روید.همه جاررا روشن بسازید.باحفظ کرامت ازموقف ومقام انسان بیان میدارند.پاس بانان شب هنگام، از هرگوشه وکنارصدا می کشند که بیدارباش.درتاریکی های شب روباه مکارمی آید((1،2،3)) ودیگرانش، سرخروسان سحری را می بلعند تا آهنگ سحری سرداده نشود. ملا به آزان نرود،دیگران به درمسال وکلیسا، دهقان وقت به کارنرودوکارگربه فابریکه،شیخ وصوفی وبدکاره درچهاردیواری میان تاریکی،شرم ازمردم وبی حیا که خدا شاهد است به بدکاره گی وبی حجابی وبه دزدی خود.بی تکلیف ادامه دهند.
ای انسان واله وسرگردان،درگروچند بی وجدان،رهاکن آن ریسمان که درکله داری ودرگردن،خوددرآن آویزان،گویند تورا،کاکه های کابل عیاران بلخ باستان بدخشان، سیستان وهرات باستان،کوهدامن پروان وکوهستان،کاکوهای قندهار، جوان مردان،پکتیا ولوگرومیدان وبامیان،خوگیانی ولغمان وپغمان.اگرسنگی را درراه میبینی،آنرا،ازسرراه دورنمی کنی،حتماً میخواهی که پای کسی درآن بند شود وسقوت نماید.وضربه ببیند.این شیوۀ تفکرخلاف عرف عادات انسانی است.
یکی ازکارهای مهمی که نهاد فرهنگی اجتماعی عیاران معاصرافغانستان به عهده دارند.زمینه سازی((صلح))میان اندیشه وران چپ ((امروز))که دیگر سویتیزم وجود ندارد.نسل جدید برآمده ازبحران کنونی،توان پاسخ گفتن به همه امراض مزمن قومی،لسانی ومذهبی را کسب کرده میتوانند.این ها توان ضربه وارد کردن به اندیشه های خود محوری،برتری طللبی منفی وشیطانی وسائرحرکت های را که تا به اکنون ضررش را دیده ایم دارند.معتقدیم که نسل جوان،.بادرک،هضم وشنا خت که ازتغیروسرعت بلا انقطاع انکشفات دارند.راه برای زندگی آبرومندانه هموار می گردانند.
´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´
پول دهنده فرمایش دهند ه است
ازماسکاو تا به واشنگتن
پشت سرحاکمیت های سیاسی افغانستان پولدارها ازبیرون آمده بودند.
زعیمان مزدورغلیمان
گویند که اگرشرافت دارید.باحرفهای دروغینتان روح وروان مارا تسکین ندهید با بیان حقایق تلختان آزارمان بدهید.
رخنه گری((شیطان&فساد))درعقول وقلوب((انسانیت))ادیان وعقاید ومذاهب.
درتمامی مکاتب آسمانی وزمینی،اساساً برمحوریت آدم وانسان چرخیده است.
ولی بعدش این مکاتب را((وسیلۀ معشیت زندگی))ملکیت خانواده هاساختند.
دیکتاتوریها به معنی اینکه هرکاری که میکنم حق من است.توره چی یا به توچی؟
یعنی رواج فساد گسترده درصلاحیت دیکتاتورهاست.
دیتکتاتوری امپراتورها،دیکتاتوری شاهان،دیکتاتوری اقوام،دیکتاتوری مذاهب عقاید ودیکتاتوری نژاد.
درنظام های دیکتاتوری،هرگونه فرمان بالایی ازجانب پائنیها مرعی الاجرا است.
مخالفتها زمینه های،کشتارهای،فردی،جمعی،حتی نسل کشیهارا سبب گردیده است.
دیکتاتوران دردرون چهاردیواریها همه گونه فساد را به خود راه میدهند.((رشوت گرفتن،میگساری وعیش ونوش خلاف مجاز))
اشاره ها:گویند که درمیان خاندان سلطنتی رواج بود که فلم های هندی میان ارگ سلطنتی برای خانواده شاهی به نمایش گذاشته می شد.
