سنجر غفاری
مصالحه با طالبان یا مذاکره باجنرال دوستم
تنش های جدی داخل نظام وحدت ملی ، قوت های نظامی امریکا را درحالت فوق العاده قرار داده است ..
بحران سیاسی ، نظامی با گذشت هر روز درافغانستان برای قوت های استخباراتی و نظامی امریکا و ناتو دشوارترازگذشته شد ، تصور چنین نبود تا همزمان با طالبان به مصالحه ، با جنرال دوستم وارد مذاکره و دیالوگ گردند . بدون شک شکست نتایج انتخابات ریاست جمهوری افغانستان به مصلحت و اتحاد دواستخبارات «سازمان سیا امریکا و ای اس ای پاکستان » صورت گرفت . بازی انتخاباتی طوری اعیار گردیده بود تاباید اشرف غنی جانشین جناب کرزی میگردید که چنان نشد بلاخره سازش وریا اکنون بیضه اش رادرید وجنرال دوستم واشرف غنی باهم درمناقشه و نارضایتی قرارگرفتند ، دور نیست تا جناب سرور دانش معاون دوم هم بیضه اش را گشاده دیده فریاد عدالت و حق طلبی را بلند تراز دوستم خواهد کشید . اما سرنوشت مصالحه و مذاکره با طالبان به کجا خواهد رسید این معمآ یست که چگونه دوخارپشتک باهم آمیزش مینمایند تا بخمل بچه اش متولد گردد ؟؟؟؟ سازمان پکواش المان و کانادا نیز بازی مذاکرات صلح با طالبان را همرایی و سازماندهی نموده اند که در این نشست ها تنها وتنها برای طالبان هویت سیاسی بخشیده شد ، از جانبی مبارزه مسلحانه ای امریکارادرجنگ با تروریزم بین المللی زیر سوال بردند . طالبان در مواضع خویش به دستور استخبارات پاکستان ایستادگی دارند و شرایط شان همانند گذشته شامل این خواست ها میباشد : - ۱- خروج نیروهای خارجی از افغانستان . ۲ بیرون شدن طالبان از فهرست سیاه ملل متحد . ۳ – خاتمه بخشیدن به تحریم ها علیه مسافرت مقامات رهبری طالبان ، داشتن آدرس و یا دفتر شخصی برای طالبان که مورد تئید قرار بگیرد .۴- رهائی زندانیان طالب از زندانهای . ۵ – خاتمه بخشیدن به همه تبلیغات علیه طالبان . این است خواست طالبان که اضافه نموده اند که این خواست ها مقدمات و ضرورت های اولیه برقراری صلح در افغانستان میباشد . اما معلوم نیست که چرا چنین خواست های را دارند، به چه اندازه برای شان حق و مشروعیت می بینند وخودرا برحق میدانند نه تروریست؟ از خواست های طالبان چنین استنباط میگردد که نخست جامعه جهانی مقصراست که چه گفته طالبان را تروریست میدانند و شامل لیست سیاه و تحریم ها نموده ، ثانیآ امریکا و متحدین که چه گفته بالای این فرشته ها حملات خونین نظامی را انجام داده و در عیوض این فرشته ها مردمان ملکی ، اطفال و زنان را درخانه و کاشانه ، ده ، قریه و شهرهای به شکل بی رحمانه ای آن کشتارجمعی نموده اند . طرح صلح با طالبان، تشکیل حکومت وحدت ملی ، حضور داعش و مبدل شدن افغانستان به لانه ای مطمئن اهداف ای.اس.ای و تروریزم بین المللی درموجودیت قدرت بزرگ استخباراتی وماشین نیرومند نظامی امریکا و متحدین را چگونه میتوانیم نام گذاشت ، جنایت یا غفلت ، عوام فریبی یا استراتیژی ناکام اهداف ای که طالبان دنبال نمودند و حال باید نهایی نمایند .؟ واقعیت این است که طالبان را برای نابودی رهبران و تنظیم های جهادی ای که برای پاکستان و استراتیژی بعدی آن کشورقابل تحمل نبود بوجود آوردند که میتوان از ترور مرموز داکتر نجیبالله در خانه ملل متحد ، احمد شاه مسعود و صد هاتن از قوماندانان سرکش و ضد اهداف ای.