استاد صباح
شيوه هاومسيرهاي افراطگرايي درپاکستان
اداره
ضد اطلاعات مشترک، مسئول نظارت بردیپلماتهای پاکستانی درخارج ازکشور وعلاوه
برآن، عهده دار مسئولیت عملیات اطلاعاتی درخاورمیانه، آسیای جنوبی، چین،
افغانستان و جوامع مسلمان مربوط به اتحاد جماهیر شوروی است. اطلاعات مشترک
شمال، به صورت ویژه مسئول مناطق جامو و کشمیر است. اطلاعات مشترک متفرقه، مسئول
عملیات جاسوسی شامل تهاجمی درسایر کشورهاست.
مرکز اطلاعات سیگنال مشترک، مسئول جمع آوری اطلاعات درطول مرزپاکستان و هند.
اطلاعات فنی مشترک وعلاوه بر موارد یاد شده، بخشهای مربوط به عملیات انتحاری
وجنگ کیمیایی.
ادارات وکارمندان (آي اس آي ) درمصرف پول دست بازدارد وحسب لزوم ديد ميتواند
صدهاهزارروپيه رابه مصرف یرساند. بودجه اين اداره خيلي محرمانه ازجانب دولت
تامين ميگردد.
ترکيب ديني درپاکستان :
الف - اهل سنت: که شامل فرقه هاي ذيل مي باشند:
- بريلويان - ديوبنديان - اهل حديث .
- وهابيان علماي اهل سنت در پاکستان دو گروه مي باشند و هريک مدارس و مراکز مذهبي متعدد دارند.
- اهل حديث که بسيار نزديک به وهابيان هستند.
- اهل سنت که هرچند ممکن است جز گروهي خاص از صوفيان نباشند ولي به هرحال ايدئولوژي صوفيان را دارند و به اهل تشيع از اين نظر نزديک مي باشند.
ب - تشيع: تقريبا بيست وپنج فيصد مردم پاکستان را شيعيان تشکيل مي دهند اکثر
شيعيان اماميه بوده. گروهي اسماعيليه و اندکي نيز زيديه هستند.
ج - ساير مکاتب و مذهب غيراسلامي :
- مسيحيان - هندوان - سيکها - زرتشتيان - يهوديان - بودائيان قادئيانيان.
د - سلسله هاي تصوف:
- چشتيان - سهرورديان - نقشبنديان - قادريان.
مراکز مذهبي :
روحانيون در پاکستان دو گروه سني و شيعه مي باشند و هرکدام مراکز ديني خودرا دارند. در اين کشور بسياري از روحانيون، صوفيان و اقطابي هستند که از نظر فرهنگي و ايدئولوژي به اهل تشيع نزديک هستند هرچند نام حنفي دارند. مدارس عمده اهل سنت عبارتند از: جامعه اشرفيه و جامعه نعيميه در لاهور، خيرالمدرس و دارالعلوم در ملتان، دارالعلوم حقانيه در اکوره ختک، جامعه اشرفيه در پشاور، جامعه اسلاميه در بهاولپور و مرکز تعليمات اسلامي، مدرسه عربيه مظهور العلوم مدرسه البنات ويژه زنان جامعه خاروقيه و دارالعلم امجديه در کراچي. اهل تشيع نيز مراکز ديني متعدد در شهرهاي مختلف دارند از جمله: مرکز بزرگ ديني المنتظر در لاهور، جامعه اهل بيت در اسلام آباد، مدرسه مومن مدرسه آيت الله حکيم در روالپندي، مدرسه مشاع العلوم در حيدرآباد و مدرسه امام صادق در کويته، مواد درسي اين مدارس عموما از مدارس ديني ايران اقتباس مي شود و مدرسان آن در نجف، قم و پاکستان تحصيل کرده اند.
رهبر شيعيان پاکستان پس از شهادت عارف حسين حسيني، سيد ساجد علي نقوي مي باشد که رهبر نهضت نفاذفقه جعفري هم هست. مولانا حامد علي شاه، ملقب به حامد الموسوي، رئيس مدرسه ديني مومن نيز يکي ديگر از رهبران شيعه مي باشد که برخلاف مساجد نقوي اعتقاد به دخالت دين در سياست ندارند.
فرقه ي از شيعيان نيز به نام اسماعيليه در پاکستان بيشتر درمناطق پنجاب و شمال غربي پاکستان وجود دارند که غالبا پيروان آقا خان مي باشند. وتنفرفراواني درين طريقه برضد تروريزم وجوددارد.
