هدايت حبيب
خشونت قومی یک خطر جدی برای جامعه بوده است
جنگ پديده ی شومی است که همواره جامعه انسانی از وقوع آن زيان های کمر شکن و جبران ناپذير جانی و مالی را متحمل گرديده است. از اين رو، سازمانهای نيک انديش جهانی برای تأمين صلح و پایان دادن به جنگ و عواقب ناشئ از آن، تلاش می کنند تا گليم اين پديده ی زندگی برانداز، برای همیشه از بستر زندگی مردم و جهان برچیده شود؛ وليک در شرايط و اوضاع کنونی اين مکروب هلاکتبار به يک دانه ی سرطانی تبديل شده که زندگی بشريت را در معرض خطر جدی قرار داده است .
واما، کشورهای غربی سالانه به ارزش ملياردها دالر سلاح های مدهش کشتار جمعی را در کارخانه های اسلحه سازی خود توليد کرده، به منظور فروش اين کالاها و تأمين منافع آز آن و حرص سير ناپذير خويش و اشغال سرزمين های مورد نياز، جنگ های تحميلی را در کشورهای درحال رشد و دارای منابع سرشار طبيعی و موقعيت بهتر جيوپوليتيک آنان، زيرنام "دموکراسی" حقوق بشر" ... صادر می نمايند، که جنگهای تبهکارانه ی تحميلی بيش از سی ساله ی افغانستان و سپس در عراق، ليبی، سوريه و امثالهم از نمونه های بارز آن است.
کشورهای غرب بعد از اشغال، شرايط را در اين سرزمين ها طوری مهندسی می کنند، که کشور اشغال شده خود مجبور گرديده، تقاضا نمايد که "بلحاظ خدا " به موجوديت شما نياز داريم !
فراموش نبايد کرد که ايالات متحده ی امريکا پس از سرنگونی رژيم جنايت پيشه ی دست نشانده ی خودش طالبان درکشورما، يک حکومت فاسد و شرارت پيشه ی مردود شده از جانب مردم را با شماری از عناصر بدنام، تحت زعامت (!) شخص گم نامی به اسم حامد کرزی، در نشست مضحکی به نام "کنفرانس بن" در آلمان ایجاد و بر مردم افغانستان تحميل نمود. وليک از آن جايی که اين حکومت و افراد تشکيل دهنده ی آن از يک طرف از حمايت توده های مردم برخوردار نبودند و از جانبی هم از دانش علمی و هنر دولتمداری وبرنامه علمی برای آزادی مردم از فقر و آبادی کشور تهی و بی بهره بوده بجز دزدی، چور و چپاول دارايی های عامه و مردم و زراندوزی، چيز ديگری را در چانته نداشتند؛ بدان ملحوظ در طول اين سالها نه قادر به تشکيل يک دولت فراگير توانمند مردمی شدند و نه موفق به ايجاد يک ارتش ملی و مجهز با سلاح های دفاعی استراتژيک هوايی و زمينی و مهمتر از همه ايجاد روحيه ی رزمی وطنپرستی دفاع برحق از ميهن و مردم.
بنابران در طول چهارده سال سپری شده، تمام پول های که کشورهای غارتگر بين المللی بخاطر ايجاد پايه های مقدماتی ضرور برای سرمايه گذاری های کلان بعدی به افغانستان ارسال نمودند، همه آنها در جبيب دزدان جهادی و افغان ملتی ريخته و چور و چپاول گرديد؛ نه اساسات محکم اقتصادی برای تشکيل يک دولت حافظ منافع نظام سرمايه داری، گذاشته شد ونه امنيت قابل اعتماد برای جذب سرمايه های خارجی و روند سرمايه گذاری در افغانستان بوجود آمد.
