احمد سعیدی

 

                              با این سر نوشت چه باید نوشت

در این روز ها اعتراضات همه جانبه ای نه تنها از طرف بیجا شده گان ولایت کندز بلکه از نقطه نقطه افغانستان سر و صدای های بلند است که چرا کندز سقوط کرد چرا حکومت وحدت ملی فریاد و ناله های مردمان مستحق کندز که به کمک ضرورت دارند نمی شنود  چرا عاملین سقوط کندز شناسایی و محاکمه نمی گردند چرا اشخاص و افراد که در داخل نظام ستون پنجم نامیده میشوند شناسایی و مجازات نمیگردند آیا حکومت با ستون پنجم همسویی و همدردی دارد یا توان کوتاه کردن دست این آدمک های وطن فروش را ندارد.
بسیاری از تحلیل گران به این باور اند که گروه پنجم به عنوان گروه مزدور بیگانه از ارگ گرفته تا ادارات مختلف دیگر دولت خانه های امن و حامیان نیرومند را به خود تشخیص دیده اند، حکومت توان مقابله را با این گروه ها از دست داده است از سوی دیگر گفته می شود رهبری حکومت وحدت ملی اعتراضات و داد خواهی مردمان کندز را  نتیجه زایش بازیهای سیاسی قومی زبانی و مذهبی می داند. بنابراین اعتراضات آنها به عنوان یک حرکت مستقل نزد ارگ نشینان  ارزیابی نمی شود در حالیکه مردمان ستم دیده کندز  حاضر نیستند هرگز از مواضع شان که انصاف و عدالت است کوتاه بیایند. نه تنها  این اعتراضات مردم کندز بلکه خیزش های مردمی و عدم اعتماد و باور مندی به رهبریت حاکمیت موجود  حقیقتا تا حدی تهدید ها را در کشور ما  افزایش داده مردمان معترض افغانستان چه روی عملکرد های خائنانه طالبان و چه عملکرد های نا عاقبت اندیشانه ای حکومت وحدت ملی سخنان برای گفتن دارند اگر این سخنان شنیده نشود عواقب آن از آنچه که تصور میکنید خطرناک تر خواهد بود. مظلومیت مردم کندز از پشتوانه قوی مردم افغانستان برخوردار است این وضعیت اگر بدین منوال ادامه پیدا کند ولایت دیگر  یا ولسوالی های دیگری سقوط کند ماموریت آینده این حکومت زیر سوال میرود  .
ولی جدا از این مسائل به هر حال افغانستان یک سری مشکلات دارد که در حال حاضر با آنها دست و پنجه نرم می کند. به عنوان مثال نبود امنیت، بیکاری ، بی اعتمادی ، بی کفایتی مسئولین  اقتصاد به زانو افتیده زد و بند های درونی که باعث رشد نفاق ملی گردیده وعده های امنیت سرتاسری و نان به دسترخوان مردم که در حین کمپاین انتخابات این رهبران میگفتند نتوانستند شمه ای از وعده های خود را عملی سازند بلکه برعکس نا امنی ها زیاد تر بیکاری و فرار مردم از کشور روز به روز بحران زا گردیده همه این عوامل از خود علتی دارند. به عقیده من اختلاف نظرها بین اشرف غنی و داکتر عبدالله  بر سر چگونگی نصب کدر های دولتی همچنان تفاوت باور ها و دیدگاه این دو شخصیت در مورد سیاست های داخلی و خارجی بشمول مصالحه و مذاکره با مخالفین از جمله عوامل اند که وضعیت را بطرف بحران فراگیر سوق داده است. با همه مذاکرات پشت در های بسته آقای اشرف غنی با راحیل شریف رئیس ارتش پاکستان  و رضوان اختر رئیس ISI آن کشور اما متاسفانه با همه این عذر و زاری های رئیس جمهور مقامات پاکستانی ولی تا کنون  رهبر طالبان اختر محمد منصور از پاکستان علیه مردم افغانستان اعلان جنگ و جهاد مینماید  و گروه طالبان هم همچنان بر سر جای خود باقیست. کشتن و بستن را افتخار خود میدانند. گرچه با تمام این اوصاف  آقای اشرف غنی در روز های اول تلاش کرد که به این مشکلات از طریق مسالمت آمیز پاسخ دهد. از آنجایی که برداشتش این بود که پاکستان آنچه را که پشت در های بسته به من وعده داده صادق است. خلاف عرف دیپلوماتیک کمر بسته کرد به دفتر جنرال راحیل شریف لوی درستیز پاکستان رفت با نظامیان پاکستان وارد مذاکره شد و امتیازاتی هم بشمول امضا قرار داد امنیتی وعده  داد؛ از جمله اینکه اگر ارتش پاکستان طالبان را به میز مذاکره حاضر نماید حکومت کابل  حاضر است در مورد روابط خویش با هندوستان تجدید نظر نماید و امتیازات را به پاکستان بدهد که دیگر همسایه های افغانستان از آن برخوردار نباشند. اما پاکستان با همه خوش باوری های اشرف غنی مانند آب زیر کاه کار خود را میکرد بعد از حمله شاه شهید رئیس جمهور اشرف غنی به این نتیجه رسید که طی ده ماه که با پاکستان دل بسته بود نه عاقلانه بوده و نه عاملانه بلکه فریب خورده که خسارات آن را حالا مردم  افغانستان متحمل میشوند. گرچه میدانم در حال حاضر انتقادات ما جای را نخواهد گرفت   در مجموع دو طرف هم حکومت و هم مردم عام افغانستان بخاطر سیاست های غلط و نا عاقبت اندیشانه ای رهبران حکومت وحدت ملی  در موقعیت سختی قراردارند. مردم دیگر نمی توانند بیش از این تحمل این همه درد و رنج را داشته باشند شاید روزی برسد که همه در تظاهرات فراگیر در شهر کابل  در خیابان ها بریزند