درخصوص اجراي نظام اسلامي در پاکستان يک کشاکش سه جانبه داخلي بين دنياگران، بنيادگرايان و نوگرايان پاکستاني وجود دارد. دنياگران به جدا نمودن دين و سياست معتقدند و تمايل دارند که پاکستان روش ترکيه را دنبال کند، اين گروه مدعي هستند که پاکستان براصل مليت تشکيل شده و ملت يک ايده دنيا پرستانه است.
بنيادگرايان خواهان آنند که در پاکستان بر اساس خطوط قرآني حکومت اسلامي تشکيل گردد. در مقابل دو جهان بيني ياد شده، جهان بيني نوگرايان - دستگاه حکومت فعلي - قرار دارد، نوگرايان راهي را بين خواستهاي د نياگرايان و بنيادگرايان ايجاد نموده و معتقدند که پاکستان بايد دستگاه هاي سياسي غرب را دنبال نمايد ولي آنها را با اصول اسلام وفق دهد .قانون هاي اساسي سالهاي ۱۹۵۶، ۱۹۶۳ و ۱۹۷۳ عقايد نوگرايان را در بر دارند.
احزاب بنياد گراوافراطي :
تقريبا درسي سال اول تاسيس پاکستان، يگانه حزب مذهبي ، جماعت اسلامي بود که در صحنه سياست فعاليت چنداني نداشت. (در اينجا لازم به يادآوري است که در شبه قاره هند از ديرباز دوگونه اسلام رواج داشته است، يکي اسلام برلوي Barelevis يا اسلام عرفاني، ديگري اسلام ديوبندي Deobandi که اسلامي است سنتي و بنيادگرا. اما با پيشرفت پاکستان، فرقه ديوبندي قدرت بيشتري پيدا کرد.) ولي در دوره حکومت ذوالفقار علي بوتو يک حزب مذهبي ديگر به نام جمعيت علماي اسلام به رهبري مفتي محمود، در ايالات سرحد و بلوچستان قد علم کرد. از جانب ديگر مدارس مذهبي به تدريج افزايش يافتند.
در سال ۱۹۴۷ فقط يکصدوسي وهفت مدرسه در اين کشور وجود داشت که تاسال نودوچهار شمار آنان تقريبا به يکهزاروچهارصد باب و شمار طلاب ديني به متجاز از پانزده هزار نفر رسيد. در اين ميان در سال هفتادونوقانون عشر و زکاة تصويب شد و طلاب به هيئتهاي توزيع زکاة پيوستند و مسئوليت توزيع پول بين فقرا و مستمندان را به عهده گرفتند و در اين مورد با دستگاه اداري محلي و مسئولان دولت رابطه برقرار کردند، به اين وسيله براي نخستين بار روحانيون تا حدي داراي نفوذ سياسي و اجتماعي شدند و در انتخابات شرکت کردند و در سطح شهرداري، اداري و قانونگذاري در تشکيلات دولتي سهيم شدند.
فرقه گرايي مذهبي از اين زمان آغاز شد.
دو گروه مذهبي با عقايد متفاوت احزاب سياسي مخالف يکديگر را تشکيل دادند و هر دو با کشورهاي ديگر اسلامي ارتباط برقرار نمودند. قوانين اسلامي مورد اختلاف در زمان ضياءالحق، گرايشات فرقه هاي مختلف جهت اجراي قانون شريعت، دسترسي مردم به سلاح و ايجاد محاکم شرعي، فضاي تشنج را در جامعه افزايش داد. در شهرهاي بزرگ و در دهکده ها برخوردهاي فرقه اي روي داد و تعدادي از رهبران روحاني از جمله علامه عارف الحسيني رئيس نهضت اجراي فقه جعفري، روساي انجمن سپاه صحابه پاکستان مولانا حق نواز و ضياءالرحمن فاروقي ترور شدند .در سال ۱۹۷۲ از ميان هشت صدونودوسه مدرسه مذهبي در پاکستان دوصدوپنجاه وچهار ديوبندي (وهابي) دوصدوشصت وهفت بريلوي (حنفي)، يکصدوچهل وچهار اهل حديث (با گرايش وهابي)، چهل ويک شيعه و يکصدوپنج مدرسه از عقايد متفاوت ديگر بودند.
