محمد الله وطندوست
نکاتی چند از یادداشت های روزانه
مختص به فاجعه بزرگ قندوز
عزیزان قندوزی,
من شرم وخجالت خود را نسبت بی کفایتی زمامداران وطنم به شما ابراز می دارم.
من از اعمال ناشایست و غیر انسانی مزدوران بیگانه شرم زده ام.
من از اعمال ننگین خود فروخته گان دالر و کلدار, خجلم.
من از فرزندان نا خلف کشورم ازآنانیکه لاف وطنپرستی می زنند اما به زخمهای شما بجای مرحم نمک می پاشند شرمسارم.
من از کردار ورفتار مزورانه زور مندان جهادی که از نان سربازان سر بکف دزدیدند و چنین روزی را به شما روا داشتند خجلم.
من از تجاوزیکه بر خواهران و دختران قندوزی در جایگاه علم و تحصیل صورت گرفته خجالت زذه ام.
من از دیدن جسد مردان وزنان هموطن قندوزی که در جاده ها و کوچه ها روز های چندمظلومانه افتیده بودند شرمسارم.
من از سهل انگاری و ندانم کاری دولتمردان نامردمی و از مسوولین فروخته شده امنیتی در خجلم.
من از مدیریت فاشیستی تمامیت خواهان بی آزرم در شرمم.
من از آن بیجا شده گان قندوزی که در جاده های کابل سرگردانند اماکسی نیست که اطفال برهنه پا وگرسنه شان رالقمه نانی و پاپوشی بدهد در خجلم.
من از آن مادران با عزتی که نور چشمان شان در مقابل چشمان از حدقه بر آمده شان مورد تجاوز قرار گرفته اند با اشک چشم معذرت می خواهم.
من از ناخلفی فرزندانی که در میان خون وآتش و در تنور گرم جنگ وفاجعه نان بی ننگی خود را می پزند خجلم.
من از کردار پلید و زشت مدعیان دموکراسی و حقوق بشر که بر مریض و طبیب خدمت گذار وطن رحم نکردند و بهترین و فداکار ترین طبیبان را به خاک و خون کشاندند شرمسارم.
هموطن قندوزی برادر و خواهرم!
من از بی احساسی و بی آزرمی دولتمردان و طن و توجیهگران ظلم و ستم بیزارم.
من با همه خجلت و شرمساری بر بزرگان ارگ نشین لعنت و نفرین می فرستم و متیقنم که تو هموطن زجر کشیده باز هم قامت راست می کنی و برروی خائنین تف می اندازی.
من آرزوی روزی را دارم که تو هموطن قندوزی با همه هموطنان یکجا بر پا بیاستی و روبهان مکار و شغالان فریب کار را از خطه نازنین قندوز وسراسر سرزمین مقدس مان به دور بریزی و همه دشمنانت را به اسفل السافلین بفرستی.
چنین روزی دور نیست هموطن عزیزم.
*************************************************
1-10-2015
سقوط
قندوز؟
در زمان حامد کرزی سر و صدا ایجاد شد که جنگ در
جنوب متمرکز شده در این جنگ ها عمدتا قوم مشخصی از بین می رود. رییس جمهور فعلی
کشور جناب متفکر دوم جهان نیز کشف نموده بود که در زندان ها تناسب قومی در نظر
گرفته نشده، اکثریت محبوسین از قوم خاص متشکل اند. برای این مشکل و تامین تناسب
در میان ملیت ها حکومت امریکایی_ جهادی کرزی بکمک نیروهای هوایی خارجی به
انتقال جنگجویان در شمال آغاز نمودند. در قندوز وبلخ بصورت مشخص نیروهای مسلح
مخالف توسط هلی کوپتر های خارجیان انتقال داده شد و هسته های هراس افگنی در این
ولایات تقویت شد. چون جابجائی نیروهای چند صد نفری طالب نمی توانست جنگ تمام
عیار را در شمال انتقال دهد، بکمک استخبارات پاکستان در وزیرستان گویا عملیات
علیه هراس افگنان آغاز شد و آنان از لانه های خود بیجا شدند. ابتدا در ولایات
جنوب و شرق افغانستان و از آنجا در ولایات شمال مخصوصا بدخشان و قندوز انتقال
