استاد صباح

 

چراپاکستان درافغانستان تنش وتشنج مي آفريند؟؟؟

« رويداد هاوحوادث سياسي ونظامي افغانستان »

(استاد صباح) (7)

 

پاکستان با انتشارارقام رسمی اعلام کرد، درنتیجه پنجاه وچهار مورد انفجارازجمله یازده حمله انتحاری در شهرها و مناطق مختلف این کشوردرسه ماهه نخست سال ۲۰۱۳ ، کم از کم ۵۳۷ نفرکشته و ۱۱۰۳ نفر دیگر زخمی شدند تروریست ها درسه ماهه نخست سال جدید میلادی ، یازده حمله انتحاری ازجمله یک حمله در جنوری چهار حمله درفبروری وشش حمله درمارچ انجام دادند که درنتیجه آن سه صد و نوزده نفرکشته وچهارصد و شصت وشش تن دیگر زخمی شدند .براساس این گزارش درجدیدترین حمله انتحاری که جمعه به یک مقرنیروهای امنیتی درشهرپیشاور در شمال غربی پاکستان روی داد، دست کم ۱۲ نفر کشته و ۱۰ نفر دیگر زخمی شدند.

دشمنان بدانيد که درين قوم غيور

گرپدرمرد ، تفنگ پدري هست هنوز

مردان همه اگرکشته شوند چه باک

درگهواره چوبی پسری هست هنوز ...

تنش بین افغانستان وپاکستان، که باهم مرزدرودرازمشترک دارند، طی اين مئت هرکدام یکدیگر را درمورد ناآرامیهای داخلی کشورخود متهم می‌کنند. تنشهای موجود نه‌تنها امروزمطرح می‌باشد بلکه سابقه طولانی دارد. ریشۀ این تنشها برمی‌گردد به دوران حاکمیت بریتانیا درشبه قاره هند، که درآن موقع دولت پاکستان قسمتی ازهندوستان محسوب می‌شد واستقلال خود را به دست نیاورده بود...

بعد ازضمیمه شدن پشتونستان به خاک پاکستان، تنش میان دوکشور زمانی بیشتراوج گرفت که درسال ۱۹۵۵ میلادی پاکستان طرح تشکیل واحد پاکستان غربی را اعلان وافغانستان ازمجرای دیپلوماتیک براین طرح اعتراض کرد، به منظورجلوگیری ازعملی شدن این طرح، تظاهرات درکابل، کندهاروجلال آباد علیه سفارت خانه وکنسولگری های پاکستان برگزارشد و به تظاهر کنندگان با ورود به سفارت پاکستان به پرچم این کشور توهین کردند.

افغانستان اززمان شکل گیری پاکستان درسال نوزده چهل وهشت با عضویت پاکستان در سازمان ملل مخالفت کرد. در زمان ظاهر شاه با صدر اعظمی داوود خان مسئله پشتونستان پیش آمد و داوود خان خط مرزی دیورند را تحمیلی خواند و خواهان باز پس گیری مناطق محول شده ازپاکستان به افغانستان شد. مسئله پشتونستان روابط خارجی افغانستان و پاکستان را متشنج ساخت و تا مرز جنگ این دو کشور پیش رفتند. درزمان داوود خان اگر چه مسئله رفراندوم مطرح شد اما حزب خدایی خدمتگاران به رهبری عبدالغفار آنرا تحریم کرد.

زیرا درآن رفراندوم سوالی که از مردم پرسیده می شد این بود که به پاکستان می پیوندید یا به هند و مسئله افغانستان مطرح نشده بود وعبدالغفار خواهان یک کشور به نام پشتونستان بود.  بعد از داوود خان در دوران صدر اعظمی موسی شفیق روابط خارجی افغانستان وپاکستان تا حدودی خوب شد و روابط این دو کشور تا حدودی متعادل شد. بعد از کودتای داوود خان افغانستان دچاربی نظمی داخلی شد و حاکمان بیشتر نیروی خود را روی ایجاد نظم و کنترل مناطق داخلی متمرکز ساخت و روابط خارجی کشوراهمیت درجه دوم پیدا کرد و دولت افغانستان تا زمان حکومت فعلی نتوانست روابط خارجی خود را با کشور های همسایه و کشور های مختلف دیگر به صورت استراتژیک تعریف نماید. بنابراین صحبت از روابط خارجی افغانستان دراین مدت طولانی مبهم و سردرگم است.

درسال ۱۸۹۲ مرز بين افغانستان و هندوستان به‌وسيله خط ديورند تعيين گرديد. افغان‌ها ازهمان زمان از خط مرزى مذکورناراضى بودند. پس ازاستقلال پاکستان در ۱۹۴۷ افغان‌ها خواهان پيوستن سرزمين‌هاى پشتون‌نشين پاکستان يا خود مختارى آنها بودند. آنان مدعى بودند ۵۲ درصد ازپشتون‌ها به اين دليل دررأى‌گيرى پيوستن به هند يا پاکستان شرکت نکرده‌اند که خواهان پيوستن به اين دوکشورنبوده‌اند و مى‌خواستند کشورجداگانه‌اى به‌نام پشتونستان تشکيل دهند. درگيرى مرزى بين پيشتون‌هاى افغانستان و نيروهاى پاکستان درسال‌هاى اوليه استقلال پاکستان منجر به قطع روابط دو کشور گرديد. رهبران پيشتوان‌هاى پاکستان خودمختارى منطقه پشتون‌ها در پاکستان بوده‌اند. اين رهبران بارها به کابل سفرکردند وبا داوود ، کارمل ، داکترنجيب ، کرزي واشرف غني وديگر مقامات رژيم ملاقات نمودند.