درين جا مروري داريم به احزب و جريان هاي اسلامي پاکستان اعم از شيعه و سني را معرفي کرده و جايگاه آنها را مورد بررسي قرار دهيم.
جماعت اسلامي - ابوالاعلي مودودي جماعت اسلامي را در سال ۱۹۴۱ تشکيل داد و هدف خود را تلاش براي ايجاد و استقرار يک دولت اسلامي اعلام کرد. اين حزب راستگرا و شديدا سنت گراي اسلامي نقطه نظرها و مواضعي همچون اخوان المسلمين مصر دارد. در انتخابات سال ۱۹۷۰ اين حزب چهار کرسي به دست آورد و در انتخابات ۱۹۷۷ از ائتلاف کنار گذاشته شد. رهبر آن قاضي حسين احمد است و دفاتر مرکزي آن در لاهور قرار دارد. سياست هاي جنرال ضياءالحق در مورد حاکم کردن شريعت اسلامي در تمام شئون زند گي اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي پاکستان از تعاليم اين حزب دانسته شده است.
اين حزب در دوران حکومت اوليه بي نظير بوتو از نواز شريف حمايت کرد تا قوانين اسلامي را پس از رسيدن به قدرت در پاکستان برقرار نمايد. نواز شريف پس از رسيدن به قدرت، لايحه شريعت را تصويب نمود ولي جماعت اسلامي، نواز شريف را به عدم اجراي دقيق قوانين اسلام متهم کرد. در اوايل دهه نود جماعت اسلامي در اعتراض به تصميم دولت نواز شريف در حمايت از دولت جديد ميانه روهاي مجاهدين در کابل، از اتحاد دموکراتيک اسلامي کناره گيري کردند.
جماعت اسلامي پاکستان دولت نواز شريف را به قطع حمايت ازگلبدين حکمتيار رهبر حزب اسلامي افغانستان و شکست برنامه اسلامي کردن کامل پاکستان متهم نمود. در انتخابات اکتبر ۱۹۹۳ جماعت اسلامي که خاطره خوشي از همکاري با حزب مردم و مسلم ليگ، نداشت تصميم گرفت که با عنوان جبهه جديد سياسي به نام امت و جداي از اين دو حزب در انتخابات شرکت نمايد، ولي نتوانست آراي قابل توجهي کسب نمايد. اين جبهه، جبهه اسلامي پاکستان ناميده مي شد و در اين انتخابات تنها سه کرسي را به دست آورد.
دردسامبر نودوچهار صلاح الدين درکراچي ترور شد. وي از منتقدان حزب حاکم و نهضت قومي مهاجر به شمار ميرفت. اين حزب بزرگترين حزب اسلامي پاکستان است. مودودي بنيانگذار آن معتقد بود که تنها وقوع انقلاب اسلامي قادراست که کشور را از بحرانهاي متعدد خارج کرده و سيستم سياسي اين کشور را اصلاح کند.
جمعيت العلماء اسلام - اين حزب، گروهي حنبلي مذهب و در رسته اصحاب حديث، معتقد به مکتب ديوبندي و نزديک به وهابيت مي باشد و همان حزبي است که در سال ۱۹۴۵ تحت رهبري مولا نا شبير احمد عثماني براي کسب حمايت از تاسيس پاکستان ايجاد شد. پس از وقفه اي اين حزب در سال ۱۹۵۰ مجددا احيا شد. جمعيت العلماء اسلام بر تدوين قانون اساسي مبتني بر اصول و ضوابط اسلامي تاکيد مي نمود.
رهبر آن مولانا مفتي محمود، بنيانگذار و رهبر اتحاد ملي پاکستان بود. پس از وي مولانا فضل الرحمن رهبر اين حزب گرديد. اين حزب در انتخابات سال ۱۹۷۷ در اتحاد ملي پاکستان و در مقابل حزب مردم قرار داشت. در ابتداي حکومت ضياءالحق، با وي همکاري داشتند اما در سال ۱۹۸۱ به جنبش احياي دموکراسي پيوست و رفراندوم 19 مارچ ۱۹۸۴ را که موضوع تجديد رياست جمهوري وي بود، تحريم کرد. اين حزب در مناطق مختلف پاکستان به ويژه ايالت سرحد داراي نفوذ مي باشد.
