مهرالدین مشید
کابل نباید بیش از این با بازی های واشنگتن با اسلا م آباد سرخورده شود
فشار سیاسی و اقتصادی را بر اسلام آباد افزایش بدهید
آرامش نسبی چند روز اخیر بصورت واضح اشکار گردانیده است که فشار پیهم سیاسی و اقتصادی بر اسلام اباد نه تنها از شدت عملیات های انتحاری و انفجاری در شهر های بزرگ افغانستان و بویژه در شهر کابل به گونۀ چشمگیری کم می نماید؛ بلکه نوعی دست پاچگی های سیاسی در اسلام آباد را نیز افزایش می دهد. بدون تردید حفظ فشار های پیهم و دوامدار بر اسلام آباد به دو دستگی ها میان نظامیان و حکومت ملکی و از سویی هم فاصله میان حکومت ملکی و مردم پاکستان را افزایش می دهد.
. آرامش شکنندۀ چند روز اخیر به گونه واضح حکایت از آن دارد که در عقب فرمان عملیات های انتحاری و انفجاری در کابل استخبارات پاکستان قرار داشت. نظر به واکنش طالبان معلوم می شود که عملیات های انتحاری و انفجاری اخیر در کابل از سوی آی اس آی به همکاری شبکه های خاص استخباراتی به کمک شبکه های مخفی دیگر سازماندهی شده بود که حتاخشم طالبان را برانگیخت و پس از یک هفته در یک اعلامیه مسؤولیت حادثه انفجاری شاه شهید و انتحاری اکادمی پولیس را رد کردند. دلیل واکنش یک هفته بعدتر از حادثه را تحقیقات روی حادثه عنوان کردند. این که طالبان این موضوع را جدی و صادقانه گفته اند و یا تاکتیکی عمل کرده اند. هر طوری که باشد، از این واقعیت پرده بر می دارد که واکنش تند مردم در برابر حوادث خشونت آمیز اخیر نوعی ناهماهنگی و اختلاف میان طالبان و استخبارات پاکستان را نیر سبب شده است.
امید کابل به این رمز پی برده باشد که دیگر با رویکرد سیاست های مقطعی و به قول معروف گاه به سم و گاه بر نعل نمی شود به سراغ اسلام اباد رفت؛ بلکه این گونه سیاست ها کابل را در برابر اسلام اباد زبون تر می سازد و برعکس اسلام آباد را در برابر کابل با حرئت تر و در ضمن مداخله و تجاوز نظامی اسلام آباد را بر کابل افزایش می دهد. بنا بر این کابل باید پیهم به اسلام آباد فشار آورد و از سویی هم از جهانیان و بویژه از امریکا بخواهد تا موضع اش را در برابر اسلام آباد روشن و شفاف تر کند. کابل واشنگتن را وادار بسازد تا از دو گزینۀ کابل و اسلام اباد یکی را انتخاب کند. یا مانند بوش که به مشرف گفت، یا با هراس افگنان و یا با واشنگتن. این هشدار بوش بود که جنرال مشرف را در ظاهر 180 درجه بر ضد طالبان به چرخش آورد؛ اما این بار از اسلام آباد به گونۀ جدی مواظبت کند تا در خفا به حمایت از هراس افگنان نپردازد.
