خوشه چین

 

چند قطره آب کثیف

باباریدن چند قطره آب کثیف دربحرگفته نمیتوانیم که آب بحرکثیف است.

کشورما زیبا است.مردم ما شریف باوجدان وباایمان،صادق وراست گوبا ناموس مهمان دوست وبا عزت است.

دوستان وعزیزان محترم گذارشی دارم ازسفری که بلجیم را به طرف افغانستان ترک دادم،تاباشد بافامیل،خانواده متلقین ومتعلقات دید وادید های،داشته باشم ومدت دوماه تمام رادرآنجا گذرانیدم،درخانه خانۀ خانواده وعقارب خود تغیرات قابل ملاحظۀ دیده میشد،نسل جدیدی که تولدشان رابه چشم ندیده بودم کنون به سنهای 24 و25 ساله((55)) نفردارای تحصیلات درسطح لسانس وماستری اعم ازدخترو پسرمایۀ افتخاروامیدوارکننده است چه رسدبه اینکه دو ستان ورفقاهم چنان پیامهای روشنی ازسطح وسویۀ بلند بالای اکادمیک وابستگا ن خودمیدادندکه همه وهمه امیدواریهای زیادی رابه آینده فراوان میسازد.درنشستها وتماسها ی مستقیم وغیرمستقیم،با خانوادۀ جنبش چپ سیاسی یافتم همه به این نتیجه رسیده اند آن تنورداغی که دیروزبه اصطلاح نان((خلق)) درآن پخته میشد.به خاکسترمبدل گردیده است.باید نان((خلق))رابه نرخ ونوای امروز، درتنورداغ امروزباید پخت.مگرهستند عدۀ انگشت شمارکه دیروز،سنگ صداقت ووفاداری را درامر وطن پرستی،انسان دوستی درسینه می کوبیدند.ازنام وافتخارات شخصیتها وپیشکسوتان که به خانوادۀ جنبش چپ تعلق دارند.استفادۀ ابزاری نموده،چون مگسان هرتبنگ((حضورپیدامی نمایند)) مانع وحدت گشته عمر پراگندگی سیاسی رابه درازا می کشانند.