جمعيت علماي اسلام در خزان ۱۹۶۴ بر سر مسئله ادامه همکاري با دولت بي نظير بوتو به دو شاخه تحت رهبري «مولانا فضل الرحمن» و «مولانا اجمل خان» تقسيم شد. گروه مولانا فضل الرحمن که داراي نفوذ زيادي در بين طالبان بود ودر ايالت هاي بلوچستان و سند داراي نفوذ بوده و شاخه ي تحت رهبري مولا نا اجمل خان در ايالت هاي سرحد و پنجاب داراي طرفداران بسيار است.
سپاه صحابه - این گروه که دارای تما یلات وهابی می باشد ، مهمترین نقش را د ر مقابله با شیعیان پاکستان ایفا کرده است. گروه مذکور که بانی و عامل اکثر تحرکات تروریستی با انگیزه های سیاسی و مذهبی می باشد ، نه تنها به ترور بسیاری از علمای وابسته به سایر تشکيلات بویژه علمای شیعه مبادرت کرده ، بلکه رهبران خود این اين جريان نیز طی سالیان اخیر قربانی حملات مشابهی شده اند.
رهبر سپاه صحابه - ضیا الرحمن فاروقی در سال ۱۹۹۷ در پی یک حاد ثه بمب گذاری به قتل رسید و مهمترین رهبر این جريان فعلآ اعظم طارق می باشد که به اتهام فعالیت های تروریستی در بازداشت به سر می برد. د ر سال ۱۳۷۶ نیز(شعیب ند یم) یکی دیگر از رهبران بر جسته این جريان، توسط افراد ناشناس ترور شد و به قتل رسید. نوع حمایت علمای مذکور از طالبان بسیار متنوع است. ازچند کا نا لهای پشتیبانی ایدیولوژیک از طالبان را بر عهد ه دارند و تلاش آنها را نوعی جهاد برای بر قراری نظام اسلامی واقعی در افغانستان معرفی می کنند .و از سوی دیگر در مساله بسیج و اعزام نیرو نیز ، پایگاه اصلی طالبان به شمار می روند.
علمای مذکور نه تنها وابستگی اعضای طالبان را به با ا ین ا حزاب رد نکر د ند بلکه مدارس خود را تعطیل کرده بو د ند تا طا لب ها مشغول به تحصیل در این مدارس فرصت مشارکت در جنگ افغانستان به نفع طالبان را داشته باشند. همزمان با نیازمندی طالبان به نیروهای جدید برای حمله به مزار شریف و اداره مناطق تصرف شده روزانه صد ها تن از طا لب های مدارس مذهبی پاکستان با عبور از مر ز راهی مراکزتجهیز نیروهای طالبان شده وسپس به عنوان نیروهای نازه نفس راهی جبهه ها یا مناطق اشغال شده می شدند. عملکردافراطي طالبان در افغانستان به ترغیب افراط گرایی مذهبی در پاکستات دامن زده ا ست . کشوری که سالهاست خود با تنشهای فرقه ای وخشو نت تنظیمی مدارس مذهبی سرو کار داشته است.
روسا مذهبی پاکستان مکررآ گفته اند که فقط نیرویی چون طالبا ن می تواند به فساد در پاکستان خاتمه دهد.
طالبان با حمایت کامل اردوي پاکستان ، همه مبانی زندگی اجتماعی از جمله حقوق
بشر ، آزادی ، تو سعه سیاسی و اقتصادی در افغانستان را سر کوب واز بین برده بو
د ند و این تحولات در مسائل سایسی ، اجتماعی ، مذهبی و اقتصادی پا کستان
مستقیمآ اثر گذاشته است و برای آینده و مخصوصآاستقلال وتما میت ا ر ضی
پاکستان خطرناک خو ا هد بود چرا که ا سلام د ر پا کستا ن ا سا سا هویت ،
موجودیت و مبنای نایسونالیسم پاکستانی است.
جمعيت
الحديث
JAH
ساجد مير
جمعيت
علماي اسلام شاخه نيازی JUP/NI
سميع الحق
جمعيت
علماي پاكستان شاخه نوراني
JUP/NO
شاه احمد نوراني وجيش محمد.
خطر تجز یه پا کستا ن ا ز هما ن ا بتد ا ی تا سیس و جود دا شت و به قوت خود با قی بود لیکن با حما یت
ا ین کشور ا ز طا لبا ن ا ین خطر بیشتر و بیشتر شده ا ست. پس از به وجود آمدن كشورپاكستان، بيشترين طلاب اهل سنت افغانستان، مسير خود را از هند به ايالت سرحد شمال غربى پاكستان تغيير دادند. ايالتهاى جنوبى و شرقى افغانستان عمدتا با مدارس ايالتسرحد پاكستانارتباط برقرار كرد، در حالى كه ولايات جنوب غربى و غربى اين كشور با مدارس ايالت بلوچستان پاكستان ارتباط برقرار نمود. نفوذ مدارس پاكستان در افغانستان، از اين زمان به بعدكاملا محسوس است.