و آینده خویش را به دست خود رقم زنند . اگر چنین و ضعیتی پیش می آید اقدام دولت برای مقابله چگونه خواهد بود آیا نیرو های امنیتی توان مقابله با تظاهرات کننده گان را دارند آیا به دفاع از حاکمیت عمل میکنند یا به دفاع از مردم در این باره پیشگویی مشکل بنظر می رسد . در چنین حالت دولت آقای غنی میتواند از نیروهای پلیس و امنیتی در خط مقدم استفاده کند چون، نیروهای رزمی مصروف مبارزه در ولایات با مخالفین و همه دشمنان مردم افغانستان هستند . اگر مردم افغانستان در حال حاضر بخواهند این حکومت از قدرت کناره گیری کند. من فکر نمیکنم که آقای غنی کرسی را که در انتخابات تقلبی بدست آورده به این سادگی آنرا از دست بدهد و به آسانی از قدرت کنار برود  مگر اینکه کار بجای برسد که بداند دیگر نیرو های نظامی از این رهبری حمایت نمیکنند. اگر کار خدا ناخواسته از بد بدتر شود آیا احتمال کودتا وجود دارد. به عقیده من مانند ولایت کندز  چند ولایت دیگر را اگر طالبان بتوانند به تصرف در آورند و جنایات را که در کندز انجام داده اند در ولایات دیگر نیز عملی کنند آن وقت وضعیت مشکل تر خواهد شد تکرار میکنم خدا نا خواسته اگر اوضاع از کنترل خارج شود و دولت نتواند جلوی مخالفان را بگیرد احتمالا قوت های مسلح  به بهانه اینکه امنیت و استقلال کشور را تامین کنند و بگویند هست و بود  کشور در خطر است آنگاه دست به کودتا بزنند. که من با حرکت کودتا هرگز باور ندارم و موافق هم نیستم، چون میدانم در شرایط موجود کودتا هم مشکل را حل کرده  نمی تواند؛ زیرا مشکلات افغانستان بر سر جای خودش باقیست و حتی ممکن است این مشکلات تشدید هم بشوند. بنابراین کودتا هم به نظر من نه منطقی است و نه عملی اما اگر شرایط بحرانی و از کنترل خارج شود احتمال حرکت های فرا قانونی دیگری از طریق گروه های در کمین نشسته دور از امکان نیست. در حال حاضر دو تیم یعنی تحول و تداوم اصلاحات و همگرایی در اریکه قدرت تکیه زده اند اگر وضعیت و نا امنی ها ادامه پیدا کند. ممکن است نهاد ها و گروه های دیگری کنار بیایند و یک جریان سومی خارج از این دو تیم را ایجاد نماید بخاطر تصاحب قدرت با گروه های خورد و کوچک دیگر  در کنار هم قرار گیرند و این جریان سوم سرنوشت کشور را رقم بزند . در حال حاضر به عقیده من رهبری سیاسی کشور  در موقعیتی نیست که بتواند خواست های مردم را پاسخگو شود یا با سلاح و مهمات که طی چند روز اخیر به دسترس نیرو های داو طلب مردمی قرار گرفته  مقابله کند ولی مسئله ای که وجود دارد این است که ممکن است که طرفداران سیاست های حکومت وحدت ملی بروند به طرف نوعی مقاومت علیه خواسته های مردم و آن وضعیت را بسیار خطرناک می کند و کشور می رود به سمت ناامنی بیشتر و کشت و کشتار.به نظر من اگر چنین اتفاقی بیفتد با توجه به اینکه مردم افغانستان از طالبان نفرت دارند در حال حاضر با آنها در جنگ اند با آن هم شرایط به سمت فروپاشی این کشور خواهد رفت آنگاه   مسئله قومیتی و زبانی  در افغانستان فربه تر خواهد شد در چنین حالتی افغانستان یک گام به سمت فروپاشی پیش خواهد رفت .در هر حال باید توجه داشته باشیم که که مردم افغانستان طی یک دهه گذشته آگاهی زیادی پیدا کرده اند  درک آنرا دارند که با تحلیل از وضعیت دست بعمل نزنند که ضررش صد چند از مفادش زیادتر باشد. هیچ نشانه قانع کننده ای مبنی بر این که بزودی دشمنان افغانستان نابود میشوند امنیت سر تاسری میگردد رهبران حکومت وحدت ملی با در نظرداشت منافع ملی گام بر میدارند  وجود ندارد. من میدانم که افغانستان یک ساختار قدرتی دارد که قبل از آن که مردم اعوام تصمیم بگیرند قوماندان ها سران اقوام حرف اول را میزنند و تصمیم نهایی را اتخاذ مینمایند . اگر از من پرسیده شود .در صورت تشدید ناامنی ها و عدم مصالحه میان مخالفان و دولت وضعیت این کشور را در آینده چطور ارزیابی می کنید؟ میگویم افغانستان به هر حال یک دولت ورشکسته است نباید تصور کنیم که یک دولت است که تمام ساختارهایش منظم و هرکس مطابق به قانون  کارشان را انجام می دهند.
منظور از فروپاشی این نیست که همین فردا افغانستان با فروپاشی مواجه می شود. بلکه منظور این است که روند تاریخی تشکیل افغانستان تا به امروز و در آینده به سمت فروپاشی و تجزیه قومی و ایالتی پیش می رود. هر کدام از قومیت های افغانستان به نوعی با دولت مرکزی هماهنگ نیستند. بنابراین در بلند مدت دولت افغانستان با فروپاشی مواجه خواهد بود و این نوع حرکت های که هم اکنون در حال انجام است پروسه فروپاشی این کشور را به جلو می اندازد و به اصطلاح شرایط را به گونه ای به پیش می برد که آن گروه هایی که به دنبال فروپاشی افغانستان هستند از این مسئله سود بیشتری می برند.

