محمد الله وطندوست
پیامد ها و دستاورد های سلطه چهار ده ساله امریکا و شرکا در افغانستان
حادثه یازده سپتامبر دو هزارویک که باعث نابودی برج های دوگانه تجارت جهانی در نیو یارک شد, حادثه ئی بود که جهان را به لرزه در آورد و به کوشش مطبوعات انحصاری غرب همه مردم جهان را به هراس وتشویش افگند. گرچه تا امروز عاملین اصلی این حائثه شناسائی و مشخص نشده و حتی دلایلی ارائه شده است که صهیونیست ها را در دست داشتن به حادثه متذکره متهم می نماید. اما از آنجائیکه امریکا تصمیم گرفته بود به بهانه حادثه متذکره در افغانستان پا بگذارد و اهداف استراتیژیک خود را در منطقه تامین نماید, متحدین خود را در ملل متحد متقاعد ساخت که القاعده را عامل این حادثه وحشتناک بشناسند ودر سقوط حاکمیت طالبان منحیث حمایت کننده القاعده بایست در لشکر کشی در افغانستان شرکت نمایند.. غوغای تبلیغاتی به ارتباط حادثه چنان گسترده بود که حتی مخالفین امریکا نیز نا گزیر شدند به تصمیم امریکا صحه بکذارند و حد اقل در مورد اشغال کشور مستقلی سکوت اختار نمایند.جالبست که رییس جمهور امریکا جورج دبلیو بوش, اعلان داشت کسی که با ما نیست با دشمن ماست. طبعا هیچ کشور و نیرو ئی نمی خواست سازمان افراطی متهم به ترور و حاکمیت قرون وسطائی مسلط در افغانستان را به اتحاد جهانی ترجیح دهد. کشور هائی همچون عربستان, امارات متحده و پاکستان نیز نا گزیر شدند ظاهرا از حمایت طالبان دست بکشند و مبارزه علیه تروریزم را تا ئید نمایند. کشوری همچون ایران که سالهای طولانی دشمنی و مخالفت خود را علیه امریکا ابراز داشته سفارت امریکا را لانه شیطانی می دانست, نیز نا گزیر شد سیاست امریکا را در قبال طالبان بپذیرد.
در چنین فضائی طیاره های ب 52 امریکا بکمک نیرو های مقاومت ضد طالبان, افغانستان را در چند روز محدود از وجود طالبان پاکسازی و حاکمیت امریکائی - جهادی در بن را ایجاد وشخص گمنامی را بنام حامد کرزی به ارگ ریاست جمهوری انتقال و مراسم تاج پوشی اش را بجا آوردند.
مردم افغاتستان که تحت تسلط حاکمیت ارتجاعی طالبان امکان نفس کشیدن نداشتند,حتی نوع لباس و اندازه موی سر وریششان نیز به اختیار حاکمان جاهل قرار داشت, از وضع بوجود آمده استقبال کردند و در برابر حاکمیت امریکائی - جهادی به امید فردای بهتر سکوت نمودند.
امریکا و متحدین شعار امنیت, دموکراسی و بازسازی را چنان گرم ساختند که حتی روشنفکران و چیز فهمان کشور به شمول یک عده روشنفکران چپ به تحقق این شعاد ها امید بستند و خدمت گذاری خود را در حاکمیت امریکائی - جهادی پیشکش نمودند. اما از آنجائیکه امریکا و متحدین به نیرو های مترقی دموکرات وعدالت خواه ضرورتی نداشتند, به استثنای چند چهره مسخ شده وماهیت باخته چپ, دیگران را امکان سهمگیری ندادندو قدرت دولتی رابه جهادیانی که در دهه هشتاد قرن گذشته زیر نظر استخبارات امریکا و پاکستان به تخریب کشور و در دهه نودبه تحریک بیگانگان کشور را به پارچه ها ی مختلف تقسیم و سیستم ملوک الطوائفی را احیا نمده بودند, سپردند.