داده شدند. ولسوالی های کوهستانی ولایت سرپل که دور از چشم دولت و در گوشه دور
افتاده قرار دارد, به مرکز تجمع هراس افگنان خارجی تبدیل شد و از آنجا به
فاریاب و بادغیس و جوزجان امکان نفوذ شان مساعد گردید. بدین ترتیب دیده می شود
که ولایات شمال طبق خواست حاکمان کابل نشین به میدان جنگ تبدیل شد و جنگ از
جنوب به شمال انتقال یافت. ماجرا در اینجا ختم نشد. حلقات متعصب و فاشیست مآب
مسقر در مرکز هرگونه مقابله با هراس افگنان را در شمال و هرگونه مقاومت در
برابر مخالفین را رنگ قومی بخشیدند و هیاهو برپا کردند که در شمال گویا بنام
مقابله با هراس افگنی به قوم معینی ظلم و ستم صورت می گیرد. برای حل این قضیه
نیز حاکمان خرد باخته و متعصب کابل نشین به مسلح ساختن خان ها و سرخیل های قوم
معین در شمال پرداختند و در تعین کادر ها نیز علرغم مخالفت باشنده گان ولایات
روحیه تعصب و تمامیت خواهی معیار قرار گرفت
بهرحال چند ماه قبل وقتیکه طبل جنگ در قندوز
نواخته شد و نیروهای مسلح قهرمان جنگجویان را از دروازه های شهر عقب راندند و
خواستند ولایت قندوز را پاکسازی نمایند ، از جانب رهبران کابل نشین جنرالان و
قومندانان قهرمان به نسل کشی متهم شدند و از دوام عملیات ممانعت صورت گرفت.
اکنون که بنابه اراده آی.اس.آی و مطابق پلان پاکستان، قندوز بدست طالبان افتیده
است، رییس جمهور می فرماید که طالبان غیر نظامیان را سپر ساخته اند بدین خاطر
آنان موفق شده اند
وزیر دفاع می فرماید که هیچگونه سازشی صورت
نگرفته است. رییس امنیت ملی اظهار می دارد که در مورد حمله طالبان اطلاع دقیق
وجود داشته است. وزیر داخله نیز از داشتن اطلاع قبلی در مورد حمله طالبان حرف
می زند.
به این جنابان بی آرزم و بی شرم باید متذکر شد که
وقتیکه اطلاع قبلی وجود داشت، چگونه شما مسولین درجه اول تدابیری اتخاذ نکردید
که این حمله صورت نمی گرفت. جناب رییس جمهور چگونه استدلال می کند که طالبان
مردمان غیر نظامی را سپر ساخته اند. آیا در مناطق دیگر آنان غیر نظامیان را سپر
نمی ساختند؟ آیا ارایه چنین دلیل احمقانه و کودکانه از جانب متفکر دوم جهان شرم
آور و خجالتبار نیست؟ جالب است در حالیکه قندوز به اختیار طالبان قرار دارد
جناب رییس جمهور اطمینان می دهد که قندوز تحت مدیریت است؟!
آری جناب رییس جمهور! قندوز از جانب برادران
ناراض شما تحت مدیریت قرار دارد. یقینا درین مدیریت شما هم سهم دارید.
جناب رییس جمهور!
با سیاست های نادرست و باکرنش در برابر دشمنان
مردم افغانستان و با سهل انگاری و ندانم کاری ها و مهمتر از همه با سیاست نا
درست قومی و گوش فرا دادن به حلقات معین قوم گرا و استخدام ستون پنجم دشمن در
ارگ و مقامات مهم دولتی, جز بدنامی و رسوایی نتیجه یی بدست آورده نمی توانید.
افغانستان واحد و یک پارچه به سیاست بزرگ ملی و دید فرا قومی ضرورت دارد. با
این بازی ها نه تنها منفعت قومی که شما مدعی نماینده گی آنان هستید, تامین نمی
شود بلکه مجموع مردم افغانستان و تمامیت ارضی کشور جدا در خطر قرار می گیرد.
آنگاه پشیمانیسودی ندارد و تاریخ شخص شما را تبرئه نمی کند.
*************************************************
6/10/2015
توجیه جنایات طالبان در قندوز!
