محمدعوض نبی زاده
تشدید جنگها عامل بحران مهاجرت درجهان
انسان از ابتداء پیدایش، به خاطر امرار معاش در شرائط طبیعی بهتر و بقاء سهل
تر، محل زنده گی خود را همواره تغییر داده و به طور مهاجر از آفریقا، خاستگاه
اولیه اش به سوی آسیا و اروپا اولین مهاجرت بزرگ انسانی را انجام داده است که
به همین دلیل تعیین آزادانه ی محل زندگی، حق هر انسان است. مهاجرت فردی و جمعی،
به مفهوم جابه جائی انسان بر روی کره ی زمین و تغییر محل زنده گی یکی از کهن
ترین کنشهای انسان است. اما نوعی جابه جائی دیگر نیز توسط انسان صورت میگیرد که
این بار، نه برای امرار معاش در شرائطی بهتر زندگی، بلکه صرفا به خاطر حفظ جان
و ادامه ی زندگی بوده است که در هر یک از این دو صورت، مهاجرت به سرزمینی فاقد
سکنه بدون جنگ انجام میگرفته است، ولی اگر مهاجرت به سرزمینی صورت میگرفت که از
قبل دارای ساکنینی بوده است، آن گاه این مهاجرت یا به جنگ منتهی و یا به کسب
اجازه از جامعه ی میزبان می انجامیده است که این مورد دوم را میتوان پدیده ی
پناهنده گی دانست. مهمترین عامل مهاجرت به صورت پناهنده گی در طول تاریخ انسان،
جنگها بوده است. همواره با شعله ورشدن جنگ، مردم بی دفاع منطقه ی جنگ زده،
باالاجبار خانه و کاشانه ی خود را رها و آواره ی دیگر مناطق کشور خویش و یا به
سر زمینهای دیگر پناهنده شده اند.
اما پدیده ی پناهنده گی در تعریف امروزی اش، به دوران پس از جنگ جهانی دوم باز
میگردد. زیرا پس از پایان جنگ جهانی دوم دولت آلمان غربی به عنوان اولین دولت
غربی پیش قدم شد و در ماده
۶۱
قانون اساسی خود در سال
۱۹۴۹،
آلمان را پناهگاه تمام کسانی اعلام کرد که به دلیل عقائد سیاسی، نگران جسم و
جان شان هستند که پس از آلمان غربی، سائر دول غربی نیز مبادرت به تدوین و تصویب
قوانین پناهنده گی شدند و سر انجام در
۸
ژوئیه
۱۹۵۱
کنوانسیون پناهنده گی را در جلسه ی سازمان ملل متحد در ژنو به تصویب رسانیدند.
این کنوانسیون که محدود به پناهندگان کشورهای اروپائی پس از جنگ جهانی دوم
میشد، اما با تصویب معاهده ی سال
۱۹۶۷
محدودیتهای جغرافیایی و زمانی آن نیز برداشته شد و بدین ترتیب بسیاری از افراد
از نقاط مختلف جهان که به دلائل سیاسی جانشان در معرض خطر قرار گرفته بود، به
کشورهای غربی پناهنده شدند. اکنون، این دول غربی بودند که با تدوین مقررات
تازه، شرائط اخذ پناهنده گی را هر روزه مشکلتر میساختند تا جائی که در دهه ی
۱۹۹۰
رهبران دول اروپائی میگفتندکه اروپا پر شده است و دیگر گنجایش پناهنده گان را
ندارد و برای پیشبرد این سیاست سعی کردند که، از اروپا "قلعه"ای نفوذ ناپذیر
بسازند.
به گزارش کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان، در نیمه ی اول سال
۲۰۱۴
نزدیک به شش میلیون نفر در سراسر جهان به دلیل وجود جنگ از شهر و یا کشور خود
گریخته اند. در سال جاری سیل عظیم آواره گان از کشورهای جنگزده، از طریق مرزهای
ترکیه وارد جزائر یونان میشوند، که با عبور از کشورهای گوناگون تلاش میکنند تا
خود را به آلمان یا سوئدن برسانند. در سال جاری بیش از نیم میلیون پناهجو وارد
اروپا شده است و پیش بینی میشود که تا پایان سال، این رقم به یک و نیم میلیون
نفر برسد. درجریان سال
۲۰۱۵
بیش از سه هزار پناهجو در دریای مدیترانه جان خود را از دست داده اند. آنگلا
مرکل، صدراعظم آلمان در
۶
سپتامبر
۲۰۱۵
در همین راستا گفت که در حال حاضر کل سیستم پناهنده گی در اتحادیه ی اروپا
"ناکارآمد" شده و دولت آلمان اعلام میکند که تا هشتصد هزار نفر پناهجو را
میتواند بپذیرد و در نیمه ی ماه سپتامبر دولت فرانسه آماده گی برای پذیرش
۲۴
هزار نفر پناهجو و دولت سوئیس نیز با این که عضو اتحادیه ی اروپا نیست، برای
پذیرش پناهجویان نیز اعلام آماده گی کرده است.