دریکی ازین روزها هنگام تماشای فلم جروبحثهای سیاسی میان((محمد داودخان&سردارعبدالولی))روی مسئلۀ خط دیورند بالا گرفت.ناگهان سردارولی به اسرار داوود خان روی دفاع مسئلۀ خط دیورند عکس العمل نشان داد.زمینۀ حوالۀ قفاق(سلی)) رادرروی خود پذیرفت،این عمل نا بخردانه زمینۀ کودتا راعلیه نظام تدارک دید.
سرمایه دارپول میدهد فرمایش دراختیار سرمایه داراست.
داؤدخان سرمایۀ ماسکاوبود:نافرمانی دؤدخان ازامربرژنیف درترمز((گویا که ابرسیه ازجنوب))درفضای سیاسی منطقه سایه افگنده است.بریژنف ازامرگرباچف طفره رفت ازخط مشی خطاب به مردم طفره رفت 180درجه چرخش به سمت غرب باعث بوجود آمدن هرج ومرج سیاسی درکشور گردید،جان ((خیبر))را گرفت
قدرت سیاسی دریک حرکت برق آسای نظامی تغیربه نام((انقلاب هفت ثور))مثمی یافت.
قدرت دیکتاتوری فردی به دیکتاتوری جمعی((ایدیالوژی))مبدل گشت.
ماجراجوییهای سیاسی((عدم محاکمۀ وضعیت)) درمخالفت به نظام طرفدار ((سویتیزم))گروگان گیری((داب))سفیرامریکاوکشته شدن آن وگروگان گیران، ازطرف دولت وقت گویا دودشمن (یک تیردوفاخته))هم سفیر وهم گروگان گیران مخالفین دولت،اتحاد شوروی را به عصبا نیت واداشت تا که سفیراتحاد شوروی به مرحوم تره کی تهدید آمرانه بنماید.وتره کی درجواب بگوید که تودردربار من سفیرهستی یا من دربارتو؟؟.
این دوسوال پاسخ خودرا به گونۀ دیگردریافت نمود.
بگیروببر(سره خلقیان،پرچمیها،کنجکیها،سازاییها،سفزاییها،گروه کار، سپکجاییها، جازاییها+شعلۀ ای ها،ساماییها))همه سوال برانگیز وحشتناک ترازدورۀ طالب وداعش سوال برانگزبود.
آن فضا وآن اوضاع کاملاً سازمان یافته وضعیت را به این طرف کشانید.
سفرنورمحمد تره کی به سمت کیوبا وتوقف درماسکاو،پلان مشترک برای محوفزیکی امین،ماسکاو(تره کی وکارمل).این عمل درقصرصدارت به ناکامی انجامید.
حفیظ الله امین جان به سلامت برد.
مرده برخیززنده بگیر
تره کی ذریعۀ بالشت جان را به حق سپارید.
اسد الله سروری،سید محمد گلاب زوی،وطنجاروشیرجان مزدوریار،ازانظار ناپدید شدند.حفیظ الله امین گویا که حریفان درسفارت ماسکاودرافغانستان پنا برده اند.کیها؟بازیگران اصلی((تغیرنظام درهفت ثور)).
شک وتردیدی برای خویش راه داده بود.ازیک طرف،ازطرف دیگر،شعاربه گونه بود که گویا درافغانستان پنج ملیون انسان زنده کافی است.
هکذا سفرآغا شاهی به افغانستان نوع اشارۀ بوده که گویا تغیری درسیاست روی دست است.
درناحیۀ اول: بی حزبی خودم شاهد گفتار((اسد الله امین بودم)) که می گفت باید استعدادی را که((گل بدین) دارد،پاکستان ازش کار می گیرد چرا ازخودما است به نفع خودما نباشد.
