محمدعوض نبی زاده
ازسقوط خونین قُندوز باید درس عبرت گرفت
ولایت قندوز آخرین سنگرطالبان بود که در سال 2001 میلادی توسط ائتلاف بینالمللی از دست طالبان آزاد شد. تصرف دوباره این شهر پس از 14 سال به دست طالبان که با حمله ناگهانی ، کنترل این شهر را به دست گرفت و تمامی ساختمانهای دولتی و دفتر نمایندگی سازمان ملل متحد وطلافروشی ها و منازل شخصی مردم را غارت وبه آتش کشیدند زیرا طالبان با هجوم به قندوزمیخواستند که دارایی های مردم و دارایی های دولتی از جمله بانکها ودیپوهای بزرگ سلاح ومهمات قوای امنیتی را تصاحب وحدود ششصد زندانی را از زندان ازاد کردند که درین میان دوصد تن آنان طالبان ومجرمین جنایی و قاچاقبران مواد مخدر بودند. قندوز با تمام اما و اگرها سقوط کرد و زنان و کودکانش مورد تجاوز قرار گرفتند و مردانش کشته و خانه ها ویران و در نهایت پرچم طالبان برای سه روزدر شهر قندوز به اهتزاز درآمد.هر چند طالبان از ماهها پیش، حملاتشان را در ولایات شمال متمرکز کردهبودند، اما سقوط یک شبه ی قندوز به دست طالبان، دارای ابهامات زیادی است. آیا توطئهای از سوی نیروهای داخلی و مقامات محلی رخ داده است و یا غربیها به دلیل حضور نظامی روسیه در سوریه، به طالبان و حامیانشان در تصرف قندوز چراغ سبزی نشان دادهاند؟ و یا این که مردم پشتون تبار محلی، زمینه تصرف این شهر را برای طالبان فراهم کرده است؟
قرارمعلوم سقوط حاكميت در شهر ها و دهات كشور كه بيگمان دنباله ى آن به يارى ايليت رو به زوالِ لشكر فساد و تحجر تكرار خواهد شد، صرف در بسته بندى ذليل جنگ براى قدرت و ثروت ميان دزدان شناخته شده ى دارايى هاى مردم و بيت المال قابل تعبیراست. در حالیکه مقامات ایالات متحده و افغانستان بارها میگفتندکه طالبان نمی تواند به شهرهای پرجمعیت نفوذ کند. اما سقوط قندوز هشداری به دولت افغانستان و حامیان غربی آن است .گرچه برای طالبان حمله به قندوز یک کودتای تبلیغاتی بود که با حضورجنگجویان تحریک اسلامی ازبکستان، جندالله، و جماعت انصارالله ، مسلمانان ایغور چین، چیچنی ها، شورشیان داغستان، اعضای القاعده و گروه دولت اسلامی صورت گرفت . چنانچه ملا منصوررهبر جدید طالبان نیزاعلام کرد تصرف شهر قندوز یک پیروزی نمادین و یک رویداد تاریخی بود و کسانیکه می گفتند ما یک نیروی کوچک هستیم اکنون ببینند که در مورد قابلیت های باالقوه و قدرت افراد ماچقدر اشتباه فکر می کردند. ملا منصور از عملیات بیشتر طالبان مشابه با عملیات قندوز در آینده خبر دادوگفت ما امیدواریم که هر بار ضربات محکم تری به این دولت وارد کنیم و زمین هایمان را از این ظالمان پس بگیریم.
ماههاست که ولایتهای شمالی جوزجان، فاریاب، بدخشان و قندوز به مرکز حیاتی قاچاق مواد مخدر ومراکز فعالیت طالبان و دیگر گروهکهای ستیزهجو و همچنین جنبش اسلامی ازبکستان، جنبش اسلامی ترکستان شرقی و به اصطلاح دولت اسلامی تبدیل شده اند. طالبان یک هفته قبل از تصرف [قندوز]، به جمعآوری اسلحه و مهمات در مناطق مسکونی در داخل شهر و استخدام جنگجویان جوان آغاز کرده بودند که در نتیجه، صدها ستیزهجوی چچنی، اویغور، ازبک و تاجک پناهگاه تاریخی شان در وزیرستان شمالی را ترک کرده، وارد افغانستان شدند و به شمال رفتند؛ جایی که آنها یک پایگاه حمایتی قوی – مانند پایگاهی که زمانی در وزیرستان شمالی داشتند – را سازمان دادند.
