استاد صباح

 

آياجهاد گران خواب خون مي بينند وخمارکشتاراند؟؟؟

چراجهاد گران باهمه اين رسوايي ها خجالت نمي کشند؟؟؟

( قسمت دوم  )

 

بي باکانه ، صداقتمندانه  وازروي خلوص

بدون ترديد ، درد مردمم ووطنم را می نویسم
دربرابردشنه های جنگ سالاران وطنفروش

مي ايستم ومی دانم که با قلمم گورم را می کنم
اما من ادامه می دهم وخوب مي دانم !
زیرا اکثرانديشمندان آزاده

وهمه وآزادی خواهان بااحساس
با تیشه قلم، گورخود را حفر کردند.

سياف درجنگها داخلي افغانستان در سالهاﯼ 1371-1374 مهم ترﯾن نقش را داشته است طورﯾکه وي وشرکايي جنايتکارش - غرب کابل را به ﯾک وﯾرانه تبدﯾل نموده و هزاران غﯿر نظامﯽ به دستور آنان قتلعام شده است وﯼ به دلﯿل شعله ورتر کردن جنگهاﯼ داخلﯽ درافغاستان درسالهاﯼ 1371-1374 ازسوﯼ دﯾده بان حقوق بشر به جناﯾت جنگﯽ ونقض حقوق بشر متهم گردﯾد، که متأسفانه هنوز محکمه دراﯾن خصوص تشکلﯿل نشده است.
رسول سياف، يکي ازقصابان فاجعه خونيني افشار، در حمله و تجاوز به افشار به عساکرش گفته بود: «سربريده سخن ندارد، هزاره ي خوب هزاره ي مرده است.
سياف درزمان امين به زندان افتيد وپس از رهايي از زندان پلچرخي در سال 1358 هجري خورشيدي، به پاکستان رفت و به تنظيم هاي جهادي پيوست.  سياف مدتي را در تنظيم جمعيت فعاليت کرد ، سپس راه خود را از اين حزب جدا کرد و حزبي را به نام اتحاد اسلامي اساس گذاشت که خود رهبري آن را به عهده داشت.  
سياف ازآن جايي که تعليم ديني اش را در کشورهاي اسلامي به پايان رسانده بود ازحمايت خاص اين کشورها و به ويژه عربستان سعودي برخورداربود.  وي درسال 1371، همراه با ديگر تنظيم ها ي جهادي وارد کشور شد و به مهم ترين حامي دولت به رهبري برهان الدين رباني تبدل شد.  در سال هاي 1371 تا 1374 در درگيري هاي ميان گروهي کابل نقش اساسي داشت و نبردهاي حزب تحت فرمان او با حزب وحدت در غرب کابل شهرت فراوان دارد.  اين دو حزب در آن سال ها جنگ هاي خونيني با هم داشتند که منجر به کشته و مجروح شدن صدها تن از افراد غيرنظامي شد وغرب کابل هم به ويرانه تبديل شد  . سياف بارها به دليل حضورش در جنگ هاي داخلي افغانستان از جانب سازمان ديده‌بان حقوق بشر به جنايات جنگي متهم شده است.  همانطوريکه ميدانيم نيروهاي سياف وجنايتکاران ديگردرافشارسيلوجنايت ووحشت نابخشدني مرتکب شده اند.  رسول سياف، يکي ازقصابان اين فاجعه هولناک، درحمله و تجاوز به افشار به عساکرش گفته بود: سربريده سخن ندارد، هزاره ي خوب هزاره ي مرده است.
بزرگترين جناياتي که دردوره جنگ هاي داخلي در افغانستان آنهم در شهر پرنفوس کابل به شکل عمدي، آگاهانه وسيستماتيک توسط جنايات کاران صورت گرفته يکي هم، قتل عام مردم افشار بود که درآن يک شهر انسان فقط به جرم هزاره بودن نابود گشتند. اين جنايت توسط جنايتکاران جنگ هاي داخلي از جمله عبدالرب رسول سياف ، احمد شاه مسعود،ملا مارشال فهيم، شيخ محسني، سيد حسين انوري،  يونس قانوني ، دبل عبدالله و … صورت گرفت.

بزرگ ترين جنايت را اين افراد در تاريخ افغانستان و جهان به نام شان ثبت کردند که شامل تجاوز به زنان در برابر مردان خانواده، کشتن مردان خانواده در برابر زنان، به برده گي گرفتن دختران و زنان، کشتار مردم در اماکن همگاني از جمله در تکيه خانه افشار، بي حرمتي به اجساد مردگان، قتل و تجاوز به جرم هزاره بودن، بود.