از سیل مهاجرانیکه در سال جاری به اروپا سرازیر شده تعداد مهاجران افغانستان
بعد از سوریها در ردیف دوم قرار دارد چون اوضاع نابسامان افغانستان خود گواه
است که اکثرِ مهاجرین کسانی اند که با قرض و قوال و فروشِ ته مانده های
زندگیشان، به امید نجات جان خود و خانواده اش به این سفرِ پر هزینه و پرخطر تن
داده و راه اروپا را در پیش گرفته اند که، انتظارشان از دولت افغانستان این است
که برای جذب آنها در جوامعِ اروپایی همکاری کند. ولی رییس جمهور غنی در سفر به
اروپا با نادیده گرفتنِ این واقعیتها، خواهان برگشت اجباری مهاجران به کشورشان
میشود و چنین استدلال میکند که در سرکهای اروپا طلا فرش نیست و مهاجران در
اینجا ظرف شوی میشوند. اما مهاجران در جواب آقای غنی میگویند: چون در سرکهای
اروپا ماین هم فرش نیست و کسی را به جرم تعلق داشتن به قومی خاص از موتر پیاده
نمیکنند و گروگان نمیگیرند، گلویشان را نمیبرند و تیرباران نمیکنند؛ برای ما
کافیست. ظرفشویی عیب نیست، مزدوری و وطن فروشی عیب است!
حال آنکه آقای غنی همه واقعیت های تلخِ افغانستان مثل نا امنی، بیکاری، فساد،
بیعدالتی و فقر را نادیده گرفته است. جناب رییس جمهور باید بداند که دولت موظف
است تا به جای فراخواندن غیر منطقیِ مهاجران، سطحِ رفاه و امید به زندگی در
جامعه را ارتقا دهد که دیگر دلیلی برای مهاجرت وجود نداشته باشد. مسلماً مهاجرت
میتواند یک گزینه برای نجات انسانها و جوامع باشد که دولت وحدت ملی نباید این
حق را از مردم بگیرد. اگر این دولت واقعاً نگران مهاجرتِ جوانان است، باید به
جای تحکم و تجاهل، کم کاریهای بیشمارِ خود کمر همت به رفعِ نابسامانی ها بنـدد.
این کار اگر انجام شود آهنگ مهاجرت را در درازمدت متوقف میسازد و خارج رفته گان
را تشویق به بازگشت میکند.
در حالیکه تمام این دلسوزیهای سران دول غربی برای این آواره گان، اشک تمساحی
بیش نبوده بلکه فقط درصدد کشاندن آواره های سوری و دیگر ممالک قربانی جنگ های
خانمان سوز به خارج از مرزهای این کشورها و تخلیه ی آنان از نیروی جوان و
معترضند، با بر افروختن آتش جنگ در مناطق مختلف جهان توسط دول غربی، اینک نوبت
به آواره گانی که قربانی همین جنگهای تجاوز کارانه هستند، رسیده است که با
بازیچه قراردادن اواره گان، به پیشبرد سیاستهای غارتگرانه، سرکوبگرانه و
استثمارگرانه ی خویش در جوامع متروپل و جوامع پیرامون ادامه میدهند. چون کاربرد
جهانی سازی نولیبرال نشان میدهد که در کشورهای مختلف به رهکشی نیروی کار با مزد
پایین حالا سرمایه داری را به یک نظام اقتصادی و اجتماعی «انباشت بدوی» ثروت و
به انتقال میلیونها بردهی افریقایی، غارت استعماری و تجارت تریاک تبدیل کرده
است. زیرا وقتی سرمایه داری به مرحله ی بلوغ و عصر نولیبرالی میرسد مناسبات بین
سرمایه و نیروی کار جهانی از طریق بهره کشی ملی - ارزش نیروی کار را در کشورهای
نو ظهور کاهش میدهد.
