محمد الله وطندوست

 

نکاتی چند از یادداشت های روزانه

27 /7/2015

بدخشان به حیات خلوت طالبان تبدیل شده است 

عنوان فوق را یکی از وکلای بدخشان در پارلمان مطرح نموده  متذکر شد که ولسوالی های بهارک, جرم, شهدا, یمگان ووردوج به جولانگاه طالبان تبدیل شده در بهارک طالبان بصورت علنی عید را تجلیل نمودند و در بازار بهارک آزادانه گشت وگذار می نمایند.

این اظهارات می رساند که با استفاده از غفلت دولتمردان پاکستان توانسته است نیروی کافی در بدخشان جابجا نموده مسیر نفوذ سرمایداری غرب را در تاجکستان, قرغیزستان و چین مساعدنموده است.

آری!

بدخشان منطقه مهمی است که با سه کشور یادشده مرز مشترک داشته هراس افگنان با استفاده از این مسیر به سادگی می توانند به کشور های متذکره نفوذ نمایند و جنگ وناامنی را در این کشور ها براه اندازند.ازجانبی بدخشان با داشتن ثروت های زیر زمینی و معادن قیمتی می تواند مورد توجه جدی هراس افگنان طالبی وداعشی قرار گیرد و این معادن بکمک فنی وانسانی پاکستان مورد استخراج وبهره برداری قرار گیرد ومنبع مطمئن  هراس افگنان باشد.

اینکه نیرو های هراس افگن از چند ماه بدین سو ولایت بدخشان را مورد توجه جدی قرار داده با قتل عام وسربریدن های وحشیانه مردم را می خواهند هراسناک و سلطه جابرانه خود را تحکیم بخشند ,عمل غیر طبعی و دور از پیشبینی نبوده  مقامات محلی همیشه این خطر را به دولتمردان ارگ نشین خاطر نشان نموده اند.

مردم بدخشان چند ماه قبل در جلسه وسیعی آماده گی خود را برای دفاع از خانه وکاشانه و قریه وولسوالی خویش ابراز داشته خواهان تجهیز نیروهای مردمی شده بودند. وکلای بدخشان نیز در پارلمان همیشه صدای خودرا بلند نموده خواهان بسیج مردم و حمایت دولت از خیزش های مردمی شدنداما دولتمردانیکه در تقسیم قدرت و کرسی ها مصروف بودند این صدا ها را نشنیدندو بوقع پاسخ ندادند. اینک پیشگوئی های مردم تحقق می یابد و ولایتی با این همه اهمیت استراتیژیک با سقوط مواجه می گردد.

اگر دولتمردان ما با غرب مخصوصا باایالات متحده امریکا در تقویت هراس افگنان و صدور شان در آسیای میانه وارد معامله ننگین نشده اند,  هنوز فرصت دارند تا با تقویت نیرو های مردمی در بدخشان و گسیل نمودن قوت های تازه نفس اردو و پولیس, ولسوالی های بدخشان را از لوث وجود طالبان, داعش و دیگر نیرو های هراس افگن پاک نموده زمینه زنده گی نورمال وصلح آمیز را به مردمان مناطق یاد شده مساعد نمایند. در غیر آن سهل انگاری ها ندانم کاری ها و احیانا معامله گری با دشمنان مردم افغانستان عواقب خطر ناکی خواهد داشت که دامن حاکمان را نیز خواهد گرفت و مشروعیت و کار آئی نظام امریکائی- جهادی را بصورت جدی زیر سوال خواهد برد. آنگاه مردم به ابتکار خود هراس افگنان را با حاکمان یکجا از صحنه خواهند راند و روسیاهی ابدی را نصیب شان خواهند نمود

 

        28/7/2015

زن ستیزی از آدرس شورای علما

بعد از قرن ها در یکی از ولایات, انسانی از جنس زن بحیث والی تعین شده قرار است اداره ولایت را بعهده داشته باشد. اما شورای علما ولایت متذکره از نام دین فتوا صادر نموده که اگر زن بحیث والی تعین شود، خواندن نماز جماعت در چنین ولایتی ناروا است و مردم نباید نماز جماعت برپا دارند.