جنايت به چگونگي و کيفيت عمل جنايت کار مرتبط است نه به کميت جنايت. مهم اين است که جنايت براي چه صورت گرفته است و جنايت کار چه هدفي از جنايت اش داشته است. هم در آموزش ديني اسلام و هم درحقوق بشر، نفس يک آدم، نمونه اي از تمام بشريت و عالم در نظر گرفته شده است. هنگامي که يک شخص را مي کشند در حقيقت همه بشريت را کشته اند.  جنايت افشار، يکي از جنايات ضد بشري در تاريخ بشريت است. زيرا اين جنايت از طرف احمد شاه مسعود، برهان الدين رباني، عبدالرب رسول سياف، شيخ آصف محسني و ديگران به هدف محو نابودي که گروه اتنيکي صورت گرفته است. در اين تراژيدي يک شهر انسان به جرم هزاره بودن قتل عام شده اند ونيت جنايت کاران، از اين جنايت، نسل کشي بوده است.
مهاجمان سنگ دل پس از تسلط بر افشار براي قتل و غارت و جنايت وارد کوچه هاي افشار شده وپس ازهجوم به خانه ها و منازل مردم دست به کشتن افراد جوان زدند و آنها را در منازل شان به شهادت رساندند و حتي زنان را به اسارت گرفته و مردان را در کوچه ها و خيابانها شهيد کردند. اينان تاچند روز متوالي به کشتار، قتل و غارت و تجاوز و تخريب منازل ادامه دادند. و وحشيانه داخل منازل شده و از هيچ جنايتي دريغ نکردند . جناياتي که در افشار ارتکاب يافت مصداق بارز جنايت به مفهوم حقوقي بر اساس قوانين ملي و بين المللي است. اقتضاي عدالت و نظم جامعه ايجاب مي کند که مرتکبين جنايت مجازات شوند. اما در افغانستان گرچه بزرگترين جنايات تاريخ بشريت انجام گرفته است، به همان مقياس جنايتکاران نه تنها مجازات نشده بلکه به مناصب بالاي دولتي و حکومتي گماشته شده وهمچنان جنايت مي کنند. اين امر اما به معناي مخدوش شدن اصل مجازات جنايتکاران نيست. محاکم داخلي امروز نه توان و نه اراده لازم براي محاکمه اين جنايتکاران را دارد زيرا خود ازجنايتکاران تشکيل شده است.
مشکل ديگري فعلي غصب زمين هاي دولتي و مردمي از سوي زورمندان محلي در کابل و ساير ولايات کشور، از بارزترين مظاهر فساد در کشور است و به نظرمي رسد دولت نيز توانايي چنداني براي مبارزه با اين معضل عظيم اجتماعي و اقتصادي ندارد.  مردم براين باور اند که غاصبان با وزارتخانه هاي دولتي و نمايندگان مجلس،‌ پيوند دارند و اين امر، مانع از اعمال قانون و سلطه دولت بر آنها مي شود.  تااکنون ميليون ها جريب زمين در سراسر کشور، به صورت غيرقانوني دراختيار زورمندان است و اکثراين چپاولگران وزورگيران از نزديکان مقام هاي حکومتي وقوماندانان جهادي جمعيتي ، شوراي نظارواتحاد سياف اند که بازورسلاح وکشتن وبردن وبستن سخن ميگويند
سياف دردوران حاکميت مصلحت گراوبي کفايت کرزي درپهلوي ديگراستفاده جوي هادرچوروچپاول زمين هاي شخصي ودولتي نيزکوتاهي نکرده است . رسول سياف وتفنگداران ظالمش بيشترين زمين ها را در کابل و اطراف آن غصب نموده اند. سياف وجنگسالارانش چون ممتاز، حاجى شيرعلم، آمرعبدالستار، اکيي، قوماندان داکترعبدالله... هرکدام هزاران جريب زمين غصب شده در اختياردارند .  ازچندين سال بدينسو اعتراضات مردم «شش گذر» ولسوالي پغمان عليه سياف بلند است که مي‌گويند باند سياف حدود ده هزار جريب زمين را که ملکيت آنان مي‌باشد به زورتصاحب نموده است. تظاهرات مردم پغمان عليه سياف تا حال چندين بار به خونريزي و کشته شدن مردم بيچاره منجر گرديده است. بخشي از اين زمين هاي دعواي در ساحه چانغر در کنار شاهراه کابل ـ کندهار موقعيت دارند. سياف و حواريونش هزاران جريب زمين دشت چمتله را به زور تصاحب شده به قيمت هنگفت بالاي مردم به فروش رسانيدند.
قضيه ديگر زمين دزدي در ولسوالي کلکان کابل هم‌اکنون جنجالهاي شديدي را دامن زده است سياف و همرهانش دست دارد. داوود کلکاني عضو پارلمان که از سفره نشينان سياف است در همدستي با قوماندان ممتاز (برادرزاده سياف) حدود يکهزار جريب زمين ساحه آقاسراي و شيخوي اين ولسوالي را تصاحب نموده اند و به زور تفنگ اين زمين را در چنگ شان نگهداشته اند. حتي اين دزدان بين خود در اثر اختلافاتي درگير شده اند.  جالب اينست که اين  زورگيران تفنگدار مالکيت مردم رابا استفاده از مقام دولتي قباله هاي تقلبي ساخته اند .
چندي قبل تلويزيون خصوصي لمر، مصاحبه اي داشت با يکي از سران جهاد - عبدالرب رسول سياف نماينده در پارلمان. اودر ابتدا حاکم به نظر مي رسيد، اما وقتي صحبت به جنايتکاران ومحاکمۀ شان رسيد، دست وپاچه ووارخطا وبه خواندن آيات متوسل شد. ازآنجايي که اين رياکاران دين همه چيز را از زير عينک فريبکاري ديني مي بينند، به اين لحاظ اظهار نمود که فهم قانون اساسي به فهم دين ضرورت دارد  امر خدا است که اگر مسلمانان با هم درگير شدند، شما بين آنها صلح کنيد، خداوند از ما مي خواهد. اين جنايتکاران قرن چرا درآن سال هايي که برقدرت لميده وطياره بست دشمني ديروزي شان ( روسها ) پول ميفرستاد واينان خون مي ريختند، بين خود صلح نکردند؟ آيا درآن وقت خداواند از ايشان تقاضاي صلح ننمود؟ وقتي مردم درآتش جنگ هاي خاينانه مي سوختند، امر خداوند کجا بود؟ جنگ را ديگران دامن زدند و هنوز هم خواهان جور آمد بين ما نيستند اما بلافاصله متوجه مي شود و مي گويد: ما آنقدر گنس و گول نبوديم که ديگران از ما استفاده کنند! کساني که اين فيصله را رد مي کنند، سر اين ملت دل شان يخ نکرده است، باز مي خواهند اين ملت به خاک و خون بغلتد. مردم که يک بار بدست گرگ صفتان تشنه به خاک و خون غلتيد، اين کدام افراد اند (جز ويرانگران سه دهۀ اخير) که دل شان به اين ملت يخ نکرده است؟ .