پاکستان طي شش دهه موجوديت ننگينش به حمايت امپرياليزم واستعمارکهنه ومکارانگليس با مداخله ودست اندازي درامورکشورهاي همسايه خويش وباپشتيباني بي دريغانه وسخاوتمندانه کشورهاي فوق الذکربه بزرگترين کشور تربيه و پرورش دهنده وصادرکننده تروريزم وبنيادگرايي  تبديل گرديده است .

امريكا ميتوانست با كمك هاي اقتصادي موثرنه به دزدان درافغانستان ودلالان درپاکستان ، بلكه به افراد مطمئن و پاك براي رشد اقتصادي، زمينه سربازگيري تروريستها و بنيادگرايان را به حداقل برساند.  روزنامه گاردين مينويسد:  ( سلاح هايی كه ايالات متحده و بريتانيا همراه با ميتودهای پيشرفته جنگی در اختيار بنيادگرايان قرار دادند به فاجعه درغرب ختم شد وبراساس پديده چرخش برعليه كسانی مورد استفاده قرار گرفت كه آن ها را تهيه ديده بودند. )

با آن كه رسانه های جمعي آمريكا خود اعتراف می كنند كه روی كار آمدن دولت جهادي و طالبي در افغانستان ناشی از كمك های پنهانی است كه ايالات متحده به گروه های بنيادگرا كرده است. آمريکا وپاکستان بين سال های ۸۲ تا ۹۲ سی و پنج هزار بنيادگرای انتگريست را از چهل كشور اسلامی به خدمت گرفتند.

دهها هزار نفر برای تحصيل درمدارس مذهبی به پاكستان سرازير شدند. صاحبنظران معتقدند بيش ازصد هزار تن از اين مسلمانان تندرو در جنگ افغانستان شركت كردند.در سال ۱۹۸۵ ريگن رييس جمهور وقت آمريكا دستورالعمل امنيت ملی شماره ۱۶۶ را امضا كرد. براساس اين دستورالعمل بايد كمك نظامی را به بنيادگرايانهرچه بيشتر تقويت نمود تا به از همپاشی قوای شوروی و خروج آنان از افغانستان منجر شود. كمك های نظامی به شدت افزايش يافت، به طوريكه در سال ۱۹۸۷ سلاح های تحويلی به بنيادگرايانبه شصت وپنج هزار تن رسيد.

در طی اين مدت سيل متخصصان سيا وپنتاگون به طور پنهانی و بی وقفه راهی مراکز فرماندهی سازمان اطلاعات پاكستان - ای.اس.اي-  واقع در شاهراه اصلی روالپندی شد. در همين محل كارشناسان سيا و پنتاگون برای سازمان دادن جنگ شورشيان برعليه قوای شوروی با ماموران اطلاعاتی پاكستان ديدارمي كردند.  سازمان سيا ازطريق سرويس اطلاعاتی پاكستان نقش كليدی در تربيت نظامی بنيادگرايانداشت.

دگروال يوسف درکتاب تلک خرسش مينويسد-  قرارگاه وسلاح کوت مرکزی ما در راولپندی قرارداشت اما دومرکز پیشقدم درپیشاوروکویته نیزموجود بود که هرکدام مکلفیت اجرای وظایف عملیاتی، کشفی واستخباراتی، لوژستیکی ومخابراتی را عهده دار بودند. این قرارگاه های ما درفاصله نزدیک به دفاتر رهبران جهادی وگدامهای سلاح تنظیم ها موقعیت داشتند تا درسپردن سلاح و مهمات و تشریک مساعی با آنان و اجرای عملیات سهولت ایجاد شده باشد. نمایندگی کویته دارای سلاحکوت بود. زیرا از راولپندی درفاصلۀ نسبتاً دوری قرار داشت.

این سلاحکوت ها امکان آنرا فراهم مینمود تا سلاح و تجهیزات واصله مستقیما از کشتی ها در بندر کراچی تخلیه و مستقیماً و بدون ضیاع وقت به آنجا ارسال گردد.  درمدت کارمن در آی.اس.آی جهاد برعلیه افغانستان ده برابرافزایش یافت. شدت فشارجنگ از ما میطلبید تا با سرعت خود را با نیاز های روز افزون عیارسازیم و من این صلاحیت را داشتم تا مطابق نیازعمل نمایم. ازسال نوزده هشتاد چهار تا سال نوزده هشتادهفت بیشتر ازهشتاد هزارمجاهد درکمپ های آموزشی ما تربیه شدند و صد ها هزارتن سلاح و مهمات به افغانستان ارسال شد و همزمان  دربيست ونوولایت افغانستان ازجانب ما پلانهای عملیاتی تخریبی طرح و تعمیل گردید.  سرانجام من توانستم  با شصت افسر، صد افسر پایین رتبه (معادل خورد ظابط) وسه صد کارمند دیگر این پروسه را رهبری نمایم. افغانستان درملاقات‌هاي سه مقام ارشد آمريكايي که ازاسلام‌آباد ديدن نمودند اهميت بيشتري يافت . اين سه مقام يعني جنرال ويليام فالون رئيس فرماندهي  مركزي آمريكا، جاننگروپونته وريچارد بوچرمعاونان وزير خارجه، درآستانه سفر برنامه‌ريزي شده وزيرخارجه پاكستان به واشنگتن، به اسلام‌آباد رفتند . واشنگتن با اعزام اين سه تن در واقع تصميم گرفت موضوعات بسيار مهمي را با پاكستان درميان بگذارد. مقامات آمريكايي ازمذاكرات وديدارهايشان راضي بودند.