در حالیکه عده یی از علمای کابل و دیگر ولایات تقرر زن را بحیث والی بلا مانع می دانند و حرکت شورای علمای غور را ناشی از نادانی و حسادت آنان دانسته اند. اینکه از نظر دین کدام فتوا و حکم درست و کدام نادرست است، کار علمای دین و قضاوت و صدور حکم قطعی شاید کار محکمه عالی کشور باشد، اما اینکه فتوای علمای غور واضیحا با قانون اساسی و اساسات دموکراسی در تضاد قرار دارد قابل بحث نیست.

در تاریخ طولانی کشور ما در حالیکه روحیه مرد سالاری همیشه حاکم بوده زن جنس ضعیف، ناتوان و فاقد کفایت رهبری و مدیریت تشخیص داده شده، هیچگاه زمینه استفاده از استعداد ها و شایستگی های خود را نداشته است. اصولا در جامعه فئودالی،ماقبل فئودالی و نیمه فئودالی چنین برخوردی امری طبیعی تلقی گردیده قرون متوالی زن منحیث انسان درجه دوم و حتی ناقض العقل به حاشیه رانده شده است. در این مورد فراوان حرف و حدیث و استدلال های تاریخی و دینی وجود دارد. اما از آنجاییکه جامعه یی هرقدر هم حالت ایستا داشته باشد نمی تواند جدا از جوامع دیگر و بدون ارتباط با جهان به موجودیت خود ادامه دهد. جامعه فؤدالی ما نیز تحت تاثیر انکشافات، اختراعات و پیشرفت های جوامع دیگر قرار گرفته مخصوصا از دو قرن بدین سو، جریان روشنگری برای حرکت و تکامل جامعه و تامین عدالت اجتماعی با قربانی های بی شمار و تحمل رنج ها و محرومیت های فراوان براه افتیده، زمینه حضور زن را در جامعه تا حدی مساعد نموده است. 

اینکه امروز در قانون اساسی کشور حقوق مساوی زن و مرد تسجیل گردیده و دموکراسی نیم بند کنونی به زنان اجازه رسیدن به مقامات دولتی را برسمیت شناخته است، نتیجه تلاش مبارزین روشنفکری است که برای تامین عدالت اجتماعی با همه امکانات رزمیده اند. البته تحقق عدالت اجتماعی منجمله حقوق زن در عمل هنوز به تلاش های فراوان دیگری ضرورت دارد که سالهای متوالی بایست در این راه گام برداشت و قاطعانه باید عمل نمود. 

با آنکه نهضت نسوان، رفع حجاب و جلب زنان در اجتماع عمری نیم قرنه دارد و اولین گام ها را درین راه بعد از اعلحضرت امان الله خان، مرحوم محمد داود در سال ۱۳۳۹ گذاشت. در گسترش فعالیت اجتماعی زنان و تعلیم و تربیه دختران زمینه را مساعد نمود. اما نیروهای عقب گرا و ارتجاعی از همان زمان تا امروز کوشیده اند به نحوی مانع حضور آنان در اجتماع گردند و در رشد و انکشاف و سهمگیری زنان در جامعه سد واقع شوند. 

مخالفت با تعلیم و تربیه دختران با اقدامات خشن تا سرحد تیزاب پاشی به روی دختران، منع شمولیت دختران در مکاتب، آزار و اذیت زنان کارمند در ادارات دولتی در کارنامه نیروهای ارتجاعی و تنظیم های مذهبی ثبت است.

طالبان این نیروی شدیداً ارتجاعی و عقب مانده، نه تنها کار زنان را در ادارات دولتی و موسسات تحصیلی منع نمود، بلکه بیرون رفتن زنان را از چاردیواری منزل نیز قدغن نمود و زن را در منزل زندانی نمود. اینک با ایجاد حاکمیت امریکایی _ جهادی و حضور بیشتر از چهل کشور در افغانستان، ناگزیر برای زنان نیز نقشی در جامعه پیش بینی و برای تمثیل دموکراسی عده یی از زنان بحیث وکیل و نماینده زنان در پارلمان و شوراهای ولایتی برگزیده شدند. تعلیم و تربیه دختران در پهلوی پسران باردیگر برسمیت شناخته شد و دختران و زنان در ادارات دولتی و غیر دولتی و در موسسات فرهنگی جلب شدند. در زمره این اقدامات، تعین یکی دو چهره بحیث وزیر و زنی بحیث والی امکان تبارز یافتند و هرکدام اگر نه بیشتر از مردان حداقل برابر آنان وظایف محوله را به انجام رسانیدند. چنانکه محترمه حبیبه سرابی والی بامیان چندین سال بدون سر و صدا در خدمت مردم قرار داشت و هیچ گونه نا رضایتی از جانب مردم دیده نشده است. یقیناً در غور یا هر ولایت دیگری تعین زن بحیث والی مشکل خاصی را بوجود نمی آورد. اما اینکه عده یی عناصر تنگ نظر بنام ملا و روحانی تعین والی را مخالف دین اسلام و برپایی نماز جماعت را در چنین ولایتی ناروا دانسته اند، اقدامیست عمیقاً ارتجاعی و به گمان غالب ناشی از تحریکات مخالفین دولت اعم از طالب و داعش و دیگران.