 مزدوري ومزدورمنشي تنظيم هاي بنيادگراها برهيچکس پوشيده نيست. از غلامي به آي اس آي تا نوکري عربستان سعودي، سي آي اي، ايران، فرانسه وتاجکستان وکشورهاي ديگر.
سياف گفت: من پيش ملت يک مجاهد هستم وگروهي را رهبري کردم. تو درنزد ملت يک جنايتکار وقاتل هزاران انسان بي گناه هستي، تو يک جاسوس حلقه به گوش آي اس آي، عربستان سعودي و ... هستي.  سياف! تو همان گروهي را رهبري کردي که اين ملت را به روز سياه نشاند، همان گروهي که دختران افغان را پيش پاي عرب ها انداخت، همان گروهي که خون مردم مظلوم هزاره را مباح مي دانست وهرهزاره را به نام حزب وحدت، سرمي بريد، توهماني که اکنون هم زمين هاي مردم پغمان را قبضه نموده ايد . وي گفت ، وقتي از زندان برآمدم، يک عصا چوب در دستم نبود. به اين مي گويند اعتراف جانانه. اما اين مليون ها دالر، آرگاه و بارگاه، نوکروچاکر وموتر و زمين را از کجا کردايد ؟
وقتي ازسياف پرسيده شد که چرا درآن وقت مانع از جنگ نشديد، در جواب گفت: تنها خدا است که هر چيزي را بخواهد کرده مي تواند. به تعبير سياف، پس اين خدا بود که جنگ ها را در کابل شعله ور نمود، خانه هاي مردم را ويران کرد، زنان را بي سرپرست وکودکان را آواره نمود، برفرق مردم ميخ مي کوبيد، آنان را زنده زنده در کانتينرها کباب نمود، برعفت زنان تجاوز نمود، دردهه هفتاد ( تنظيم هاي اتحاد ، محاذ ، جمعيت ، شوراي نظار، حزب اسلامي ، حزب اسلامي خالص ، حرکت هاي مولوي محمد نبي محمدي وشيخ آصف محسني  و... جفاي بزرگي رابرملت رواداشتند) .
رسول سياف، درادامه ي جنايت هاي خود، بعد از سقوط طالبان، درحمايت هاي کرزي قرارداشته ، با کمک و مشوره ي افراد تجارتي خود، دست به غصب گسترده ي زمين زده است. باغصب زمين ها، گروه اقتصادي سياف، ساختن مارکيت وبازار، تعميرهاي مجلل با قصر و باغ و...ساخته اند. غصب اين زمين ها از دو استقامت درشهر کابل و اطراف آن صورت گرفته است. استقامت اول از کوتل خيرخانه آغاز و به چمتله، پغمان الي ارغندي مي رسد. استقامت دوم نيز وزير اکبرخان، باغ بالا، خوشحال مينه، بازار کمپني، قلعه حيدر خان الي ارغندي مي باشد. درمرکز شهر کابل نيز، سياف و گروه اقتصادي وي تعميرات و زمين هايي را غصب و يا با پول بدست آورده از اين تجارت خريداري کرده است. سياف ازحمايت هاي بي دريغ ريس دولت برخوردار است.
شکايت هاي زيادي ازغصب اموال و دارايي هاي مردم وجوددارد،اما تاکنون هيچ اقدامي براي مهارنامبرده صورت نگرفته است. تنها در ماه مارچ دوهزاروهفت ميلادي نيروهاي آمريکايي به خانه ي سياف در پغمان يورش بردند که علت آن بيشتر مسايل امنيتي و ارتباطات احتمالي وي با تروريزم بوده است. پس از اين حادثه، کرزي بارها ازسياف بدليل حمله ي نيروهاي آمريکايي پوزش خواسته و قول داده که چنين مواردي ديگرتکرار نشود. پس از آن سياف مجال بيشتري براي فعاليت هاي تجارتي غير مشروع يافته است. مردم در پغمان بارها نسبت به غصب زمين هايشان و همچنين زنداني شدن وابستگانشان درزندان شخصي سياف به دفتر رييس جمهورشکايت و مقابل پارلمان مظاهره کردند اما با هرعريضه و مظاهره، تهديد ها از جانب سياف و افرادش عليه آنان بيشتر شد. سارنوالي ومحاکم  کشور هيچگاه دوسيه ي هاي غصب توسط سياف را روي دست نگرفته و هميشه ازوي به عنوان استاد سياف، با نيکي ياد مي کند.
سياف پس از حکومت موقت و انتقالي عمدتا از حاميان ديروز خود در تنظيم هاي جهادي جدا شد و ازکرزي ، حمايت کرده است.  در دومين دوره انتخابات رياست جمهوري نيزسياف ازکرزي حمايت کرده است. با وجود درخواست هاي مکرر، او حاضر نشد که به جبهه ملي بپوندد. در همين حال چند روز قبل طي جلسه اي در منزل فهيم سياف نامزدي خود را اعلام كرده و فهيم معاون اول و محقق معاون دوم وي معرفي گرديد كه بعدا توسط محقق تكذيب شد.
کسي که هزاران تن از مردم مظلوم ما را به شهادت رسانيده، شهر ها، قرا و قصبات ما را ويران نموده، مال و دارايي مردم ما را به غارت برده است، وحشت را بر فضاي کشور حاکم نموده ، بر فرق مردم ميخ کوبيدند،امروز با چنين پر رويي خود را کانديد رياست جمهوري مينمايد  . سياف وهمراهان جهادي اش بايد سال ها قبل به اتهام خياانت وجنايت محاکمه  ميگرديد ومتاسفانه امروز ادعاي رهبري حاکميت ملي را دارد.؟ دزدان، جنايتکاران جنگي، قطاع الطريقان، آدمکشان، قاچاقبران مواد مخدر، غارت گران وهمه گردم هم جمع شده اند تا از آخرين فرصت در دوهزاروچهارده براي ابقاي سلطه جهل و وحشت بالاي مردم مظلوم استفاده نمايند.
درفرحام همه تفنگداران جنگ سالاربقا و نفع خويش را در ايجاد انارشيزم و برهم خوردگي وضع اجتماعي ديده، از همين جهت پيوسته در صدد بي ثبات نگهداشتن اوضاع تلاش هاي مذبوهانه مينمايد و سود خويش را فقط و فقط در حنگ و تفنگ مي بينند آ نها به منظوراغوا و سرکوب مردم، در تمام عرصه ها دست به اقدامات خائنانه و ماجراجويانه ميزنند. نيروهاي ئتلاف و دولت پروسه بنام جمع آوري سلاح را روي دست گرفتند که ميليون ها دالر را به باد فنا دادند، ولي در ظاهر ارقام هاي ارايه مي گردد که اميد واري هاي کاذبي را به مرد م نويد ميدهد .  اما کشتن، بستن، بردن، اختطاف، زورگويي، قاچاق وحشت، بربريت، جنگ هاي ذات البيني و مردم آزاري با گذشت هر روز وسعت بي سا بقه پيدا مي نما يد .  چنين است که سياف وسران ماجراجووقدرت طلب شوراي نظار قبلي باچنگ ودندان به جان وطن افتيده اند وتامانند لاشخواران ازاستخوان باقي مانده آن تغذيه نمايند

 

 

++++++++++++++++

 

قسمت اول

حماسه است، حماسه، حماسه دروطن من
تهمتن است، تهمتن به عرصه، هموطن من

چه میکنند پلیدان خفاش، به خاک پاک من ؟
که دیو راه  ندارد به  مساحت وطن من...

