حشمت الله تلاش
کندز، دژ مستحکم و شهر شکست و پیروزی
کندز یکی از ولایت های شمالشرقی افغاستان بوده که علاوه بر داشتن سرحد مشترک با چندین ولایت (تخار، بغلان، سمنگان و بلخ)، در شمال با کشور تاجکستان نیز هم سرحد می باشد. این ولایت افزون بر مرکز شهر، دارای ولسوالی های حضرت امام صاحب، قلعه ذال، چهاردره، علیآباد، خانآباد و دشت ارچی می باشد. در ولایت کندز اقوام مختلف در کنار هم زندگی دارند، و برطبق امارها نفوس این ولایت در حدود 900 الی 970 تخمین شده است. همچنان در گذشته ها این ولایت بخصوص ولسوالی خان آباد مقر نایب الحکومگی قطغن زمین بوده و اکنون هم مرکز ولایات زون شمالشرق زون می باشد.
با مراجعه با تاریخ دیده می شود که ولایت کندز در طی چند دهه اخیر دستخوش حوادث ناگواری بوده، چنانچه بعد پیروزی انقلاب کمونستی اولین هسته مخالفین نظام در ولایت شکل گرفته، حالانکه تعدادی با نظریات کمونستی نیز منسوب به این ولایت بوده است. مخالفین نظام کمونستی در دهه 50 اولین تحرکات خود را از این ولایت شروع کرده که بعداً مورد توجه کشورهای غربی واقع شده و با بسیج نمودن آنها توانستند گروه منظم مخالف نظام را ایجاد نمایند. در دهه60 در زمان حکومت داکتر نجیب الله این گروه ها با قوی شدن؛ توانستند یورشی را بالای شهر کندز انجام داده و آن ولایت را برای چند روز از پیکره حکومت جدا سازند. باوجودیکه حکومت آنوقت توانست این شهر را دوباره تسخیر کند، ولی بزرگترین ضربه را بر حیثیت و اعتبار حکومت آنزمان وارد نمود. این شهر به آتش کشیده شد و ذخایر دولتی به یغما رفت، و در نتیجۀ تفاهماتی که بین طرف های درگیر در جنگ به میان آمده بود، در سالهای بعدی منجر به سقوط حکومت داکتر نجیب الله گردید.
بعداً، در زمان حکومت مجاهدین بار دیگر این ولایت بدست نیروی مربوط به جنرال دوستم سقوط نمود، این نیروها گرچه بعد از چندی دوباره این شهر از دست دادند، ولی این سقوط ضربه یی محکمی بود بر پیکر حکومت مجاهدین.
در زمان طالبان، پس شکست سنگین این گروه در صفحات شمال، ولایت کندز مکان امنی بود که توانستند در آنجا خود را مصئون ساخته، و از آنجا حملات بعدی خود را آغاز نمایند در نتیجه منجر به سقوط شماری زیادی از ولایات شمال و شمالشرق گردید. و حین جمع شدن بساط این گروه، کندز آخرین ولایتی صفحات شمال بود که طالبان آنرا پناه گاه مطمین خود دانسته و در آنجا مستقر شدند، تا این که به شکست سختی مواجه شدند. و با شکست طالبان در ولایت کندز، صفحات شمال بطور کلی تصفیه گردید.
گرچه بعد از سقوط طالبان و برقراری نظام جدید فقط در چند سال اول این ولایت از امنیت خوبی برخوردار بوده، اما در سالهای بعدی دایم تهدیدهای امنیتی متوجه تعداد زیادی از ولسوالی ها و در بعضی مواقع متوجه مرکز این ولایت بوده که گاهی اوقات منجر به سقوط موقتی بعضی ولسوالی گردیده است. با آنکه در زمینه رفع این تهدیدات اقدامات صورت می گرفت، ولی هرگز این اقدامات نتوانست درجه تهدیدات را کم سازد. چه بسا مراکز آموزشی مخالفین که در بعضی از ولسوالی های این ولایت موجود بوده و دایم باعث ایجاد ناآرامی و ناامنی ها در این ولایت می گردید. گرچه چندین بار عملیات های برای از بین بردن لانه های مخالفین انجام شد، ولی هرگز تشویش ناشی از این تهدیدات رفع نگردید. حالانکه در چند ماه اخیر درجه تهدیدات به اوج خود رسیده و اخیراً باعث شد تا شهر کندز بدست طالبان سقوط نموده و چند روز محدود تحت حاکمیت این گروه قرار گیرد.