در کنار اینها در عین حال باید به این مسئله توجه کنیم که یک بخش سیاسی در افغانستان داریم که دو تیم اصلی شریک در قدرت هستند، تیم تحول و تداوم و تیم اصلاحات و همگرایی بنابراین این یک بحث جدی است که رقابت بر سر قدرت به این دو تیم در کابل  به شکل آرام امکان پذیر بدست نیامده بلکه عرق ریزی های جان کری باعث ایجاد حکومت وحدت ملی گردیده از سوی دیگر در حال حاضر  جدال بین دمکراسی خواهان و طرفداران قوم گرایی  به شکل مستقیم یا غیرمستقیم وجود دارد. که هر روز ضررش به مردم می رسد .

در این عرصه به نظر نمی آید که فروپاشی افغانستان  به سرعت صورت بگیرد زیرا این کشور اگر مشکلاتی دارد شخصیت های آگاه و وطن دوست را نیز با خود دارد اگر باور داشته باشیم که رهبری این حاکمیت بلاخره به سر عقل خواهد آمد و مشکلات را حل خواهد کرد نمیتوانم خیلی خوش بین باشم ،

 

 نتیجه :  بنابراین افغانستان  همچنان تا چند سال دیگر  در این وضعیت باقی خواهد ماند و رقابت ها بر سر کسب قدرت مداخله پاکستان پا بر خواهد ماند و همچنان افغانستان  نیازمند کمک های خارجی بخصوص آمریکا است. حضور امریکا در افغانستان میتواند هم مشکل زا باشد و هم آرامش دهنده یعنی تا زمانیکه امریکا دست از دفاع این حاکمیت بر ندارد همین حکام خواهند بود و تا زمانیکه امریکا بر حامی تروریستان یعنی پاکستان فشار وارد نکند جنگ ادامه خواهد داشت .

 

 


بالا
 
بازگشت