محمد علی مهرزاد
نظامهای سیاسی وحتی ادیان بزرگ جهان در بعضی موارد شباهت های باهم داشته ودارند،ولی انچه مورد سوال است که چراحداقل درباره نقاط مشترک کارمشترک صورت نگرفته ونمی گیرد؟، اما درمقابل روی اختلافات ولوکوچک باشد نظام های حکومتی نهایت تلاش دارند تا درایجاد فاصله دربین حکومات بصورت اخص دربین انسانها بصورت اعم بوجود آورند . نظام سرمایه داری وسیوسیالیستی با اینکه نهایتاً وجهی مشترک دارند از نظرعملکرد خصوصاً ضد ازادی نوع بشراند، وغیرازاندیشه خود به دیگران نه تنهاحق ازادی تفکرواندیشه قایل نیستند، بلکه ازکشتار انها دریغ نمی کنند.بخاطرتحت سیطره قراردادن کشورهای اقمارهرکدام سعی دارند تا دراسارت کشورهای بریک دیگرسبقت ورزند. ازآوان بوجود امدن نظام سیوسیالیستی بعدازجنگ جهانی اول کشورهای سرمایه داری ودر راس ان ایا لات متحده امریکا نگران بود که نشود شوروی در کشورهای به اصطلاح جهان سوم با شعار جدید حکومت کارگری جای پای برای خود پیدا کند ومنافع مادی امریکا را بخطرمواجه سازد؛ البته تا حدی حدس وگمان کشورهای سرمایه داری بجا بود، چه شرایط فقرومحرومیت های ناشی ازجنگهای اول ودوم جهانی از یک طرف واستقرارنظامهای استبدادی وسنتی از طرف دیگر، وبالاخره جنبشهای ازادی بخش درآن وقت رنگ وبوی موثرداشت، ازین فرصت طلای شوروی بهره جست. برای رسیدن به اهداف استعماری خود هرکدام ازین قدرتهای نوظهوردر اغفال کشورهای جهان سوم وعقب نگهداشته شده از طریق مسابقات تسلیحاتی به کمک های نظامی خود ادامه دادند، تا به اقتصاد بیمارخود رونق بخشند واز بحرانات اقتصادی بعدی جلوگیری کنند. هدف امریکا از بزرگ جلوه دادن شوروی این بود تا اقتصاد شوروی را به امور نظامی مصروف کند، این مسابقه را تا جنگ ستاره ها ادامه داد ، تا شوروی نتواند از نظرامکانات مادی به کشورهای عقب مانده ومحروم به تهعدات خوددررفع نیازمندیهای اقتصادی جامه عمل بپوشاند.
ایالات متحده ، پاکستان وعربستان سعودی، بطوررسمی جهاد اسلامگرایان راعلیه دولت کابل تدارک دیدند واینگونه اتحاد شوروی را به اشغال افغانستان برانگیخت ونطفه ی جنگ داخلی چهاردهه اخیررا درافغانستان بستند. درین مورد برژینسکی گفته بود:(( جلوگیری از کمونیزم شوروی مارا برآن می دارد تا ازهر انچه مایه ی چند دستگی وانشقاق در اپوزیسیون اسلامی می شود ، دوری گزینیم )) ودرجای دیگر برژینسکی می افزاید که دومین نقشه استراتیژیک ما سازماندهی اسلام علیه (( نقاط ضعف)) بالقوه مسکودر اسیا بود. اسلام گرایان افغان با وجود اغاز دریافت کمک از ایلات متحده ، هیچ جاه نیروی غالب نبودند . بسی پیش از سال 1979 ، راستگرایی اسلامی نیروی بالقوه در افغانستان بود واز دهه ی 1950، با چپ مترقی ونیروهای سکولار در دولت کابل در ستیز بود. تماس امریکا با اسلامیون بنیاد گرای وابسته به اخوان المسلمین در افغانستان دست کم به سالهای اغازین دهه ی 1950 ، وپشتیبانی ایلات متحده ازجنبش سیاسی راستگرای اسلامی به سال 1973 باز می گردد. هرچند سازمان سیا در افغانستان حضورپررنگی دردهه های اغازین جنگ سرد نداشت، این سازمان از کانال دفاتر(( بنیاد اسیا)) –سازمان وابسته به سیا تیمی به افغانستان فرستاد .