بگو به تیر زنندم به سر، ز پا فکنندم
که دراسارت دیوان، مباد جان و تن من

از این حماسه اگرچه به لکنت‌اند قلم‌ها
ببین به الکن شعرم، وطن، وطن، وطن من

چه راه بکربلندی! چه عزتی است خدایا!
به شوق رفتن راهت، به وجد آمدن من...

چراغ راه دلیران! ز تیغ و دشنه دیوان
چه لاله‌ها که شکفته به باغ پیرهن من!راکعي.

کساني که هزاران تن ازمردم مظلوم ما را به شهادت رسانيده، شهر ها، قرا و قصبات ما را ويران نموده، مال و دارايي مردم ما را به غارت برده است، وحشت را بر فضاي کشورحاکم نموده ، برفرق مردم ميخ کوبيدند،امروزبا چنين پر رويي جبهه وياتشکل مي سازند  .

اينان بايد سال ها قبل به اتهام خياانت وجنايت محاکمه  ميگرديد ومتاسفانه امروز ادعاي رهبري حاکميت ملي را دارد.؟ دزدان، جنايتکاران جنگي، قطاع الطريقان، آدمکشان، قاچاقبران مواد مخدر، غارت گران وهمه گردم هم جمع شده اند تا ازآخرين فرصتي بي کفايتي دولت کنوني براي ابقاي سلطه جهل و وحشت بالاي مردم مظلوم استفاده نمايند.

دراثرحملات امریکا، طالبان فراری و قوای جمعیت و شورای نظار با حمایت امریکا وارد کابل گردیدند هر چه تمامتر درحفظ قدرت کوشیدند. ربانی درچند روز محدودی که بار دوم درارگ بر مسند قدرت تکیه زد طور نا گهانی به امارات متحده سفر نموده و در آ نجا با مقامات پاکستانی ملاقات نموده و به آنها اطمینان همکاری داد. وی به شدت از کنفرانس بن انتقاد نموده و نمی خواست تا از قدرت کنار آید. بناچار مطابق فیصله نامه بن معامله یونس قانونی که ریاست دولت ربانی را قربانی بوجی های، دالر و معاونت کرزی، وزارت داخله، دفاع، خارجه و امنیت ملی نموده بود بتاریخ ۲۲ دسمبر ۲۰۰۱ از کرسی بزیر کشیده شد.

جنگ سالار اصطلاحي است كه آمريكا در مورد آن دسته ازفرماندهان محلي به كار مي برد كه ازميل سلاح ميخواهند زندهگي نمايند. هنگامي آمريكا تصميم گرفت عليه طالبان وارد جنگ شود به تجهيز و تقويت آنهامبادرت ورزيد. تفنگداران جنگ سالاربقاونفع خویش را درایجاد انارشيزم وبرهم خورده گی وضع اجتماعی دیده، ازهمین جهت پیوسته درصدد بی ثباتنگهداشتن اوضاعتلاش هاي مذبوهانه مينمايدو سود خویش رافقط وفقط درحنگ وتفنگ مي بينند

 آنهابه منظوراغوا وسرکوب مردم، درتمام عرصه ها دست به اقدامات خائنانه وماجراجويانه میزنند. دولت پروسه بنا م جمع آوري سلاح را روي د ست گرفت که ميليون ها دالررا به بادفنا داد، ولي درظاهرارقام هاي ارايه مي گردد که اميد واري هاي کاذبي را به مرد م نويد ميدهد .

افغانستان سرزمین دودوآتش باگذشت بيش ازيک دهه باوجود موجوديت صدوپنجاه هزارنظاميان کشورهاي مختلف جنگ ، فساد، بي عدالتي ، زورگويي، بي بندوباري، مردم آزاري ، چپاولگري، قوم ستيزي همچنان بيداد ميکند. ملت بادرنظرداشت ميلياردها دالرکمک جامعه بين المللي و پشتيباني وحضور نظامي، سياسي، اقتصادي واجتماعي جامعه جهاني،انتظارات بيشتررا داشتندواما دولت کرزي وائتلافيون تنظيمي وگروپي باکم کاري وروزگذراني عملآ همه رانااميد وسرخورده نموده اند.

بي عدالتي، بي قانوني، بي نظمي ، زورخواهي تنظيمي ،جنگ، کشتار، ويراني، نا امني، آوارگي، فقر، مرض، فساد اداری، بنيادگرای افراطي، تبعيضات قومي و مذهبي وزباني ، مواد مخدر ،زورگويي ، جنگ سالاري ، بي کفايتي ، مصلحت گرايي ، تاراجهاي کلان پولي ، چنگل بخشي قدرت واداره دولتي ،محروم نگهداشتن مليتهاي محتلف، چپاول وغصب املاک دولتي وشخصي ، تشنج ، (وزورگويي، قانون شکني وماشه کشي درخيمه لويه جرگه پس ازتشنج درانتخابات ) و دهها مشکل ديگر، سالهاست که دامن جامعۀ را فراگرفته و زندگي آرام و خوش را ازمردم کشور سلب نموده وهمه نتيجه حاکميت ننگين کرزي است.

قاچاقچیان ودزدان مشهوری که درپي شوراسازي اند وخود همین اکنون درپستهای بزرگ مرکزی و ولایتی لمیده اند وطی بیش ازدودهه با چپاولگری، با استخراج، قاچاق وفروش سنگهای قیمتی وسایر احجارکریمه که بی شرمانه وخبیثانه به این دزدی خویش هنوز نیزادامه میدهند. و قاچاق مواد مخدر، معادن، انبارهای اسلحه، چوروچپاول سرمایه های دولتی و شخصی، رشوت و رشوت ستانی، قتل و جنایت های تکان دهنده، دزدی و اختلاس، خویش خوری و قوم پرستی . . . به پیمانه زیادی به چشم می خورد، با اندوه فراوان با گذشت هر روز وسعت بی سابقه پیدا نموده و قانون و دولت را زیر سوال برده اند. فساد اداری، مواد مخدر، تروریزم، فقر، نا امنی، فقدان کار و زنده گی بخور و نمیر، مشکلات با همسایه ها، حاکمیت جنگ سالاران و نظایر آن همچون یک نظام پیوسته به هم عمل می کنند.

