احمد سعیدی

  

افغانستان در گرو از بحران

با گذشت اضافه تر از سیزده  سال که  از سقوط حکومت طالبان اکنون سناریوی ایجاد حکومت وحدت ملی نشانه دیگریست بر این اصل که زمامداران موجود در تلاش ، اند تا به نوعی ما را وادار سازند که  شاهد تجدید حیات طالبان به اریکه قدرت در حکومت موجود با همه عمل کرد ها کشتن ها و بستن ها که انجام داده اند باشیم،

 به عقیده من تحولات آینده آگاهانه  به نوعی دگرگون و مدیریت می گردد جنگ را به شمال بردند داعش هر روز در زایش است این شیوه ای مدیریت که ممکن به دستور انگلیس ها عملی گردد در نهایت به ضرر مردم افغانستان تمام خواهد شد؛ طوریکه احتمال حضور طالبان در ساختار قدرت و حذف یا تضعیف شخصیت های مطرح جهادی ترور همچو اشخاص از همین حالا در کنار و گوشه ای افغانستان محسوس است.

آهسته آهسته همه چیز تا اواخر سال 2015 و نیمه های سال 2016  قابل پیش بینی است. با طرح های ماجرا جویانه  رهبری حکومت وحدت ملی امضای  پیمان امنیتی را با امریکا  برای افغانستان حیاتی تلقی کرده بود و بدون تعلل امضا و مهر تائید گذاشت در اوایل بعضی از تحلیل گران با امضای این پیمان به خوش بینی نگاه میکردند. اما واقعیت آنست که این پیمان نه تنها در کوتاه مدت بلکه با گذشت اضافه تر از 9 ماه از حکومت وحدت ملی نشان داد که امضای این پیمان در دراز مدت نیز  نمی تواند موجب توقف جنگ و خشونت در افغانستان گردد، بلکه در طولانی مدت تبعات و پیامدهای اسفباری برای افغانستان، کشورهای آسیای مرکزی و روسیه به همراه خود داشته است.

چراکه نتیجه حضور نیروهای آمریکایی و ناتو در افغانستان که گفته می شود  عملا از گروه تروریستی داعش حمایت می کنند، گسترش تروریسم در منطقه و ترویج افراط گرایی از پاکستان و افغانستان به کشورهای همسایه و روسیه و افزایش ترانزیت و تولید مواد مخدر، قاچاق اسلحه و قاچاق انسان و مداخله در امور کشورهای دیگر گردیده است .

اینکه گفته می شود افغانستان در بحرانی بالقوه قرار دارد، سخن گزافی نیست؛ چراکه نوع تعارضات آمریکا و ناتو (به عنوان بازوی نظامی آن) با کشورهای منطقه، در حوزه مسائل منطقه خاورمیانه و بحران سوریه، حقوق بشر اتهامات به کشور های منطقه تروریسم و افراط گرایی و غیره باعث شده است تا کشورهای منطقه در افغانستان  با چالشهایی نظیر رویارویی با بازیگران رقیب و متخاصم مواجه شوند. حضور قوت های فدراتیف روسیه در مرز های تاجکستان آماده گی کشور های آسیای میانه علیه داعش یکی پی دیگری چالش زا اند.

 قدر مسلم آنکه ادامه حضور نظامی کشورهای خارجی در افغانستان همان گونه که در سالهای گذشته دارای دستاورد امنیتی منفی بوده، در سال های آینده نیز آثار سوء خود را در آینده امنیتی و اقتصادی افغانستان و پیامدها و تبعات منفی آن بر  کشورهای آسیای مرکزی، چین، روسیه، ایران و پاکستان بر جا خواهد گذاشت.

 به باور نویسنده  در واقع امضای  پیمان امنیتی بین امریکا و افغانستان سر آغاز تثبیت جایگاه آمریکا در منطقه شده است با توجه به اینکه گفته میشد نیروهای خارجی حاضر در افغانستان در سال ۲۰۱۴ از این کشور خارج می شوند، انعقاد پیمان امنیتی  میان آمریکا و افغانستان منجر به تثبیت حضور نیروهای آمریکایی بعد از سال ۲۰۱۴ و به تبع آن تهدید منافع و امنیت ملی کشورهای منطقه شده است. هر قدر داعش فعال تر عمل میکند حضور نیرو های خارجی را نیز دوامدار تر میکند.

 حضور پررنگ آمریکا در این منطقه نه تنها افغانستان را تحت سلطه خویش قرار داده است، بلکه برای تحت فشار قرار دادن کشورهای همسایه افغانستان، به ویژه ایران در مرحله اول و کشورهای آسیای مرکزی در مرحله دوم و چین و روسیه در مرحله بعد از استراتژی ایجاد بحران و مدیریت آن بهره خواهد جست. تروریسم در منطقه به شکل دیگری ادامه خواهد یافت و مبارزه با تروریسم تنها به افغانستان و پاکستان ختم نخواهد شد، بلکه بزودی داعش  آسیای مرکزی و حتی مرزهای شرقی و جنوب شرقی ایران را فرا خواهد گرفت.همجنین اسلامگرایی افراطی چین و روسیه را نا امن خواهد ساخت .

واقعیت آنست که زمان انفعالی عمل کردن کشورهای منطقه در افغانستان به سر رسیده است و نباید منتظر مدیریت تحولات افغانستان توسط آمریکا و ناتو  باشند، بلکه بایستی کشورهای منطقه نقش مثبت خود را در استقرار ثبات پایدار در افغانستان، ایفا کنند و لازمه تحقق آن وجود همسویی و همکاری کشورهای منطقه ای با با یکدیگر، برگزاری نشست های منطقه ای و ایجاد مناسبات با افغانستان است. این آرمان زمانی تحقق میابد که دستان مزدور صفت و اجنت در رده های تصمیم گیری نظام وجود نداشته باشد آنگاه میتوان منافع ملی را با اهداف ملی یکجا تعبیر و تفسیر کرد .

