خوشه چین

 

حق زندگی را داری

عیاران،مدافعین«خلق»هنوز،زنده اند

با نام نیک وعزت وشرف،پاینده اند

آنانکه ازخود نـــــــدارنـــــد فکرآزاد

به درباردیگری،اسیـــــروبرده اند

تیکه داران جنت +اجاره داران قدرت

چنین وضع را برسرملت بیچاره ومظلوم کشورآورده اند.

توحق زندگی را داری،زنده گی بازی شطرنج است.چون پیاده مقاومت را پیشه کن،وزیرمیشوی.قطب الدین ایبک،ازموقف ((برده گی)) به امپراتوری،رسید. سترجنرال عبدالرشید دوستم،ازموقف((کارگر))مردجسورودلاور،به مقامی رسیده است.که مردمش،دراثرفداکاریهایش برایش داده اند.به هیچ دری،به سجده نرفته است.هرکه ازدم شمشیرخورد نوشش باد.

بلی!زندگی حق تواست.زمانی که خدا تورا خلق کرد.توانسان زاده شدی،ازتنگنای تاریکی ومحیط کوچک خدا تورا((آزاد))آفرید.درپیشانی تو نوشته نشده بود،که زن هستی یا مرد،درپیشانی تونوشته نشده بود که هندوهستی،نصاراهستی ،یهود هستی،گبرهستی وترسا.سیا هستی،سفید هستی،زرد هستی،سرخ هستی، سادات هستی،قزل باش هستی،درافغانستان هزاره هستی،تاجک هستی،یاپشتون،ازبک هستی،ترکمن استی،پشتوسخن بزن،فارسی سخن بزن،فقط انسان زاده شدی. درپیشانی تونوشته نشده بود که برده هستی،خان هستی وازبیک .سردار، پادشاه.فقط توآزاد خلق شدی،توخلق شدی که کارنامه ات را خودت با دستان خودت نوشته کنی.همین اکنون درسیمای هردویت معنویت آزادی دیده میشود. درهمین سن خوردی،قدم گذاشتنهایتان به سوی پیش،هیبت ((جوان مردان وعیاران)) این زمان را نشان میدهد.یعنی که درهمین سن خوردی، گدایی را شرم شمردی،به حیث مردنان آورخانه درخدمت مادر((بیوه ات)) وهمشیره های پاکیزه ات مصروف هستی وچشمان نافذت به سوی بلندیها وفاصله های دور،هدف رسیدن را درذهنت متمرکزمی سازد.درهمین حالت رفتاروسکناتت به مثابۀ استاد،تشویق کنندۀ سایرجوانان است.جوانا نی که به مانند شما هردو،طبع بلند وهمت والا دارند.بگویید آن بچه های که به ظاهر،آراسته ازمود وفیش،پول های حرام دولتی،رشوت دزدی،چوروچپاول خانه های مردم،پول دالرامریکایی بابت فروش ناموس وطن،قاتلین هزاران شهروند معلم،وشاگرد،به طرف ما ریش خند میزنند.غرق درنازونعمت،قطعاً ازاحساس انسانی دور مانده اند.ازوجودازینها بوی گند،هیرویین،خون ملت می آید.آهسته آهسته مردم ازینها فاصله میگیرند. وما وشما اطفال غریب،فرزندان معلم واستاد،دهقان،کارگر،کسبه کار،داکتر، نرس قابله ها،صدها هزاران،پیشه وحرفه،هنرمند،نویسنده،شاعر،هرکدام ازینها نقش درسازماندهی انکشاف شهردارند.به مثابۀ خاک(وطن)ازوجودخود گل میرویانیم وباران برای تربیت گلها،ازآسمان میبارد.

کی رنج می برد؟

 توده های ملیونی کشور((دهقان،کارگر،معلم،هنرمند))دهقان غله تولید می کند، کارگر،ماشین می چرخاند.معلم،دانشمند به جامعه تقدیم میدارد.هنرمند زیبایی می آفریند.

کی،لذت میبرد؟

خاینین ملی((دزدان چراغ به دست،قاچاق بران مواد مخدر،تیکه داران بهشت، شرفت باختگان وعزت فروشان))واجاره داران قدرت.

همه آنچه که سنگین است  درته آب است

کثیف ها ی شناور،روی آب پرتــاب است

من نگویم تنها،فردا خواهــی دید منظره را

گل سرخ حقیقت چه زیبا بتۀ گـــلاب است

آب صاف وپاک ازبالا آید روان سوی جنوب

(خوشه)ته آب،خس وخاشاک روی آب است

رئیس های جمهورکشورهای اشغال شده به مثابۀ شادی گک های میمانند که شادی بازاورا،ازجنگل شکارنموده،دردام خودش اسیرساخته است.برایش غذا میدهد.تاآن زمان که دست آموز شود.بعد آنرا،ده به ده قریه به قریه میبرد،به بازی می اندازد.بیننده دربدل بازیهای این شادی،پول نقد،کاسۀ ازآرد وغیره برای شادی بازمیدهند.