هکذا اعلان شب الارم گویا که اگر آژیری شنیده میشود باید تمامی چراغها خاموش گردند.
ازبالا تا به پایین گفته ها شب شش جدی را ناگهان به صحنه کشانید.
یک چیزرا باید که صادقانه بیان بدارم((جنبش چپ خصوصاً گروهای که سویتست می اندیشند تقاضای آمدن ارتش سرخ را داشتند.))بیانیۀ قبلاً تنظیم یافته ازدو شنبه به نشر سپرده میشود.حادثۀ قصر تاج بیک حالت را به گونۀ سرسام آورودراماتیک تغیرمیدهد درپیشا پیش ارتش سرخ((انترناسیالیزم پرولیتری)) ببرک کارمل،نوراحمد نور،اناهیتا راتب زاد،داکترنجیب،محمود بریالی،سید محمد گلاب زوی،اسدالله سروری،محمد اسلم وطنجار،مرحلۀ جدید تکاملی انقلاب ثوراعلان گردید.
باحفظ ازین مطلب که «کارمل»را هیچ گاهی با((شاه شجاع،نادرخان،وکرزی)) به مقایسه نگیرید چون این هرسه نفرریشه ازیک شجره دارند.به نوکری ومزدوری سرتعظیم فرود آورده اند.
اما ببرک کارمل یکی از اساس گذاران مکتب مترقی وپیش روعصربوده که درین مکتب هزاران شاگرد انقلابی آموزش دیدند.آنچه که شعارانترناسیونالیزم پرو لیتری به حیث مضمون تفکیک نا پذیر((علم خدمت به انسان زحمت کش کرۀ زمین))قبول شده است. پذیرفته بود.خودرا قربانی اهداف عالیه انسانی ساخت تا دیگران ازان بیاموزند.
زیباییهای مکتب به جایش باقی است ولی ویرانیهایش درعمل مکتب جدید است برای آماد گی بعدی.
ازینجا است که جنگ ازحالت روانی وزبانی به حالت فزیکی تغیریافت بهانۀ بود برای ایالات متحدۀ امریکا که حریف را درین میدان غافل گیرنماید.شکست ویتنام را جبیره سازد.حمایۀ اشکاروعلنی((معنوی،لوژیستکی))ازمخالفین نظام عمدتا ((تنظیم های جهادی))جهاد علیه نظام طرفدارماسکاواززبان ریگان رئیس جمهور وقت ایالات متحدۀ امریکا رسماً آغاز گردید.دیری نگذشت که با درگذشت بریژنیف آهسته آهسته،درکادررهبری شوروی وقت دررابطه به موجودیت عساکر شوروی،تغیر عقیده عمدتاً((یوری اندروپوف))رونما می گردد.تا اینکه گرباچوف بانشر برنامۀ پری استرویکه آمادۀ برگرداندن عساکر می گردند.
مخالفت شخص کارمل ازبیرون رفتن عساکر اتحاد شوروی سابق تا به عادی شدن اوضاع درکشوررا،جفا برتعهدات انترناسیونالیزم پنداشته((کاری بود که پول دار فرمایش خودرا داده بود)).
دفاع مستقلانه جرأت می خواست:درخصوص این مطلب رهبری جدید شوروی سابق بهترین فیگوربرای تطبیق سیاست های بعدی((داکترنجیب بهترین مهره))
به حیث منشی عمومی ورئیس جمهور کشور ارتقای مقام یافت.مدت سه سال دفاع مستقلانه اظهرالمنشمس است.درزمان دفاع مستقلانه جنرال عبد الرشید دوستم خیلی خوب درخشید.
