محمدعوض نبی زاده
شورای هزاره های سنی نمادی ازتبارزهویت قومی
درقدیم هویتهای بشری بیشتردینی بود که هویت مردمان جهان بنام های ملت مسلمان،ملت یهود،یابودایی یامسیحی وغیره یاد میشدند. اما بعد ازجنگ اول ودوم جهانی ,هویت دینی جایش رابه هویت ملی واگزار وبه نامهای ملت عربی ،ملت هندی ،افغانی ،ایرانی وغیره شناخته میشدند. ازانجائیکه نام یک کشورهویت ملی آن است که هویت شهروندان ازآن منشعب وباید وابستگی تاریخی و فرهنگی تمام ساکنین و شهروندان آن را بازتاب دهد و در غیر آن بحران هویت خلق میگردد. ولی درافغانستان کنونی جناح قوم ستیز قبیله به زور می خواهد نامی که به یک قوم تعلق دارد، بر تمامی شهروندان افغانستان بقبولانند.
در طول تاریخ برتری خواهان قیبله در افغانستان با برقراری سیاست سرکوب، حذف و سانسور؛, اقوام هزاره راصرف به هویت مذهبی هزاره های شیعه محدود کردند در حالیکه هزاره ها اقوام متنوع و گروپ های مختلف مذهبی و دینی را شامل می شونددر حالیکه هزاره ها قبل از دین مبین اسلام پیروان ادیان مختلف بودند که با امدن اسلام درین سر زمین هزاره ها پیروان مذاهب گوناگون شدند ولی هویت اصلی قومی هزاره ها تحت تاثیر مذاهب مختلف قرار گرفتند. در حالیکه در حدود چهار میلیون هزاره ی سنی مذهب در سراسر افغانستان بود و باش دارند .
اماهزاره های سنی به خاطر تسلط سیاست کتمان هویت هرگز موفق نشدند که به هویت هزاره گی خویش در جامعه باز گردند. ولی دشمنان هزاره بارها در هنگام قتل عام مردم هزاره صرف بخاطر هویت هزاره گی, هزاره هارا قتل عام نمودند . تشکیل شورای سراسری هزاره های سنی یکی از خواسته ی «انسانی» هزارههای سنی «بازگشت به خویشتن»؛بوده و ایجاد این شورا نمادی ازتبارزهویت سرکوب شده ی یکی از اقوام مهم افغانستان میباشد.جنبش هویتخواهی در میان هزارههای سنی به هیچ وجه متوقفشدنی نیست چون بر بستر آگاهی یک قوم حرکت میکند.هزاره های سنی بایدهویت خویش را درقالب یک تشکل منظم حفظ تا اقوام تاجک وپشتون وسایر ملیتها آنرابه رسمیت بشناسند.
با آنکه نیمی از جامعه ی هزاره را هزاره های سنی مذهب تشکیل می دهندولی طی سده ها هزارههای سنی دریک سر در گمی هویتی قرار گرفتند وبه اقوام مختلف خود را پیوند میزدند که گاهی «هزاره» ، گاهی «ترک» و گاهی «تاجیک» میشدند؛زیرا« هزارههای اهل سنت,درمناطق تاجیک , ازبیک وپشتوننشین تاهنوزنتوانستند هویت قومی خودها را داشته باشند. حافظه تاریخی هزارهها پر ازمحرومیتها ی سیاسی توسط حاکمان دیکتاتوربوده و میباشد که در هر مرحله ی از تاریخ چندین هزار ساله هزاره ها از مناطق اصلی و پدری شان رانده شده ودربرخی از مناطق دیگردر داخل افغانستان امروزی ومشهد ایران , کویته ی پاکستان ترکمنستان , قزاقستان , داغستان روسیه , در برخی از مناطق هندوستان ,عراق وسوریه ,ازبکستان و تاجکستان به سکونت اجباری وادار گردیدند.