در سه روز اشغال قندوز توسط طالبان , جنایات عظیم در آن جا صورت گرفته است. بیجا شدن صد ها خانواده که ضجه وناله زنان و اطفال شان به آسمان رسیده بود, قتل عمدی غیر نظامیان و مردم عادی, چور و چپاول دارائی های عامه و شخصی, به آتش کشاندن موسسات دولتی و خصوصی, تجاوز به ناموس و ده ها جنایت دیگر, پیامد و نتیجه اشغال سه روزه قندوز توسط طالبان,این نیروی وحشی قرون وسطائی است که ثبت کار نامه های ننگین شان گردیده است.
اصولا طالبان وحشیان مهار نا پذیری اند که ازجانباستخبارات پاکستان با تائید ضمنی و غیر مستقیم سرمایه جهانی, به جان مردم ما افگنده شده است و هیچ گونه جنایت در قاموس شان غیر مجاز نیست. اما مسئله مورد بحث اینست که چگونه عناصر و افرادی در داخل پارلمان و در چوکات حاکمیت می توانند این جنایات را توجیه کنند و آدمکشان و قطاع الطریقان طالبی را برائت دهند.
والی معزول قندوز در مصاحبه با بی بی سی مدعی بود که عملکرد قوماندانان جهادی واربابان قدرت در قندوز باعث وحشت طالبان گردیده و گویا طالبان انتقام خود را گرفته اند. هیچکس نیست از این انسان خائین به مردم بپرسد که تو منحیث مسوول درجه اول ولایت چرا نتوانستی جلو زور گوئی و اعمال ناشایست قوماندانان جهادی را بگیری و اگر امکان جلو گیری را نداشتی موضوع را با مردم و مقامات دولتی در میان می گذاشتی ویا هم شرافتمندانه از پست و مقام خود کناره گیری می کردی تا مردم قندوز و سراسر افغانستان می دانستند که چه خطری قندوز را تهدید می کند.
یا آن وکیلی که در پارلمان در روز های تسلط طالبان فریاد می زد که طالبان به چور و چپاول و غارتی متوسل نشده این افتراات از جانب مخالفین و زور گویان و قوم گرایان مطرح می گردد؟!
یا وکیل دیگری وقتیکه گفته می شود طالبان به هر قوم و قبیله ئی ارتباط داشته باشد جانی و خائین است و باید در برابر شان مقاومت همگانی صورت گیرد, فریاد سر می دهد که این مخالفت ها از جانب دشمنان قوم معین صورت می گیرد . در مصاحبه های تلویزیونی نیز توجیه اعمال طالبان به شکلی از اشکال از جانب عده یی تحلیل گران به اصطلاح سیاسی بوصاحت دیده می شود.
در برابر این جریان باطل, نسبت دادن اعمال طالبان به قوم معین در افغانستان نیز جفائیست که مخالفین کوتاه فکر طالبان انجام می دهند.
درست است که در صفوف طالبان از قوم معینی بیشترین افراد جابجا شده اند که دلایل آن نیز واضیح است اما از اقوام وملیت های دیگر نیز طالبان نمایندگان خود را دارند و در وحشت طالبی آنان نیز شریک اند.
بالفرض همه طالبان به قوم معینی هم ارتباط داشته باشد آیا بازهم بار گناهان طالبان را به آن قوم نسبت دادن کار عاقلانه ودرستی است؟
آیا مشتی جنایتکار و اجیر بیگانه می تواند از یک ملیت چند ملیونی نماینده گی کند؟ یقینا که عقل سلیم جنین توجیهات را نمی پذیرد. از جانبی جنایات طالبان را مخصوصا در چهارده سال اخیر اگر در نظر بگیریم جنوب کشور و قومی که طالب به آن منسوب می گردد زیاد ترین قربانی را متحمل شده اند و فرزندان خود را از دست داده اند. یا بهتر است گفته شود جنایت طالبان قوم و ملیت و منطقه نمی شناسدبلکه دستوراستخبارات پاکستان ملاک عمل آنانست وبس.