در میانه ی دهه های 1950 و1960 ، (( بنیاد اسیا)) حمایت بی شائبه یی ازپوهنتون کابل کردوپروژه های بسیاری درباره ی سازماندهی جامعه ی مسلمان افغانستان داشت. افراد بنیاد اسیا درخلال دهه ی 1960 در پاکستان وافغانستان که سالیان دراز در خدمت این بنیاد بودند، ((بنیاداسیا)) به(( موسسه ی تحقیق اسلامی لاهور)) در پاکستان برای انتشارفرهنگ جامع اسلامی بزبان اردو یاری می رساند. ( زربنیگان) موسس بنیاد اسیا می گوید بنیاد اسیا در افغانستان با خانواده ی مجددی، روحانی سرشناس اسلامی ونیز وزارت عدلیه که چندی دراداره ی مجددی بود، روابطی استوارساخت . سازمان سیا ،پاکستان –دراغازبرهبری ذوالفقارعلی بوتووسپس جنرال اسلامگرایی ،ضیا الحق – ونیز شاه ایران ، بی درنگ برای به زیر کشیدن دولت نوپای افغانستان همراه شدند. هنوزسالها تا اشغال افغانستان بدست اتحاد شوروی وجهاد به کمک امریکا دهه ی 1980 مانده بود اما جنگ مقدس اسلامی در زمین خشک افغانستان ، با شراکت کامل سیا ، شتابان پیش می آمد. سالها بعد، یکی از شخصیت های دولت پاکستان در دوره صدراعظمی دخترذوالفقارعلی بوتو، همکاری فوری سیا پس ازکودتای1973 داود خان را با اسلام گرایان افغانستان تصدیق کرد. نصیرالله بابرمشاورمخصوص بی نظیربوتو صدراعظم پاکستان ،درمصاحبه یی به تاریخ ماه اپریل 1989 ، کمک مالی ایالات متحده به ستیزه جویان افغان را از 1973 ونیزقرارگرفتن گلبدین حکمتیار، رئیس حزب اسلامی ، زیر چتر،امریکا را، چندین ماه پیش از دخالت نظامی اتحاد شوروی، فاش کرد.(( دیگوکوردویز)) و(( سلیک هریسون)) برپایه ی اسناد منتشرشده ی ارشیف شوروی ، تلاش ایالات متحده ی امریکا ، ایران، عربستان سعودی وپاکستان را برای سازماندهی راست اسلامی در افغانستان علیه شوروی با جزئیات شرح داده اند: ((اوایل دهه ی 1970 ، بهای تیل به دلیل جاه طلبی محمدرضا شاه ایران برای پس راندن نفوذ شوروی در کشورهای همسایه وبرپایی امپراتوری مدرن ایران افزایش یافت، از آغاز 1974 ، شاه ایران مصمم بود تا کابل را به درحیطه ی اقتصادی وامنیتی با مرکزیت تهران وگرایش به غرب بکشاند.حیطه ی که ، هند ، پاکستان وشیخ نشین های خلیج فارس رادربرمی گرفت؛ ایا لات متحده ازاین سیاست بعنوان بخشی از همکاری وشراکت با شاه در پهنه ی اقتصادی وامنیتی ونیز در راستای سیاست های پنهانش در اسیای جنوب غربی پشتیبانی کرد.)) هدف همکاریهای هماهنگ ایا لات متحده –ایران که از سوی عربستان سعودی وپاکستان نیز حمایت شد، تقویت راستگرایان ومحافظه کاران در دولت میانه رو داودخان برای خارج کردن افغانستان ازمداراتحاد شوروی بود. به گفته کوردویزوهریسون: (( ساواک سازمان استخبارات ایران و(سیا) دست به دست هم دادند؛ دراین راستا گاه با گروهای بنیاد گرای اسلامی افغان نیز که دراهداف ضد شوروی هم رای بودند وهریک شیوه ی خویش داشت ، کم وبیش همدستی داشتند. بنیاد گرایان افغان بنوبه ی خویش با اخوان المسلمین مصرورابط العالم اسلامی ( اتحادیه جهانی مسلمانان) که راست آیینی وهابیت سعودی را نماینده گی می کرد، در ارتباط بودند .به مجرد اینکه بهای تیل سر به اسمان گذاشت ، سیل گروها ی بنیاد گرای عرب با پشتوانه ی مالی ، بسو ی افغانستان روان شد. این گروها نیز همچوساواک سازمان استخبارات ایران جاسوسانی برای شناسایی سمپاتی های کمونیست در دولت افغانستان واردوی به خدمت گرفتند. نویسنده گان از قول شاهدان عینی به این نکته اشاره می کنند که( ساواک) سازمان جاسوسی ایران ،جنگ افزاروکمک مالی به گروهای افغان که با اسلامیون راستگرا می رساندند، رئیس سازمان استخبارات پاکستان (ISI )نیز، برای ضربه زدن به دولت افغانستان به این گروهها کمک می کرد.((ساواک ،سیا وجاسوسان پاکستان ، درچندین کودتای ناکام که درسپتامبرودسامبر1973وجنوری سال1974بوسیله بنیادگرایان ، علیه داود خان انجام شد، با همدیگرهمکاری داشتند.))