روزی ازروزها درسرچوک چهاریکارتقریباًمدت یک ساعت  استاد شدم جایکه زاد گاه من است.جای که دودوره معلم بودم،با شاگردان ومعلمان فراوان سروکارداشتم اگربتوانم اشنایان راببینم،با آنکه شهرپرازدهام،رفت وآمد،داد وستد،خنده وشادی،با همان زبان آشنا،اکسنت ولهجه های آشنا،هیچ کسی را ندیدم.به خود گفتم که کنون دورازما گذشت،زمانی،درشهر دیده نشی،درمزرعه دیده نشی،دردفتر دیده نشی،درپشت ماشین دیده نشی طبعاً درمیدان سیاست دیده نمیشوی.میدان سیاست درشرایط نوین به نفع تو نیست.بناً میدان را باید به نسل نورها کرد.ازتجارب تلخ وناکامت برای آنها گفت.ازینکه عدۀ دریگان محافل سازمان داده شده باچهره های چملک،چهره های نه چندان خوش نام،چهرهای که هیچ چنگی دردلها نمی زند، حاضرمیشوند دیگۀ شه مه نمی گویم.دردید وادید با نسل جوان که 24 و25سال خورد تریا بزرگترعمرداشتند،ازایشان شنیدم که نسل پیشین سیاست گذاران ما برای ما چندان میراث خوبی به جا نگذاشته اند.ازحرفها وصحبت ها هنوزبوی خون کینه ودشمنی تصاعد مینماید وقت زیاد میخواهد که این همه بد اخلاقی های سیاسی را به یک فرهنگ بلند بالای انسانی مبدل نماییم.                                              اما واما بازهم خا نۀ((رفقا))هم اندیشان،وطن دوستان عمده ((نخبگان وحلقۀ اکادمیک)) وانسان های با احساس وبادرک که((باقطرۀ باران میسازند))در دریای بی عزتی غسل تعمید نگرفته اند ونمی گیرندآباد.به استقبال شریفانۀ شان مواجه گردیدم،ازمهمانی های شان درجمع دوستان ویاران قدیم مستفید گردیدم، مدت دوماه اقامت به حساب نوبت مهمانی کم بود،نتوانستم که ازلطف ومحبت ما بقی یاران مستفیدشوم.به حساب یارزنده صحبت باقی.سفردرپیش گرفته بازگشت  سوی بلجیم یاران رابه خداسپاریدم.درداخل شهر،ازدهام ترافیک،ترافیک بی برنامه آزارم می داد.هوای گرم سوزان توام با گرد وخاک درنتیجه اعماربلند منزلهای خلاف استندرد آزارم می داد. مگرسفرهای به طرف خارج ازشهرکابل،پل صیاد،چهاریکارو کوهستان،پنجشیر وغوربند،مخصوصاً اب بازی میان دریای پنجشیربرایم خیلی لذت بخش وخوش آیند بود.آسمان پاک آبی وطنم بیان گرتابش محبت به روی زمین است که اختر انش به شمارنخبگان وخردمندان،می افزاید. همه گلها ولاله های روی زمین تعداد عاشقان را به معرفی میگیریند که به سوی آفتاب کشش ومیلان پیدا کرده اند. درخوشیهای هموطنان شرکت کردم،همرایشان خندیدیم،درمراسم فاتحه خوانی وجنازۀ ماتم داران غم شریکی نمودم،بدین حساب خود به خود جای پای پیدا نمودم((چیزی که ازدیده ها پنهان میشود،ازخاطره ها فراموش وازدلها بیرون میشود))بدین حساب دوباره دردیده ها دیده شدم ودردلها ره یافتم،خاطرات گذشته تازه گردید.صداقتهای مان،درمحافل ومجالس شخصی وخصوصی درمیان گذاشته شد،به وفاداری درامرخدمت به انسان((انسان زحمت کش))صحه می گذاشتند.این که یگان یگان وقت یگان سران جهادی تکیه به افتخارات داشتند گونۀ دیگراست! همانگونه که صفوف ورده های پایینی حزب دموکراتیک خلق افغانستان((حزب وطن)) بنا براعمال ناروای رهبری خودشان دل سرد شده اند.صفوف وقدمه های پایینی  اکثراً خود وفرزندان خودرا درقرأ وقصبات درفقرونامرادی وبیسوادی محض می بینند.ورهبران خودرا،دارای قصرها بنا ها وموترهای مودل جدید،فرزندان شان دارای تحصیلات عالی ازیونورستیهای امریکا کانادا وانگلستان وکشورهای اروپایی،زمانی همین رهبران مکاتب تمامی قریه هارا دردادند وسوختاندند.طرفین ازخط کشیهای سرخ وسبزبه ستوه آمده اند.گویند که نوارآبی،سرنخی است که همه رابه سمت صلح وآشتی رهنمایی مینماید.بدین لحاظ گفته میتوانیم علت وعواملی که طرفین را درمیدان کشیده بود.برطرف گردیده است،ضمن تماسها مردم را،خیلی صمیمی ومهربان یافتم،دشمنهای دیروزکسانی که تشنه به خون به اصطلاح خلقی وپرچمی بودند،مهربان ترازرفقای دیروزی به طرف انسان بانگاهای محبت آمیزمی بینند،درمسایل خیروشر،شادیها را شاد ترمیسازند.درغم شریکیها با احساس خیرخواهانه سهم میگیرند.دربیان حقیقت ترس رابه خود راه نداده ازخود صراحت لهجه نشان میدهند.مبلغین که دیروزمارابه بادانتقادمیگرفتند اکثراًبه حقیقت گذشتۀ مان مهرتأکید می گذارند.طورمثال:یکی ازمعززین امروزی که زمانی موضع گیری ضد دولت(( حزب دموکراتیک خلق)) یعنی((اشرارآن وقت&مجاهد امروز))بیان داشت،به راستی که گذشت زمان حقایق را به اثبات میرساند.همان مجاهد گفت که به یاد دارم آن روزرا((عملیات سراسری کوهستان را درسال((1363 هجری شمسی)) که جناب محترم غلام دستگیر پنجشیری خطاب به مردم کاپیسا می گفت که مردم کوهستان زمین شما شکارچیان ماهری هستید که بغره قره را درآسمان شکارمیکنید.آیا شما نمیتوانید که اشرار را درزمین ازمیان ببرید؟.میتوانید که ازمیان ببرید مگرنمیخواهید چرا؟ بخاطریکه پسرکاکای تان است،پسرعمۀ تان است،پسرخالۀ تان است،پسرمامای تان است. رفیق شخصی تان است.هم دل وهم راز تان است. سرانجام هموطن تان است. همشهری تان است.پس برایشان بفهمانید که معلم را نکشید،مکتب را درندهید. بگذارید که فرزندان تان صاحب علم وکمال شوند)).حرفهای شان چنان معنی می داد که وضعیت موجود درگذروتغیراست درکشورما جنگ جنگ بیگانگان است.نباید همدیگرخودرا بکشید. اعتقاد ما درمورد مجاهدین که خسته ازجنگ شده اند تا بدانجا قد کشید بنویسم. مردم درآن سطح ازشعورسیاسی رسیده اند که هنوزایمان خودبه انسانیت راازدست نداده انده به این مفهوم که با چند قطره آب کثیف بحرکثیف نمیگردد،همه طرفها توان انجام عمل انسانی را دارند،آن آیدیه های صاراتی که باعث جداییها گردیده بود.آسیاب زورمندان وقدرت مندان رابه چرخ آورده بود. ازذهنیت ها زدوده شده است.به جزاز ذهن  عدۀ معدودی که ازحاکمیت سیاسی اندیشه های سیاسی فیض برده بودند وکنون فیض برده اند وبه ملیونرها مبدل گشته اند.وکنون مردم شریف مارا((درافتراق زبان گروگان گرفته اند))طرفین به این نتیجه رسیده اند که پافشاری به روشهای که اشتباه را به تکراربگیرد.فایده ندارد،بناً بخشش وخودرا نجات دادن ازتعلقات گذشته باعث کمک به طرفین می گردد،مصروف بودن درتعلقات گذشته انسان را دررنج بیشترنگه میدارد.ملت را به طرف فاجعه.بناً عفووگذشت که شیوۀ  جوان مردی است. تمامی بندش ها را ازمیان برمیدارد.

با احترام

عبدالشکور((خوشه چین))

به امید آن روزی عقلانیت برجاهلیت غلبه حاصل نماید.

 

 

 


بالا
 
بازگشت