جهادیان دست آموز غرب و پاکستان طبعا با استفاده از تجارب قبلی به چور و چپاول آغاز کردند و فاسد ترین نظام دولتی را در کشور بوجود آوردند. کشت, پروسس و قاچاق مواد مخدر که در حاکمیت طالبان به حد اقل رسیده بود, چنان گسترش یافت که به منبع مهم در آمد زور مندان و نظامیان غربی تبدیل شد . غصب زمین های دولتی وشخصی ,غارت موسسات اقتصادی سکتور عامه, سوء استفاده از بودجه دولت و کمک های ملیارد دالری غربی, قشر حاکم را به فاسد ترین , ثروتمند ترین, بی رحم ترین, و حریص ترین قشر تبدیل نمود.
امروز تضاد میان زور مندان حاکم و توده های ملیونی مردم که با فقر وسیه روزی دست به گریبان اند, تضاد عمده کشور را تشکیل می دهد.
سرمایه های باد آورده به ویلا ها, قصر ها, شهرک ها ,هوتل ها, رستورانت ها, باغ ها و تفرجگاه های حاکمان نو بدوران رسیده تبدیل شد و زنده گی افسانوی حاکمان و فرزندان شان در پشت دیوار های ضخیم و در عیاش خانه های دوبی و لندن و سنگاپور دور از چشم مردم جریان دارد.
گرجه مظاهر تمدن و اقداماتی که منافع قشر نو بدوران رسیده را برآورده می سازد در کشور ایجاد شد. اما این اقدامات در زنده گی ملیون هاانسان محروم از حد اقل امکانات, هیچگونه موثریتی نداشته است.
درست است که هزاران کیلو متر سرک ولو با کیفیت پائین ساخته شده, ده ها دستگاه تلویزیونی و رادیوئی, اخبار و جرائد و روز نامه ها به نشر می رسد, چاپ کتاب ازکنترول و سانسوردولت بیرون شده, مکاتب وموسسات صحی جدیدا ایجاد شده است, موسسات تحصیلات عالی خصوصی در مرکز و ولایات ولو با کیفیت نازل تدویر یافته , دختران و زنانی که در زمان تسلط طالبان از خانه بیرون شده نمی توانستند امروز به تحصیلات ادامه می دهند و در ارگان های دولتی و غیر دولتی به فعالیت های اجتماعی مصدوف اند و حتی در شورا های ولایتی وپارلمان کشور نیز فیصدی معینی از زنان عضویت دارند. اماهمه این دستاورد ها در مقایسه با کمبود ها, نقایص, مشکلات و خواست های مبرم مردم, خیلی نا چیز و شکنند است. می توان گفت که با کوچکترین تغیر وضع می تواند به حالت چهارده سال قبل برگردد و از دستاورد ها اثری باقی نماند.
ببینید!
از برکت حاکمیت امریکائی - جهادی طالبانی که در چند روز محدود, حاکمیت شان از بین رفته بود و سراسر کشور به آتش سوزانی برای آنان تبدیل شده بود, بعد از مدت کوتاهی دوباره سر بر آوردند و اینجا و آنجا به تخریب آغاز کردند. هنوز مردم از آرامش و قطع جنگ سودی نبرده بودند که هیولای جنگ دو باره شعله ور شد و قریه ها و قصبات در اطراف و اکناف کشور تحت تسلط طالبان قرار گرفت.حاکمان جاهل و کودن بجای مبارزه علیه مخالفین به غارت دارائی ها مصروف شدند و در بعضی مناطق به مخالفین زمینه نفوذ آنان را میسر نمودند. جالبست که حتی ناجیان مردم افغانستان یعنی امریکا و شرکا نیز زمینه نفوذ طالبان را اینجا وآنجا مساعد نمودندو در بعضی مناطق همچون هلمند و قندهار در کشت و قاچاق مواد مخدر شریک آنان گردیدند. کار بجائی رسید که بجای قلع و قمع قطعی مخالفین, زمزمه مذاکره و مفاهمه با مخالفین آغاز شد و امریکا رسما اعلان داشت که طالبان از لست سیاه خارج شده اند ودیگر دشمن امریکا پنداشته نمی شوند. دولت افغانستان یعنی حاکمان امریکائی جهادی نیز به پیروی از سیاست باداران شورای عالی صلح ایجاد نموده و جاسوسانی از جانب آی اس آی بنام نماینده گان طالبان به این شورا معرفی وبا کسب امتیازات بزرگ مالی و دریافت تحفه وتارتق به ریش شورای صلح و دولتمردان بی خرد خندیدند و رفتند.