در1975 ،اسلامگرایان افغان خویش را آماده ی شورشی همه جانبه علیه داودخان یافتند.داودخان هنوزاتحاد نیم بندی با کمونیست ها داشت.قیام اسلامگرایان سرکوب شد وبسیاری از شورشیان دستگیرواعدام شدند وکسانی چون حکمتیاروبرهان الدین ربانی ، به تبعید گریختند.بیشترتبعیدیان به پاکستان رفتند تا از پشتیبانی سرویس جاسوسی نظامی این کشوربرخوردارشوند.درچهارسال اینده ، سازمان جاسوسی پاکستان روابط گوناگونی با شورشیان افغان وبخصوص هسته ی اسلامی آن استوار کرد.تحلیل محرمانه ی وزارت خارجه در باره ی بحران افغانستان در 1975 که به طور خاص با اخوان المسلمین وسازمان جاسوسی پاکستان مرتبط بود، می گوید:(( "آنچه درغباربگفته ی برخی ، دخالت پاکستان ، ناپدیدشداین واقعیت است که داود خان جلوه گری اسلام "اسلام بین المللی"را فرونشانده است. رهبران افغانی شورشیان ،افزون براینکه گفته می شود بوسیله ی پاکستان ها اجیرشدند، بنا به گزارشاتی ، اعضای اخوان المسلمین بودندواین جمعیت بخشی از گروه بزرگتری است که با جنرال جیلانی ، رئیس سازمان جاسوسی پاکستان به توافق رسیده اند ."
اما درافغانستان ،سستی داود خان اورازیرفشارامریکا ، شاه ایران وپاکستان به راست لغزانید.داودخان در سالهای1975تا1978، کاملاً از حامیان چپ خویش گسست واردووبنیادهای محافظه کارافغانستان رادراغوش کشید.درسال 1976، داودخان با محمد رضا شاه وبوتو،صدراعظم پاکستان، دیدارودرپی آن صاحب منصبان عسکری راستگرا ورهبران غربگرا رابه مناصب حساس وکلیدی گمارد. به گفته (کوردویز) وهریسون پس پرده ، ساواک "سازمان جاسوسی ایران" ، متحدان عربستان سعودی در اتحادیه جهانی مسلمانان واخوان المسلمین قدرت رااداره می کردند.بحران افغانستان دراپریل 1978با کودتای نورمحمد ترکی ، کمونیست هوادارشوروی، که پیمان دوستی با شوروی امضاء کرد ، شدت یافت. راست اسلامی با حمایت سازمان جاسوسی پاکستان به تروریسم گسترده یی علیه افغانهای دانش آموخته وسکولاراغازنهاد وبه شیوه ی"پلپوت"، صدها آموزگاروکارمنددولتی را ترورکرد.
باتوجه به شمارزیادی از مکاتباط وزارت خارجه وسفارت ، ایالات متحده به خوبی از وابستگی سازمانهای افغانی مجری تروریسم ضد شوروی، به اخوان المسلمین اگاه بوده است.نمونه ی اول ، جلسه ی سنتو درسال1978 است که می گوید:" تهدید جدی برای دولت جدید ازسوی قبایل وگروهای مانند اخوان المسلمین است." تحلیل دیگری دراپریل 1979 بیان می دارد که" برخی در اپوزیسیون مذهبی سرانجام با اخوان المسلمین بهم می امیزد."یکی ازکارمندان سفارت در سندمفصل دیگری به تاریخ ژوئن 1979 با عنوان " شرایط کنونی قیام افغانستان" می گوید :" همه ولایات مرکزی، شرقی وغربی زیرسلطه ی شورشیان در امده اند." ودر ادامه شورشیان را" با نامهای گوناگون چون مجا هدان واخوان المسلمین می شناسند." این سند بدون شرح وتفسیر از قول دولت افغانستان ،اپوزیسیون را (( ملایان انگلیسی)) می خواندند." دراین دوره که انقلاب 1357 ایران نیز رخ داده است ، پیوند های پاکستان با اسلامگرایان افغان ونیز اسلامیون پاکستان استوارترنیزشد.جنرال ضیاءالحق درپاکستان رژیمی برپایه ی قوانین اسلامی پایه نهاد ومشوق رشد گروهای اسلامی برهبری ابوالاعلی مودودی شد.انگاه ایت الله خمینی در ایران سرگرم ایجاد جمهوری اسلامی خویش بود ،برژینسکی وسیا نیز، در افغانستان اردوی از اسلامیو ن راستگراپدید می آوردند. تلاش برژینسکی پیاده کردن دیدگاه بنیان بر افگن ، مبنی براستفاده از شمشیراسلام برضد اتحاد شوروی بود.
