مهرالدین مشید

 

سکوت رازآلود امریکا در برابر جنایت های پاکستان در افغانستان

 

این پرسش هنوز پاسخ نیافته است و سر این کلافه تا کنون باز نشده است که به چه دلایلی امریکا د برابر بزرگترین حامی و میزبان تروریزم در جهان یعنی پاکستان به گونه یی سکوت اختیار کرده است و صرف با واکنش های فراافگنانه خاک در چشمان جهانیان می زند. شگفت آور این است که کاخ سفید باوجود این همه جنایات نظامیان پاکستان در افغانستان هنوز هم می گوید افغانستان به یک کشور خطرناک بدل شده است. درحالیکه امریکا طی چهارده سال در حدود هشتصد میلیارد دالر در مبارزه با تروریزم هزینه کرد؛ اما حالا در چوکات شبکه های مختلف تروریستی در منطقه گسترده تر و نیرومندتر و خطرناکتر شده است؛ اما با این هم افغانستان را خطرناک و پاکستان را به مبارزه با تروریزم دعوت می کند و در ضمن با دادن پول های کلان به نوازش می کیرد. در حالی که کاخ سفید می داند که کلید نابودی تروریزم در دست پاکستان است.

با این وجود این پرسش در خاطره ها تداعی می شود که پاکستان یگانه کشور متحد استراتیژیک امریکا است که بزرگترین پروژء تروریستی امریکا را به پیش می برد. یعنی امریکا با یک رویکرد زیرکانه خود را در پشت بازی بازی تروریزم تحت پوشش پاکستان پنهان کرده است و برای پاکستان دستور صدور تروریزم و برای افغانستان دستور دفاع از آن را صادر میکند و یا به عبارت دیگر دزد را میگوید دزدی کن و صاحب خانه را می گوید هوشیار باش. پس اگر چنین نیست؛ چگونه شده است که امریکا در برابر این همه نیرنگ های پاکستان مهر سکوت سنگین بر لب نهاده است.
آیا امریکایی که قادر اند تا یک شی به اندازۀ یک سانتی متر مربع را نظارت کرده می تواند؛ چگونه ممکن است که در سیزده سال گذشته از این همه ساز و برگ و مرکز، لانه و پایگاه های آنان در افغانستان بی خبر مانده است.
این واقعیت های غیر قابل انکار نه تنها برای مردم افغانستان بحیث یک معما باقی مانده؛ بلکه این موضوع شاید هنوز به گونه درست از سوی هم پیمانان امریکا تعبیر نشده باشد و امریکا آنان را هم در باطلاق خطرناک و کشنده رویارویی با تروریزم قرار داده باشد. بعید نیست که نگرانی های هم پیمانان اروپایی امریکا در این زمینه کمتر از افغانستان باشد. چنانکه از هشدار های روزنامه های غربی چنین نگرانی پیدا است و هر از گاهی شک و تردید ها شان در پیوند به مبارزه با تروریزم ابراز کرده و به مقام های غربی گفته اند که امریکا به نحوی آنان را خلای مبارزه با تروریزم قرار داده است. این بدان معنا است، مرمی یی را که امریکا به سوی تروریزم فیر می کند؛ هنوز هدف آن برای اروپایی ها هم چندان روشن نیست و احتمال دارد که به گونه ء رها کردن تیر در تاریکی باشد. از همین رو است که مبارزه با تروریزم امریکا بحیث برنامۀ راهبردی برای این کشور به یک سناریوی شگفت انگیز و حتا کابوس بدل شده است. در این سناریوی عجیب بیشتر از همه افغانستان و مردم آن می سوزند و در کل گفته می توان گفت که باندۀ اولی و آخری هم مردم افغانستان است. پس حکومت و مردم افغانستان دست به دست هم بدهند تا این کشور را از باطلاق نبرد هزار سرء تروریزم و چنگال آهنین امریکا رهایی ببخشند. امریکا با در کنار گرفتن پاکستان مردم افغانستان را درگرداب کشندۀ تروریزم رها کرده است. از همین رو تلاش می کند تا حکومت های مزدور و هبران خود فروخته را بر گرده های مردم افغانستان سوار کند تا بوسیلۀ این ها اهداف شومش را در افغانستان به پیش ببرد. افزایش ناامنی های برنامه ریزی شده در شمال در تبانی نزدیک با پاکستا ن گوشه یی از مبارزۀ چندین روی تروریزم امریکا است که هیچ گاهی رخ واقهی اش را برای مردم افغانستان نشان نداده اند.

مسخره آمیز تر این که نوازشریف در واشنگتن در سفر اخیرش گفت، بساط تروریزم در پاکستان برچیده شده است  وپاکستان از این ناحیه دیگر نگرانی ندارد. نمی دانم که این ا ظهارات شریف برای کاخ سفید چقدر منطقی و پذیرفتی خواهد بود. نخست وزیری سخن از نابودی لانه های تروریستی درکشورش می زند که روزانه صد ها تروریست از آن وارد افغانستان می شوند و ده های دیگر پس از ضرب نیروی های امنتی حکومت افغانستان دوباره به وارد آن می شوند. نه تنها این که روزانه ده ها تن اسلحه و مهمات از پاکستان وارد افغانستان می شود و بار این جنگ بزرگ در افغانستان را نظامیان به دوش می کشند. این اظهارات شریف در نهایت بی خبری او را از دخالت آشکار نظامیان  پاکستان نشان میدهد یا این که خواسته است، خاک بر چشم کاخ سفید بزند. یا این که اسلام آباد و واشنگتن دو همزبان هم اند و با این بازی های زبانی کابل را به فریب می کشانند. هرچند لازم بود تا کابل با این ظهارات او واکنش نشان می داد و اما در این باره ابراز نظر نکرد.