به اشاره امریکا و متحدین رییس جمهور افغانستان بیست ویک بار رنج سفر را بر خود هموار ساخت و در آستان رهبران پاکستان سر گذاشت و هر بار مایوس ودست خالی باز گشت اما از برادر خواندن طالبان دست نکشید و طبق هدایت آی اس آی هزاران زندانی برادران ناراض را غرض تقویت صفوف آنان از زندان بیرون کشید و به سوی آنان فرستاد.
حاکمیت امریکائی- جهادی لابد به کمک امریکا و متحدین زمینه گسترش فغالیت مخالفین را قصدا در شمال کشور نیز مساعد نمود و امروز نیرو های جنگ طلب طالب با تبدیل رنگ بیرق بنام داعش با افراطیون چیچنی, تاجکستانی, ازبکستانی و چینائی, یکجا علیه مردم می جنگند و هر روز فا جعه می آفرینند.
خلاصه می توان نتیجه گیری کرد که حاکمیت مولود بن به استثنای مظاهر سطحی و روبنائی تمدن با این همه کمک های بین المللی نه تنها در بهبود وضع مردم هیچ گونه موثریتی نداشته در چهارده سال عمر خود بجای تامین صلح و آرامش , قطع جنگ, بهبود زنده گی مردم , باز سازی و دموکراسی فقط توانسته در گسترش فساد, کشت و قاچاق مواد مخدر, قانون شکنی, انارشی و هرج و مرج ریکارد قائم نماید و کشور را به پرتگاه سقوط رسانیده است.
امروز هزاران جوان بیکار به امید دریافت کار و زنده گی بهتر کشور را ترک می کنند وبا قبول هر گونه خطر می کوشند خود را به اروپا برسانند و چه بسا که زنده گی و جان خود را در این راه از دست می دهند. روستا ها و شهر ها هر روز توسط مخالفین به آتش کشیده می شوند و مردم بی دفاع به قتل می رسند. طالبان تبدیل شده به داعش به قتل عام مردم مبادرت می ورزند و دروازه مکاتب را می بندند. تجاوز جنسی و نقض حقوق بشر از جانب مخالفین و زور مندان دولتی, به پدیده معمول و هرروزه بدل شده است .
دموکراسی با انتخابات تقلبی اعتبار خود را از دست داده, توزیع شناسنامه برقی که یکی از ضرورت های جدی جامعه و ممد دولت برای طرح پلان های اقتصادی اجتماعی و فرهنگی پنداشته می شود و در تدویر انتخابات شفاف نقش عمده ئی را می تواند ایفا نماید, به معضله بزرگی تبدیل شده که رهبران بی کفایت حکومت به اصطلاح وحدت ملی به حل آن موفق نمی شوند.
مختصرا باید گفت که هجوم امریکا و متحدین به کشور فقیر اما سربلند و پر غرورافغانستان بجای فقر زدائی, صلح, بازسازی دموکراسی و عدالت اجتماعی ,به گسترش جنگ و ناامنی, تشدید فقر وبیکاری, زور گوئی وظلم, نابرابری ملی, اجتماعی, مذهبی و منطقوی, زمینه را مساعد ساخت و قشری را بر سرنوشت مردم حاکم نمود که سال های طولانی لازم است تا مردم علیه آنان بسیج شوند و از اریکه قدرت پائین کشند. در حالیکه جامعه جهانی با تکیه بر نیروهای ملی, مترقی و عدالت خواه می توانستند افغانستانی آباد و پیشرفته را شاهد باشند و مردم افغانستان را به دوستان مطمئن خود تبدیل نمایند که متاسفانه چنین نشد. امروز کشور در همان نقطه ئی قرار داردکه چهارده سال قبل قرار داشت.
محمدالله وطندوست