گذشته سياه وخونين

جنگ های خونین بین گروه های متعدد تنظیم ها تاسپتمبر ۱۹۹۴ ادامه داشت. هربخش کابل وهرگوشه ازکشوردرتصرف گروپ های مختلف مجاهدین چون جمهوری های خود مختار قرارگرفت. مردم ازمفهوم ملوک الطوائفی به معنی اصلی آن آگاه شدند. تجاوزبه مال جان ونوامیس مردم یکی ازدست آورد های این دوره وحشت بود. دولت میبایست مطابق آنچه فیصله پشاور نامیده میشد پس ازچهار ماه از قدرت کنارمی آمد ولی وی با خدعه و نیرنگ شورای حل وعقد را دائر ومدت زمامداری را دوسال تمدید نمود. پس ازختم این مدت دیگر نمیتوانستند شورای دیگردائر کند ازینرو مدت ریاست جمهوری را تا مدت نا معین توسط قاضی القضاتی که از خود دولت بود تمدید نمود. این اداره تنظیمی تا بالاخره در سپتمبر ۱۹۹۶ توسط طالبان ازکابل رانده شد. ساحات تحت کنترول اش هر روزه محدود تر شده تا اینکه درماه سپتمبر ۲۰۰۱ یعنی یک ماه قبل از حمله آمریکا به افغانستان، حدود اربعه دولت جمهوری اسلامی وی صرف به ولایت بدخشان محدود گردیده بود.

حلاوت و شیرینی پیروزی مجاهدین درکابل این عمرکوتاه چون حباب داشت. چرا که درسومین روز این پیروزى در حالی که شلیک هاى شادیانه تفنگها همچنان ادامه داشت، به یکباره لوله تفنگ از آسمان به سوى یکدیگر نشانه رفت تا بار دیگر تراژدى خونین جنگ و کشتار و قصه تلخ دربدرى ادامه یابد.

دورقیبان مسعود و حکمتیار که در کوه ها متوارى بودند و به غرش تفنگ دل خوش می کردند، جنگ با یکدیگر را تدارک دیدند و به تدریج دیگر گروه ها و رقیب را نیز در این جنگ، کشتار، ویرانی و بی سرنوشتی سهیم کردند. حاصل این ستیز و تضاد جدید تحمیل چهار سال جنگ، ویرانی شهر کابل، قتل و کشتار بی رحمانه مردم و دهها شهر دیگر، افزودن بر انبوه معلولان و مجروحان و تداوم مهاجرت و یاس و ناامیدى بود.ایالات متحده ازهمان ابتدا حرکت، "مجاهدین" را حمایت نموده و سیلی از کمک های مالی خود را از طریق اسلام آباد به آدرس آنان سرازیر نمود. اسلام آباد درست به همین دلیل بعد ها به خود حق داد که به عنوان قیم "جهاد" افغانستان در مورد سرنوشت آن تصمیم گیری کند. پس ازسرازیر شدن امداد های خارجی به سرکردگی آمریکا- به سوی "مجاهدین"، افغانستان به محل رقابت جدی کشورهای جهان تبدیل شد. "مجاهدین" با قدرت وصف نا پذیری که کسب کرده بودند در یک خلاء سیاسی قرار گرفتند. حتی عده ای از رهبران "جهادی" آرزو داشتند که حکومت چند صباحی بیشتر دوام بیاورد.

حضورمجاهدین درکابل به دلیل اختلافات فراوان درونی منجر به خلاء قدرت مشروع و در نتیجه نزاع بی پایان گردید. با ورود "مجاهدین" به کابل درهشت ثور ۱۹۹۲، چور و چپاول دارائی های عامه، از جمله موزیم کابل آغاز یافت. هر یک از گروه ها هرکدام باالنوبه هرآنچه در دست شان آمد به یغما بردند و آنرا در بازار های پاکستان به قیمت ناچیز بفروش رسانیدند. ساختمان و یک تعداد آثار موزیم کابل در اثر جنگ های ذات البینی تخریب گردید. حکومت ربانی در ماه می همان سال، هوتل کابل را جهت نگهداری آثار باقیمانده تاریخی برگزید و آنچه را که بیست در صد باقیمانده مجموع آثار تاریخی موزیم کابل محسوب میگردید بدانجا انتقال داد و تا اشغال کابل توسط "طالبان"، این آثار درین گدام نگهداری میشد. شورای نظار هنگام فرار از کابل در سال ۱۹۹۶، بسیاری ازین آثار ارزشمند را و بخصوص آنچه در زیر زمینی های د افغانستان بانک بود با خود برده و بمرور زمان به خارج انتقال دادند و بفروش رسانیدند.

دولت پشاوری مجددی و به تعقیب آن ربانی، از محدوده ارگ بیرون نرفت. نیروهای احمدشاه مسعود که یکی از طرفین اصلی جنگ و در حاکمیت قرار داشتند، به امر مسعود، از کوه تلویزیون هر جنبنده ای را به گلوله می بستند. نیروهای سیاف، گلبدین و مسعود هر کدام برای سرکوب طرف مقابل، از هیچ وسیله ای دریغ نمی نمودند. کابل در ظرف چند روز به ویرانه ای شباهت پیدا نمود که همه آن را به شهرهای بمباران شده ای بعد از جنگ دوم جهانی تشبیه می نمودند. از آسمان و زمین، باران مرمی و راکت و هاوان می بارید.