در چنین حالتی دامن زدن به مسئله ملی و قومی و میدان دادن به تعصبات وبد بینی ها به هیچ وجه به نفع مردم افغانستان نیست و شکاف ایجاد شده در میان ملیت ها را عمیق تر و گسترده تر می سازد و مورد بهره برداری دشمن مکار قرار می گیرد. اما توجیه اعمال خائنانه وغیر انسانی طالبان نیز آب به آسیاب دشمن ریختن است و کشور را به ورطه فلاکت و بدبختی می کشاند.
لهذا لازم است روشنفکران و سیاسیون کشورمخصوصا دولتمردان با دقت واحساس مسوولیت وطنی در قبال حوادث اخیر قندوز موضعگیری نمایند و هر گونه سوء استفاده از این حادثه رااز جانب متعصبین تمامیت خواه و یا قوم گرایان پرعقده و انتقامجو نا ممکن سازند.
دولتمردان کشور بجای صحبت های عام و رسانه پسند, به اقدامات موثر مبادرت ورزند و نتیجه اقدام خود را به مردم نشان دهند.
اظهارات اخیر رئیس اجرائیه مبنی بر اجازه ندادن به توجیه جنایات طالبان از جانب مسولین دولتی حرفی درست اما نا کافیست. رئیس اجرائیه مکلف است چنین توجیه گران را مستقیما مورد خطاب قرار دهد و آنان را از مقامات دولتی بر طرف نماید تا در آینده کسی نتواند اعمال جنایتکاران را توجیه کند. در غیر آن صحبت عام و مطبوعات پسند نه توجیه گران را بجایش می نشاند ونه مسوولیت رئیس اجرائیه را تخفیف می دهد.در شرایط حساس و بحرانی عمل قاطع و سریع بیشتر موثر است تا حرافی های بی پشتوانه و رسانه یی.
*************************************************
7/10/2015
کمک بر طالبان در سقوط قندوز از داخل نظام !
جالبست!
رئیس پارلمان افغانستان که لابد یکی از پایه های اساسی دولت را تشکیل می دهد, حکومت را عامل سقوط قندوز می داند..رئیس مشرانو جرگه نیز ضمن شرم آور خواندن سقوط قندوز, رییس جمهور و رییس اجرائیه را شریک این شرم و خجلت می داند..
مردم عادی قندوز نیز در مصاحبه های رسانه ئی مدعی هستند که حتی جابجائ طالبان درداخل شهر توسط وسایط دولتی صورت گرفته است. والی معزول قندوز محمد عمر صافی نیز زور مندان جهادی را عامل سقوط قندوز می داند و از لحن صحبتش معلوم بود که چندان از سقوط قندوز نا خوشنود نیست.
با وجودیکه قندوز دوباره تحت تسلط نیرو های دولتی قرار گرفته وزنده گی آهسته آهسته به روال عادی جریان می یابد, اما پیامد های آن تا مدت های طولانی در ذهن و روانمردم باقی خواهد ماند و آنان بر علاوه طالبان به مسوولین بی کفایت نیز نفرین و لعنت نثار خواهند نمود. گذشته از نفرین و لعنت مردم, برای جلوگیری از سقوط مجدد و عدم تکرار چنین حادثه در ولایات دیگر, لازم است دولت عوامل سقوط را با دقت بررسی نموده نتیجه گیری های لازم را بنماید..
اگر عناصری از داخل نظام ویا به اصطلاح مروج امروزی ستون پنجم با کمک و مساعدت به طالبان زمینه سقوط را مساعد نموده باشند ,دولت به افشای این چهره ها و سپردن آنان به چنگال عدالت نباید کوچکترین تردد از خود نشان دهد . زیرا عملکرد ستون پنجم خطر ناکتر از عملکرد مخالفین مسلح وافراطیون هراس افگن است.
از جانبی قرائن سقوط قندوز و اظهارات تند و صریح رییس پارلمان و رییس سنا نمی تواند حرف های احساساتی تلقی شود که این مقامات بدون سنجش اظهار نموده باشند.. باید کمیسیون معینی از عناصر صادق و فساد ناپذیر تشکیل و همه جوانب سقوط قندوز را مورد بررسی و ارزیابی دقیق قرار دهد تا حقایق در مورد این فاجعه بر ملا و نقش عناصر خاینی که با استفاده از موقف دولتی به تقویه دشمن پرداخته اند روشن گردد. اگر در قندوز دولت با قاطعیت در برابر خائنین و فروخته شده گان داخل نظام برخورد نماید یقینا ستون پنجمی ها حساب کار خود را می یابند و دیگر جرئت نمی کنند به کمک مخالفین وبه توجیه عمل آنان بپردازند.