در حال حاضر کارگران کشورهای نیمه استعماری اولین قربانیان اند ولی توده های
مردم در کشورهای سرمایه داری نیز با فقر مواجه استند. اعمال سیاستهای آمریکا از
اغازدهه ی دوهزار، میلادی در راستای باز تقسیم جهان و رقابت با ممالک اروپائی و
روسی، منجر به مداخله ی مستقیم نظامی غرب در کشورهای آفریقای شمالی و خاورمیانه
شد که سالهاست آتش جنگهای مستقیم و نیابتی غرب، مردم مظلوم کشورهای افغانستان،
عراق، سوریه، لیبی و یمن را به کام خودکشیده است و به همین دلیل تعداد زیادی از
مردم مناطق جنگزده، راهی کشورهای دیگر شده اند. چنانچه هیلاری کلینتون وزیر
سابق وزارت خارجۀ امریکا در کتاب خاطرات خود تاکید کرده، که قرار بود داعش یا
دولت اسلامی بر اساس توافق امریکا و حکومت اخوان المسلمین مصر در شهر سینا مصر
تشکیل شود که پس از، تقسیمات منطقه ی عربی، ما تسلط کامل بر منافع نفتی و
گذرگاه های دریایی پیدا می کردیم ولی با انقلاب در مصر علیه دولت اخوان
المسلمین همه چیز فرو ریخت.
هسته ی اولی گروه های مسلح در سال
۲۰۱۱
در داخل سوریه به سرکردگی ریاض الاسعد جداشده از ارتش سوریه توسط سي آي اي،
سازمانها و ارگانهاي خيريه و كشور هاي عربستان سعودي، كويت و قطر، ترکیه و
امارات و برخی کشورهای دیگر تشکیل شد. در ماه سپتامبر
۲۰۱۳
میلادی، گروه تروریستی موسوم به جیش الاسلام به سرکردگی "زهران علوش نزدیک به
خاندان (آل سعود) و در
۲۴
مارس سال
۲۰۱۵
میلادی، هفت گروه مسلح موسوم به جیش الفتح شاخه القاعده؛ با داشتن
۴
هزار تروریست تأسیس گردیدند. همچنین جیش المجاهدین والأنصار در مارس
۲۰۱۳
با افکار جهادی سلفی از صدها تروریست خارجی تشکیل شده است که بیشتر آنها از
شمال قفقاز چچنی هستند. داعش از اغاز ایجاد خویش، بنام های "شورای مجاهدین"
جماعت توحید و جهاد "تنظیم قیادت الجهاد فی بلاد الرافدین" تغییر نام داد که در
اخیر بنام داعش یاد شد و تروریست هایی را که عضو جبهه النصره - مجلس شوری
المجاهدین" و تروریستهای جیش الحر، احرارالشام و التوحید و دیگر گروه ها بودند،
نیز جذب خود کرد. گروه تروریستی داعش در جريان سال
۲۰۱۵،
موجي از حملات تروريستي را سازمان داد، که اين حملات شامل بم گذاري، سقوط هوا
پيماي روسي در فضاي مصر، كه منجر به مرگ
۲۲۴
تن گرديد، حملات چندگانه خونين اخیر در فرانسه كه جان بيش از
۱۴۹
تن را گرفت. با تشدید حملات هوایی کشور های مختلف بر مواضع داعش، داعش حالا
میخواهد با انتقام گیری روش القاعده را در پیش گیرد.
حوادث پاریس و پس لزره های آن، نشان از یک پوست اندازی قدرت نرم وهابیسم به
شیوه نوینی از مبارزه در قالب قدرت سخت دارد افزایش فعالیت های داعش در
افغانستان، باعث می گردد نیروهای تازه نفسی از تاجیکستان، ازبکستان و پاکستان
به این گروه ها بپیوندند و اوضاع افغانستان و کشورهای هم مرز با آن را نا امن
تر سازند. تروریستهای خارجی از لحاظ ترکیب قومی و ملیتی:
۱۸
درصد از اروپا و آمریکا و
۱۱
درصد از روسیه، چچن - شرق و مرکز آسیا و بقیه تروریستها از برخی کشورهای
خاورمیانه و قاره آفریقا را شامل میشوند. ایدئولوژی داعش و گروه طالبان
افغانستان در تضاد با هم قرار دارند چون داعش جهاد را به شکل مسلّحانۀ
ایدئولوژی اسلام سیاسی معاصر تبلیغ که به اجرا در آوردن تفسیری از قوانین
اسلامی بر اساس تعبیرِ تحت اللفظی قرآن، اقوال و سنّت پیامبر اسلام را دنبال می
کند. امّا گروه طالبان به مکتب دیوبندیه از شاخۀ اسلام حنفی تعلّق دارد و
طالبان، افغانستان را بعنوان یک دولت-ملّت قبول دارد داعش ها شیعیان را مسلمان
محسوب نمی کنند. بناء برای شکست نهایی داعش نیاز به استراتژی موثر و تدویر به
یک کنفرانس تحت هدایت سازمان ملل که شامل ایالات متحده، قدرت های اروپایی،
روسیه، چین و دیگر کشور ها میباشد، تا در برابر این تهدید جهانی متحد شوند و
مسئولیت ها را تقسیم کنند.
-
ششم - ماه –دسامبر– سال
۲۰۱۵
میلادی