سرمایه گذاری سياواستخبارات انگليس ازطريق پاکستان  براي جهادي هادرسال ۱۹۸۴ به ۲۵۰ میلیون دالر رسیده بود « یعنی درهمان حدی که درسال های پیش ازآن انجام شده بود »، اما پس ازآن بود که این سرمایه گذاری سربه آسمان زد: در سال ۱۹۸۶ به ۴۷۰ میلیون دالر، و در سال ۱۹۸۷ به ۶۳۰ میلیون دالررسید . ایالات متحده ، به سختی کوشید تا کشورهای دیگر ، از جمله چین را وارد دعوا کند. بنا به گزارش چارلزفریمن  که سفیر ایالات متحده در چین بود ،  از سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۴ چین به ارزش ۶۰۰ میلیون دالر اسلحه به افغانستان فرستاد.

 ویلیام کیسی ريس سیا نه تنها سرمایه گذاری برای جنگ افغانستان را توسعه داد ، بلکه هدف های جاه طلبانه اش را نیز گسترش داد . حالا دیگر سیا به پیروزی می اندیشید و سلاح های تخریبی و دلفریب بیشتری را برای مجاهدین تامین می کرد ، که از آن جمله می توان از راکتهاي زمین به هوای ستینگر نامبرد که توانستند ضربه های کاری به طرف درگیر بزنند و ابعاد تخاصم را تعمیق کنند. وقتی جهاد توسعه یافت ، سیل مسلمانان متعصب عرب ، از کشورهای مختلف اسلامی ، به پاکستان براي جهاد افغانستان سرازیر شد .

 کشورهای مختلف عربی ، ازجمله مصر وعربستان سعودی ، چون سازمان های بین المللی طیف راست اسلامی – مثل اخوان المسلمین ، اتحادیه جهانی مسلمانان، جماعت تبلیغی به مثابه سازمان مسیونرهای اسلامی که مرکز شان در پاکستان بود ، کارزارهای را برای سربازگیری از جهادی ها آغاز کردند .

دراوايل سال ۱۹۹۴ با اوج‌گيرى دوباره جنگ داخلى ، پاکستان براى مدت کوتاهى مرزهاى خود را بر روى پناهندگان ما بست. درپائيز سال ۱۹۹۴ گروهى به‌نام طالبان درافغانستان مناطق بسيارى را اشغال نمودند. نيروهاى طالبان را طالب مدارس هاي مذهبي در بلوچستان و ايالت مرزى شمال غربى به عهده دارند. اين مدارس تحت سرپرستى حزب جمعيت علماى اسلام که مولانا فضل‌الرحمن در رأس آن قرار دارد اداره مى‌شوند. بعضى از نيروهاى طالبان در جنگ عليه نيروهاى شوروى مشارکت داشته‌اند، اما بيشتر آنها بسيارجوان‌تر از آن هستند که در آن شرکتى داشته باشند. علاوه بر اينها، افسران و افراد حرفه‌ ى مانند تانکيست ميکانيک وپيلوت از اردوي کشورسابق را که بعد ازسقوط به پاکستان پناهنده شده بودند با پرداخت حقوق دالرى کلان به استخدام خود در آورده‌اند. مدارک زيادى مبنى بر حمايت قوى دولت پاکستان از نيروهاى طالبان وجود دارد.

در اوائل سال ۱۹۹۵، سازمان ملل به پاکستان پيشنهاد کرد که به دو ميليون مهاجر افغانى درپاکستان تابعيت اعطاء نمايد، ولى دولت پاکستان اين پيشنهاد را رد نمود. درسپتامبر ۱۹۹۵ دولت افغانستان رسماً پاکستان را به حمايت از طالبان و دخالت درامور داخلى کشور خود متهم کرد. اين اتهام از سوى اسلام‌آباد رد شد. شوراى امنيت شکايت افغانستان را رد کرده و بررسى آن را به تأخير انداخت. روابط کابل و اسلام‌آباد از اوايل سپتامبر که سفارت پاکستان در کابل مورد حمله قرار گرفت به شدت تيره شد. در اين حمله دو تن از اعضاء سفارت کشته شدند. دولت مدعى بود که پاکستان با ارسال تجهيزات نظامى طالبان را حمايت مى‌نمايد.

طالبان توسط پاکستان تشکيل وآموزش ديده و اکثريت اعضاءِ آن را جوانان وابسته به قبايل تشکيل مى‌دهند و با حمايت پاکستان قصد برانداختن حکومت را دارند.  پس ازسقوط رژیم طالبان درافغانستان روابط این کشور با پاکستان فرازو نشیب های زیادی داشته است. این روابط به طورمشخص بخاطر موجودیت مخالفین مسلح دردو طرف خط دیورند بیشتر با مشکلات روبرو بوده است.

گفته میشود پاکستان ازیک سوشامل ائتلاف جهانی به رهبری امریکا علیه تروریزم شد و ازسوی دیگرتلاش نمود تا با حمایت کردن مخالفین مسلح اهداف خود را درکشور بدست بیاورد. حکومت افغانستان نیزبارها از سیاست دوگانه پاکستان دربرابراین کشورانتقاد کرده وآن کشور را به دامن زدن به نا امنی ها درافغانستان نیزمتهم کرده است.