گزارش های تحقیقی نشان می دهند که مرکز ولایت ها و ولسوالی یکی پی دیگر برنامه ریزی شده سقوط می کنند. این گزارش ها به نقل از زبان فرماندهان ارشد محلی حاکی اند که در هنگام سخت ترین حمله ها و هنگام سخت ترین درگیری ها با طالبان هرقدر با اصرار از حکومت مرکزز کمک خواسته می شود. مرکز به خواست آنان وقعی نمی گذارد و بالاخره فرماندهان محلی در آخرین لحظه های سقوط مرکز ولایت ها و ولسوالی ها برای رده های پایین خو می گویند که مرکز نمی خواهد کمک کند. مردم افغانستان تا کنون مسؤول سقوط قندز و ولسوالی های شمال کشور شورای امنیت را می دانند؛ زیرا فرمان جنگ را این شورا صادر میکند. حوادث شمال از یک واقعیت مسلم پرده برداشت که زمینه ساز ادامۀ حضور امریکا د افغانستان شد و پس از این رخداد اوباما به ماندن اضافه تر از پنج هزار نیروی نظامی امریکا تاکید کرد. بدون تردید حلقه هایی در قدرت د کابل در این برنامه با امریکا موافق و هماهنگ هستند؛ زیرا این ها بقای خویش در قدرت را وابسته به نظامیان خارجی می دانند. این در حالی است که ادامۀ حضور نیرو های خارجی بهانه برای مخالفان مسلح و پاکستان برای ادامۀ جنگ می دهد که برای افغانستان زیان راهبردی دارد. ادامۀ جنگ کشور را به پرتگاۀ نیستی می کشاند دار و ندار مردم افغانستان را به قربانی می گیرد.

 در این شکی نیست که حلقه های مشخصی در افغانستان از جنگ سود می برند حتا بقای شان را در این جنگ خبیث جستجو می کنند که به گونۀ دانۀ سرطانی در بدن جامعۀ ما لانه کرده است. امریکا از همان آغاز به بهانۀ مبارزه با تروریزم به افغانستان حمله کرده است. در این مبارره با مردم افغانستان صادق نبوده و در سقف های مختلف حکومتی و مردمی گام های موثر و زیربنایی در افغانستان نگذاشته اند؛ اقتصاد مصرفی بیمار و حکومت بیمار و فاسد و ناتوان را برای مردم افغانستان به ترث نهاده است. نه تنها این که اردوی افغانستان را از لحاظ کمی خیلی پنداند و اما از نگاۀ کیفی آن را ضعیف نگهداشته است. در حالیکه اردوی افغانستان از نداشتن اسلحۀ راهبردی رنج می برد واما امریکا به بهای هفت میلیارد دالر اسلحه را از افغانستان ببرون و برای پاکستان یگانه کشور حامی تروریزم جهانی واگذار کرد. رخداد های کنونی نشان می دهد که تمامی برنامه های امریکا در افغانستان به گونۀ آگاهانه به پیش می رود و اما این زمامداران افغانستان بوده اند و هستند که تمامی ترفند های امریکا را نادیده گرفته اند. ضعیف نگهداشتن ارتش افغانستان جزی از پروژه های امریکا است تا افغانستان پس از خروج نیرو های امریکایی ارتش نیرومند و دارای قابلیت دفاع کامل را نداشته باشد.  در حالی که امریکا گام به گام برای رسیدن به اهداف استراتیژیک خود در افغانستان قدم بر میدارد و به بهانه های مختلف زمامداران کابل را با وعده و وعیدهای دروغین به فریب کشانده است. تاکنون هر گامی که امریکا در افغانستان برداشته، همه بروفق مراد پاکستان بوده و نه تنها افغانستان را از عینک پاکستان دیده؛ بلکه مرحله به محله اهداف پاکستان را در افغانستان عملی می سازد. دلیلش آشکار است که همانا یگانه بودن استراتیژی پاکستان و امریکا در افغانستان و نبود اعتمادش به ثبات و صلح در این کشور است که با استفاده از مخالفان مسلح و حلقه هایی در حکومت آن را به پیش می برند. در این تردیدی نیست که امریکا در چهارده سال گذشته درس های تازه از جنگ افغانستان آموخته است که پیش از آن برایش ناروشن بود و حتا احتمال دارد که تجارب جنگ امریکا را وادار به بازنگری به سیاست های استراتیژک اش در افغانستان کرده است که پیشامد های تازه می تواند، نمونه های آن باشد؛ اما هرچه باشد در تمامی این تغییرات احتمالی باز هم استراژی امریکا را در پیوند به پاکستان چالش آ فرین نمی سازد؛ بلکه تمامی تغییرات در حوزۀ افغانستان به مثابۀ خط قرمز اهداف راهبردی امریکا رونما می شود که باز بیشترین ضرر را به نفع پاکستان و بر ضد افغانستان در آن حمل می دارد. خلاصه این که امریکا تمامی سیاست هایش در منطقه را به سنگینی پلۀ ترازوی پاکستان سبک و سنگین می کند که در این سبک و سنگینی کمترین امیدی برای افغانستان باقی نمی ماند که چهارده سال گذشته و شدت ناامنی ها و قدرتمندی طالبان نتیجۀ حالیۀ آن است. یاهو

 

 

 


بالا
 
بازگشت