جنگ کندز، یک حفرۀ هیولایی در روح عمومی ایجاد که در هستۀ این حفره، شیطان جنون و شناعت برصدر نشسته وبر حواس آدم ها، عقل و ترحم را به پای شیطان رجیمِ ، قربانی کرده ومردم، قندوز هیزم واردر آتشدان این جنگ، به نوبت کشانیده شد. طالبان بر هیچ کس رحمی روا نداشت و همه را در لحاف تقدیر قبرگون درهم پیچید.چون مغز وتن مردم ما دراجارۀ پروژه داران و ملکیت دیگران است که سخت ارزان و به رایگان مصرف می کنند.در ضمن بيخبرى و بيكاره گى "حكومت وحدت ملى" در پيوند با حادثه ى قندوزهيچگونه توجيه اخلاقى و سياسى نه ميتواند داشته باشد. زايش نارواى عجوبه ى "حكومت وحدت ملى" در يك زايمان پر درد و عذاب، چيزى بالاتر از آنچه است نه ميتواند به نمايش بگذارد. دولت دوقلوى "وحدت ملى" ناتوان ترين ساختار در تأريخ دولتدارى افغانستان را ثبت تاریخ خونبار کشورما نموده است. سقوط موقتی قندوز ، مهر تأیید و تأکید بر بی کفایتی و بیکاره گی حکومتداران کابل کوبید . گرچه فاتحان سرمست گروههای تروریستی در تمام زمانه ها جنایاتی را پس از فتح هرشهری انجام میدهند که ، چور و چپاول ، تجاوز به ناموس مردم و کشتار بیرحمانه اولین تحایف این فاتحان تروریست بوده است. از انجائیکه قندوز ، نه بشکل تصادفی بلکه مطابق به سناریوی از قبل پیشبینی شده ی طراحان خارجی این حمله و بیاری همان ستون پنجم مشهور و مشهود ، سقوط داده شده است.
شواهد گواهی میدهد که مسوولین اول امنیتی محلی و رهبران مرکزی، مقصرین اصلی این شکست و شرمساری بزرگ در قندوز هستند اگر ریگ در کفش حکومت وشرکای حاکمیتش نباشد باید هرچه زودتر مسوولین فاجعه ی قندوزشناسایی شده ، وبه میز محاکمه کشانده شوند . در غیر آن فاجعه ی قندوز هم همانند فجایع دیگر به باد فراموشی سپرده شده و سناریوی از قبل تعین شده ی ادامه ی جنگ در کشور کماکان به پیش خواهد رفت . ستون پنجم ، طراح اصلی فاجعه تاریخی قندوز بوده؛ عامل «داخلی» سقوط ناگهانی ان ، نتیجۀ اجتناب ناپذیر یک رقابت درونی ریشه دار بین ارکان نظام فعلی و همچنان حلقات خارج از نظام بوده است . فرارناگهانی هزاران منسوب اردو، پلیس، امنیت ملی و نفرات مسلح قوماندانان محل در برابر 500 طالب، سخت سوال برانگیز و احتمالاً از پیش برنامه ریزی شده است. کمیته خاص پیگیری که از سوی دکترغنی تشکیل شده، به یک تعداد اطلاعاتی دست یافته است که فاش کردن چنین اطلاعات، درین شرایط ؛ حکومت را درگیر چالش های بیشتری می سازد. رد پای گروپ ها و حلقاتی برجسته می شود که همیشه در حکومت و صحنه سیاسی در 14 سال اخیر حاضر بوده اند.
تصرف قندوز در شمال افغانستان، نه تنها آغازی بر تثبیت حضور و گسترش جغرافیای نفوذ طالبان در افغانستان است، بلکه این تصرف نشانهای از قدرتنمایی طالبان و امتیازگیری در مذاکرات صلح آتی است. زیرا سالها مبارزه طالبان با دولت افغانستان و نیروهای خارجی، باید دستاوردی برای این گروه داشته باشد ورهبران طالبان میخواهند از ضعیف بودن دولت وحدت ملی استفاده کرده و ظرفیتهای خودشان را افزایش دهند. البته در کنار بازیگری فعال پاکستان، میتوان جریان طالبان را محصول برونداد اجتماعی افغانستان دانست، به هر حال با گذشت 14 سال طالبان و حکومت پاکستان میخواهند برای تثبیت حضور و نفوذ خود از صلح به عنوان ابزاری جهت قدرتنمایی استفاده کنند. به همین جهت چشمانداز تحولات افغانستان با ابهامات زیادی روبرواست.آمریکا و غرب برای اهداف کلانشان در منطقه و ضربه زدن به منافع روسیه، چین و ایران، به سطحی از ناامنی کنترل شده نیازمندند و در خصوص این که کابل دست اشرف غنی، دکتر عبدالله یا طالبان باشد، فرقی نمیکند.
سقوط قندوز در زمانی اتفاق افتاد که فرمانده ارشد نیروهای ناتو و آمریکایی در افغانستان هفته گذشته ۵ پیشنهاد جدید را به مقامات پنتاگون و ناتو در مورد وظایف ۱۰ هزار نیروی آمریکایی موجود در افغانستان ارائه کرده است. این پیشنهادات شامل حفظ نیروهای آمریکا در سطح فعلی، پیشبرد اهداف فعلی و کاهش تعداد آنها تا پایان سال آینده میباشد. حالا پس از سقوط قندوز.جمهوریهای آسیای مرکزی بشدت از نزدیک شدن تروریستها به مرزهای خویش بیمناک هستند ، برخی قدرتهای خارجی و گروههای تروریستی وابسته به غرب قصد دارند که به منظور افزایش نفوذ خود درآسیای مرکزی، دور جدیدی از بازیهای ژیوپلیتیکی را در این منطقه آغاز کنند. تار و مار شدن حاكميت دولتى در قندوز ، دست به دست شدن شهرها و دهكده ها نازل ترين فرهنگ حكومتدارى "" را به نمايش گذاشته كه بار ها حاكميت، يگانه گى جغرافياى موجود را به چالش كشانده است.