اس.ای پاکستان ، بعدآ ترور شخصیت های ملی و سران قوم و قبایل که برضد اهداف پاکستان در منطقه فعال و از اتوریته ملی و قبیلوی برخوردار بودند نابود گردیدند . اکنون که بحران امنیتی و گسترش تروریزم که امریکا برای نابودی اش به افغانستان آمده است از کنترول خارج گردیده و پاکستان تلاش دارد تا جهت بیرون رفت از بارمسولیت های بین المللی باید طالبان را وسیله و بهانه ای جهت این که تروریزم در افغانستان نبوده و طالبان نیز تروریستان نیست که امریکا برای نابودی شان در منطقه حضور دارد باید که به هر شکلی که میشود طالبان را هویت سیاسی و مطرح بدانند و بدین گونه بالای امریکا شرایط خویش را تحت پوشش خواست های طالبان وداعش بر حکومت افغانستان و پامریکا تحمیل نمایند . طالبان رهبری و قوت انسجام و تآ مین کننده امنیت و بوجود آوردن یک نظام ملی و مترقی رادر افغانستان هرگز نداشته و نخواهند داشت ، طالبان ملیشه ای بیش برای ایجاد معضلات سیاسی ، نظامی و اقتصادی برای مردم افغانستان و کشور های آسیای میانه در دست ای.اس.ای چیزی بیش نیست ، همان طوریکه رهبرشان ملاعمر را ترور نمودند و همه رهبری ای نام نهاد شان را میشود دریک شب از میان برداشت و پلان هم همین است اگر پاکستان به مقصد اش که همانآ خط دیورند است برسد ، دیگر طالبی ، حقانی و حکمتیاری وجود نخواهند داشت و همانند ملامحمد عمر نیست و نابود میگردند . اما تصمیم برگشت صلح و ثبات در افغانستان ،سرنوشت جنگ و ختم جنگ را هرگز طالبان گرفته نمیتوانند و مطرح هم نیستند . جنگ در افغانستان گره آن بر تصمیم صادقانه و قاطع رهبران جهان ، منجمله امریکا که فشار جدی را بالای پاکستان و تروریزم دراختیارش بیاورند،از هرگونه مداخله و خودکامگیهای پاکستان جلوگیری بعمل آید ، ثبات جایش را در کشور ما حفظ دارد . دوم این که دامن زدن به مسایل قومی و لسانی ، تشویق حلقه ای خاص نفوذی ای.اس.ای در ارگ ریاست جمهوری افغانستان این فرصت رامساعد نموده است تا داکتر اشرف غنی ، دوستم و داکتر عبدالله ، محقق و رهبران مطرح سیاسی و جهادی در افغانستان باهم در تضاد و مقابله قرار بگیرند و تاباشد طالبان جایش رادر نظام آینده افغانستان به نفع پاکستان حتمی گردیده و جنگ در شمال و مناطق مرکزی افغانستان شکل قومی و لسانی را گرفته زمینه ای ایجاد شگاف قومی و لسانی برای نفوذ بیشتر دشمنان ملت و سعادت مردم ما مساعد گردد. یکبار دیگر تاکید مینمایم که هیچ نیروی در میان هسته ای تشکیلاتی طالبان وجود ندارد تا تصمیم گیرنده صلح و ثبات در جنگ کنونی باشد بلکه خودشان هدایت گیرند و تمثیل کننده اراده اهداف غیر در کشور ماهستند و تنها وظیفه ای شان جنگ و انجام حملات تروریستی و انتحاری بوده از هیچ گونه اهداف و سرنوشت بعدی شان اگاه نیستند ، اگر اگاهی میداشتند دوسال قبل از مرگ رهبر شان اگاه میبودند و دستور از غیر نمی گرفتند و پارچه پارچه نمی شدند . آینده هم برای طالبان و هم برای رهبران حکومت وحدت ملی در موجودیت نفوذ شبکه ای.اس.ای در ارگ و سایربخش های کشوری ما دشوار و اوضاع کنونی برای امریکا و مسولین استخباراتی و نظامی شان دشوارتر از امروز خواهد گردید. سنجر غفاری
0-