بطور یقین افغانستان با ثبات و امن، برای منطقه و جهان بسیار سودمند و افغانستان ناامن و بی ثبات و فرو رفته در بحران برای منطقه و جهان نیز نقطه تهدید کننده خواهد بود. ثبات پایدار به همان میزان که  برای خود این کشور مهم و حیاتی است، برای کشورهای همسایه و منطقه نیز تعیین کننده و حیاتی است. در نهایت اینکه تامین ثبات پایدار در افغانستان در سایه ایجاد مناسبات خوب و همسویی منطقه ای در گرو توانایی و درایت سیاست گران کشورها قرار دارد.

حمایت از گفتگوهای صلح با طالبان با ایجاد حکومت وحدت ملی یکی از استراتژی‌های اصلی آقای اشرف غنی رئیس جمهور  برای پایان دادن به جنگ گفته میشود. اما به عقیده نویسنده با وجود تلاش‌ها برای گفتگوی مستقیم با رهبران طالبان، در منطقه مری پاکستان و مذاکرات بعدی در چین  به این نتیجه  رسیده ام که پیشرفت عمده در زمینه گفتگوهای صلح میان طالبان و حکومت افغانستان، بطور نسبی  ممکن است فقط با تعداد محدودی از طالبان نه با همه گروه های متخاصم و جنگ افروز در افغانستان من میدانم رهبری حکومت وحدت ملی  حاضر است برای بازگشت نسبی طالبان به قدرت، با آنها مذاکره نموده امتیازات را با آنها پیشنهاد نماید.

 این کار تازه ای نیست ترغیب طالبان به گفتگو و ترک خشونت از سالها پیش از برنامه های عمده، اما ناموفق حکومت افغانستان بوده است. آقای حامد کرزی رئیس جمهور سابق  افغانستان، در موارد متعددی از رهبران طالبان، به شمول ملاعمر شخصا دعوت کرد تا به جنگ پایان دهند.

این درخواستها ظاهرا هیچ تاثیری بر طالبان نداشته است با وجود مذاکرات دو هفته قبل در مری پاکستان  و این گروه همچنان به حملات مرگبار، از جمله بمبگذاریهای انتحاری در شهرهای افغانستان ادامه داده است. و به تازهگی ها در ولسوالی المار ولایت فاریاب  هموطنان بی گناه ما را یکبار دیگر به خاک و خون کشیدند

درمجموع، به نظر نمی‌رسد برداشت سیاستمداران  و نظامیان غربی و افغان از موضوع صلح با طالبان واقعبینانه باشد. چنانچه دیده می شود ، طالبان و حامیان شان نیز  عجله ای برای پایان دادن به جنگ ندارند. تاکتیک جنگی آنها نیز طوری است که برای پیروز شدن در این جنگ نیازی به کنترل و حفظ قلمرو فیزیکی ندارند. به عبارتی، توانایی آنها در صورت دادن حملات انتحاری در قلب شهرها، از جمله کابل، حمله بر کاروانها و پایگاه‌های مهم نیروهای خارجی و تصرف موقت قریه ها و ولسوالی‌ها، بخصوص در مناطق شمال کشور  حس ناامنی و حضور طالبان و داعش  را به سرتاسر افغانستان گسترش داده است.

طالبان و داعش به خوبی می‌دانند که نظامیان افغانستان که حالا بار مسئولیت جنگ را به تنهایی به دوش دارند طور نامحدود قادر به ادامه این جنگ فرسایشی نیستند. هیچ کس کشته‌های طالبان را نمی‌شمارد، اما کشته شدن هر سرباز افغان در افغانستان می‌تواند حمایت مردم را از حکومت وحدت ملی به شدت متاثر سازد.

برخی تحلیلگران معتقدند چالشهای پیچیده جنگ افغانستان احتمال خروج زودهنگام نیروهای خارجی را به شدت افزایش داده است. از جمله این چالشها افزایش حملات نفرات نیروهای امنیتی افغان بر سربازان ناتو (سبز بر آبی) است که از سال ۲۰۰۷ تاکنون بیش از ۱۰۰ نفر کشته برجای گذاشته است. کشته شدن هر سرباز خارجی در افغانستان می‌تواند حمایت مردم کشورهای تامین کننده سرباز به جنگ افغانستان را به شدت متاثر سازد.

همچنین، در این اواخر هم  طالبان و هم داعش  توانسته اند از اختلافات حقوقی محلی، ناکارآیی و فساد در سیستم اداری و قضایی و یا فقدان آن در روستاها و ولسوالیها و نبود نیروی امنیتی افغان به نفع خود بهره برداری کنند. اینها فقط نمونه هایی از مولفه هایی هستند که به طالبان و داعش برای ادامه جنگ اعتماد به نفس می‌دهد. در چنین وضعیتی درخواست حکومت وحدت ملی  از طالبان برای نفی خشونت، آتش بس  قبول قانون اساسی و پیوستن به صلح، واقعبینانه نیست.

در عین حال، با وجود ابراز خوشبینی رهبران حکومت وحدت ملی  نسبت به احتمال موفقیت گفتگوهای صلح با طالبان  در حال حاضر ، نشانه ای وجود ندارد که با تکیه برآن بتوان نتیجه گرفت که طالبان بعد از این نشست ها چی در اسلام آبا و چی در چین ، نظر خود مبنی بر عدم مشروعیت حکومت افغانستان را تغییر داده و با آن بپیوندند و شریک نظام شوند .

 

 


بالا
 
بازگشت