مهرالدین مشید
آنسوی حوادث خونین قندوز؛ جنایت و انتقامگیری از چهرۀ افراطی ها و فاشیست ها پرده افگند
پشت پردۀ حوادث حنایت بار و انتقام کشی های خونین قندوز
ستون پنجم در همکاری نزدیک با فاشیست های قبیله گرا و ضد ملیت برادر پشتون باهمکاری و اشاره استخبارات پاکستان و مزدوران آنان در قندوز فاجعه افریدند. در این فاجعه بصورت قطع آن مزدوران بیگانه گرا دست داشتند که دیروز دوستم را به نسل کشی متهم کرده بودند. در حالی که در آن زمان هرگز جنایتی به حجم جنایت و خیانت به انسانیت در محل هایی که دوستم طالبان را کوبید رخ نداد. اما ستون پنجم در همکاری با فاشیست های مزدور دست به انتقامگیری غیر انسانی و ضد افغانی و ضد اسلامی در قندوز زدند.خبر هایی که از جنایات انسانی و ضد بشری و تجاوز های بیرحمانه جنسی و خشونت های ظالمانه از قندوز به گوش می رسد؛ حیلی دردناک و تکان دهنده است. حادثه خونین قندوز محصول ایتلاف افراطیون دینی و افراطیون قومی است. در حالی که هر دو افراطیت نه با دین و نه با قومیت سازگاری دارد؛ زیرا دین به برادری و برابری می خواند و و حتا بی دینان در سایه نظام دینی از مصوونیت کامل برخوردار اند؛ چنانکه در زمان پیامبر تمامی پیروان ادیان در سایه نظام نبوی از هر نوع تجاوز درامان و از تمامی حقوق و امتیازاتی برخوردار بودند که مومنان از آن بهره مند بودند. پیمان نامۀ مدینه سند محکم آن است. به همین گونه قومیت معتدل و علاقمند به زنده گی مسالمت آمیز دشمن افراطیت قومی است . بنا براین عاملین جنایات در قندوز نه تنها به عمل ضد اسلامی و ضد بشری متوسل شده اند؛ بلکه به بدترین جنایت قومی و نسل کشی قومی نیز دست زده اند و مرتکب زشت ترین جنایت شده اند. بنا براین در عقب فاجعه قندوز دستان پلیدی دخیل است که نه دردی برای دین دارند و نه دردی برای قوم و وطن. این ها آدم های عقده یی و کوردلان جاهل واحمق اند که عصبیت دینی و قومی چشم های شان را کور کرده است و برای عقده گشایی از هیچ عمل ضد انسانی دریغ نمی کنند. حتا آدم های اوباش و لابالی و ارزه صدبار نسبت به این ها شرف دارند؛ زیرا اوباشان هم مرتکب همچو جنایت نمی شوند. جنایت قندوز وجدان دینداران را تکان داد وحتا روح انسانیت را تکان داد. این جنایت پرده از سیمای تمامی کوردلان دینی و افراطیون قومی فاشییت بیرون کرد و نشان داد که فاشیست ها و افراطی ها هرچند خود را زیر نکتایی و لباس های فیشنی و ریش های نورانی پنها کنند؛ اما بالاخره عمل ضد انسانی شان مشت آنان را باز و چهره آنان را عریان می کند.
افراطی ها به هر جناحی که تعلق داشته باشند ضد ارزشی عمل می کنند و وجود افراطی ها در هر ساختار گروهی و قومی حیثیت زخم سرطانی را در بدنه ان گروه و قوم دارد که نه تنها دینداران و اقوام دیگر ساکن در یک کشور از افراطیت کوردلانه زیر پوشش دین و قوم درامان نیستند؛ بلکه مصیبت آفرینی و فاجعه سازی آنان بدترین آسیب را به هم کیشان و قوم و ملیت خود شان وارد می کند. هم کیشان و قوم های وابسته به افراطیون نیز در آتس انتقام آنان می سوزند. زیرا افراطیون با دست یازی به جنایت تخم کینه و نفاق و کبنه توزی و رقابت ضد انسانی را در جامعه می کارند که آینده پر از مخاطره را از خود بجا می گذارند. در حالی که افراطیون زیر پوشش دین و قوم اهداف سیاسی و ایده یولوژیکی خود را به پیش می برند و برای رسیدن به هدف حتا از زیر پا نهادن ارزش های دینی و قومی هم اجتناب نمی کنند؛ چنانکه دین ستیزی را در طالبان و داعش و قوم ستیزی را در گروه های فاشیست به خوبی می توان مشاهده کرد. این پدیده های زشت را می توان در یک و نیم دهه گذشته در ابعاد مختلف آن در کشور دید که درد های جانکاه آن به زخم های ناسور مبدل شده است. به پرتگاه قومیت رفتن جامعه افغانستان و ایجاد درز های خطرناک قومی و افزایش تعصب های قومی در جامعه ما از تبعات ویرانگر افراطیت است.