جنبش های دادخواهی ومردم سالاری درسرزمین ما افغانستان از سپیده دم طلوع آفتاب مشروطه خواهی، ونهضت امانی تا روزگارما ، با شبخون پرورش یافته گان بیغوله های ستیزه گرومزدوران استعمار درلباس مذهب که درجبهات شخصیت سازی کاذب ودورازمزایای ارزشهای اسلامی ناب توام با پیروان ودنباله روان بی خبرازارزشهای دینی وملی با تاسف ودرد به نیستی محکوم شدند. ازاوانیکه مسئله تحول واصلاحات بخاطرپایان دادن به عقب ماندگی افغانستان در ذهن روشنگران واصلاحگران دوران مشروطه خواهی طرح شد ، همه به این مسئله روبروبودندکه اصلاحات وتحولات اجتماعی وسیاسی در افغانستان نیازبه بسترفرهنگی وقیام مردمی اگاهانه دارد، در حالیکه مردم افغانستان نه تنها وابستگی قومی وقبیله گرای دارند، بلکه زیرنفوذ عده ای از روحانیون که به حیث نیروی بازدارنده در طول تاریخ در مقابل پیشرفت ونواوری در مقابل نهضت های مترقی قرارداده شده اند.مردم افغانستان در یک قرن اخیرکاملاً اموخته اند بحرانات که قبل ازآن که امری واقعی باشد ؛ برساخته وبربافته ای خود حکومات غیرمردمی ووابسته به بیگانگان درافغانستان سازماندهی شده است. درست است که نقش کشورهای مداخله گرمنطقه وماورای منطقه درین بحرانات مارا دچار مشکل ساخته است ؛ ولی دولت های خود ما در ایجاد بحرانات گوناگون از جمله اقتصادی، اجتماعی، سیاسی وفرهنگی شده اند ، ایجاد وفاق ملی ازآدم تا ایندم به خصوص درین نیم قرن اخیراسیب های غیرقابل جبران به خود دیده است . به این ساده اندیشی پینه کاری وپیوندکاری شکلی وبی محتوایی تشکیل به اصطلاح (( حکومت وحدت ملی)) به همکاری امریکا صورت گرفت؛ سبب بحرانات شد که درمنطقه شاید بی سابقه ویا حد اقل کم سابقه باشد. به این سازشها وماست مالیها ، بدون درک واقعیت های عینی افغانستان که درین نیم قرن اخیرجریان داشته ، وبدون کارفرهنگی وشکستن مرزهای تبارگرایی افراطی در افغانستان اصطلاح ( حکومت وحدت ملی) تضادهای خاموش ونهفته شده ودرعین حال سرکو ب شده را توسط نظامهای مستبد وعیاش، بیداروتشدید ساخته ومی سازد. همین دوگانگی حاکمیت به عوض اینکه شعارتغیروتحول را تداوم ببخشد؛ به حیث نیروی باز دارنده خودرا نشان خواهدداد، که مظاهرانرا درماهای اخیرمردم ما درحیات روزمره خود احساس کردند. چرا انچه مهم است ترکیب حکومت وحدت ملی از دوادرس ومنبع قدرت که پایه مردمی به معنی علمی ان نداشته وندارد؛ واز همه مضحک تروغیرمعمول ترایجاد پست اجرایی ماورای وموازی با صلاحیت رئیس جمهورقرارگرفتن به منظورمصلحت سیاسی ، بدون درنظرداشت منافع علیای کشورودر عین زمان عدم رعایت قانون اساسی بنیاد حاکمیت واقتدارملی را تضعیف ساختند.
ترکیب حکومت وحدت ملی بدون شک نه تنها تضادها را حادوزمینه ی برخوردهای که ناشی ازنمایش ثروت درقدرت است، فرصت های طلای را برای مداخله پاکستان وایران یکباردیگرمساعد ساخت ،بهترین گواه این ادعا تهاجمات اخیریست که دراکثرولایات نسبت به عدم مرکزیت تصمیم گیری در راس هرم قدرت به وقوع پیوسته است. ادامه این حالت موجب نگرانی هم وطنان مارا افزایش داده است. دولت تا هنوزکه هنوزاست به شکل محوری به دورخود می چرخد ، البته این چرخش تا زمانی دوام خواهد داشت که امریکا با این پینه کاری وپیوندسازی در بدنه لرزان حکومت تا ان وقت ادامه می دهد که جبه ی جدید غیرازسوریه در افغانستان تدارک ببیند.