با یادهانی نکات فوق، سوالاتی مطرح می شود که چرا دایم ولایت کندز در محراق توجه قرار گرفته و مخالفین در هر زمان به نحوی از انحا برای سقوط نظام حاکم در آنجا تلاش می ورزند؟ چرا نظام ها برای دفاع برقراری امنیت در این ولایت کمتر توجه می کنند؟ و چه راهکاری روی دست گرفته شود تا در آینده دچار همچو وضعیتی نشویم؟
در پاسخ باید گفت که: نام قدیمی این ولایت (کهن دژ) بوده که به معنی قلعه قدیمی می باشد. قلعه به معنی حصار بلند است، و در قدیم الایام به مکان های اطلاق می شد که از اهمیت استراتیژیک برخوردار بوده برای مناطق همجوار تاثیر گذاری داشت. هکذا اتصال این ولایت با چندین ولایت دیگر در همجوار آن باعث شده اهمیت استراتژیک این ولایت بالا ببرد. زیرا با دستیابی به این ولایت سایر ولایت های همجوار نیز تحت تهدید قرار می گیرد.
ترکیب قومی، سطح پائین سواد در شرایط کنونی زمینه برای نفوذ اجانب در این ولایت را مساعد ساخته. زیرا جنگ های سه دهه اخیر در بسیاری اوقات سبب مسدود شدن مکاتب گردیده است. این موضوع باعث شده تا عدۀ در ولایت کندز از نعمت درس و تعلیم محروم بوده و زمینه را برای جذب آنها را در گروه های مخالف مساعد می سازد. برعلاوه فقر اقتصادی، عدم توجه جدی حکومت مرکزی به پرژه های عمرانی در این ولایت، ناخشنودی مردم از اجراات مقامات و تحت فشار قرار داشتن آنها توسط افراد مسلح غیرمسوول نیز از موضوعات قابل توجه است. و از جانبی سوابق همکاری مردم با گروه های مخالف را نیز نمی توان نظر انداز نمود.
همچنان ولایت کندز با داشتن زمین های حاصلخیز و آب هوای مساعد مانند بعضی ولایات دیگر دارای دو فصل کشت و کار بوده و بدین ملحوظ به گدام افغانستان مشهور است. گروه های مخالف و حامیان داخلی و خارجی آن با توجه به این موضوع کوشش می کنند برای تضعیف نمودن حکومت مرکزی از آن استفاده ابزاری نمایند.
موضوعاتی که فوقاً ذکر گردید سبب شده مخالفین توجه بیشتری را به این ولایت معطوف نمایند. از جانب دیگر تجربه طالبان در سالهای 7-1376 ثابت ساخت که بدست داشتن ولایت کندز منجر به تهدید برای سایر ولایات شمال و شمالشرق خواهد شد. معذالک هم سرحد بودن این ولایت که کشورهای شمالی افغانستان یکی دیگر از اسباب علاقمندی آنعده کشورها و گروه های که خواهان نفوذ در آنطرف مرز است، نیز می باشد.
عوامل یاد شده سبب گردیده تا این ولایت در محراق توجه مخالفین قرار گرفته و به خطر جدی تبدیل شود. و با بدست گرفتن ویا حداقل تهدید آن، فشارها را بر حکومت مرکزی بیآفزایند. و به نمایش قدرت بپردازند.
بناً حکومت مرکزی باید با مرور به گذشته این ولایت، تهدیدات را ولو در حداقل باشد مورد توجه جدی قرار داده و در کمترین وقت به رفع آن اقدام نماید. نگذارند در این ولایت هسته های مخالفین شکل گرفته، فعالیت های تخریبی را آغاز و به تهدید مبدل شود. زیرا در آن صورت بسیار دیر خواهد بود.
از جانب دیگر گماشتن افراد کار فهم و مسلکی در رأس امور، مستقر ساختن قطعات منظم اردو و پولیس به منظور ایجاد نظم و امنیت به عوض اربکی ها، جمع آوری سلاح و افراد مسلح غیرمسوول، جلوگیری از فساد و مبارزه جدی با آن، شناساسی و اولویت دادن به پروژه های مهم و حیاتی و تطبیق به موقع آن، بلند بردن سطح سواد اهالی و سرمایه گذاری بالای آن، رشد اقتصاد و ایجاد زمینه های کار برای مردم از کارهای است که دولت آنرا در اولویت کارهای خود، نه تنها در ولایت کندز، بلکه در تمام ولایات قرار داده و با پیگیری منظم آنرا به سر برساند. در غیر آن وضعیتی که با سقوط ولایت کندز رخ داده، ممکن بارها و در سایر ولایات دیگر نیز صورت گیرد. این امر سبب تضعیف دولت مرکزی شده، که به اعتبار و حیثیت دولت ضربه های جبران ناپذیری را وارد می نماید. چه بسا ازدیاد این تهدیدات باعث فروپاشی نظامی گردد که در آن حقوق و آزادی اتباع، آزادی بیان و موازین دموکراسی جداً مراعت می شود.