حامد كرزي از اولويت‌هاي واشنگتن آگاه است. اوگفته ابود كه جنگ ديگرصبرافغانستان را سرريز كرده و اين را هم مي‌داند كه حرف‌هاييكه درباره احياي دمكراسي درپاكستان زده مي‌شود تاثيري بر واشنگتن ندارد. در برنامه جهاني انگليس وآمريكا، ملاحظات بزرگ وكلي همواره بر وقايع روزانه ارجحيت داشته است .

موقعيت زمامداران پاکستان به عنوان يك متحد مي‌تواند اهميت زيادي دراين برنامه بزرگ داشته باشد . درسياست منطقه‌ ي انگليس وآمريكا، پاكستان به خط مقدم تبديل شده است. اين محوريت پاكستان را مي‌توان با دوراني دراين كشور و درزمان حكومت ضياء‌الحق تشبيه كرد .

شخصيت‌هاي بانفوذ درآمريكا و انگليس اخيراً مي‌گويند كه منافع مشروع پاكستان درافغانستان بايد تامين شود . ملكوم ريفكيند وزيرخارجه و دفاع پيشين انگليس چندي پيش در روزنامه اينديپندنت نوشت، هدف ما اكنون بايد به‌دست آوردن حمايت پاكستان باشد. اين حمايت از طريق تهديديا تخريب به‌دست نمي‌آيد. بايد شيوه هوشمندانه در پيش گرفت.اين مقام سابق انگليسي دو مورد از منافع ملي پاكستان را كه  تاكنون از سوي غربناديده گرفته شده  برشمرد. اولين آنها مشكل پشتون و بلوچ پاكستان از نظر قومي وقبيله‌اي است و ديگري تاثير پديده طالبان براختلافات ديرينه هند وپاكستان بر سركشمير .به نوشته او، هند درافغانستان حضور پيدا كرده و اوضاع را تحت تاثير خود قرارمي‌دهد تا پاكستان را تضعيف كرده و او را ازمسائل مربوط به سرحدات منحرف كند. براي برطرف كردن اين نگراني بايد هند را به كاهش نقش وحضورش درافغانستان تشويق كرد. ازسوي ديگر بايد دولت افغانستان را مجبوركرد كه خط ديورند را به عنوان مرزميان پاكستان وافغانستان به رسميت بشناسد.

اما فهرست خواسته‌هاي پاکستان به اين كوتاهي نيست. او مي‌داند نقشي كه پاكستان قراراست در برنامه منطقه‌ ي آمريكا ايفا كند بسيار خطرناك است.  يكي ازخطرات اين برنامه اين است كه اسلام‌آباد را رو در روي كشورهاي منطقه قرار مي‌دهد . درخواست پاکستان وانگليس اين است كه دولتي دركابل استقراريابد كه پاكستان برآن نفوذداشته باشد؛ اين نيازمند نوعي دادوستد جدي در هر دو طرف است.  طالبان يك جنبش يك‌جانبه نيست.

به غيرازيكي دوكشور كه ممكن است طالبان را به شيوه سنتي آن فرض كنند، بقيه مي‌دانند كه طالبان يك عنوان كلي كه به طيفي گسترده ازافغان‌هاي بي‌خانمان شده و مخالف اطلاق مي‌شود .اين گروه علاوه برافراد مذهبي شامل سرمايه‌گذاران، كارشناسان سياسي و حتي‌نظاميان و افراد تحت نفوذ خارجي هم مي‌شود. آنها كه قدرت دردست دارند و آنهاكه اين جنبش را از پشت پرده رهبري مي‌كنند لزوماً يكي نيستند. طالبان رهبري تركيبي دارد.

ازهمان زمان كه طالب‌ها ازمدارس مذهبي پاكستان بيرون آمدند و با پيشروي به سوي كابل داعيه حكومت‌داري به راه انداختند، حرف و حديث‌هاي بسياري درباره ماهيت آنهاوجود داشت . اكنون اين احتمال وجود دارد كه سرويس هاي اطلاعاتي پاكستان وانگليس همان طالبان گذشته را باتغييراتي دوباره براي به‌دست گرفتن قدرت به كابل بفرستد. شايد حذف مهره‌هايي از رهبران طالبان درمسيرهمين استراتژي باشد.

آنچه مسلم است اين‌كه گلب الدين حكمتيار اكنون دوباره به عرصه قدرت بازگشته است. اودرگذشته و در دهه ۱۹۸۰ و نيمه ۱۹۹۰ از مهره‌هاي مطلوب سرويس اطلاعاتي ارتش پاكستان بود. اما واكنش واشنگتن در مقابل حكمتيار چه خواهد بود؟او در اسناد واشنگتن به عنوان يك تروريست خطاب مي‌شود. اما از نظر واشنگتن آنچه حكمتيار را به عنصري مطلوب تبديل مي‌كند نفرت او از روسيه است.

رابطه ی مستقیمی میان جنگ علیه مردم افغانستان و حضورجاری اردوي ایالات متحده درآسيايي مرکزي ، و سایر نقاط نفت خیزديگروجود دارد . برای وارد کردن ایالات متحده در بخش هائی از جهان که تا دهه ی هشتاد خارج از دایره ی نفوذ آمریکا قرار می گرفتند ،  جدالی سخت درگرفته بود. این جدال، از سال های ۱۹۸۰ که جهادی های افغانی از ایالات متحده ، چین و اسرائیل اسلحه گرفتند تا علیه اردوي سرخ بجنگند ، آغاز شد ، به سال های ۱۹۹۰ که طالبان با حمایت مستقیم ایالات متحده وانگليس به وجود آمد ، کشیده شد ،  وتا امروز هم که ایالات متحده با ایجاد جنگ دیگری در افغانستان ، راه های دخالت وسیع خود درجمهوری های تازه استقلال یافته ی آسیای میانه را هموار می کند ، ادامه دارد .