پس ازهمين مساله بود كه جمعية العلماىاسلام و اهل حديث با پشتوانه مالى و سياسى قوى، طرحهاى بنيادى و درازمدتى را براىمهاجرين و مجاهدين روى دست گرفته و با حوصله مندى تمام،براى اجراى كامل آن وارد عمل شدند. «اهل حديث» با حمايتهاى مالى و فكرى مؤسسات خيريه عربستان، علاوه بر توسعه برنامه هاى آموزشى خود در داخل پاكستان، و در ولايتهاى شرقى افغانستان نيز وارد فعاليت گرديد.
جمعية العلماى اسلام»شاخه فضل الرحمان نيز در طول دوره جهاد و دهه پس از آن،دامهاى گستردهاى را در ايالت بلوچستان و سرحد براى شكار نسل جوان مهاجرين گسترانيده بود. جمعية العلماى اسلام در طول سالهاى جهاد، رابطه نزديكى با مجاهدين داشته است.
جریان اسلامی دیګر در پاکستان جریان سر سید احمد خان (۱۸۱۷- ۱۸۹۸) - است. سيد احمد خان الگوى مسلمان ليبرال درمحافل روشنفكرى پاكستان شناخته شدهاست. او معتقد به مراجعه مستقيم و بدون واسطه به قرآن بهعنوان بهترين راه شناخت دين بوده و نقش «سنت» و «اجماع» را در منبع شناسى دين مورد ترديد قرار مى داد. سيد احمد خان تحت تاثير مكتب عقلگرايى و فلسفه طبيعى قرن نوزدهم اروپا قرارداشت و قرآن را تفسير علمى مى نمود. مهمترين ويژگى در تفكر احمد خان، گرايش او به نوگرايى غرب بود. گرايش غربى گرايانه سيد احمد خان، انگيزه خصومت مسلمانان سنتگرا با او گرديد وسرانجام او را متهم به ارتداد و انحراف از دين نمودند . مسلمانان روشنفكر دانشگاهى و تا حدودى «مسلم ليگ» (اگر آنرا يك حزب صرفا ملى ندانيم) از هواداران جريان سوم به شمارمىروند.
اين جريانات فكرى همان طورى كه اشاره گرديد، هر يك به نحوى ريشه در افكار علماى مسلمان هند در دوران سلطهبريتانيا داشت كه عمدتا به افكار شاه ولى الله برمى گشت;انديشه هاى اصلاحى شاه ولى الله، منشا پيدايش گرايشهاى متعدد ومختلف در شبه قاره شد. اما آنچه پايه واقعى انديشه دينى شاه ولى الله را تشكيل مىداد، سلفى گرى يا بنياد گرايى از نوع مشابه وهابيت بود، تا آنجا كه دولت استعمارى بريتانيا او را متهم بهوهابيت كرد. اين جريانات فكرى اسلامى به طور كل، اكثريت عمده مسلمانان پاكستان را در برمى گيرند و از لحاظ صنفى،دربرگيرنده اصناف حوزوى، دانشگاهى و بازارى هر سه مىباشد.
اكثرمدارسو علماى دينى سنتى، از لحاظ گرايشهاى كلامى و فقهى به دو گروهعمده و مهم تقسيم مىشوند، گروه «ديوبندى» و گروه«بريلوى». اين دو گروه، نماينده دو نوع تفكر كلامى و فقهى(در چارچوب فقه حنفى) است كه هر يك به تدريج داراى حزب سياسىمستقلى نيز گرديدند.
ديوبنديها از نظر اعتقادى، شباهت كلى بهوهابيت پيدا كردهاند. آنها مانند وهابيت، در برابر سايرفرقههاى اسلامى، حساسيت زيادى نشان داده و از «توحيد و شرك»تفسير ويژهاى ارائه مىدهند; اما بريلويها حالت انعطافپذيرىبيشترى داشته و از «توحيد و شرك» هيچگاه تفسير سختگيرانه و مغاير با مشهور ارائه نمى دهند. بريلويها تا حدودى، گرايشهاى صوفيانه دارند.