یعنی این بار گوش اسلام آباد را خوب تر تاب بدهد و برایش بگوید: "دیگر صدو هراس افگن به افغانستان بس است و لانه های تروریستی را در پاکستان برای همیش ببندد." زیرا واشنگتن به خوبی از چون و چند صدور انتحاری ها از سوی پاکستان به افغانستان اگاه است. عامل اصلی بیشتر عملیات های انتحاری در کابل شبکه حقانی جگرگوشه پاکستان و بازوی راست استخبارات پاکستان است و افشاگری های استخباراتی اخیر نشان داد که واشنگتن طی سال های گذشته از شبکه حقانی حمایت کرده است. از همین رو بوده که عملیات های سنگین هوایی و زمینی نیرو های امریکایی افغانستان در سال های گذشته بیشتر به مراکز حامیان ملاعمر متمرکز بوده است که شبکه حقانی از ان مصوون و مستثنا بوده است. حالا کابل باید رک و راست رمز این حقانی نوازی ها را از امریکا بپرسد و واشنگتن باید در این مورد پاسخ روشن و صریح بدهد. در غیر این صورت این واقعیت بحیث قاعده بازی دوگانه امریکا به اثبات می رسد که واشنگتن هم کوزه و هم کوزه گر و هم گل کوزه است. کاخ سفید فقط در کارگاه مکار کوزه گران نشیته است و خود کوزه و خود کوزه گر و کوزه فرووش است. کابل نه تنها به اسلام اباد بلکه به واشنگتن هم بگوید که دیگر راز کهنه دوزی ها و کهنه فروشی های شما پایان یافته و به کلی اشکار شده است و صبر مردم افغانستان هم به پایان رسیده است تا مبادا یک باره بر ضد این کوزه گری های شما قیام کنند و داستان قدیمی داکتر برایدن را نقش صفحه دوم تاریخ کشور بسازند. داکتر برایدن در جنگ دوم افغان و انگلیس با هشت هزار انگلیسی از کابل از راه خاک جبار کابل رو به فرار نهاد؛ اما در مسیر راه تمام نیرویش در اثر شبیخون زدن پیهم قیام آوران غیور افغان به کلی نابود شدند و تنها برایدن مجروح و زده و زخمی باقی ماند. گفته می شود که او را یک باشنده ننگرهار که کارمند سفارت انگلیس بود، نجات داد انگلیس ها هم تا کنون به حق پاسداری از آن شخص خدمات زیادی به خانواده او کرده اند و می نمایند. با تاسف که هنوز هم این خانواده با نیرنگ تازه توانایی این را یافته است که هنوز هم بر گرده های مردم افغانستان سنگینی نمایند.
حال زمان آن رسیده است که زمامداران کابل به قول معروف یک دل را صد دل کنند و گوش دوستان مکار امریکایی خود را کمی کش نمایند و برای شان صریح بگویند. بازی را تمام کند ورنه کاسه صبر مردم افغانستان لبریز شده و برای پایان بخشیدن به بازی های استخباراتی آماده قامت آرایی هستند و بعید نیست که با یک قیام جانانه نه شاه را بگذارند ونه هم شاه قلی را و گلیم هر دو را یکسره جمع نمایند. خوش بختانه که کروه های از طالبان هم پس از کشته شدن رهبر شان بوسیله استخبارات پاکستان البته باهمدستی امریکا اندکی به راز بازی پی برده اند و دریافته اند که هدف پاکستان در تبانی با امریکا ویرانی افغانستان و قربانی مردم ان به پای اهداف ستراتیژیک امریکا در منطقه است تا بالاخره افغانستان را به لانه هراس افگنان جهانی مبدل کند و با تهدید پیهم چین و روسیه و کشور های آسیای میانه به اهداف کلان یعنی دست یافتن به چشمه های سرشار نفت و گاز نایل آید. از همین رو است که شماری ها پروژه طالبان را پایان یافته می دانند و گفته می شود که داعش پروژه جدید امریکایی و صهیونیستی است و هدفش متمرکز گردانیدن هراس افگنان در شرق میانه برای تهدید و تحت فشار قرار دادن جنبش های مستقل و وطن پرست و ضد صهیونیستی در کشور های این منطقه است و از سویی هم جابجایی آنان در افغانستان برای تهدید و تحت فشار قرار دادن کشور های در حال توسعه و شگوفایی و در حال به پای ایستادن منطقه مانند چین، هند، ایران و روسیه است.