*************************************************
8/10/2015
آیا حکومت موجود بدتر ازسلف خود است؟
مقایسه حاکمیت امریکائی- جهادی کرزی با حاکمیت امریکائی- جهادی داکتر اشرف غنی نمی تواند برتری یکی و ضعف دیگری را ثابت نماید. زیرا آبشخور هر دو جکومت و نیروی مشروعیت بخشنده به آنان یکی است. اما اینکه جناب رنگین دادفر سپنتا این روشنفکر مکتب فرانکفورت مقایسه دولتمردان فعلی را با دولتمردان زمان حامد کرزی شرم آور می داند و حاکمان فعلی را نسبت سرفرود آوردن و کرنش در برابر پاکستان و سقوط مناطقی در شمال سرزنش می کند, قابل تاءمل است.
دولت حامد کرزی با رواج فساد گسترده, سوءاستفاده از دارائی های عامه,گسترش مواد مخدر, عدم قاطعیت در برابر مخالفین مسلح و هراس افگن و حتی با کمک مستقیم و غیر مستقیم به آنان, زمینه وشرایطی را مساعد نمود که جنگ نه تنها در جنوب بلکه در شمال کشور نیز ره کشود وباعث سقوط ولسوالی های مختلف شمال و حتی ولایت قندوز گردید.
درست است که در این حوادث حاکمیت بر خواسته از انتخابات تقلبی نیز بی کفایتی و ضعف خود را آشکار نموده با مدیریت ضعیف و در عین حال تمامیت خواه, زمینه سقوط مناطقی را مساعد نمود . اما این ضعف و بی کفایتی به هیچ وجه خیانت و جنایتی را که در سیزده سال گذشته رخ داده است از بین نمی برد و مسوولین آن دوره را که جناب سپنتا یکی از چهره های برجسته آن است, تبرئه نمی کند.
در مورد کرنش در برابر پاکستان نباید حافظه این روشنفکر چپ گرای ما آنقدر نا توان شده باشد که بیست ویک بار سفر رییس جمهور محبوب خود جناب کرزی را فراموش نموده تضرع او را در برابر دولتمردان پاکستانی نادیده بگیرد..
مقایسه دو دوره حاکمیت بر خوسته از بن به هیچ صورت موجه نیست.
حاکمیت موجود در جقیقت ادامه حاکمیت قبلی است که حتی کادر های رده اول قبلی را نیز نتوانسته است تعویض نماید. فساد, مواد مخدر, بیکاری ونا امنی نه تنها از جاکمیت گذشته به میراث گذاشته شده بلکه عاملین وناقلین آن هنوز در بدنه دولت کمافی السابق فعال است و حکومت به اصطلاح وحدت ملی را به چالش کشانیده است.
می توان اظهارات جناب سپنتا را چنین تصحیح کرد که حاکمیت بر خواسته از بن با اتخابات تقلبی, با برادر خواندن دشمنان قسم خورده مردم, با کرنش در برابر پاکستان, با گماشتن عناصر وابسته به بیگانه در ارگان های دولتی, با غارت دارائی های عامه, با ایجاد مافیای موادمخدر و مافیای اقتصادی تا هنوز ادامه دارد و فرق فاحشی در عملکرد حکومت به اصطلاح وحدت ملی با حاکمیت سهامی قبلی دیده نمی شود. یقینا عملکرد این حاکمیت ها مایه شرم و خجالت دولتمردان آنست و در جبین بلند رتبه گان این حاکمیت ها مهر بی کفایتی, خیانت و مزدوری همچنان قابل تشخیص است.
*************************************************
9/10/2015
دعوت بدون نتیجه مسوولین امنیتی در پارلمان
در هفته گذشته پارلمان نشینان کشور مسوولین امنیتی را غرض توضیح حادثه قندوز و وزیر سرحدات اقوام و قبایل را به ارتباط دند غوری احضار وبه توضیحات آنان گوش فرا دادند.