وطن پرستان باشرف،باناموس،باحیثیت،باوقار:من با شما دارم قصه،درکنار نهرعظیم نشسته بودم جریان آب را به تماشا گرفته بودم،میدیدم که ازسوی آینده به طرف ما حال سیلان کنان،برای من می گفت:  مازادۀ بحرشناوریم(ازمغزسرد))محبت آفتاب((ازقلب گرم))،مارا کشان کشان به سوی خود کشانید،مغرور بودیم،بی خبراز،رازهای فضای بیکران،اما بعد ازانکه درک کردیم،ماشده ایم وسیله((دستان پاک))هراسان شدیم.نگاهای مان به سوی زمین،افتیده ولولیده،درخاک،به استقبال ما گلی آراسته با لبخند مؤدبانه،مشایعت مان کرد به حرکت،حرکت ازپیش روی زمانه چون اردوی زحمت کشان،گذرکردیم، رفتیم ورفتیم که به آینده پیامی برسانیم.با این پیام اینک می اییم ما قطرات باران افتاده به زمین،تاباردیگرشویم چنان که بودیم دراصل((عضوبحر))،میرویم ومیرویم،بعد ازمسیرما سبزه ها سرازخواب طولانی بلند کرده طرف ما نظاره کنان مینگرند ومیگویند که شما آمده بودید،بازمانده های خط وسیروسیلان تان را همه شاداب میبینیم،شماقفل های بسته اززندان قرن هارا بازنمودید،دراین طرف درهای بسته جهان دیگری به تماشا میگیریم،به خود آمده ایم،با پاس قدم های سبزتان، هربته ودرخت شاخ وبرگ،بالبخند،سرخ وگلابی اش،جشن آزادی برپا مینماییم، آگاهی میدهیم،به پروانه وبلبل که به تماشای گل،نغمه سرایی نمایند.ولی ما قطره های باران افتیده برزمین،ازحرکت باز نمی استیم،با انتباه ازهمه خطاها واشتباهات،ازکنارتمامی کثافات،لجن زارها،عبورمینماییم،درهم آغوشی همدیگر خودرا دریافت میکنیم که وارد دربحرشویم.{{آب هستم،آب،ترکیب ازهایدروجن واوکسیجن((چپ وراست ومیانه))زادۀ یک بحراند،حیات می بخشیم}}.مابرای مبارزه قدبرافراشته ایم،میدانیم نادانی دشمن اصلی انسانها است.درفضای این دشمنی. سیرازدل گرسنه خبرنیست،سواره ازدل پیاده،وطن فروش ازدل وطن پرست،بی وجدان ازدل باوجدان،بخیل ازدل سخی،نامردان ازدل مردان،نادان ازدل دانا،آزاد ازدل اسیر،پدردار،ازدل یتیم،شوهردارازدل بیوه،صاحبان وطن ازدل بی وطنان.    اما!گاندی فقید شکایت گراین است که درد من تنهایی نیست،بلکه مرگ ملتی است که گدایی را قناعت،بی عرضگی راصبروباتبسمی برلب،این حماقت را حکمت خدا می دانند.پس به مسؤلین ورسالت مندان است اگرخوشبختی ملت خودرا میخواهند،مبارزۀ خودراروی یک هدف گره بزنند((آزادی))نه به آدمها وکشورها.

درنتیجه به تومیگویم،اوپشتون باناموس وباشرف،توانسان آزادهستی،به تو میگویم،اوتاجک باوجدان باشرف توزاده همین خاک هستی،به شما میگویم تمامی اقوام،فرقه ها ومذاهب کشورم،سازمان ها واحزاب کشورم،شما هریک تان زادۀ همین آب وخاک هستید میباشید وخواهیدبود.برتری درشما احساس نمی گردد. مگراینکه انجام رسالت،نوآوری،ایجاد گری،وخلاقیت های هنری، فرهنگی، اخلاق،علمی وسیاسی، درعمل شمارابه حیث بهترین انسان مرداول معرفی نماید. زنده گی میدان بازی است باید که عوض شویم ورنه تعویض میشویم پس درین راه باید که تصمیم گیرندۀ خوب باشیم نه بخاطرقربانی،استادانه عمل کنیم باعث تغیرباشیم.

 

 


بالا
 
بازگشت