خوشه چین
چه بایدکرد؟
هموطنان عزیزوشریف!
باید شریفانه اعتراف نماییم علی الخصوص((دگراندیشان وتحول طلبان)) مردمی که ما باید ازحق آنها دفاع نماییم آنهارا ازما گرفته اند.چشمان شان را کور،به گوشهای شان پخته،لبان شان را دوخته اند.بین((دگراندیشان وتحول طلبان)) وتوده های مردم فاصله ایجادشده است.بایدکه فاصله هاراکوتاه بسازیم،وسایل رفتن درمیان مردم راباید دوباره دراختیاربگیریم. دفاع ازپلان پنج فقرۀ سازمان ملل متحد،دربارۀ مشی مصالحۀ ملی افغانستان، هنوزرنگش راآفتاب نبرده،بهترین انگیزه است برای اعادۀ حیثیت واعتبار ازدست رفتۀ،اعتبارسیاسی افغانستان که ازجانب ایالات متحدۀ امریکا یک جانبه کنار گذاشته شده بود.قدم به قدم زمینۀ اشغال کشورمان را به خود آماده گردانید.این داعیۀ برحق همه را((حزب وطن))&((احزاب موازی،متحدین سیاسی،ملی گرایان، دموکراتها))راامروززیریک سقف گردهم می آورد.
زمانی دونفرباهم می جنگیدند.گفتم که جنگ فرهنگ انسان نیست انسانیت را خدشه دارمیسازد.نشنیدند.رهایشان کردم ورفتم،بعد برگشت کردم،بعداززدو خورد،زده وزخمی،لباسها پاره وسایل شکسته وریخته،رفیقانه نادم وپشیمان خجالت زده بامن روبروشدند برایم گفتند که سخت دراشتباه گیرآمده بودیم.مشکل خودمان را به جزازخودمان هیچ بیگانه حل نمی کند.
جواب چه بایدکرد؟عبارت میباشد،ازتعین دوست ودشمن. دشمن:عبارت است ازفقر،فقر«آزادی»فقرآگاهی ازآزادی،عدم آگاهی ازشناخت دوست،عدم فهم ازینکه چه کسانی را درردیف خودبربنیاد((معیارها وارزشها))به حساب آورده میتوانیم وتعین مرزها میان اول دوم وسوم الی نهایت.
دشمن: آنانی که ازبیگانه معاش میگیرند.بالای وطن وناموس وطن((مادراست)) دشمن را مسلط می گردانند.
دوست:عبارت است از«آزادی»آگاهی از«آزادی»علم، خرد،فهم،درک،عاطفه، مهربانی،محبت است.
دوست:همه آنانیکه وطن آزاد می خواهند.ازاستقلال وحاکمیت ملی دفاع مینمایند دوست همدیگرمیباشند.
میخانه اگر:
ساقی صاحب نظری داشت
می خواری ومستی راه ورسمی دگری داشت
پیمانه نمی داد به پیمان شکنان باز
ساقی اگرازحالت مجلس خبری داشت
هرگزروی شکست ندیدی:اگردیدی به معنی محونه بلکه دم گرفتن وتمرین کردن وآمادگی برای بازی دیگراست.درزمان دیگر،درمکان دیگردرمقابل حریف دیگر.
اما!شکست بخشی اززندگیست
اگرشکست نخورید،نمی آموزید.
واگرنیاموزید
هرگزتغیر نخواهید کرد......
بلی!ماتغیرکرده ایم،کوههای ازاشتباه خطاهارا،خوردوخمیر کرده ایم.ازین خاطراست که شکست گفت،درگذشته همیش تکرارمی کردید ازتحلیل مشخص ازوضع مشخص،بدون سنجش واردمیدان شدی،دردشت بیکران واله وسرگردان شدی،هردو ازیک جنس((چکش وسندان شدی))مزدورواگنت پاکستان شدی ،دشمن را میدان دادی،خودبارفیقت مشت درگریبان شدی،این مطلب راآقای منطق زمان،ازمن«مکان»پرسید وگفت این چنین:کنون نوبت برای من وتورسیده است. چه بایدکرد.؟
مکان گفت:هند به نام گاندی معروف شد.روسیه رادرمراحل مختلف((پطرکبیر، لینن،ستالین،پوتین به اوج قدرت رسانید.خلق چین به نام ماوتوسنگ افتخار مینماید.داکترهوشیمن پدرویتنام لقب یافت.وفیدل کاسترو،پدر،ابدی کیوباگشت. شیگوارا سنبول مبارزه،نقش صفحۀ تاریخ شده است.بدبختانه که من«مکان» افغانستان رافرزندان ازیک درخت دارای برگ سبز وگل سرخ«نامرد،من»بدنام ساختند.چهره ومنظرۀ موجودمن،حاصل ملینونها فیرراکت،بم وها وان،توپ وتفنگ،ازآسمان وزمین ازپشت کوها است.درمن«مکان»انسانها،مردم زنده گی میکردند،کشته شدند،کوچ کردند،فرارکردند.خاره شده ام وزار،نام ونشانم راازدست داده ام،مکانی که درآن زمان مردان شجاع زندگی مینمودند.مردمانش مهمان نوازو باعفت بودند.کنون مردم ازمن چیزی بدست آورده نمیتوانند.تمام هست بودم ازدست ناخلفان((ناعاقبت اندیش))بربادرفت.من به فرندان اصیل بافر هنگ نیازدارم که به هوش آمده باشند،درخود تغیراتی آورده باشند،خوشبختی های آینده را،دربند یکی دونفرکه((به تاریخ تعلق گرفتند))گروگان نگیرند. ومنتظرتو«زمان»هستم که بیایی پیامی با خود بیاوری،که بگویی اینها فرزندان اصیل بافرهنگ من اند که به هوش آمده اند.