اکنون در جو چنين اوضاع و احوال درافغانستان شرايط ازجانب غارتگران بين المللی به وسيله کاسه ليسان منطقه يی و داخلی شان آن گونه مهندسی شده است که دولت فاسد، ناکام و ناکارآمد، توان قدرت دفاعی را از خود و سرزمينی که درآن حکومت می کنند، نداشته؛ با ظهور ابرهای سياه گاهی به نام مجاهد و القاعده(!) و زمانی هم تحت نامهای "طالبان" و "داعش"... مردم را از شرارتی که توسط سيه کاران عصر حجر در افغانستان، عراق، ليبی، سوريه ... بوجود آورده اند؛ وا داشته است تا همه عجزکنان بگويند: ای امريکا و ای انگليس! "به لحاظ خدا" در کشورما باقی بمانيد! خدا سايه ی شما را از سر ما کم نکند؛ ورنه وضع بدتر از دوران سياه مجاهدين و طالبان را داعش بوجود خواهد آورد.
علاوه بر مصيبت ذکر شده ی بالا، در سال سپری شده، بدون شک، استراتیژی تأمين قدرت و حاکميت داکتر غنی و داکتر عبدالله برای ایجاد یک دولت جهادی و قبيله گرای قوم پرست، باعث تقویه شبکه های قوم پرستی شد و در نهایت، باعث پایان هر نوع امید برای ساخت یک دولت مقتدر، متعهد و مسؤول سراسری ملی گرديد.
درنتيجه ی اين روش، اکنون افغانستان سرزمینی با تعدد اقوام و کثرت مذاهب ساکن در آن، نه تنها از مسير روند ملت سازی به فرسخ ها فاصله گرفته؛ بلکه به خطر تشدید برخورد خونين ميان اقوام برادر و باهم برابر ساکن آن و تکه، تکه شدن، روبرو است. حال مردم ما بوضاحت ديده می توانند که خط های قومی بسیار واضح تر جای تفکر سياسی و برنامه های اقتصادی ـ اجتماعی را گرفت. و هیچ نوع ارزشی برای تشکيل یک دولت فراگیر ملی و متعهد در برابر مردم، قايل و در نظر گرفته نشد. چیزی که این فاصله ها را گسترش زياد بخشيد، در کنار خشونت مذهبی، خشونت قومی می باشد که در جريان مجالس نماینده گان مردم در پارلمان بار بار تا سرحد توهين به اقوام، دشنام گويی به همدیگر، متبارز گرديد و حتا طرح قانونی را که وزارت تحصيلات عالی و حکومت به شورای ملی غرض تصويب پيشکش نموده بود، نسبت مخالفت يک عده وکلای تماميت خواه درمورد واژه ی " دانشگاه " و خصومت آشکارا درمورد زبان "فارسی ـ دری"، از تصويب و طی مراحل قانونی باز ماند.
اين گونه حرکات غير مسؤولانه، همیشه یک خطر بسیار جدی برای جامعه افغانستان و ملت سازی در اين سرزمين بوده است.
برای افغانستان، که از يک طرف از برکت جنگ و جهاد فی سبيل الله (!) همه هستی مادی و معنوی، بشمول دولت قدرتمند و ارتش نيرومند ملی و مجهز با سلاح های مدرن هوايی و زمينی را از دست داده است و از جانب ديگر به ساکنين يک سرزمين حق داده نشود تا به زبان مادری خود حرف بزنند و واژه های زبان ديگری به زور وارد زبان مادری آنان می گردد؛ در چنين شرايط، بسیار و بسيار دور خواهد بود تا در فضای چنين برخوردهای تعصب آميز، به پای خود ایستاده شود.
حضرت مولانای بلخ می فرمايند:
مذهب عاشق ز مذهب ها جداست ــــ عاشقان را مذهب و ملت خداست
سخت گيری و تعصب خامی است ـــــ تا جنينی، کار خون آشامی است
اميدوارم تا ما از حالت جنين براييم و عوض خون، "شير مادر" را بنوشيم؛ از شر "ناسيوناليسم کور قوم و قبيله گرايی" براييم و عوض خشونت و افروختن شعله های جنگ قوم گرايی و ملی گرايی، يکديگر را درآغوش گرفته برای آزادی کشور از پنجه های خونين اشغالگران بين المللی و خشونت مذهبی و قومی، سعادت و خوشبختی مردم مان و آبادی ميهن مشترک خويش؛ وارد شاهراه "انترناسيوناليسم انسان سالار" شده، گام های استوار را جهت رسيدن به قله های شامخ کاروان تکامل اجتماعی برداريم.
۲۴ اکتوبر ۲۰۱۵