مسوولین امنیتی با وجودیکه توضیحات خود را دور از چشم خبرنگاران ارائه نمودند, باآنهم از مطالبی که در رسانه ها نشر شد معلوم گردید که ریاست امنیت ملی کشور از وضع خطرناک قندوز اطلاع داشته سقوط این ولایت را پیش بین بوده است. وزیر داخله نیز اذعان داشت که خطر سقوط قندوز قابل پیش بینی بود. وزیر دفاع مسئله قندوز را آنقدر با اهمیت تشخیص نداده بودتا شخصا به پارلمان حاضر شود, لهذا یکی از روسای وزارت دفاع از آن وزارت نمایندگی می کرد و حرفی که قابل توجه باشد در چنته نداشت.
از زمره مسوولین سه ارگان امنیتی, صرف رییس امنیت ملی نسبت سهل انگاری در سقوط قندوز از پارلمان ومردم قندوز معذرت خواست .اما دو ارگان دیگر یعنی وزارت دفاع و داخله حتی جرئت معذرت خواهی را نیز نداشتند و همچون گذشته ها به توجیه اعمال خود پرداختند و بس.
کنون سوال اینست که پارلمان افغانستان در مورد توضیحات مسوولین امنیتی و حادثه یی به این اهمیت و مبرمیت چه تصمیمی اتخاذ نمود و چگونه این مسئله را ارزیابی کرد؟
تا جائیکه صحبت وکلا نشان داد بعضی وکلا به توجیهه اعمال مسوولین می پرداختند و حتی عملکرد طالبان را به شکلی از اشکال توجیهه می کردند. عده دیگر نیز بجای بررسی وضع قندوز و تشخیص ضعف ارگان های امنیتی و ارزیابی درست حادثه, به عقده کشائی های شخصی, سمتی, منطقوی و تنظیمی بیشتر میدان دادند.
در مورد صحبت ودلایل وزیر سرحدات مبنی بر عقد پروتوکول گویا با ریش سفیدان دند غوری بغلان صحبت اعتراضی یکی دونفر وکلا مستدل, قانع کننده و افشا کننده بود. حتی وکیلی با دلایل جدی اظهار داشت که جناب وزیر با عقد پروتوکول متذکره ,مرتکب خیانت ملی شده که باید از جانب ارگان های عدلی و قضائی مورد بازپرس قرار گیرد. اما وکلای معینی که یقینا با وزیر سرحدات رابطه نزدیک داشتند ویا هم با دشمنان مردم افغانستان ارتباط تنگاتنگ دارند, با متشنج نمودن فضای جلسه و حتی با برخورد فزیکی زمینه را مساعد نمودند تا به سوالات وکلااز جانب وزیر سرحدات جواب ارائه شده نتواند وجلسه بدون نتیجه بحالت اضطراری خاتمه یابد.
با وجودیکه ده روز از از جنگ قندوز می گذرد ویک هفته از جلسه استجواب مسوولین امنیتی سپری شده هنوز از تصمیم پارلمان در مورد عملکرد مسوولین معلوم نیست.
وضع نشان می دهد که پارلمان کشور قادر نیست وظیفه قانونی خود را در مورد نظارت حکومت به سر انجام برساند و تصمیم لازم در مورد عملکرد مسوولین اتخاذ نماید.
طبعیست چنین وضع بی اعتمادی مردم را نسبت به دولت بیشتر می سازد و در مورد کار آئی ارگان های دولتی اعم از مقننه و اجرائیه شک وتردیدهارا افزایش می بخشد. آنگاه نه تنها سقوط قندوزبلکه سقوط ولایات دیگر نیز می تواندبه آسانی امکان پذیر گردد و نظام موجود که با همه کمبودی ها نقایص و ضعف ها نسبت به حاکمیت مورد نظر طالبان صد برابر ارجحیت دارد, به آسانی جای خود را به حاکمیت قرون وسطائی و ارتجاعی طالبی و حتی بدتر از آن به حاکمیت داعشی بگذارد. برای جلوگیری از چنین فاجعه عظیم تاریخی همه روشنفکران, سیاسیون, دولتمردان و روحانیون وظیفه دارند تا در خط واحد به کار آئی ارگان های دولتی مدد رسانند و از مسوولین دولتی بخواهند وظایف خود رابا در نظر داشت حساسیت شرایط بدرستی انجام دهند.