گفته می شود که پای استعمار حیثیت پای فیل را دارد و هرجا که پای خود را بگذارد، نه تنها نقش و اثر گذاری آن برای سال های طولانی از میان نمی رود و حتا اثر گذاری آن بعد از نابودی نقش آن هم باقی می ماند. این به معنای آن است که قدرت های تمامیت خواه جهان کوچک ترین گامی هم که در یک کشور می گذارند. برای رسیدن به هدف اصلی کمتر از پنجا سال و حتا یک قرن را پیش بین می باشند. قدرت های بزرگ در طول تاریخ برای تهاجم خود به کشور های دیگر بهانه آورده اند. در واقع بهانه ها و مکر ها پیشقراول تهاجم قدرت های بزرگ به کشور های دیگر بوده است. تهاجم امریکا به افغانستان زیر نام مبارزه با تروریزم در واقع از همان سیاست های پیشین مکر و حیل ورزی آب می خورد که قرانکریم به صراحت تام در برابر آن "مکرخدا بزرگتر است" نام برده و حیل خدا را در برابر نیرنگ قدرت های انسان دشمن بزرگ را بزرگ تر خوانده است که همانا نیرو اراده مردم است. از همین رو از اشارات قران فهمیده می شود که کلمات خدا و مردم در آن به یک مفهوم آمده است و با عوض کردن یکی به جای دیگر در کل معنای آیت تغییری نیامده و حتا غنی تر هم می شود.
تهاجم بی نتیجه و سازمان یافته امریکا به افغانستان و با نتیجه برای امریکا گویای چنین واقعیت است. امریکا در این مدت به بخشی از اهداف خود در منطقه نایل آمده است و این که تا کنون جان هزاران انسان این سرزمین را گرفته است. این شامل برنامه یی است که امریکا برای رسیدن به بخشی از اهداف خود، قربانی هزاران افغان را از قبل پیش بین بوده است. امریکا در یک فصلی از مبارزه با تروریزم به بخشی از اهداف خود رسیده است و حال فصل دوم آن اغاز شده است. مردم افغانستان به جنگ افغانستان به دیدۀ شک نگریسته و بدین باور اند که هرگاه امریکا در این جنگ صادقانه عمل می کرد. بنا بر نفوذی که برپاکستان دارد. این کشور را وادار به سرکوب هراس افگنان ونابودی لانه های آنان می نمود؛ زیرا مردم افغانستان می دانند که در عقب مخالفان حکومت افغانستان نظامیان پاکستان قرار دارند ومرگ رهبر طالبان این قدرتمندی آی اس آی را به خوبی به نمایش گذاشت. پس هرگاه نظامیان پاکستان تمایل واقعی برای صلح و ثبات در افغانستان داشته باشند، بعید نیست که در چند روز و چند هفته پروندۀ آن را ببندد.
از همین رو است که مردم ما کلید صلح افغانستان را در دست پاکستان و امریکا تلقی کرده و طالبان را ابزار سیاستهای آنان می دانند. مریکا با دادن پول های میلیارد ها دالری برای ارتش پاکستان نه تنها نفوذ فراوان به این ارتش دارد بلکه ارتش مزدوری است که در راستای منافع امریکا انعطاف پذیری فوق العاده را دارد. امریکا در مدت جنگ اش با هراس افگنی تا کنون اضافه تر ازسیزده میلیارد دالر را به اردوی پاکستان داده است. پس امریکا توانایی و نفوذ کافی بر نظامیان پاکستانی دارد. این که پاکستان زیر ریش امریکا و تحت عینک استخباراتی پیشرفتۀ آن خیلی ساده و قشنگ روزانه صد ها هراس افگن را به افغانستان می فرستند و آنان را اموزش و تجهیز می نمایند. این پرسشی است که در ذهن هر باشنده افغان موجود است و اما امریکایی ها تا کنون به این پرسش پاسخ نداده است. این در حالی است که امریکا از فضا قدرت شناخت به اندازۀ یک سانتی متر مربع را بوسیلۀ اقمار و راهدار های قوی دارا است. این بی پاسخی و بی