افراطیت پدیده ناهنجار و نهایت کشنده است که به مفهوم قرانکریم انسان را چنان ختم الله می سازد که هرکز حق را نمی بیند و نمی شنود و از گفتن آن فرسنگ ها فاصله پیدا می کند. وسوسه افراطیت خطرناک تر و وحشتناک تر از دغدغه قدرت و ثروت است. زیرا وسوسه افراطیت نه تنها بار سیاسی؛ بلکه بار ایده بولوژیکی نیز دارد و ایده یولوژی بصورت طبیعی عقل ستیز و برهان بردار است و جز به چیزی کمتر از حذف رقیب راضی نیست. افراطی ها در هر جتاحی که قرار داشته باشند. چه در ساختار تندرو های مذهبی و چه در ساختار های فاشیست های قومی هر دو حیثیت دانه سرطان را دارند که درمان ناپذیر اند و یگانه راه برای نجات انسانیت از شر این ها نابودی انان است و بس. افراطی ها با توجه با تمایل های مشترکی که دارند، بر سر رسیدن به اهداف افراطی با یکدگر سازش پذیر اند و با یکدیگر کنار می ایند. امروز می بینیم که افراطی های مذهبی و افراطی های قومی در افغانستان به نحوی با یکدیگر در سازش اند و به اشاره بیگانه ها بر ضد مردم خود قرار گرفته اند که حتا از انجام جنایت برضد مردم خود دریغ نمی کنند. افغانستان از چهارده سال بدین سو قربانی اهداف افراطی های مذهبی و افراطی های قومی هستند. این ها در این مدت هرگز ترحمی به مردم افغانستان و منافع ملی آن نکردند وندارند. در این مدت هرچه در توان داشتند از آن برضد مردم و ارزش های دینی و فرهنگی دریغ نکرده اند. افراطی ها چنان شیفته اهداف خویش اند که برای رسیدن به آن تن به هرذلتی می دهند و وابستگی به شبکه های بدنام استخباراتی از ویژه گی های افراطی ها است. از این رو افراطی ها بیشتر مزدوران گوش به فرمان شبکه های استخباراتی هستند ؛ چنان که وابسگی های مخالفان مسلح دولت افغانستان و فاشیست های قومی در دستگاه حکومت وبیرون از آن به شبکه استخباراتی پاکستان به همگان آفتابی است. افراطی ها ابزاری در دست شبکه های استخباراتی اند که با استفاده از ضعف گرایش های منحط آنان به مثابه پادو های ذلیل از آن استفاده می کنند؛ اما در این میان افراطی های قومی در شماری موارد افراطی های دینی را به استخدام خود درآورده و از آنان استفاده ابزاری می کنند. در ضمن آنان را به نحوی به اعمال زشت ترغیب می کنند، به این ترتیب افراطی های دینی را به چالش می کشند و آنان را بدنام می کنند تا در آینده صحنه از افراطی های دینی خالی شود. حادثه خونین قندوز از سیمای افراطی های دبنی و قومی پرده برداشت.
هرچند دلیل سقوط قندوز نبود هماهنگی و رقابت های درونی و اختلافات شدید در درون حکومت و مهمتر از آن ها نبود استراتیژی واحد و کارا و موثر برای جنگ عنوان شد که در این میان دو دلی ها و تردد بیش از اندازه حکومت در پیوند به صلح و جنگ ثبات در کشور را بیشتر آسیب پذیر کرده است. این حالت مخالفان را باجرئت تر کرده و در نتیجه بر ناامنی ها افزوده اند. از سویی هم بی تصمیمی ها و دمدمی مزاجی های حکومت به گونه یی بر روحیه نیرو های امنیتی کشور تاثیر ناگوار کرده است که منتج به ایجاد ناهماهنگی میان نیرو های امنیتی کشور و سبب تهور و شجاعت مخالفان مسلح دولت شده است.