وفاق ملی در کشوریکه ،سه دهه جنگ نیابتی راتا اکنون تداوم بخشیده ،وازین ناحیه زخم های خونین وعلاج ناپذیررا به تجربه گرفته ، باید اعتراف کرد که انقدرساده واسان نخواهد بود ؛ چرا تا زمانیکه تا مانده های گروهای هفت وهشت گانه که در ایران وپا کستان ساخته شد ه اند وفعلاً درداخل ارکان دولت وخارج از دولت توسط مهره های سوخته وازموده شده نظام سابق که فعلاً به تخریبات حاکمیت مصروفوبه عنوان بدیل باردیگرخودرا اماده عرصه بدست گرفتن قدرت سیاسی می دانند پاک نشود نمیتوان به اینده چشم امید داشت. اگرقرارباشد که بنیاد حکومت وحدت ملی تداوم حکومت قبلی باشد ؛ به این تفاوت که حکومت قبلی در خارج ازکشورروی مصلحت سیاسی سرهم بندی شد ، همان کارگردانان در داخل افغانستان به یک مصلحت سیاسی به شکل تکرارتاریخ خلاف تمام نورمها ی حکومت داری ، بخاطر جلوگیری از یک بحران ساختگی ومانورسیاسی و به بهانه ی تقلب در انتخابات وحدت اقوام برادر ساکن در افغانستان را صدمه زدند ودر نهایت امر تسلیم فیصله ای به اصطلاح ابتکاری وزیرخارجه امریکا شدند؛ زمینه تهاجم وتقابل با ( داعش) را فراهم ساختند.
برای حسن اختتام مطلب ، نظر به شباهت واشتراکات دیدگاه که درنوشته محترم ( خلیل رومان) تحلیل گرمسایل افغانستان با دیدگاه خود در مورد اوضاع امروزوطن درروزنامه ارمان ملی تحت عنوان (( افغانستان دوراهه چالش ها وفرصت ها)) به نشررسیده بود مطالعه نمودم ، ازیک بینش خاص سیاسی بهره مند بود می تواند دورنمای خوب برای تشکیل حکومت فراگیر دراینده که دران رنگ وبوی تعصبات تنگ نظرانه تبارگرای نباشد قابل توجه است ، اینکه یکباردیگربه یک بخش ان چنین اشاره می شود.:( اگرمی خواهیم افغانستان اینده از بحران رهبری اجتماعی امروزو اینده نجات یابد ، باید هرچه زود ترتمام احزاب با احزاب دارای برنامه های نسبی مثابه با توسل به وجوه اشتراک ، اتحاد ها وائتلاف هایی را ایجاد کنند. رقابت در وضعیت های جنگی ونظامی دیروزی پاسخ شایسته به مسایل ووضعیت های امروزی نیست . وجوه مشترک وطن دوستی ، خدمت گزاری ، حفظ اسقلال ، تمامیت ارضی وسهم گیری در انکشاف اقتصادی –اجتماعی پیوند های مهمی اند که می تواند برروحیه جنگ سرد وگرم گذشته غالب شود واز طریق تسهیم وتشریک نیروها وافکار، خلای موجودیت رهبری اجتماعی را پرنماید.))
درنهایت هیزم کشان این حریق در افغانستان ، صحنه را برای برخورد سرنوشت ساز میان ایا لات متحده واتحاد شوروی آماده ساختند. ایالات متحده به دنبال انقلاب ایران ، پندارواهی ایجاد کمربند سبزاسلامی را ضد اتحاد شوروی پی گرفت وپاکستان ف عربستان سعودی ومصررا به میدان کارزاردر کوههای دورودست اسیای میانه کشاند.جهاد مقدس در افغانستان ، صدها هزارتن از جهادیون را بر انگیخت وسیل جنگجویان از سراسرجهان ، بسوی اردوگاههای جنگی در مرزپاکستان وافغانستان روان شد.ایا لات متحده امریکا کمترین درکی از ماهیت نیروهای که رهانیده بود ، نداشت.چنانکه این نا آگاهی ، مانع دولت ریگان برای گسترش جنگ افغانستان به داخل اتحاد شوروی وحتی تلاش برای کشاندن پای خمینی وایران به جهاد که امریکا در اسیای میانه می خواست نه شد.اکنون امریکا اشتباه که درافغانستان و عراق مرتکب شد ؛ شاید با کمی تفاوت درسوریه تکرارشود .