درهمین حال برخی از کارشنان سیاسی بدین باوراند که سیاست های کهنه درقبال پاکستان نتیجه ندارد و حالا باید هر دو حکومت خواستهایشان را بصورت روشن مطرح نمایند.

پاکستان پرجمعيت، بدون ثبات سياسی و پرآشوب، همراه با گسترش افراط گرائی مذهبی، غيرقابل تصور نيست، که حکومت خودکامه ای در پاکستان که مجهز به سلاح اتمی است و مواجه با اوضاع وخيم اقتصادی، شورش های محلی و مذهبی، برای رهائی . بارها رژيم های خودکامه پاکستان برای برون رفت از بن بست مسائل داخلی، دست به ماجراجوئی هاي خارجی زده اند. منافع پاكستان در افغانستان چگونه تأمين خواهد شد؟ اين سئوالي بود كه در بحبوحه رايزني هاي آمريكا براي حمله به افغانستان در سال ۱۳۸۰ از سوي محافل سياسي و امنيتي پاكستان مطرح شد.

در آن هنگام، آمريكا به شدت به حمايت پاكستان براي سركوب طالبان و القاعده نياز داشت و به اين نكته هم كاملاً واقف بود كه اسلام آباد براي شكل دهي طالبان هزينه  زيادي متحمل شده است و اگر قرار باشد پاكستان در سرنگوني طالبان با آمريكا  همكاري كند، اين همكاري بايد منافع به پاکستان داشته باشد.  آمريكايي ها مي توانستند به تقاضاي اسلام آباد به سه شكل پاسخ دهند. پاكستان با آمريكا همكاري كند و آمريكا كمك هاي سالانه خود به پاكستان را افزايش دهد و در عين حال تعدادي از تحريم هايي را كه آمريكا بدليل آزمايش هاي هسته اي پاكستان عليه اين كشور وضع كرده بود، لغو نمايد.  پاكستان با آمريكا همكاري كند و در مقابل واشنگتن هيأت حاكمه جديد افغانستان را وادار كند با اسلام آباد روابط حسنه اي داشته باشند.

 پاكستان با آمريكا همكاري كند و درمقابل واشنگتن نيروهاي طرفدار اسلام آباد را در بخشي از ساختار قدرت سهيم كند.  گزينه اول اگر چه براي پاكستان سودمند بود اما اسلام آباد بين دو موضوع تفكيك قائل شده بود. اول اينكه همكاري اين كشور با آمريكا عليه طالبان بخشي از همكاري امنيتي دو كشور قلمداد مي شود كه در هر جاي ديگري و در مورد هر گروه ديگري نيز مي توانست اتفاق بيفتد. از اين رو واشنگتن بايستي به صرف همكاري پاكستان، كمك هايي را به اين كشور ارائه دهد.

دوم اينكه پاكستان در افغانستان منافع مستقيم و حياتي دارد و اگر طالبان از بين بروند، هيچ نيرويي كه در ساختار سياسي افغانستان از منافع پاكستان حمايت كند، وجود نخواهد داشت. بنابراين اسلام آباد شديداً مصر بود كه ما به ازاي همكاري با آمريكا در قضيه افغانستان در داخل افغانستان پرداخته شود.  

گزينه دوم هم براي پاكستان اطمينان بخش نبود. زيرا در آن هنگام دو گروه قدرت را در افغانستان قبضه كرده بودند كه از قضا هر دو نسبت به پاكستان بدگمان بودند.  گروه اول ائتلاف شمال بود كه پاكستان را حامي طالبان و دشمن خود قلمداد مي كردند.  گروه دوم ناسيوناليست ها بودند كه در شكل جريان روم و افغان - ملت ها خود را سازماندهي كرده بودند كه اينها نيز بر سر خط «ديورند» ادعاي ارضي و تاريخي عليه پاكستان دارند. بدين ترتيب هيچ يك از اين دو نيرو (جانشين طالبان) نمي توانست حتي اگر آمريكا هم در پشت ماجرا قرار مي گرفت، براي پاكستان اطمينان بخش باشد. تنها گزينه اي كه باقي مي ماند گزينه سوم بود: يعني حضور بخشي از نيروهاي وفادار به پاكستان در ساختار سياسي افغانستان. نيروهاي وفادار به پاكستان را بايد عمدتاً در ميان طالبان جستجو كرد. منتهي فقط آن دسته از طالبان که  ايدئولوژيك هستند و نه ملي گرا.