*************************************************
10/10/2015
سربازان خیالی؟!
مکتب تخیلی, معلم تخیلی, کلینک تخیلی, و شفاخانه تخیلی را در سابق داشتیم .اینک سرباز تخیلی نیز در قاموس رسانه ئی ما افزوده شد.
رییس جمهور در صحبتی اظهار داشت که به اعداد ارائه شده نیرو های مسلح از جانب ارگان های مسوول اعتماد ندارد. باید تعداد واقعی نیرو های مسلح تثبیت شود. وزیر داخله کشور نیز از بررسی موضوع صحبت کرد و اظهار داشت که هیئتی موظف می گردد تا تعداد واقعی نیرو های امنیتی مخصوصا تعداد پولیسان محلی را مشخص نماید.در شبکه های اجتماعی نیزبصورت مشخص نام اشخاص و افرادی برده می شود که تشکیلات منظم پولیس در اداره خود دارند و امتیازات تشکیل را بدست می آورند اما از افراد موظف خبری نیست. چنین اظهار نظر ها و اتهامات خیلی نگران کننده و وحشت آور است. اگر معلم و مکتب تخیلی فرزندان کشور را موقتا از تحصیل باز می دارد و اگردر کلینک و شفاخانه تخیلی مریضی نمی تواند تداوی شود شاید چاره ئی داشته باشد. اما سرباز تخیلی و تشکیلات نظامی تخیلی, حیات کتلوی منطقه و محلی را با خطر جدی مواجه می سازد و زمینه تسلط مخالفین را به سرنوشت و حیات هزاران انسان مظلوم و محروم مهیا می کند. معلوم است که قوماندانان و زورمندان جهادی از سابق متاسفانه به این شیوه عادت دارند. آنان در زمان جنگ با حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان با ارائه اعداد جعلی از استخبارات پاکستان امتیاز بدست می آوردند وبه دارائی های شخصی خود از این طریق می پرداختند.در حاکمیت استاد ربانی نیز این شیوه ادامه داشت و تشکیلات فرقه ها, لوا ها ,غند ها و کندک ها در گوشه گوشه کشور از جانب قوماندانان جهادی ایجاد و بدون داشتن پرسونل کافی امتیازات این تشکیلات را بدست می آوردند. حتی در شمال افغانستان که تحت حاکمیت جنبش ملی اسلامی افغانستان قرار داشت و نظم سابق حفظ شده بود, بازهم قوماندانان جهادی ازاین شیوه استفاده می کردند. اینکه امروز گفته می شود تشکیلات تخیلی و سربازان تخیلی وجود دارد و زور مندان از امتیازات این تشکیلات و سربازان مستفید می شوند, بهیچ وجه دور از امکان و اتهام محض بوده نمی تواند.اما باید این زورمندان خائین به منافع مردم بدانند که شرایط امروز شرایط پانزده سال قبل نیست . امروز دشمن دشمن دیروز نیست. دشمنی بنام داعش در پهلوی طالب ,حقانی و حزب اسلامی در کمین است که از کوچکترین غفلت استفاده اعظمی می کند و متعهد است که حتما نظام قرون وسطائی و ارتجاعی را در کشور ما مستقر و هر گونه مقاومتی را با ددمنشی و سبعیت نابود نماید. در برابر چنین دشمن با گروهی خائین به منافع مردم نمی توان مقاومت نمود. یگانه راه مقاومت اعتماد کامل به مردم و طرد خائینین از صفوف خودی است. عناصری که منافع شخصی, سمتی و تنظیمی خود را برتر از منفعت عموم مردم می دانند, در حقیقت دستیار دشمنان قسم خورده مردم افغانستان اند و عملکرد چنین عناصر دشمن را به رسیدن به اهدافش یاری می رساند.
ارگان های امنیتی مکلفیت دارند در برابر این پدیده یعنی تشکیلات و سربازان تخیلی برخورد جدی وقاطع نمایند و از مخالفت چند عنصر منفعت جو نهراسند. زیرا گذشت در برابر چنین عناصر بازی با حیات سربازان و افسران قهرمان قوای مسلح کشورو زمینه سازی سقوط مناطق بدست دشمن محسوب می شود وبس.
محمدالله وطندوست