مؤسس مكتب بريلوى، شخصى به نام احمد رضا بريلوى (۱۸۵۶ – ۱۹۲۱) بود. «مكتب بريلوى در واكنش نسبتبهجنبش محمد بن عبدالوهاب و در مخالفت با عقايد دينى شاه ولى الله،شاه اسماعيل و علماى ديوبندى پديدار شد. نماينده سياسى اين مكتب در پاكستان، گروه «جمعية العلماى پاكستان»به رهبرى مولانا شاه احمد نورانى و عبدالستار نيازى مى باشد. مكتب «ديوبندى» در پاكستان كنونى، نماينده «دين رسمى» بهشمار مىآيد و داراى اكثريت در ميان مسلمانان اهل سنت است.
طرفداران ديوبندى در اين كشور، همواره در حال افزايش بودهاست، به ويژه در دو دهه اخير، رشد ديوبنديها به دليل رشد بنياد گرايى اسلامى در منطقه و سرمايه گذارى هاى وسيع عربستان وهمچنين حمايتهاى دولت ضياءالحق و جناح او از آنها، سرعت بيشترى يافته است. عمده ترين گروههاى وابسته به مكتب ديوبندى در پاكستان عبارتند از:«جمعية العلماى اسلام»، «سپاه صحابه» و جمعيت «اهل حديث». اين سه جناح، متعلق به مكتب ديوبندى و داراى عقايد مشابه و شعارهاى يكسان و حاميان خارجىواحدى هستند.
تنها تفاوت اين سه جناح در اين است كه «جمعية العلماى اسلام» به رهبرى فضل الرحمان و سميع الحق، بهصورت يك حزب سياسى وارد صحنه سياسى كشور گرديدهاست، در صورتىكه «سپاه صحابه» و «اهل حديث» به ترتيب به فعاليتهاى نظامى و فرهنگى رو آورده اند.
هماهنگى داخلى اين سه گروه درمبارزه عليه مخالفانشان بسيار قابل توجه مى باشد . تحريک طالبان با هر سه گروه نامبرده ارتباط تنگاتنگى دارد و ازحمايتهاى معنوى و مادى و حتى انسانى همه آنها در اين چند سالبرخوردار بوده است. در عين حال، اين ارتباط با «جمعية العلماى اسلام» به دليل عوامل فرهنگى، زبانى و نژادى و نيز تجربه سياسى در عمل بيش از دو گروه ديگر بوده و هست.
مولانا فضل الرحمان و سميع الحق، هر دو پشتون بوده و در ايالتهاى بلوچستان و سرحد كه موطن اصلى پشتونهاى پاكستان به شمارمى آيد، داراى نفوذ فوق العاده اى هستند. طلاب علوم دينى افغانستان، رابطه تاريخى ديرينه اى با مدارس ديوبندى در شبه قاره هند داشته اند. همچنان مجلس متحده عمل پاكستان متشكل از شش حزب مذهبي افراطي جمعيت علماي اسلام (شاخه فضل)، جماعت اسلامي، جمعيت اهل حديث، جمعيت علماي پاكستان، حزب اسلامي و حزب تنظيم اسلامي است. قاضي حسيناحمد رهبرجماعتاسلامي و منشي مجلس متحده عمل نقش موثري در مواضع اين تشكل دارد. پاکستان وآمريکا باتقويه احزاب افراطي وبنيادگرايي پاکستان زمينه مداخله ، ويراني ونابودي افغانستان را فراهم نمودند . تاثير مرکزی و محوری سازمان اطلاعاتی پاکستان بر جامعه آن کشور حمايت آن از سازمان های متعدد جهادگر بود که در عمل نيروهای شبه نظامی بودند که بنام اسلام فعاليت می کردند. دو گروه مهم شبه نظامی عبارت بودند از «لشکر طيٌبه» و «حرکت الانصار». لشکر طيٌبه حدود پنجاه هزار مليشه مسلح داشت و گروه اصلی در جهاد برای آزاد کردن کشمير بود. حرکت الانصار در حمايت از جهاد افغانستان تشکيل شد و طالبان به رهبری اسامه بن لادن، نيرومندترين و سرسخت ترين بخش گروه حزکت الانصار را تشکيل می داد.