ملي گراهاي بشدت خواهان شكل گيري پشتونستان بزرگ هستند كه بخشي از مناطق سرحدي و قبايلي پاكستان را شامل مي شود. چبرعكس، مذهبيون يعني آنهايي كه ايدئولوژيك مي انديشند همه جا را سرزمين برادران مسلمان مي خوانند و لذا اصلاً قائل به وجود مرز ميان دو كشور اسلامي پاكستان و افغانستان نيستند.  اين همان چيزي است كه آي. اس. آي، سازمان امنيت و اطلاعات ارتش پاكستان، سعي كرده است بطور بسيار ظريف طراحي كند تا از يك سو ادعاي تاريخي افغان ها را به فراموشي سپارد و از سوي ديگر زمينه هاي لازم را براي استفاده از افغانستان بعنوان عمق استراتژيك پاكستان در مقابل هندوستان فراهم كند.   توضيحات پاكستاني ها براي آمريكايي ها قانع كننده بود و لذا واشنگتن تصميم گرفت با اسلام آباد وارد معامله شود.  مسأله بدين شكل مطرح شد:

آمريكا مي پذيرد كه بخشي از نيروهاي وفادار به پاكستان وارد ساختار سياسي افغانستان شوند، اما چگونه و در مقابل چه چيزي؟ از اينجا بود كه بحث طالبان ميانه رو مطرح شد. در مورد اينكه چگونه نيروهاي وفادار به پاكستان در ساختار سياسي افغانستان وارد شوند، تصميم گرفته شد اين نيروها در قالب طالبان ميانه رو وارد ساختار سياسي شوند. در حقيقت پاكستاني ها دو ابتكار مهم را صورت دادند.

اول اينكه ميان طالبان تفاوت قائل شدند و آنها را به دو دسته تندرو و ميانه رو تقسيم نمودند.

دوم اينكه ميان طالبان و القاعده تفاوت قائل شدند و به آمريكايي ها اعلام كردند كه اسلام آباد با القاعده مخالف است اما از طالبان دفاع مي كند. پس وقتي از طالبان ميانه رو سخن مي رانيم آن بخش از نيروهاي وفادار به پاكستان هستند كه داراي پايگاه اجتماعي نسبي در ميان بخشي ازا قوام دوطرف خط ديورند مي باشند. اين نيروها ايدئولوژيك بوده و از افكار و عقايد جمعيت علماي اسلام تأثير مي پذيرد.

في الواقع ميان طالبان ميانه رو و تند رو هيچ تفاوتي وجود ندارد جز آنكه براي توجيه افكار عمومي ممكن است بعضي از سران اصلي طالبان مثل ملاعمر را از رأس اين نيرو حذف كنند.

در هر حال آمريكا به رغم بازتاب هاي منفي كه از نظر افكار عمومي دارد، پذيرفته است طالبان ميانه رو وارد ساختار سياسي افغانستان شوند اما اين مهم در قبال دريافت امتيازات زيادي از پاكستان صورت گرفته است.

اولين امتياز عبارت است از جلب همكاري پاكستان براي سركوب بقاياي القاعده اما امتيازات بعدي مهمتر هستند. آمريكا از پاكستان خواسته است در ازاي ورود طالبان ميانه رو به ساخت قدرت در افغانستان يكي از اين اقدامات را انجام دهد: اسرائيل را به رسميت بشناسد، نظارت بر سلاح هاي هسته اي پاكستان را در اختيار آمريكا قرار دهد، اسامه بن لادن را دستگير و تحويل آمريكا دهد،  كليه نيروهاي خارجي را كه در اسارت طالبان و القاعده هستند آزاد كند، بقاياي طالبان را خلع سلاح نموده بگونه اي كه آثاري از تحرك نظامي آنها برجا نماند.

معلوم نيست كه پاكستان به كدام يك از اين شرطها تن داده است ولي آنچه مسلم است اينكه آي. اس. آي پاكستان سه گروه را فريب داده است و با اين هرسه بازي مي كند. اولين گروه آمريكايي ها هستند. آي اس آي به همان ميزان كه با آمريكا همكاري مي كند به همان ميزان نيز طالبان را هدايت و رهبري مي كند. اطلاعات غلط به آمريكايي ها و اطلاعات درست به طالبان از محورهاي اصلي عملكرد آي. اس. آي است.  دومين گروه مردم پاكستان هستند. واقعاً مردم پاكستان نمي دانند كه چرا آمريكايي ها در كشورشان حضور دارند و چرا ارتش پاكستان بايد توسط آمريكايي ها محاكمه شوند و چرا ناموس نظامي پاكستان يعني سلاح هاي هسته اي اين كشور بايد تحت كنترول آمريكا باشد. مردم پاكستان نمي دانند دولت شان در پشت پرده چه سر و سري با اسرائيلي ها دارد و ...

سومين مردم افغانستان است. اگر چه عوامل زيادي در قرباني شدن ملت  افغانستان نقش داشته ولي سازمان امنيت و اطلاعات ارتش پاكستان اولين نقش را فلاكت و سيه روزي اين ملت ايفا كرده است. جلوه ها و نمود سياست فوق در قضيه طالبان ميانه رو كاملاً مشهود است. اولين نمود سياست آي. اس. آي اين است كه از يكسو طالبان ميانه رو را به انجام كاركردهاي سياسي واداشته است و سعي نموده با رايزني با آمريكايي ها و حتي فريب دولت كابل آنها را وارد ساختار سياسي كند.

از سوي ديگر براي عملي نمودن اين سناريو، بخشي از طالبان را كه به طالبان تندرو معروف هستند مسلح نموده است تا با اعمال خشونت عليه دولت و مردم افغانستان و نيز سازمان هاي غيردولتي و حتي نيروهاي آمريكايي، آنها را به پذيرش شرايط پاكستان وادار كند. هم اكنون چهار نيروي اصلي با اهداف مختلف از طالبان ميانه رو براي ورود به ساختار قدرت حمايت مي كنند: پاكستان، آمريكا، بخشي ازسران قبايل ، و كرزي.