سقوط قندوز بدست طالبان در واقع سقوط همیشگی و پایان حیات مبارزاتی آنان را به نمایش نهاد زیرا گزارش های خیلی بد، زشت و شرمباری از قندوز به بیرون درز کرده است که تصویر طالبان را در ذهن مردم افغانستان بحیث کسانی به نمایش نهاد که جز کشتار، ویرانی و به اتش زدن هدف دیگری ندارند. آنچه در قندوز و آنچه بر مرد وزن قندوز گذشت، همه به آدرس طالبان صورت گرفته است . سیه تربن کارنامه طالبان خوانده شده است. در صورتی که طالبان دعوای امارت در افغانستان دارند، کجای این درنده گی ها در قندوز امارت اسلامی را توجیه می کند. گزارش هایی که از کشتار ها و تیر اندازی های گروهی طالبان بر مردم ملکی به نشر رسیده اند که طالبان را متهم به جنایت در قندوز کرده است و جنایت امری نابخشیدنی است. رویکرد های زشت در قندوز هویت طالبان را به کلی زیر سوال برده و رهبران طالبان برای برائت خود ناگزیر به محاکمه آنانی اند که زیر نام طالبان بدترین جنایات ناموسی را در قندوز مرتکب شده اند؛ زیرا بی ناموسی به هر مرد وزن افغان معنای بی ناموسی به تمام افغان ها را دارد و طالبان که افغان اند نمی توانند از این لکه سیاه برائت یابند. وحشت آفرینی ها در قندوز نشان داد که مدیریت رهبری طالبان از جنگ قندوز بدتر از مدیریت آقای غنی بود. وی زمانی از تحت مدیریت خواندن قندوز سخن گفت که قندوز در اتش و تباهی و بی ناموسی می سوخت.
هرچند در جنایت قندوز دست افراطی های فاشبست درازتر است و برای افراد مسلح خودسر فرصت دادند تا قندوز را تاراج کنند و به آتش بکشند و اما هرچه کردند با افریدن جنایت ها در قندوز طالبان را نیز بدنام کردند. گزارش هایی به نشر رسید که در زمان تسلط طالبان شهر تاراج نشده بود. حادثه قندوز ضربه سنگینی بر وجهه مبارزاتی طالبان وارد کرد. گفتنی است که در این میان نقش محرک جاسوسان خارجی را نمی توان نادیده گرفت که با سیما های خیلی لکس و فیشنی بوسیله خارجی ها وارد حکومت کابل شده اند تا ماموربت شان را بروفق مراد خارجی ها به انجام برسانند. این ها قیافه اصلی خود را زیر سیما های لیبرال و دموکرات و تکنوکرات پنهان کرده اند. این گونه اشخاص پابندی خاص به کدام گرایش سیاسی و قومی هم ندارند؛ بلکه انسان های ذبون و ذلیل هستند که برای بدست آوردن ثروت و قدرت تن به هر گونه پستی می دهند. افراطی ها به هیچ قوم وایده یولوژی وفادار نیستند؛ بلکه از تمامی این ها استفاده ابزاری می کنند. قوم گرا ها در شمال وجنوب وشرق و غرب کشور بدانند که طعمه یی بیش برای افراطی ها نیستید؛ زیرا افراطی ها به هیچ اصولی پی بند نیستند و از هربهانه یی برای رسیدن به اهداف خوداستفاده می کنند . از همین رو به قول و قرار شان پای بند نیستند. شهروندان شریف کشور اعم از تاجک ، ازبک ، پشتون ، ترکمن ، ایماق و پشه یی شما بدانید و مطمین باشید که افراطی ها و فاشیست ها به هیچ اصول و به هیچ قومی دل بستگی خاص ندارند ، نباید خود را قربانی اهداف شوم آنان چوب سوخت ارزو های پلید آنان کنید. آنان هرگز به عزت شما احترام ندارند ونباید اختلافات قومی را در کشور دامن بزنید؛ زیرا به قول قرضاوی افراطیت نفرت آور، گریزاننده ، مقطعی و تجاوز کارانه است. کشور سخت بیماری که ار مدت ها بدین سو در اتش کینه توزی های بیگانه و نفاق داخلی می سوزد. بیش از این تحمل نفرت پراگنی را ندارد . نباید این آتش را بیشتر مشتعل کنید. بجای ان مرهم بر زخم های مردم بگذارید و از پریشانی مردم کم کنید. یاهو