بر اساس سیاست تبعیض و سرکوب , نظام های گوناگون , هزاره ها به تغییر مذهب وهویت قومی خودها مجبور ساخته شدند .هزارهستیزی آنقدر عمیق است که به عنوان قوم سرکوب شده از لحاظ قومی و مذهبی همیشه مورد حذف و سانسور قرار داشته وهزاره ها با نگرش «هزارههراسی» هنوزهم از اصل فرار میکنند. فرار از اصل هویتی، هزارههای سنی را صدسال در حاشیه راند و درتعا ملات سیاسی وقومی نامی از آنها برده نمیشود . هزاره های سنی شکافی عمیق در قلب قومیت و مذهب هزاره است، میزان همدلی با خواست انسانی هزارهی سنی، نشانگر و فاداری به عدالت و برابری است که این خواست، باید به یک خواست درونی و خودجوش بدل گردد.
در حالیکه هزاره بودن و سني بودن نه شرم و نه براي ديگران پرسش برانگيز باشد وهزاره ها باید در استقامت وحدت همگانی هزاره اعم از شیعه اسماعیلی، اثنی عشری و سنی، به عنوان یک تبار واحد، تلاش کند اکنون شورای سراسری هزارههای اهل سنت» نباید برای دیگران ترسناک باشد. .بنابرین، نخبگان سیاسی و فرهنگی تاجیک باید با دید باز تربه تحولات تاریخی بنگرند، به جای تعصبورزی، واقعبینی و به جای تلاش ناکام برای انکار هزارههای سنی، به تفاهم و همگرایی با آنها بیاندیشند.. اگر شورای هزارههای سنی تبدیل به یک قدرت مستقل و منسجم برای تمام مردم خود باشد، تاجیکها دیر یا زود، مجبور خواهند بود که این واقعیت را بپذیرند.
گرچه اعضای شورای سراسری هزارههای سنی تلاش دارند تا با برخی از نخبگان فرهنگی و سیاسی تاجیک ، راه گفتگو و اعتمادسازی را باز کنند. اما متاسفانه تاهنوز پاسخ دوستان تاجک سکوت و نادیدهگرفتن شورای هزارههای سنی بوده است. برخی ازفعالان سیاسی و فرهنگی تاجیک میخواهند با جنبش هویتخواهی هزارههای سنی همان راهی را تجربه کنند که در دههی هفتاد در غرب کابل پیمودند. تجربهای که از انکار و نادیدهگرفتن آغاز وبا تهمت و توطئه وجنگ ویرانگرادامه یافت درحالیکه امروز جنبش هزارههای سنی از هر جهت در وضعیت بهتر از جنبش هزارهها در دههی هفتاد قرار دارد.
تعامل مثبت با جامعه تاجيك و ديگر جوامع افغانستان باید بر اساس احترام متقابل شكل بگيرد واين روند تداوم يابد؛ اما با چشم بازو بر اساس واقعيتهای عینی انجام شود. هزارهها که از دهه 1880 بدینسو، پیوسته بهخاطر مذهب و قومیت شان قربانیان آزار و اذیت بوده اند، این دور جدیدی از رویدادها موجب ترسی تازهای در جامعه ی هزاره میشونددر شرایطی که طالب و داعش درچند قدمی ارگ رسیده است، ولی برخورد تبعیضآمیز با هزارهها نشانگرِ آن است که صورتبندیِ دوست و دشمن در نظام قبیله چندان تغییر نکرده و ما تا هنوز در همان دورانِ جهاد و جنگِ داخلی بهسر میبریم.
در شرایط دشوارفعلی در هنگام تجلیل همه ساله از هفته ی شهید چرا مزاری شهید، غایب است آیا او شهید نیست یا شهادت مثل حاکمیت نیز قومی است و شامل حال هزاره نمیشود. در حالیکه مزاری، شهید برابری و عدالت است. برخورد تحقیرآمیز با مردم هزاره، از نظر عاطفی لذتبخش ولی از نظر سیاسی هزینهبردار است. صورتبندی سیاسی دورانِ جهاد، بیش از آنکه معقول و دوراندیش باشد، خطرناک است . وقتی «ملتی» وجود ندارد و تاریخ و دولتِ ملی تاهنوز در افغانستان شکل نگرفته است، بناء شهید و قهرمانِ ملی هم وجود نخواهد داشت.
-سیزدهم - ماه – سپتامبر – سال 2015 میلادی