درآخرین دوران حاکمیت نقش دوستم درجنگ تنگی واقجان خیلی واضح قاطع کننده سرنوشت ساز واما درجنگ خوست...وضعیت به گونۀ دیگرشکل گرفته بود.تلفات بی حدوحسرملیشه های دوستم؟؟؟ سوالهای را ایجاد کرده بود که اینک:پروفیسورجنرال محمود کاریوف سابق سرمشاور مرحوم داکترنجیب الله درزمان اتحاد شوروی سابق،وسرقوماندان مسلح فدراسیون روسیه،فعلاً رئیس اکادمی اکادمی علوم نظامی فدراسیون روسیه ازآگاهان امورافغانستان،گفته است.امریکا وپشتونها بعد ازتجربۀ سه دهۀ افغانستان به نتیجۀ پیشنهاد ما رسید.درآن وقت رهبران پشتون بخاطرپشتون نبودن دوستم ودرنظرنگرفتن استعداد وتوانایی نظامی با طرح تروروی،باعث تمامی مشکلات امروزی افغانستان شدند،زمان خروج عساکرما،تنها دوام رژیم،کمک های لوژیستیکی وتوانایی دوستم بود.
درآخرین تماس با نجیب وبه ارتباط کرملین پیشنهاد تجدید نظرنمودم درجواب مرا به متهم به تبار پرستی نمودند.وی ضمن ستایش جنرال دوستم،گفت اینبار با افتخار هم تباربودن آرزوی موفقیت خواسته گفته است که دوستم یگانه فردی است که میتواند جلو شکست امریکا وسقوط حکومت افغانستان دردست افراطیون وعاملین را بگیرد ودرغیرآن صورت کشوری بنام افغانستان باقی نخواهد ماند.
نویسنده «محمد نبی عظیمی»
.ازطرف دیگرسلیمان لایق شخصیت شناخته شده شاعر وادیب توانای حزب دردوری شاعردیگرکه هردوزبان گویای حزب دموکراتیک خلق افغانستان بودند شعری سروده است که شعرش معنی های آموزنده دارد.
اين سروده در بهار سال ٢٠١٤ براى شاعر والا مقام بارق شفيعى سروده شده و هنوز به پايه ى اكمال نه رسيده است. به فرمايش پدرم يك كاپى اين سروده را توسط محترم غرنى شفيعى، پسر استاد بزرگوار، براى شان فرستادم.
سليمان لايق
باز آمدم به كلبه ى ديرينه زيستم
آواز مقدمت نه شنيدم گريستم
از كوى و برزنت نه طراود صداى شعر
هر شب به درب بسته ى آن خانه ايستم
ديوانه دل كجا به تسلى برم بگو؟
اى حسرتا چه بنده ى بيچاره گيستم
جانا تو رفته اى و سخن مرده در وطن
من بي تو بي زبانم و يعنى كه نيستم
از حسرت نبود تو دل مرده در برم
محكوم بى زباني و سرگشته گيستم
در غيبتت درون وطن بى وطن شدم
بى همزبان و همدل و هم لانه كيستم؟
من قلب زنده و تو روان در وجود من
بى تو بدون روحم و بي زنده گيستم
پير سخنوران جهانم چو با تويم
بى تو كلام بى ثمر هرزه گيستم
يك روح زنده كو كه رهاند مرا ز من؟
از چون تو عارفان وطن منزويستم
من آمدم كه واجبِ كشور كنم ادأ
گرگان به حيرت اند كه من گرگِ كيستم
بهر چه آمدم؟ به تنابِ كى بسته ام؟
جاسوس جان فداى كدام اجنبيستم؟
يارب چه تلخ ميگذرد طعن دشمنان
بر من كه از عيوب غلامى بريستم
نى يار قاتلانم و نى يار مخبران
نى پيرو امينم و نى كارمليستم
زين هردو اهرمن دل شيدا بريده ام
با هردو در مبارزه و جنگ زيستم
برق مقام خيره نه كرده ست چشم من
مفتون جاه و مال و زر و خانه نيستم
پابند فرق قوم و تبار و زبان نيم
آزاد ازين حماقتِ بيهوده گيستم