 بایست دولت، جامعه مدنی، رسانه های جمعی، سازمان های اجتماعی و سیاسی مخصوصاً زنان در برابر چنین حرکات ارتجاعی بدون عقب نشینی مقابله نموده، چند عنصر نادان و پر عقده را به جایگاه شان بنشانند و نگذارند دستآوردهای بدست آمده در این عرصه فدای معامله گری ها و توافقات پشت پرده با دشمنان گردد.

یقیناً ذهنیت امروزی جامعه با ذهنیت زمان امان الله خان فرق فاحش دارد و چند ملای مهجول الهویه و گمنام به هیچ صورت قادر نیست ذهنیت عامه را علیه تعلیم و تربیه و فعالیت اجتماعی زنان و دختران تغیر دهد و زنان را دوباره زندانی جهادیواری خانه نمایند.

 

29/7/2015

طالبان و ناتوانی حکومت وحدت ملی

معلوم است که خروج نیرو های خارجی, انتخابات رسوا وبدنام ریاست جمهوری, کشمکش در مورد تعین وزرا, والیان و روسا در میان دو تیم تشکیل دهنده حکومت, اقدامات شتاب زده و ناسنجیده دولتمردان در عقد قرار داد امنیتی با پاکستان و ده ها عامل ناگوار دیگر باعث افزایش نا آرامی ها  گردیده برای دشمنان قسم خورده مردم افغانستان زمینه مساعد تخریبی را مساعد ساخت.

دولتمردان افغانستان متاسفانه هیچگاه صدای مردم را بموقع نشنیده اند و به اخطار ها وهوشدار ها اعتنا نکرده اند ورنه کیست که نداند پاکستان با راه اندازی عملیات نظامی در منطقه وزیرستان هراس افگنان افغانی ,پاکستانی, چیچنی, تاجکستانی و ازبکستانی را قصدا و عمدا به افغانستان گسیل نمود و در ولایات سرحدی کشور ما جابجا کرد .

 آیا رهبران دولتی ما یک سال قبل نشنیدند که مسوولین ولایت پکتیا و خوست از جابجائی کتلوی پاکستانی ها در ولایات متذکره اطلاع و اخطار دادند که اگر این مهمانان ناخوانده کنترول و خلع سلاح نشوند, وضع امنیتی ولایات وخیم خواهد شد؟  در عوض ارگ نشینان با کمک های مادی آنان را تشویق نمودند و طبق گفته والی پکتیکا که خود قربانی این اظهارات شد از جانب شورای امنیت ملی دو صد هزار دالر به خانواده های هراس افگنان کمک نقدی صورت گرفت.

مردم بدخشان ماه ها قبل هوشدار دادندکه ولسوالی های این ولایت به جولانگاه هراس افگنان طالبی و داعشی تبدیل شده در صورت بی توجهی ممکن است ولسوالی هابه اختیار مخالفین قرار گیرد. بعد از سقوط ولسوالی یمگان و تسلط مخالفین به وردوچ.جرم,بهارک ,شهدا و ارگو این هوشدار ها به گوش رهبران به اصطلاح حکومت وحدت ملی رسید وبه اقدامات نیم بند پرداختند که متاسفانه نتیجه ئی  در پی نداشت.