کابلیان در خون فرزندانش غسل تعمید می دیدند. کابل به فرمان باداران پاکستانی این تنظیم ها می سوخت و رهبران بی توجه به این همه خونریزی و چورو چپاول، همچنان سرگرم زد و خورد بودند، بیش از ۶۵۰۰۰ کابلی را کشتند، بر زنان و دختران و پسران تجاوز نمودند، گوش و بینی مردم را بریدند و بر فرق شان میخ کوبیدند، این همه خون ریخته شده و قتل و غارت و بی ناموسی، چرت رهبران تنظیم ها را خراب نکرد و زمانی که "طالبان" برای ادب کردن شان به کابل هجوم آوردند، دو پا داشتند و دو پای دیگر قرض نموده و به پنجشیر فرار نمودند. زمانی که دوباره با کمک و در پناه بی ۵۲ به کابل یورش آوردند، در پست های حساس و کلیدی دولت جابجا شدند و چهار سال خون و جنایت (۱۳۷۱-۱۳۷۵) را در خاطره های مردم زنده کردند و برای اینکه جنایت های شان را از اذهان مردم زدوده باشند، هشتم ثور را به عنوان جشن پیروزی "جهاد" نامگذاری نمودند و برای این کار همه ساله ملیون ها دالر را خرج مصارف جشن نمودند و با چشمان کلوخی و وجدان های یخزده به نظاره ویرانی هایی می نشینند که خود عامل آن بوده اند. رهبران تنظیم های هشت ثوری چنان بی چشم و حقیر اند که برای رسیدن به پست و چوکی حاضر به هر نوع معامله و پستی اند. این روز که جز تباهی زیربناهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی وغیره و کشتن انسان های بی گناه، ارمغانی نداشته است، تنها از سوی کسانی تجلیل می شود، که به نحوی در ویرانی و چور و چپاول دخیل بوده اند. این روز درتاریخ کشورما، یک روز نحس وسیاه است واگرامروز خاینان وقاتلان مردم برای برگزاری آن جشن می گیرند، فردا که خورشید رهایی و بهروزی مردم بدمد، خاینان هشت ثوری برای ارتکاب جنایات و ریختن خون، به پای چوبه های دار خواهند رفت. جنایتکاران و ناقضان حقوق بشر برای پوشاندن جنایات و چهره های شان و دفاع از خود به ایجاد جبهۀ جدیدی دست زده اند، که "جبهۀ ملی" نام دارد. در رأس این جبهه کسانی قرار دارند که در زمان دولت اسلامی، کشور را به خاک و خون نشاند ه و بیش ازهفتاد هزار کابلی را نیست ونابود کردند.

در زمان حاکمیت (تنظیمی) کابل در آتش سوخت و دزدان مسلحش مردم را به تماشای رقص بسمل نشاندند، بر دختران پاکدامن تجاوز نمودند، چشمها را کشیدند و گوش و بینی بریدند . . . آنانی که باید به خاطرجنایات و تبهکاری های شان در حق مردم افغانستان به پای میزمحاکمه کشانده می شدند، از الف تا یا دردستگاه های دولتی حضور دارند و با زور تفنگ و پول، حرف اول و آخر را می زنند.

وروچپاول ، دزدي ورهزني ، راه گيري ووند بازي ، قتل وقتال ، وحشت وبربريت ، ظلم وستم ، بستن وبردن ، بگيروبزن ، فيرراکت سکروکلستر، توپ وتانک ، رقص مرده و خنده زنده ، تيزاب پاشي وميخ کوبي ، بريدن شرم جاهاي انسانها وولادت نمودن زنان درپوسته هاي امنيتي ... جزي مصروفيت روزانه نيروهاي امنيتي گرديده بود . ( فيلکس ارماکورا) نماينده سازمان عفو بين المللي، بعد از بازديد از کابل، درا ن زمان گفت : < ... در کابل وضع حقوق بشر ناگوار تر از سابق و چوروچپاول و قتل هاي فردي و دسته جمعي وجود دارد، و راکت هابطور مسلسل اصابت مي کند و هم آب و برق و قانون وجود ندارد. صرف در جلال آباد و مزار شريف وضع نسبتاً بهتر است و در متباقي مناطق افغانستان قضاوت درمورد جرايم به اساس شرعيت اسلامي از جانب خود قوماندانان محلات و مناطق صورت مي گيرد. .. > در ماه مارچ 1993 رهبران تنظيم ها راهي مدنيه منوره شده و باحضور داشت پادشاه عربستان سعودي و نواز شريف صدراعظم پاکستان تعهد سپرد ند وقسم خوردند که دست ازجنگ کشيده ودرتقسيم قدرت به همه جوانب درگير اقدام نمايند اما بمجرد مواصلت ، جنگ وکشتارجديدي آغازگرديد . درين مذاکرات فيصله گرديد بود : رباني درتحويلي قدرت تا هژده ماه اقدام نموده ، اسلحه از مردم جمع آوري و هکذا ملکيت ها و دارائي هاي تاراج شده دوباره به مالکين آن مسترد گردد و حکمتيار بحيث صدراعظم منسوب شود. مولوي خالص از امضاي اين معاهده امتناع ورزيد و مجددي در پايان معاهده نوشت که با ملاحظات امضاء شد.

 اما در ترکيب کابينه بين رهبران تنظيم ها، بعد از مناقشات زياد در جلال آباد توافق به ميان نيامد و يکبارديگرحملات راکتي بالاي شهر کابل شد ت بي سابقه کسب نمود . طى سالهاى 1992- 1996 تفنگداران قدرت پرست که درداخل شهرکابل سنگرگرفته بودند مرتکب ويرانى شهر کابل وکشتار بيش از پنجاه هزار نفرمردم غيرنظامى وبالنتيجه مسبب اصلى جنايت عليه بشريت شده اند. بنيادگرايان جنگ سالار طي سالهاي نخستين زمامداري خويش جنگ را تاسطح کوچه هاى کابل، درجمال مينه و چنداول ومنطقه ا فشارو ديگر نقاط شهر گسترش دادند، و در اين فاجعه بيش از چهار هزار انسان بى گناه ( ازمليت مصيبت ديده هزاره ) را درکابل بوسيله توپ و تانک و بمباردمان بى امان قتل عام کردند که اين شهکاري آنان به ( فاجعه افشار) مسما گرديد . اين جنايت جنگى يکى از شواهد انکار ناپذيرى است که مردم کابل آنرا فراموش نخواهند کرد .