کاملا مشهود است که ایالات متحده فعالانه در جستجوی ارتباط با آسیای جنوبی و مرکزی _پاکستان، افغانستان و هند بوده تا علاوه بر قطع دسترسی روسیه به این منطقه، مانع دستیابی چین به ماده خام (در این کشورها) شود.گسترش حضور نظامی و سیاسی در آسیای مرکزی، واشنگتن را در مبارزه علیه نفوذ فزاینده روسیه قادر میسازدکه کاخ سفید استراتژی نوین «براندازی دولتهای ناخواسته» و جایگزینی آنها با دولتها یا گروههای سیاسی نسبتا مشروع و نیمه جنایی را ، در دستورکار قراردهد و برای این منظور سازمانهای اطلاعاتی آمریکا میتوانددر کشوری خاص کودتاسازی کنند واز گسترش سریع خشونت بعنوان بهانهای برای تقویت حضور نظامی خود در سراسر منطقه استفاده نماید. گسترش حضورنظامی آمریکا در آسیای مرکزی نشان میدهدکه آمریکا در براندازی دولتهای مشروع وحمله به دموکراسی در کشورهای آسیای مرکزی، ناآرامی که منجر به وقوع کودتا میگردد، تحریک میکند. چون تاکتیک «انقلابهای رنگین» در کوتاهمدت با شکست همراه بوده است.
پیروزی واقعیِ بر طالب زمانی رخ خواهد داد که مردم ما بر طالبِ درونِ خود پیروز شوند که این طالبِ درونی شان«تعصب» و «تبعیض» است. قرنهاست که این امراض در درونِ مردم ما آواز میخواند. دولتهای استبدادی رفتند، رهبرانِ مستبد آمدند. مجاهد رفت، طالب آمد. طالب رفت، دولت متقلب و فاسدی آمد که خورد و برد و باور به تکثر و دموکراسی را در میان مردم کشت. تمامی اینها جلوههای گوناگون طالبِ درونی است که گذر از «خود» به «دیگری»، یگانه گذرِ واقعی از نظامِ طالبانی است. باید دیگری را به رسمیت شناخت. احترام قایل شد، اما هرکسی هست رشتهي زندگی ما با او گره خورده است. قرنهاست که زورگوییها جواب ندادهاند. مطمئنا قرنهای دیگر جواب نخواهد داد. وضعیت شوخی بردار نیست. نیروهای امنیتی هر روز کشته و خانوادههای شان عزادار میشوند. راهی نداریم جز آنکه طالبِ تمامیتخواهی را در درون خود بکشیم، از هر قوم و طایفه و دین و مذهبی که هستیم با هم و در کنار هم بایستیم. کشتن، جواب نمیدهد. حذف، ره بهجایی نمیبرد. فرجامِ هر کشتنی، کشتهشدن است و نتیجهي هر تفکرِ حذفی حذف. رسیدن به طرحِ جامع فقط با کشتنِ طالبِ درون و احترام به دیگری، ممکن است.
تحولات اخیر در افغانستان نشان میدهد که این کشور در مسیر بازگشت به عقب قرار دارد و همه چیز برخلاف آنچه که انتظار میرفت به پیش نمیرود افزایش حملات امیدواریها برای امنیت بهتر را از بین میبرد، وظهور گروههای تروریستی مانند داعش، تهدیدی فزاینده برای دولت افغانستان پنداشته میشود. هرچند نیروهای امنیتی افغانستان اعلام کرده اند که شهر قندوز را دوباره تصرف کرده اند،در حالیکه اوضاع شمال در هر زمانی در آینده به یک بارگی وخیم خواهد شد مگر اینکه حکومت افغانستان یک برنامه جامع برای جلوگیری از پناهگاههای امن ستیزهجویان محلی و خارجی داشته باشد. در حال حاضر، یک نشان هشدارآمیز برای حکومت کابل و جامعه جهانی این است که مافیای محلی مواد مخدر، برخی از جنگ سالاران محلی و مقامهای فساد امنیتی به ستیزهجویان اسلحه سبک و مهمات میفروشند، دولت باید تمرکز خود را از سیاست خارجی به سیاست داخلی تغییر دهد وباید رویکرد جامع و فراگیری نسبت به نحوه حکومتداری داشته و این مهم با درایت و کاردانی عملی شود.رهبران حکومت وحدت ملی باید از یکپارچگی حکومت دموکراتیک و قانون اساسی این کشور محافظت نمایند.
چهارم - ماه – اکتوبر – سال 2015 میلادی