در قندوز مدت ها ی طولانی نا امنی وجود داشته مسوولین محلی و نمایندگان مردم قندوز در پارلمان از وضع شکایت داشتند, دولت مرکزی زمانی متوجه وضع وخیم قنذوز شد که در شش کیلومتری شهر قندوز طالبان به عملیات پرداختند و ولسوالی چهار دره را به تصرف خود درآوردند.  زمانیکه سقوط مرکز ولایت مطرح شد معاون لوی درستیز و دیگر مسوولین بلند پایه نظامی رهسپار قندوز شدند و این ولایت را از سقوط حتمی نجات دادند.در حالیکه این مسوولین می خواستند مخالفین را بصورت جدی تار ومار نمایند, ناگهان از جانب ارگ نشینان به کابل خواسته شدند و طبق اظهار جلالتماب محترم رئیس اجرائیه ,از جانب مسوولین به نسل کشی متهم شدند؟!

ولایت سرپل از شش ماه بدین سو به جولانگاه هراس افگنان داخلی وخارجی مبدل شده ولسوالی سوزمه قلعه, کوهستانات و اخیرا ولسوالی گوسفندی این ولایت به ساحات فعالیت تخریبکاران تبدیل شده است ,اما دولت مرکزی و سردمداران به اصطلاح حکومت وحدت ملی اعتراض و شکایت مردم این ولایت را با سکوت مرگبار بی جواب گذاشته اند .

به اعتراف مسوولین بلند پایه امنیتی, در شش ولسوالی ولایت ننگرهار هراس افگنان مسلط اند و از جانب پاکستان مورد حمایت عام وتام قرار می گیرند.

در پکتیا ,پکتیکا و خوست نیز هر از گاهی مزدوران بیگانه به هراس افگنی می پردازند و باعث تلفات و قربانی فرزندان وطن می شوند.

اخیرا ولایت فاریاب مخصوصا ولسوالی المار وقیصارآماج حملات دشمن قرار گرفته در حدود دو صد قریه این ولسوالی ها را دشمن به آتش کشانیده و مردم مظلوم ومحروم این مناطق را آواره نموده اند.

جالبست که اخیرا مردم چشت ولایت هرات به طالبان بیعت نموده در بازار این ولسوالی علیه دولت به مظاهره پرداخته اند.

همه این حوادث را اگر جمع بندی کنیم بدون شبهه به این نتیجه می رسیم که بی کفایتی  سهل انگاری ندانم کاری سردمداران رژیم وضع را به این حد وخیم نموده دشمنان را جرئت بخشیده است تا در سراسر کشور به جولان بپردازند و آتش وخون براه اندازند. در آتشی که دشمنان وطن بر افروخته اند, پاکستان این خصم سوگند خورده و دیرینه مردم ما هیزم فراهم نموده و در شعله ور نگه داشتن آن بدون وقفه مصروف است.

چون ارگ نشینان با بی کفایتی خود ثابت نموده اند که در برابرهراس افگنان نا توان وزبون اند, بایست مردم با قیام وخیزش های توده ای از جان, مال و ناموس خویش به دفاع برخیزند و اجازه ندهند که دشمنان وطن بنام طالب داعش یا هرنام دیگری باعث قتل فرزندان شان شوند و خانه وکاشانه شان را به آتش بکشانند. بایست مردم با اتکا به نیروی خود و با ابتکار خلاقانه توده ئی با اتحادو همآهنگ و با الهام از مقاومت نیاکان سلحشور شان  وجب وجب خاک کشور را به جهنم سوزان برای دشمنان تبدیل نموده سرزمین مقدس مان را از لوث وجود هراس افگنان پاک و منزه نمایند.

 

30/7/2015

از سقوط ولسوالی ها مردم نباید تشویش کنند؟!

ولسوالی کوهستانات ولایت سرپل سقوط نموده در هشتاد قریه ولسوالی خان آباد طالبان مسلط شده اند و در قلعه زال قندوز جنگ بین نیرو های امنیتی و طالبان جریان دارد. در فاریاب نیز جنگ ادامه دارد.

وزارت جنگ افغانستان اعلان مبی دارد که تعداد مخالفین و هراس افگنان در شمال از دو هزار نفر بیشتر نیست. اگر مجموع نیروهای پولیس و اردو را دو صد هزار محاسبه کنیم در برابر هر مخالف دوصد نفر از نیرو های دولتی قرار دارد. تازه پولیس محلی و نیرو های مسلح امنیت دولتی در این محاسبه شامل نیست .