کشتار مردم هزا ره و شيعه ي منطقه ا فشار در بيست ودو دلو هفتادويک خورشيدي لکه ننگي است که تا هميشه بر دامان تفنگداران فاتحه کابل باقي مي ماند. در نيمه شب اين روز که با سالروز انقلاب در ايران هم زمان بود، نيروهاي دولت که عبارت بودند ازقوتهاي : شوراي نظار، جمعيت ، اتحاد سياف ، حرکت اسلامي و حزب وحدت شاخه اکبري به فشاريورش برده ودر اين حمله ، منطقه به تصرف نيروهاي يادشده درآمد. نيروهاي متعرض به مدت بيست وچهار ساعت، افزون بر کشتارمردم ، دست به ويراني، غارت ، آتش زدن خانه ها و تجاوز به زنان و ربودن کودکان و جوانان سرگرم بودند. همين رويداد بارها در هجوم هاي نيروهاي فاتحه درچندا ول ، دهمزنگ ، کوته سنگي وغرب کابل تکرار شد.  تفنگداران با فروش آثار ارزشمند تاريخي و تخريب آنچه که قابل انتقال نبودند، آغاز کردند، با چور و چپاول دارائي هاي عامه، از جمله اموال شخصي خانه هاي مردم تامنابع ذ خيروي وزارتخانه ها، ادارات دولتي، موسسات ملکي و نظامي و حتا حمله و غصب کردن ود ست درازي به مواد امدادي که براي خانواده هاي مستحق و مرد مان تهي دست مد نظر گرفته شده بود و بالآخره غصب خانه ها و زمينهاي تا امروز ادامه داده مي شو د . يکي از استدلال هاي کجروانه جنگسالاران در آن وقت براي سالهاي سال اين بود که با استخراج وفروشي سنگهاي قيمتي مانند لاجورد و زمرد وسايراحجار کريمه پشتوانه اقتصاد جنگي خود را تامين مي نمايند تا درمقابل ارتش شوروي بهتر و منظم تر جنگيده بتوانند. اينها با قاچاق لاجورد و زمرد به سرمايه هنگفت دست يافتند .

تاراج گران جمعيت اسلامي وشوراي و نظار واتحاد سياف همراه با همرزمان و همراهان در گوشه و کنار ميهن کمين گرفتند؛ کشور تاراج شد و مردم ميهن به خاک سياه نشستند.  

جنگ ويرانگري سراسر کشور ما را فراگرفت، شهر ها تاراج شدند، مال بيت المال غارت گرديد، آثار هنري و ثروت هاي ملي به عنوان مال غنيمت به بازار ها سرازير شدند. در جريان همه اين جنايت خواجه که خود را امير مي پنداشت با خورجين هاي زر ا ز شهري به شهري در ستيز و گريز بود. کوچيگري و کوليگري دولتمداري را ا و در تداوم فرار و بي عرضه گي محمد خوارزم شاه در قرن بيستم به نمايش گذاشت.  رباني وشوراي نظاروسياف براي اثبات وفاداري

 ا ش به سازمان امنيت پاکستان به ارسال تروريست و خرابکار به کشمير وچچنيا و آسياي ميانه پرداخت. وي از جنگجويان بنياد گراي تاجيک به حمايت پرداخته و به آتش جنگ داخلي در تاجيکستان دامن زد.  
رباني از سازمان امنيت پاکستان بعد از آنکه متحدانش اردوي مجهز افغانستان را با قواي هوايي آن نابود کرد، خواست تا به تأسيس اردو وسازمان امنيت افغانستان بپردازد. شوراي علماي رباني در رابطه با حقوق زنان به تدوين دقيقأ همان مواردي پرداخت که بعد ها طالبان با پيگيري آنرا اجرا کردند.
با ظهور طالبان، رباني از نخستين کساني بود که حمايتش را از اين گروه اعلام
نمود.وسران شوراي نظارتا ميدان شهربه استقبال آنان شتافت  اوحتا پول در دسترس آنان قرارداد. زمانيکه مجاهدين هراتي با رشادت و جانبازي تا لشکرگاه پيشروي کردند او عليه  اسماعيل خان که در حالت مريضي با طالبان مي جنگيد، دست به کودتا زده و موجب شکست مجاهدين هراتي شد. صد ها هراتي بدست طالبان و پاکستاني ها شهيد و اسير شدند. شهر هرات بدست طالبان افتاد و نخستين دژ مقاومت و سازندگي شگاف برداشت. هرات به مستعمره داخلي به پايگاه تجاوز پاکستان مبدل شد. خاطرات ويرانگري هاي چنگيز و تيمور در اين خطه مجددا" زنده شد

رباني که ملا زادۀ فقيري بيش نبود صاحب ثروت هاي افسانوي شد. او از کوخ نشيني نه بدليل کار وز حمت و ذکاوت، بلکه به دليل فروش و تاراج دارائي هاي عامه به کاخ نشيني رسيد و صاحب ثروت هاي افسانوي شد. کاخ هاي رباني، همسر و فرزندانش در کابل و امارات متحده همه گواه اين مطلب اند. او که در اين خاک خودش را مصؤن از هر انتقادي ميداند و در برابر هر انتقاد اوباشان و اراذلش به تهديد مردم مي پردازند، ا ز ياد برده است که اگر امروز در پناه معامله گري هايش از گوانتانامو نجات يافته است، جايگاه ديگري بنام دنهاگ وجود دارد که وي را در درازمدت از آن رهايي نخواهد بود. رباني ووهابيون شوراي نظارکه به روشنفکران و وطنپرستان اين کشور زبان درازي مي کند ا ز ياد برده است که اين حامد کرزي بود که تا به حال سپر بلاي وي شده است. خانواده هاي شهدا، خانواده هاي زنان به غارت برده شده و صاحبان زمين هاي غصب شده، قربانيان بي گناهي که بدست دژخيمان وي کشته شده اند، همه در انتظار عدالت اند. ملوسويج ديکتاتور و قاتل مردم مسلمان بزنيا و کوزوو، در اثر سکته قلبي در دنهاگ درگذشت و در آنجا حجرۀ در زندان جنايتکاران جنگي سازمان ملل متحد خالي شده است. اکثر جنگسالاران سه دهه اخير که صدها هزارافغان را به کام مرگ فرستاده اند، هنوز شانه به شانه رييس جمهور ظاهر مي شوند و آنگونه که سازمانهاي تحقيقي آمريکا اعلام کرده، اين جنگسالاران يکجا با طالبان و رهبران قبيله اي بيش ازهفتاد درصد قلمروي افغانستان را دراختيار خويش دارند. حاکميت قانون هم فقط در شکل چيزي بيش نيست ... وهزاران هموطن غيرنظامي ماطي اين سالها قرباني ناامني شده اند، وصدهاخانواده را گلوله هاي نيروهاي خارجي که براي تامين امنيت ما آمده اند، به خاک وخون نشانده اند.