بعد از آنکه ايالات متحده در پی حمللات يازده سپتامبر، حرکت الانصار را در فهرست گروه های «تروريست» قرار داد، اين حرکت نام خود را به «حرکت المجاهدين» تغيير داد و همچنان به فعاليت خود ادامه می دهد. مدارس مذهبی که در جريان جهاد سيا تاسيس شده بود، بعد از خروج نيروهای شوروی از افغانستان يا بعد از فروپاشی اتحاد شوری به فعاليت خود ادامه دادند. فارغ التحصيلان سالهای اخير اين مدارس به «موج دومی»ها معروفند که عمدتاً در خدمت رژيم ديکتاتوری پرويز مشرف- که ادامه «حکومت امنيت ملی» ضياء الحق است- قرار دارند. با رشد «فرهنگ کلاشينکفی» در پاکستان، روند حل و فصل اختلافات سياسی با استفاده از اسلحه گسترش يافته است، تا جايی که شيعيان و سنی های آنکشور هم گروه های مسلح خود را تأسيس کرده اند. سنی ها «سپاه صحابه» و شيعيان «سپاه محمد» را تشکيل داده اند. هدف اول ايالات متحده از براه انداختن جهاد افغانستان اين بود که يک ميليارد مسلمان جهان را در يک جنگ صليبی عليه اتحاد شووری متحد کند. مفهوم «جنگ صليبی» بهتر از مفهوم «جهاد» می تواند سياست آمريکا و محتوای آن را تعريف کند. هدف دوم آمريکا دامن زدن به اختلاف بين شيعه و سنی و از آن طريق مقابله با نفوذ اسلام سياسی وانقلابی بود. جهاد افغانستان در واقع يک جنگ صليبی عليه جهان اسلام بود. ويليام کيسی سرپرست سيا در سال ۱۹۸۶ هدايت جهاد را به دست گرفت.
گام اول سيا متقاعد کردن کنگره آمريکا به سرعت بخشيدن به دخالت آمريکا در افغانستان از طريق اعزام مستشاران نظامی به ميان مجاهدين و دادن راکتهاي ضد هوايی ستينگر به آنها بود. گام دوم گسترش جنگ چريکی به درون جمهوری های تاجيکستان و ازبکستان اتحاد شوروی بود که تنها بعد از تهديد شوروی به حملات تلافی جويانه بدرون خاک پاکستان، سيا اين بخش از نقشه خود را رها کرد. گام سوم بسيج و جلب افراطيون اسلام گرا از سراسر جهان و آموزش آنها در پاکستان برای جنگيدن در کنار مجاهدين بود. دو گام دوم و سوم ماهيت ايدئولوژيک جنگ بمثابه يک جنگ مذهبی عليه شورویهای را تشديد کرد. افغانستان حتا بيشتر از نيکاراگوئه از طرف آمريکا به ميدان مبارزه ايدئولوژيک تبديل شد. درنتيجه جهاد آمريکايی در افغانستان، گرايش راست افراطی اسلامگرا که پيش از آن اعضاء و هواداران اندک و پراکنده ای در جهان اسلام داشت از نظر سازمانی، تعداد، مهارت، حوزه فعاليت، اعتماد به نفس و همچنين داشتن يک هدف منسجم رشد نمود.
قبل از جهاد ، اسلام سياسی راستگرا به دو اردوی اصلی تقسيم می شد: آنهايی که همدست و همراه رژيم های آمريکايی از قبيل رژيم های عربستان سعودی و پاکستان بودند، و آنهايی که با اين رژيم ها مخالفت داشتند و آنها را دست نشانده آمريکا و خائن به آرمان فلسطين می دانستند. برخلاف اسلام گرايانی که اقدام به تشکيل احزاب سياسی می کردند و تلاش داشتند توده های مسلمان را به روند مبارزات سياسی در جهت پيشبرد يک برنامه سياسی-اقتصادی-اجتماعی مشخص بسيج و جلب نمايند، راست افراطی اسلامگرا بغير از دست زدن به اقدامات تروريستی پراکنده در مناطق شهری برنامه ديگری نداشت.
قبل از جهاد افغانستان، بخش خارج از حکومت راست افراطی اسلامگرا از نظر اجتماعی
و تشکيلاتی عملاً منزوی و ناتوان بود، و در يک بن بست تاريخی بسر می برد، نه از
امکان جلب حمايت عمومی برخوردار بود نه می توانست به منابع مادی لازم برای
فعاليت های مورد نظر خود دست يابد. دولت ريگان راست افراطی اسلامگر را از اين
بن بست تاريخی نجات داد. جهاد آمريکايی در عمل با ايجاد زيرساخت مادی ترور و با
استفاده از نمادهای اسلامی برای رسوخ به شبکه ها و جوامع اسلامی، موجب خصوصی
سازی خشونت در سطح گسترده ای شد.
