نجیب الله عظیمی
شکایت تا به کی ؟
و مذاکره با کی ؟
اگر سری به رسانه های نشری به زنید، شکایت از پاکستان و سیاست های پاکستان در قبال افغانستان است؟
اگر به اخبار شبانه گوش فرا دهید، بازهم خبر از ابتکارات پاکستان در میان کشور های پیشرفتهء جهان و حیله و نیرنگ پاکستانیان در منطقه در جهت فریب کشور های منطقه و گپ از صلح افغانها با طالبان و ضعف مدیریت دولتمردان فعلی در جهت دفع و ترد حملات روزانهء طالبان در افغانستان بلند است؟
در این روز ها سخن به آنجا کشانیده ، که هیچ یک از منتقدان و انتقاد گران از سیاست های دو رویهء پاکستان در قبال افغانستان در داخل کشوری خودی شان و در خانه و منازل خودی شان به آرامش بسر نه برده ، بلکه در عقب در و دیوار منازل خودی شان مورد سوء قصد و حملات مسلحانهء افرادی مشکوک قرار می گیرند؟
این همه امکانات و جرئت را کیها به اختیاری طالبان و نیروی های ذخیروی آنها در کابل گذاشته اند ؟
آیا همهء این توانای های طالبان ناشی از آن نیست، که از جانب دولت برادر آنها یعنی (جناب کرزی) در اختیار آنها گذاشته شده، که به هر عملی که دلی آنها به خواهند دست بزننند ؟
آیا طالبان (زنده گی آرام و بدون دغدغه) در کابل را از جانب دولت (دو سرهء) غنی و عبدالله در شهرک شیرچور بدست نیآورده اند ؟
امیدواری وجود داشت، که رئیس دولت (دو سره) جناب اشرف غنی بعد از وقفهء کوتاه در روابط میان افغانستان ـ پاکستان، توانسته باشد در بارهء چگونگی آغاز مجدد این روابط و دوام آن با پاکستانی ها اندیشیده باشد؟
از جانب دیگر بعد از اینهمه شکست و ریخت ها در دولتداری و بعدآ سقوط یک ولایت نسبتآ بزرگ در کشور، رئیس دولت (لرزان) و رئیس (فیشن شوی) آنرا به این عقیده رسانیده باشد، که مناسبات خود را با پاکستان سر از نو طرح ریزی نموده و به اصلاح آن به اندیشند؟
این امیدواری میرفت، که جناب غنی در نشستی، که در کشورهای قلب آسیا که در اسلام آباد برگزار میگردد، ابتکار عمل را بدست گرفته و حد اقل حرف دل ملت و مردم افغانستان را برای سران اشتراک کننده در مجلس انتقال داده و آنها را به حمایت واقعی از ملت و مردم شریف افغانستان بسیج نماید؟
ولی با تاسف فراوان که چنین نشد، یگانه کاریکه صورت گرفت آن بود، که سفر آقای غنی مانند سایر سفر های بی دستاورد ( بیست بار) آقای کرزی به پیش رفت و خلاص؟
طوریکه از قراین بر می آید، به گمان اغلب که هیچ گاهی هم چنین یک سیاست شفاف قاطع و روشن در قبال پاکستان از جانب دولتمران فعلی در افغانستان روی دست گرفته نه خواهد شد و یا اجرا و عملی نه خواهد گردید؟
من می خواهم پیرامون این همه بازی های (موش و پشک) با پاکستان نظری خود را داده و موقف خود را بیان نمایم.