شورای جهادي وشوراي دفاع

 

سياف به شدت پايبند طرز تفکر سلفي است. او براي اثبات وفاداري خود به عقايد سلفيان سعودي، حتا نامش را ازعبدالرسول سياف به عبدالرب رسول سياف، تغيرداد و همين باعث شد که باري يکي از نمايندگان دولت عربستان سعودي در جلسه اي در پيشاور، به او  طعنه بزند و بگويد که ما بوديم تو را مسلمان ساختيم وحتا نام مسلماني برايت انتخاب کرديم!.
امروز رسول سياف يکي ازجمله رهبران جهادي است که صاحب ميلياردها پول است. زماني که سياف در دوران حاکميت حزب دمکراتيک خلق ، کشور را ترک مي‏کرد، به گفته‏اي خود او: يک عصا چوب بيشتر نداشت،اما پرسش اين است که سياف اين همه سرمايه را به چه بهاي به دست آورده است؟

روزگاری است که ...
راه‌های وسیع‌تربنا کرده‌ایم اما تنگ‌ نظرترشده‌ایم؛
ساختمان‌های بلندترساخته‌ایم اما افق دید ما کوتاه‌ترشده است.
تنها به زندگی، سال‌های عمرمان را افزوده‌ایم و نه زندگی را به سال‌های عمرمان؛
تا ماه رفته وبرگشته‌ایم اما حاضرنیستیم برای یک آشنا ازیک سوی خیابان به آن سو برویم؛

زمانه انسان‌های بلند قامت اما کوته‌نظر ودون‌همت است.
زمانه ارقام، اعداد و کمیات است و نه اصول و ارزش‌ها!
عصرِما، عصرخانه‌های شیک‌ترورویایی‌تراما خانواده‌های ازهم دوروهمخانه‌هایی ناآشنا است!
عصری است که دغدغه‌ها وچالش‌های بیشتری داریم اما نیایش و مناجات کمتری داریم.
پیام رنگارنگ بخاطرمنافع شخصي بمردم می‌فرستیم اما پیام‌های روشن آسمانی را نمی‌گیریم.

چندي قبل شورای احزاب جهادی متشکل از هشت تنظيم اعلام موجودیت کرد.

دراین گروپ ، احمدضیا مسعود معاون جمعيت ، محمد کریم خلیلی حزب وحدت ، حضرت صبغت الله مجددی جبهه نجات ملی، انورالحق احدی حزب افغان ملت، پیرسید احمد گیلانی محاذ اسلامی، سید حسین انوری حرکت اسلامی، قطب الدین هلال از اعضای حزب اسلامی، حاجی عزیزالله دين محمد، حزب اسلامى، قاضی محمد امین وقاد، رييس شوراهاى اتحاد حزب اسلامى، مولوی عبدالحکیم منیب، رییس حزب حرکت انقلاب اسلامی ، محمد نذیر احمدزی معاون دوم مجلس نمایندگان، حضرت عمر زاخیلوال، مشاوررییس جمهوری، مصطفی ظاهر، رييس اداره حفاظت ازمحيط زيست حضور داشتند. صبغت الله مجددی، می گوید، حکومت وحدت ملی کارهای خوبی انجام داده اما اوهمزمان گفت که این حکومت دچار اشتباهاتی نیز شده که نیاز به اصلاحات دارد.  مجددی هشدار داد که وضعیت در کشور عادی نیست و از احزاب سیاسی و مردم خواست که دست به دست هم بدهند و مشکلات کشور را حل کنند.

پس ازتشکیل شورای احزاب جهادی درکابل که به اشرف غنی نزدیک هستند، «شورای دفاع ازافغانستان» نزدیک به دبل عبدالله با محوریت سیاف اعلام موجودیت کرد. پس ازتشکیل «شورای احزاب جهادی» که گفته می‌شود اعضای آن، بیشتر به محمد اشرف غنی رئیس‌جمهور این کشور نزدیک هستند، اينان نيز با نام «شورای دفاع از افغانستان» را اعلام موجودیت کردند. با نگاهی به اعضای شورای دفاع به نظر می‌رسد که این افراد بیشتر به دبل عبدالله نزدیک هستند . یکی از مشاوران نزدیک به «عبدالرب رسول سیاف» گفته که شورای دفاع از افغانستان با محوریت سیاف تا چند روز دیگر به طور رسمی آغاز به کار خواهد کرد.

عبدالرب رسول سیاف رهبر حزب دعوت اسلامی، «عطا محمد نور» سرپرست ولایت بلخ، «محمد محقق» رهبر حزب وحدت اسلامی مردم و معاون دوم رئیس اجرایی، «اسماعیل خان» ازرهبران جهادی و وزیر سابق انرژی و آب، «صلاح‌الدین ربانی» از اعضای ارشد حزب جمعیت اسلامی و وزیر امور خارجه «بسم‌الله محمدی» از اعضای ارشد حزب جمعیت اسلامی و وزیر دفاع سابق ، «امان‌الله گذر» از فرماندهان جهادی سابق در شمال ، «حضرت علی» از فرماندهان مجاهدین سابق درشرق ، «فضل هادی مسلمیار» رئیس مجلس سنا، «عبدالرئوف ابراهیمی» رئیس پارلمان ، «یونس قانونی» ازچهره های مجاهدین سابق، «جان محمد» از فرماندهان جهادی سابق و «عبدالهادی ارغندیوال» وزیر سابق اقتصاد از اعضای این حزب سیاسی هستند .تمامی شخصیت‌های مجاهدان از ۶ ماه گذشته تاکنون در تلاش‌ هستند که با تشکیل شورای دفاع از افغانستان علاوه بر نقش اپوزسیون سیاسی، برنامه‌های دفاعی از این کشور را نیز در دستورکار خود قرار دهند .

 

 


بالا
 
بازگشت