سيا با همکاری نزديک با سازمان اطلاعاتی پاکستان جزييات نقشه جهاد افغانستان را
تعيين کرد. برای اجرای نقشه، سيا سلاح و مستشاران متخصص در جنگ های چريکی از
کشورهای مختلف را، همراه با اطلاعات و داده های نظامی-امنيتی پيرامون اوضاع
داخلی افغانستان، در اختيار سازمان اطلاعاتی پاکستان قرار می داد. سازمان
اطلاعاتی پاکستان مسؤليت انتقال سلاح ها به مرز با افغانستان، و سرپرستی و
نظارت بر آموزش مجاهدين در داخل پاکستان، و هماهنگ کردن فعاليت آنها در خاک
افغانستان را بعهده داست.
علاوه بر سازمان اطلاعاتی پاکستان، سرويس های اطلاعاتی عربستان سعودی، مصر، فليپين، اسرائيل و حتا چين نيز در اجرای نقشه سيا فعالانه شرکت داشتند. آمريکا آموزه های خود در هندوچين، جنوب آفريقا، و آمريکای مرکزی را با دقت تمام بکار می بست. جهاد افغانستان جنگی بود که آمريکا بدون شرکت مستقيم و از طريق شرکای رده دوم، سوم و چهارم خود آن را پيش می برد. علاوه بر دولت های خط اول جبهه جهاد و سازمان های اطلاعاتی آنها، مجموعه ای از موسسات و نهادهای مذهبی و سکولار در خدمت انجام نقشه سيا قرار داشتند و نتيجه اين بود که جنگ به نحو هر چه فراينده تری در مقياس بين المللی خصوصی می شد. ديناميسم خصوصی سازی خشونت در جهاد افغانستان نيروهايی را وارد صحنه کرد که دست به عمليات موسوم به يازده سپتامبر زدند.
اگر سيا جنگ صليبی ضد-شوروی خود در افغانستان را در يک چارچوب ملی سازماندهی می کرد، مجبور می بود عمدتاً بر روی داوطلبان افغانی تکيه کند. اما طرح جنگ بمثابه يک جهاد بين المللی می توانست داوطلبان بسياری را از ميان جمعيت مسلمان سراسر جهان به سوی ان جلب کند. خارج از پاکستان، کشورهای عربی منبع اصلی داوطلبانی بودند که به افغان-عرب ها موسوم شدند. در سراسر جهان شبکه ای از مراکز جذب داوطلب ايجاد شد که از طريق نقاط اصلی در جهان عرب-مانند مصر و عربستان سعودی- به پاکستان مرتبط می شدند. اين شبکه در نهايت از سودان در جنوب، تا چچن در شمال، از اندونزیا در شرق، تا کوزوو در غرب را در بر می گرفت. دستگاه حکومتی عربستان سعودی که هم از طرف مردم آنکشور و هم از جانب محافل راست اسلامگرا بخاطر عدم حمايت آن از مبارزات مردم فلسطين مورد انتقاد و فشار قرار داشت، فرصت را مغتنم شمرد و ناراضيان داخلی را به پيوستن به جهاد آمريکايی در افغانستان تشويق کرد. حکومت مصر نيز چشمان خود را بر روی حرکت اسلامگرايان بومی بسمت افغانستان بست.
الجزاير به سومين منبع تأمين کننده داوطلب برای جهاد آمريکايی مبدل شد. بنا به گزارش مارتين استون «سفارت پاکستان در الجزيره طی سالهای هشتاد بالغ بر دوهزاروپنجصد ويزه برای داوطلبان الجزايری صادر کرد.» تعداد داوطلبان و تعليم ديدگان سر به صدها هزار نفر می زد. به گفته استون«تندروهای خارجی که مستقيماً تحت تاثير جهاد اففانستان قرار گرفتند حدود چند صدهزار نفر تحمين زده می شود. افغان-عرب ها نيروی ويژه جهاديون را تشکيل می داند و پيچيده ترين تعليمات را دريافت می کردند. جنگجويان «بريگاد بين المللی اسلامی» که در پيشاور واقع بود، حقوق نسبتاً بالای يکهزاروپنجصد دالر در ماه را دريافت می کردند.»