با وجودی که طالبان در طی سال جاری منحیث نیروی جنگی برای منافع پاکستان دچار مشکلات درونی ناشی از مرگ امیر شان ملا عمر و جانشینی شخصی دیگری بنام ملا منصور گردیدند، ولی در قدرت جنگی آنها کاستی و سکته گی به وقوع نه پیوست؟
چرا ؟
پس این موضوع باید مانند آفتاب برای همه سران دولتی در کشور روشن و هویدا گردیده باشند، که در عقب چنین یک نیروی پراگنده، ابتدا دو پارچه و اکنون چند پارچه، نیروی منسجم نظامی وجود دارد، که جلوگیری از ریخته گی و پاشیده گی بیشتری آنها نموده و آنها را حمایت مالی و پولی نموده و کُمک های بیدرنگ لوژیستیکی را در اختیاری آنها می گذارند؟
طوریکه در طی همین سال روان مردم شریف کشور همه شاهد بودند، و طوریکه دیده شد هجوم این نیروی مزدور در چِنین یک حالت زار، نه تنها کاهش پیدا نه نمود، بلکه با حدت و شدت بیشتر نیز دوام یافت.
این کدام کرامت است، که در عقب این نیروی پراگنده، بی سواد و مزدور بیگانه جریان دارند، که نه تنها نمی توان آنها را تضعیف نمود، بلکه از میان برد؟؟؟
برای سران « جهادی» در داخل افغانستان، که اکنون در قصر های مفشن شان لمن داده اند، دیده درایی سیاست مداران پاکستان به کلی روشن و قابل درک می باشند، زیرا آنها منحیث اولین عساکر داوطلب برای سیاست های پاکستان (نشان دادن نکات ضعیف و آسیب پذیر افغانستان) اجرای وظیفه نموده و همه هدایات آنها را در جهت (تخریب همه بنیاد های مادی و معنوعی افغانستان) طی اضافه از یک دهه بدون کدام کم و کاستی آن در میدان عمل برای پاکستانیان اجرا و عملی نمودند؟
برای همین سران حکومتی در داخل افغانستان مانند آفتاب روشن است، که پاکستان به دنبال منافع استراتیژیک و دراز مدت شان در افغانستان میباشند، چون اکثریت شان نزد ادارات استخباراتی آن کشور دهن پر آب می باشند، بنآ چیزی به آواز بلند تر برای پاکستانیان گفته نمی توانند؟؟؟
جنگ بدون توقف در طی این چند دهه در افغانستان ( از زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان از سال 1978 عیسوی به این سو در افغانستان) در جریان است.
از 28 سال به این طرف است، که پاکستان با یک دیده درایی مطلق یک جنگ اعلام ناشده را بر ضد افغانستان و مردم آن رهبری نموده و آنرا بدوم کدام کم و کاستی آن دوام داده و به پیش می برد.
دوام این جنگ تحت عناوین مختلف در واقع برخاسته از همین دیدگاه استراتیژیک پاکستانی ها ناشی می شود و آن کشور به دیدگاه هایش تا کنون در باره افغانستان تغییری وارد نه نموده است.
از اینکه پاکستانیان در دوران مختلف پیوسته مزدورانی از (افغانستان) را در اختیاری خویش داشته اند بنآ، هیچ گاه علاقهء نه گرفتند، که در سیاست های خویش در قبال افغانستان تغیری را وارد نمایند.