پیامی آورده ام به این عبارت:
چون خطایی ازتوسرزد،درپشیمانی گریز
کزخطا نادم نگردیدن خطای دیگراست
صایب
من مکان ثابت هستم آغوشم برای زنده گی کردن بازاست،وزمان شخصیت می آفریند.
بیان حقیقت تلخ است
احزاب،گروه ها وحلقات به تنهایی نتوانستند،کوری را،ازجاده عبوردهند.نه اینکه نتوانستند.جرأت اقرار به اشتباه را هم ندارند.اگرمیتوانستند.کنون مردانه وار، چون دریا باهمدیگر هم آغوش میبودند.رونده به سوی بحر.
بدین حساب برای نجاتم(مکان) ازشرهیولای قرن عاجزامده اند.وتو«زمان» متحرک ومتشبس کسی را برایم مقررگردان(زعیم ملی)که ازین حالت فلاکت بارنجاتم دهند.
عیاران معاصر،آزادگان،مبارزان نستوه،وطن پرستان باوجدان،شخصیت های ملی،دارای ظرفیت شخصیتهای اند که ازمیان آنها درانتخاب((زعیم ملی))مشکل دیده نمیشود.زمانی که کشورمسؤل خودرا به حیث زعیم،یارهبرملی یافت،آنگاه است که موقف کشور،درسطح ملی وبین المللی،ازاتوریتۀ خاص برخوردار میگردد،هویت واستقلال بی طرفی خودرادوباره بدست آورده وحفظ مینماید. ابرازبطن خود،دانه های باران برزمین میباراند.آسمان آبی،به آفتابش وظیفه میدهد.به زمین غم دیده وزجرکشیده،محبت وگرمی ببخش ازاینجاست که دهقان وباغبان،زمین راسبزوخرم میگردانند، کارگروکسبه کار،درکارتولیدی سهم می گیرند،استاد ومعلم،درهرگوشه وکناروطن پرتوافشانی مینمایند.شاعر،هنر مند،هنرپیشه،دانشمند،محقق،ایجاد گران وخلاقان،درفضای گرم دوستی وتوزیع محبت به همدیگر،درتعریف،شهروزنده گی همشهری سهم میگییرند،درین جاست که تبارازتبار،سمت ازسمت، نمی هراسد،همشهری وهمزیستی ازفضای محبت انسان به انسان،درزمین وضمیرآدمیت ریشه میدواند.مذهب درمقابل مذهب قرارنمیگیرد.
بلی!دیروزما باهمه خوبیهایش،یک سلسله زشتی ها وبدیها داشت.همین زشتیها باعث آن گردید که فاصله هارا به میان آورد.فاصله ها دروجود افراد شکل گرفت، وتاکنون ادامه دارد.همین فضا همین نوا،باعث آن گردید که،بیگانه ازمیان سرباز گیری کند.بالوسیله به هدف شوم خود برسد.اما امروزهنگام طلوع آفتاب،برایت میگویم فرصت راغنیمت بشمارید،ازدست تان به هدرنرود.وسایلی که غرب برای قلع وقم تو ایجاد کرده بود.زمانش سپری گردیده((چهرۀ سیاه ومنحوسش ازدیدن نیست دلهارا زده است))به حافظۀ تاریخ سپرده میشود.
وشماچه باید بکنید؟
بخواهی یا نخواهی همین اکنون کشور((اشغال))است.
بدون داشتن زعیم ملی،حیات سیاسی کشورناممکن است.
بروجبهه بساز،جبهه برای تو((زعیم ملی)) می آفریند.
"هفت پند مولانا"
درپوشیدن خطای دیگران، شب باش؛
درفروتنی، زمین باش؛
درمهرودوستی، خورشید باش؛
درهنگام خشم وغضب، کوه باش؛
درسخاوت ویاری به دیگران، رود باش؛
درکنارآمدن با دیگران، دریا باش؛
میکانیزم
حضور،احزاب((چپ ،میانه،ملی گراها،دموکرات،حلقات شخصیت های صاحب نظر))زیریک سقف،ازمیان خود تیم کاری»را برای ریختن یک((پلت فورم))خط مشترک میگمارد.
تیم کاری،وضع جاری کشوررا به بررسی گرفته تشریح،علل وعوامل آنراریشه یابی نموده.بعد ازان درجهت حل آن گام های عملی برمیدارد.تیم کاری جلسۀ عمومی را دعوت داده، طرح نقشۀ راه که باید به هدف همگانی منجرشود.ترتیب به جلسۀ عمومی ارائه میدارند.انکشافات ازین ازصلاحیت قلم بیرون بوده،آینده مربوط به تیم کاری خواهد بود.درصورت موفقیت به ایجاد یک تیم کاری،آنها متحرک میشوندوقلم میزنند وما باخبرمیشویم.
بااحترام