حامد كرزي براي جلوگيري از شكاف در بين اقوام و در نتيجه تثبيت موقعيت خود در انتخابات بعدی رياست جمهوري و بالاخره بخشي ازسران قبايل يعني غلجايي ها براي افزايش قدرت قبيله اي خود در مقابل رقيب هم قومي خود يعني احمد زايي ها. اگر دقت داشته باشيم هدف اصلي هر چهار نيروي ياد شده تلاش براي نوعي موازنه قدرت مي باشد. اما مسأله اين است كه آيا با ورود طالبان در هر شكلي از آن به ساختار قدرت، بي ثباتي ها از افغانستان رخت خواهد بست. جنرال ضياءالحق رئيس جمهور نظامي پاكستان در يكي از جملات معروف خود گفته بود:

«اين ديگ جوشان (افغانستان) را بايد همواره در درجه حرارت مشخصي نگه داشت».

 وقتي چنين عبارتي سرلوحه سياست خارجي پاكستان در افغانستان باشد چگونه مي توان اميد داشت اوضاع افغانستان سرو سامان پيدا كند و ملت مظلوم اين كشور روي آرامش ببيند. چنانچه علي رغم تلاش های دولت مبني بر تشويق طالبان در سهم گيری مستقيم درپروسه سياسي و آماده گي برای تفويض سهم بيشتر آنان در مجموع ساختارهای دولتي،آنان سلاح بر زمين نگذاشته و هر روز به حملات شان بر عليه حاکميت کنوني و در زير چتر پاکستان گسترش مي دهند،که اين خود باعث تشويش همه مردم افغانستان قرار گرفته است .

رهبران پاكستان و افغانستان كه مدتهاست يكديگر را با چوب طرفداري از تروريسم و طالبان و القاعده مي‌كوبند و بدترين حملات لفظي را نثار يكديگرمي‌كنند، آنان در آنقره پاي ميز مذاكره نشستند تا درباره چگونگي مقابله با طالبان به طور مستقيم و بدون واسطه گفتگو كنند و راه حلي بيابند .

کرزی رییس جمهور پیشین درروزهای اخیرکاری اش در این مورد چنین گفته بود -  در تاریخ روابط ما در افغانستان هیچ رییس وهیچ حکومت اینقدرسفر و تلاش نکرده بود که من با پاکستان کرده بودم، بيست بار به پاکستان رفتم بخاطر تامین صلح زیاد تلاش کردم اما نشد دلیل آن اینست که پاکستان از افغانستان دوچیز می خواست یکی رسمیت خط دیورند را می خواست که ما ابداً به آن حاضر نیستیم و دوم خواهان کنترول سیاست خارجی افغانستان بود که به آن هر گز ما حاضر نیستیم.  کرزی در صحبت هایش چندین بار گفته بود که تامین صلح در افغانستان اول بدست امریکا و بعد به دست پاکستان است. افغانستان بارها گفته است که مرکزتروریزم درپاکستان است تازمانیکه پاکستان اقدام قاطع انجام ندهد سرکوب این پدیده شوم ناممکن خواهد بود.

كرزی درمصاحبه با شبكه خبری ان ‌بی ‌سی ‌گفت بود: بن لادن در افغانستان نیست، وی احتمالا در پاكستان است. وی پیش از این نیزدرمصاحبه با هفته‌نامه آمریكایی نیوزویك گفته بود، ملا عمر رهبر طالبان در شهر كویته پاكستان است و دولت افغانستان مشخصات دقیق منزل و حتی شماره تلفون منزل او را به دولت پاكستان داده اما پاكستان هنوز او را دستگیر نكرده است. وقتی ملاعمر وگروپهاي افراطي پاکستانی به نام جهاد در افغانستان جنگ می کنند دیگر خط مرزی ( دیورند ) وجود ندارد و افغانستان هم برای دفاع از مردم و اطفال خود حق دارد به آن طرف مرز برود. كرزی عنوان كرد كشورش حق دارد از خود دفاع كند و هنگامی كه شبه نظامیان از مرز پاكستان با این كشور عبور می‌كنند و افغان‌ها را می‌كشند، نیروهای افغانستان حق مقابله به مثل دارند.

وقتی ملاعمر پاکستانی خودرا مسئول حملات انتحاری در افغانستان معرفی می کند ما باید بنشینیم و شعر بگوییم یا از خود دفاع کنیم. افغانستان سی سال است این جنگها را تحمل می کند و دیگر حوصله ما بسر آمده است ما تاریخ، وطن دوستی، جرات و سلاح داریم و اگر قراراست کشته شویم، پس بهتر است پیش رویم. افرادی مانند بیت الله محسود و ملاعمر و فضل الله بوسیله دستگاه استخباراتی پاکستان تربیت شده اند تا مدارس را در افغانستان بسوزانند و اطفال و بزرگان قوم را از بین ببرند و اینک وظیفه افغانستان است تا قوم را از ظلم القاعده و تروریسم خارج کند.

رییس جمهور اشرف غنی نیزدرکنفرانس کشورهای قلب آسیا در چین به این مساله اشاره کرده و گفته بود که همکاری های اقتصادی میان کشورهای منطقه می تواند همکاری های سیاسی را بمیان آورد. اشرف غني تلاش کرده است روابط کشورش را با پاکستان بهبود بخشد. غنی گفته است که افغانستان و پاکستان تلاش دارند به دشمنی دو کشور پایان دهند. به باور غنی بهبود روابط با پاکستان، طالبان را از پناهگاه‌هایشان در آن کشور محروم خواهد کرد. بدون پناهگاه، شورش طولانی مدت ممکن نیست. زمانی که پناهگاه‌ها بسته شوند، صلح آغاز می‌شود. این همان چیزی است که درآمریکای مرکزی اتفاق افتاد، همان چیزی است که درآفریقا اتفاق افتاد. سیاست غني در ارتباط با روابط با پاکستان و تلاش زیاد وی درمورد آغاز روند گفت‌وگوهای صلح با طالبان مورد انتقاد شدید حلقه‌های مختلف در داخل کشور قرار گرفته است. غنی با اشاره به حمله تروریستی سال گذشته به مکتبی درپیشاورپاکستان که باعث کشته شدن ۱۵۳ نفر شد گفت: تروریست‌ها نه نیازبه گذرنامه دارند و نه ملیت‌ها را می‌شناسند.