خصوصآ حال که هم امریکا و هم ناتو رسمآ اعلان می نمایند، که به وظایف جنگی شان در افغانستان و منطقه خاتمه داده و میدان را برای تاخت و تاز اجیران پاکستان چون (طالبان افغان و پاکستانی های یال کشال ) خالی مانده نشان می دهند؟؟؟
طوریکه از سخنان بلند پایه گان امریکا و اروپا شنیده می شود، به گمان اغلب قضیهء افغانستان نزد آنها حل شده معلوم می گردند، یعنی آنکه گمان آن میرود، که امریکایی ها و غربی ها باری دیگر سوال سرنوشت و آیندهء افغانستان را در اختیار پاکستان این حامی معلوم الحال تروریست ها گذاشته و خود دست و روی خود را شسته و گویا کلوخی را بالای آب گذاشته و خاطر جمع از آن به گذارند؟؟؟
شاید کشورهای عضو ناتو، از جمله امریکا و بریتانیا از همان لحاظ از چندی به این طرف تلاش دارند، تا کابل و اسلام آباد را به هم نزدیک سازند و آنها را روی یک میز مذاکره به نشانند؟
آیا همین کشور ها و نماینده گان آنها اندیشیده اند، که اگر دولت افغانستان با همین تروریستان روی یک میز مذاکره به نشینند، روی کدام نکات باید با طالبان و حامی آنها یعنی پاکستانیان به تفاهم به رسند؟
ـ طالبان دولت افغانستان را یک دولت دست نشانده میدانند؟
ـ طالبان قانون اساسی افغانستان را قبول ندارند؟
ـ طالبان به دموکراسی اعتقاد ندارند و آنرا روش غربی میدانند
ـ طالبان با حقوق مساوی زن و مرد در یک جامعه مشکل آیدیولوژیکی دارند؟
ـ طالبان حقوق زنان را به رسمیت نمی شناسند؟
ـ طالبان با رفتن دختران به مکاتب مشکل دارند؟
ـ طالبان حقوق بشر را مراعت نه نموده و به آن باور ندارد؟
ـ طالبان با حضور جامعه مدنی در اجتماع مشکل دارند؟
ـ طالبان در داخل کشور با مذهب مشخص مشکل مذهبی دارند؟
ـ طلبان با قوم مشخص در داخل افغانستان مشکل اتنیکی دارند و حل آن در یک روز ناممکن به نظر میرسند؟
ـ شریعت قانون اساسی آنها بوده و آنرا می خواهند عملی نمایند؟
می خواهم برای این سیاست مداران غرب اینرا به گویم، که با کدام مواد فوق می توان با طالبان به موافقه رسید، که با آنها بالای یک میز مذاکره نشست؟
و آیا آنکه برای غربی ها مهم نیست، که افغانها چی را بدست می آورند و در مقابل چی را از دست میدهند ؟
و یا آنکه برای غربی ها مهم آنست، که جان و پوست خود را از باتلاق افغانستان نجات داده و بدین ترتیب پای خود را افغانستان به کشند، و بلا به پسی افغانها، که طالبان در آینده چی روش و سلوکی را با آنها در پیش خواهند گرفت؟
این همه نصایح و وصایع از جانب سیاستمداران خارجی حکایت از آن دارند، که آنها نه تنها از ماهیت اصلی این جنگجویان اجیر و حرفوی واقف نه بوده و آنها را دست کم می گیرند و یا هم نمی خواهند آنها را درُست درک نمایند؟
و یا آنکه خود را به گفتهء عوام به «کوچهء حسن چپ» می زنند و آیندهء افغانها برای آنها از اهمیتی چندانی برخوردار نمی باشند؟
دولت مردان امروز کشور باید واقف این موضوع باشند ، چون عنان دولت را در دست دارند، بنآ برای ملت و مردم شان جوابده بوده و جوابده باقی می مانند.
این دولت مردان باید بدانند، که حق ندارند هر گُلی را حسب خواهش دل شان به آب بدهند، این نکته را باید بیاد داشته باشند، که به هیچ وجه نباید با سرنوشت ملت رنج کشیده و عذاب دیدهء افغان و آیندهء آنها بازی صورت گیرد!!!
برای آغاز علنی مذاکرات با طالبان باید از مردم شریف کشور نظر خواهی شفاف و علنی به عمل آورد و نظر و فیصلهء آنها را در این مورد جدآ مد نظر گرفت.
باید استراتیژی ملی و مردمی را در این باره تدوین نمود و آنرا منحیث سند معتبر ملی بالای میز مذاکره گذاشت.
نه بدون تدوین یک پلان علنی و عملی صرف به خواست این و یا آن دولت کُمک کننده خارجی نباید بالای میز مذاکره نشست!!!
جرمنی
دسامبر سال 2015
نجیب الله عظیمی