اکنون سوال اینست که چگونه این نیروی عظیم در برابر دو هزار هراس افگن موثر عمل نماید و هر روز ما شاهد سقوط مناطق وسیعی به شمول ولسوالی ها هستیم؟

جالب اینست که جناب دولت وزیری معاون سخنگوی وزارت دفاع می فرمایند که مردم نباید از سقوط ولسوالی ها تشویش بخود راه دهند مخالفین فقط چند ساعت محدود در ولسوالی ها حکمروائی می کنند و بعدا دولت دو باره به اوضاع مسلط میگردد.

تجربه نشان داده است که تسلط طالبان در قرا و قصبات و ولسوالی ها طوریکه جناب معاون سخنگوی وزارت دفاع می فرمایند نه برای چند ساعت بلکه هفته ها را در بر می گیرد . از جانبی سقوط قرا وقصبات و لسوالی ها حادثه ئی نیست بدون تلفات و ضایعات و بصورت مسالمت آمیز صورت گیرد. بلکه این پروسه یعنی دست به دست شدن مناطق با قتل خون ریزی  به آتش کشیدن منازل و مهاجرت اجباری و آوارگی مردم همراه بوده بهترین جوانان زندهگی خود را از دست می دهند و ئه ها خانواده در ماتم عزیزان شانمی نشینند و هست وبود خود را از دست می دهند. خلاصه می توان متذکر شد که تسلط مخالفین همچون بلا ی آسمانی بر مردم مظلوم محروم و فقیر نازل گردیده آنان را از هستی ساقط می سازد. اما کرسی نشینان و سخن گویان بی درد وبی احساس شان به مردم توصیه می کنند که نباید تشویشی بخود راه دهند واز نابودی خانه وکاشانه و قریه وولسوالی و شهادت فرزندان شان متاثر ومتالم باشند زیرا این مشکلات زود گذر است وساعتی بعد دشمن تار ومار می گرددو مردم از تشویش و دلهره نجات می یابند.

این یاوه سرائی ها عمق بی مسوولیتی را نشان داده بی کفایتی مسوولین ونفوذ ستون پنجم دشمن را در ارگان های دولتی به اثبات می رساند ورنه انسان مسوول وبا احساس به چنین یاوه سرائی ها نمی پردازد و غیر مسوولانه و ساده لوحانه درد و رنح عظیم مردم را نادیده نمی گیرد. شاید جناب دولت وزیری و وزیری های دیگر در برابر دشمن تعهداتی دارندکه جنایات نا بخشودنی آنان را قابل اغماض می دانند ومردم را به تحمل این رنج ها و درد ها توصیه می فرمایند.

طوریکه در یکی از یاد داشت های قبلی متذکر شده ام مردم نباید به یاوه سرایان فرصت دهندکه با زنده گی و حیات آنها بازی نمایند. بایست با اتحاد و همآهنگی و با خیزش های توده ئی به دشمن مزدور جواب دندان شکن دا ده یاوه سرایان بی احساس را نیز بذ جای شان بنشانند.

یقین کامل وجود دارد که اتحاد وهبستگی توده ها هرگونه نیروی هراس افگن را با شکست قطعی مواجهه ساخته روز های تاریک امروز را به فردا های تابناک فارغ از جنگ و هراس تبدیل می نمایند.

 

31/7/2015

طالبان بدون ملا عمر؟!

ریاست جمهوری افغانستان طی خبر نامه یی اعلان نمود که ملا عمر رهبر طالبان و گویا امیر المومنین افغانستان در اپریل 2013 یعنی دوسال و سه ماه قبل از امروز در یکی از شفاخانه ها وفات نموده است . این خبر زمانی به اطلاع مردم رسانیده می شود که قرار است دو روز بعد دومین دور مذاکرات دولت افغانستان با طالبان برگذار گردد و ده روز قبل رییس جمهور افغانستان از پیام عیدی ملا عمر مبنی بر تائید مذاکرات صلح اظهار سپاس نموده بود.