تفاوتی امریکا در برابر نظامیان پاکستان این گمانه زنی ها را تقویت کرده است که زیر کاسه مبارره با تروریزم امریکا نه یک کاسه بلکه کاسه ها وجود دارد که هر روز بر نگرانی های مردم افغانستان در این زمینه می افزاید. رویکرد های امریکا در حوزه های گونه گون نظامی و سیاسی و اجتماعی در افغانستان از تلاشی های خانه به خانه تا توهین و تحقیر مردم و شکنجه های غیر انسانی تا سرحد دریدن حلقوم زندانیان بوسیله سگ ها و کشتن بیرحمانه آنان در زندان بگرام همه و همه گواه این حقیقت است که امریکایی ها به گفته اقای کرزی زیر نام مبارزه با تروریزم فابریکه های تروریستی را در زندان بگرام درست کرده بودند. از این فهمیده می شود که ما هنوز در سایه و روشن رخداد های اصلی جنگ امریکا قرار داریم. بدون تردید اسلام آباد بیشتر از کابل در روشنی جنگ نبابتی خودش و ستراتیژیک امریکا در افغانستان قرار دارد. اعلان مرگ رمزآلود ملاعمر از سوی استخبارات پاکستان، تشدید اختلافات میان طالبان در آستانۀ دور دوم مذاکرات میان کابل و طالبان ، بهم خوردن این مذاکرات و انصراف ملا اختر منصور از مذاکرات همه رخداد هایی اند که دست بالای پاکستان را بر طالبان به اثبات می رساند.
اکنون که مبارزه با تروریزم به بن بست رسیده است و غرب به شکست افتضاح بار در این نبرد رو به رو شد و بالاخره با استحکام لانه های هراس افگنان در پاکستان مردم افغانستان را در حال رها کردن هستند. کابل نباید بیش از این با بازی های واشنگتن با اسلام اباد سرخورده شود؛ زیرا هر روزی که از آغاز مبارزۀ غرب و امریکا با تروریزم سپری می شود. این نبرد پیچیده تر و مرموز تر و نیرومندتر شده می رود که دلیل آشکاری بر کجی و ناراستی امریکا دراین جنگ بیرحمانه است. خودداری امریکا و غرب از فشار های لازم بر پاکستان خود نشانۀ حمایت از یک کشور حامی تروریزم است. نه تنها این که جلوگیری امریکا از تلاش های افغانستان برای ارایۀ شکایت از پاکستان به شورای امیت سازمان ملل نمونۀ آشکار پشتیبانی از تروریزم است. نظر به گزارش ها و دریافت اسناد های اخیر در پاکستان، داعش از سوی امریکا و صهیونیزم جهانی حمایت می شود و داعش هم با پشتیبانی امریکا جنگ بیرحمانه برضد انسانیت را آغاز کرده است که صدها بار وحشت بار تر از وحشت راه اندازی جنگ های گلادیاتور ها در یونان قدیم است.
حال که معلوم می شود، که دیپلوماسی میان کابل و اسلام آباد به بن بست رسیده است و ناگزیر مردم افغانستان دست به کار شوند و فشا های پیهم اقتصادی را بر اسلام آباد افزایش بدهند تا زمامداران کشور ناگزیر به سخت بسته نمودن کمرهای شان شوند و فشار سیاسی بر اسلام اباد را در کنار فشار های اقتصادی مردمی افزایش بدهند؛ زیرا سیزده سال گذشته نشان داده است که یگانه راۀ بدیل در برابر قلدری های نظامی و سیاسی اسلام آباد افزایش فشار سیاسی و اقتصادی در سطح ملی و جهانی است. کابل برای رسیدن به این هدف تلاش کند تا از یک سو فشار های اقتصادی و از سویی هم فشار بین المللی بویژه امریکا و غرب و حتا چین را بر اسلام آباد افزایش بدهد تا خشم مردم پاکستان بر ضد قلدران نظامی و سیاسی اسلام آباد هرچه بیشتر برانگیخته شود. کابل نباید بیش از این سرخورده گی را قبول کند و در بازی های واشنگتن و اسلام آباد سرخورده شود و از رسیدن به هدف بدور بماند . یاهو