پاکستان ازنزديکي افغانستان وهند ميترسد واما افغانستان به عنوان یک کشور مستقل باید مناسبات آزادی با کشورهای مختلف داشته باشد، هند هم اکنون به عنوان یک ابر قدرت اقتصادی در منطقه مطرح است. این احتمال وجود دارد که هند درآینده نه چندان دور یک ابرقدرت اقتصادی جهانی شود، بنابراین، مناسبات و روابط با هند برای افغانستان اهمیت دارد. اما این روابط باید روشن وشفاف باشد. مقامات پاکستانی باید بپذیرند که افغانستان به عنوان یک کشورمستقل حق برقراری روابط آزاد با کشورهای مختلف ازجمله با هند را دارد؛ رابطه افغانستان وهند نباید تهدید و توطئه ی علیه پاکستان تلقی گردد. گرفتن سه هلکوپترازهند و سفر رئیس جمهور غنی به این کشور بیانگر آن است که پاکستان پاسخی به خواست‌ها و تلاش‌های رئیس جمهور غنی نداده است.

تحلیل ها مبتنی براین بود که سفر نکردن رئیس جمهور غنی به هند صرفاً به خاطر جلب توجه مقامات پاکستانی و جلب اعتماد آن ها بوده است. حال که پاکستان حاضر به همکاری با افغانستان نشده و یا اینکه رئیس جمهور غنی نتوانسته اعتماد مقامات پاکستانی را جلب نماید به هند سفر می‌کند.

افغانستان و پاکستان باید استقلال یکدیگردراتخاذ سیاست خارجی ومناسبات و روابط خارجی همدیگر را بپذیرد.

مقامات پاکستانی ازنزدیک شدن افغانستان وهند همیشه نگران بوده‌اند، به خاطر وابستگی شدید کشورها درجهان کنونی باید بپذیریم که بدون روابط و مناسبات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی امکان برآوردن نیاز ای داخلی و خارجی ممکن نیست. همین وابستگی درجهان کنونی کشورها را واداربه برقراری مناسبات سیاسی، اقتصادی وفرهنگی می کند.

افغانستان به عنوان یک کشورمستقل باید به پاکستان این اطمینان را بدهد که روابط افغانستان وهند هیچ تهدیدی علیه پاکستان نیست وپاکستان نیز باید این حق را به افغانستان بدهد که با هر کشور که منافع آن اقتضا کرد، مناسبات و روابط خارجی داشته باشد. ارتباط برقرار نمودن و داد و ستد داشتن حق بنیادی هرکشوری است.  درک این مسئله تا کنون برای مقامات پاکستانی سخت ودشوار بوده است و برای همین مقامات پاکستان ازنزدیکی افغانستان وهند ابراز نگرانی نموده و در مواردی مقامات افغانستان با درک این مسئله از روابط خود با هند به عنوان ابزارفشار بر پاکستان استفاده نموده‌اند. پاکستان باید بیش ازافغانستان درصدد بهبود مناسبات میان کابل و اسلام آباد باشد.

هشت درخواست جديد رئيس جمهورغنی از پاکستان

اشرف غنی در نامه‌ای به نوازشریف نخست وزیر پاکستان از وی خواست تا در تأمین امنیت افغانستان گام‌های عملی بردارد؛ رئیس جمهور حدود یک ماه برای پاکستان مهلت تعیین کرده تا گام عملی در این باره بردارد، در غیر آن دریچه‌ی همکاری میان دو کشور بسته خواهد شد. غنی در این نامه هشت خواست را مطرح ساخته است:
۱-  صدور یک بیانیهی رسمی از سوی رهبری سیاسی پاکستان برای نکوهش عملیاتهای طالبان.
۲ -  دستور رهبری نظامی پاکستان برای جلوگیری از فراهم ساختن پناهگاه به طالبان و عملی شدن این دستور.
۳ - دستور گسترش پیکار با هراسافگنی با شبکهی حقانی و بازداشت مسئولان حمله‌های هراس‌افگنانه‌ی اخیر در افغانستان.
۴ - دستور بازداشت خانگی رهبران شورای کویته وشورای پشاوروآغاز پیگرد آنان به علت تهدید کردن کشور دوست.
۵-  دستور سپردن تمامی زخمیان جنگها از سوی شفاخانهها به زندانهای امنیتی برای بازداشت و بررسی بیشتر.
۶- توافق برای مبادلهی زندانیانی چون ملا برادر با اعضای تحریک طالبان پاکستان.
۷- دستور به کارخانههای تولید مواد کیمیایی برای منع فروش مواد انفجاری به گروههای غیرقانونی و هراسافگن.
۸- ایجاد تفاهمنامه‌ای که بربنیاد آن عملیات‌های همزمان برای جلوگیری از رفت‌وآمد اعضای تحریک طالبان پاکستان و تحریک طالبان افغانستان به راه انداخته شود.  ادامه دارد...

 

 


بالا
 
بازگشت