حال دو سوال اساسی مطرح می گردد:

آیا ارگان های استخباراتی افغانستان ومتحدین بین المللی آن ازین حادثه اطلاع داشتند یا خیر؟

اگر امنیت دولتی افغانستان قادر به کشف چنین رازی در طول دو سال نشده  ایا استخبارات نیرومند ومخوف سی آِی ای) CI A  واستخبارات کار کشته انگلیس که در شناخت مردم نیم قاره تخصص کامل دارد و اجنت های دوران استعمار را نسل اندر نسل تا هنوز حفظ نموده است, نتوانسته است از مرگ چنین چهره ئی اطلاع حاصل نماید؟

یقینا که بی اطلاعی استخبارات امریکا و انگلیس از چنین حادثه یی پذ یرفتنی وقابل قبول نیست . اما اینکه آنان اطلاع خود را با دولت افغانستان شریک نساخته اند و امنیت دولتی افغانستان با همه تشکیلات و مصارف گزاف نتوانسته به چنین اطلاعی دست یابد  جدا سوال بر انگیز است و کفایت وکار آئی این ارگان را زیر سوال می برد.

مسئله دیکر اینکه در طول دو سال بعد از مرگ ملا عمر آخوند چندین پیام و اطلاعیه از نام وی نشر شده و چندین هیئت طالبان از نام و  آدرس ملا عمر با مقامات دولتی  و مسوولین شورای صلح مذاکره نموده پول های گزافی را نصیب شده اند

سوال مهم دیگر اینکه چگونه در طول دوسال جانشین ملا عمر رسما معرفی نشده و چنین خبر مهم از جانب طالبان مخفی نگه داشته شده؟

بهر حال نقش ملا عمر منحیث رهبر طالبان رسما خاتمه یافته ,استخبارات پاکستان پروژه طالبان را به شیوه دیگر می خواهد ادامه دهد.

اکنون معلوم نیست مذاکرات دولت با طالبان در صورتیکه طالبان از رهبری واحد برخوردار نیست, چگونه ادامه می یابد. قرار معلوم طالبان به سه بخش عمده تحت رهبری ملا یعقوب پسر ملا عمر, ملا اختر منصور  معاون ملا عمر  و طیب آغا مسوول دفتر قطر به فعالیت های خود ادامه می دهند. مسلما موقف هر سه گروه در مورد مذاکرات همگون وهمسان نیست.

از جانبی داعش این نیروی فوق العاده افراطی ووحشی هر روز با سر باز گیری از صفوف طالبان ساحه فعالیت  و نفوذ خود را گسترش بخشیده از امکانات بزرگ مالی و لوژیستیکی برخوردار است. اخیرا مسوولین ولایت ننگرهار اظهار داشتند که این نیروی نو ظهور نیز همچون طالبان از حمایت عام و تام استخبارات پاکستان بر خوردار بوده از جانب پاکستان وسیعا کمک می شود.

مسئله اساسی اینست که پاکستان اهداف استراتژیک خود را به اشکال گوناگون تعقیب نموده ملا عمر های دیگری را در خدمت خود قرار می دهد. از آنجائیکه پروژه طالب پروژه عمیقا پاکستانیست تغیر چهره ها اصلا در ماهیت طالب و عملکرد آن تاثیر جدی نمی تواند داشته با شد . چنانکه در ظرف دوسال نبود ملا عمر تاثیر آنچنانی به فعالیت طالبان نداشته  دساتیر استخبارات پاکستان با شدت وحدت بیشتر عملی گردیده است.

نتیجه اینکه ملا عمر و طالبان و سایل و ابزاریست بدست آی اس آی که بمنظور رسیدن به اهداف دولت پاکستان به کار گرفته می شود  و با ختم نقش و کار آئی چهره ئی,  چهره ناکار آمد و سوخته بصورت مرموز حذف و چهره دیگری چانشین قبلی می گردد. حتی خود تشکل طالبان در صورت ناکار آئی و گذشت تاریخ مصرف می تواند به سازمان و تشکل دیگر تبدیل شود  و بنام جدیدی معرفی گردد.چنانکه همین اکنون داعش در افغانستان همان نیروی قبلی وابسته به استخبارات پاکستان است که نام خود را تغیر داده با قساوت بیشتر در خدمت بادار قرار دارد.

دولتمردان افغانستان در صورتیکه خود را متعلق به مردم افغانستان بدانند بایست از جال وتلک پاکستان خود را برهانند وبا اتکا به مردم , با بسیج توده ها علیه افراط گرائی هراس افگنی, کشور را ا زحالت اسفبار کنونی نجات بخشند و نقش خود را در برهه زمانی کنونی با خلاقیت ایفا نمایند. در غیر آن با تکیه بر دیوار پوسیده و نا استوار استخبارات پاکستان ره بجائی نمی برند و دولتمردان متکی به این دیوار خود را خورد وخمیر می سازند.


1/8/2015
دوهزارکارمند ارگ معاش دریافت نکرده اند!
خبر جالبیست! دو هزار کارمند ریاست جمهوری و اداره امور از شش ماه بدین سو معاش دریافت ننموده خواهان اجرای معاش و امتیازات خود شده اند.
یا للعجب! در ارگ, در عالیترین و با امتیاز ترین جایگاه حاکمیت, کارمندان از حقوق خود محروم گردیده شش ماه کامل بدون معاش کار کرده اند؟!
سوال اینجاست که چگونه چنین تشکیل عریض و طویلی که دو هزار نفر را در بر می گیرد در ارگ بوجود آمده چه کاری را انجام می دهند در حالیکه در سابق تعداد این کارمندان بهیچ وجه بیشتر از دو صد نفر نبودند. از جانبی چگونه ماموری در پایتخت کشور و در پیش چشم رییس جمهور و معاوننین رییس جمهور، رییس اجراییه و معاوننین وی، شش ماه کامل از معاش که حق مسلم یک مامور است، محروم شده است.
رییس جمهور کشور که ماشالله متخصص امور اقتصادی است و فعالیت در بانک جهانی را در کارنامه خود دارد و وزارت دارایی کشور را نیز سالی چند رهبری نموده است، چگونه به این امر مهم آنهم در چوکات ریاست جمهوری متوجه نشده، کارمندانی را که هر روز با آنان سر و کار دارد چنین محروم از حق مسلم شان نگه داشته است؟
آیا دومین متفکر جهان؟! نتوانسته به این امر ظاهرا ساده که معاش در برابر کار حق مسلم کارمند است و برای جلوگیری از سوء استفاده، تادیه معاش مناسب به کارمند آنهم در زمان معین امریست ضروری، پی نبرده است؟
یا این موضوع آنقدر ساده و بدیهی است که متفکر دوم جهان نمی خواهد وقت گرانبهایی خود را مصروف چنین موضوعات نماید؟
شاید متفکر دوم جهان دو هزار کارمند را منحیث پروژه تحقیقاتی و لاباراتوری در ارگ جمع نموده و محرومیت از حق آنان را مورد تحقیق و کاوش قرار می دهد تا در آینده با مطالعه و تفکر در این زمینه به تئوری ها و نظریات جدیدی نائل گردد و جهان را از نتایج مطالعات خود مستفید نماید. 
جالب است جناب رییس جمهور که به متفکر دوم شهرت دارد و متفکر اول و سوم جهان را تا هنوز معرفی ننموده است تا در صورت ضرورت برای شناخت جناب شان به همقطاران شان مراجعه صورت می گرفت و انسان های معمولی چون بنده به کارروایی های شان زیاد حیرت نمی کردیم. 
متفکر دوم جهان در مبارزات انتخاباتی از بهبود وضع اقتصادی مردم، تامین صلح و آرامش، قطع جنگ، تبدیل کشور به چهار راه اقتصادی جهان، ایجاد منازل برای مردم و ده ها مورد دیگر مژده می داد، اما در نه ماه گذشته نه تنها در عرصه های یاد شده پیشرفتی دیده نمی شود بلکه وضع بد تر نیز شده است. شاید هنوز تفکر و تحقیق در مورد وضع کشور به سر انجام نرسیده! بعد از نتیجه گیری های عالمانه از مطالعه وضع تغیرات معجزه آسا در وضع بوجود خواهد آمد و مردم افغانستان و جهانیان شاهد خواهند بود که متفکر دوم جهان بدون علت به کرسی ریاست جمهوری قرار نگرفته، بلکه با تفکر علمی و تحقیقات جهانی بهبود وضع و تغیر فوق العاده را بشارت خواهد داد و مردم ما در طول تاریخ گویا پنج هزار ساله خود بوجود چنین رییس جمهور متفکرمباهات خواهد نمود!
محمدالله وطندوست

 

 


بالا
 
بازگشت