هدايت حبيب
توهین کنندگان به بزرگان از حقوق انسانی بی خبرند
در بازار مکاره ی سیاست افغانستان به علاوه ی ياوه سرايی های چپ نما و راست افراطی ميهن و مردم ما و جعلنگاری های اپورتونيستهای مزد بگير و وجدان باخته ای که ديروز در جمع "قيماق خورکهای" داخل حزب و دولت، از همه امتيازهای حزبی و دولتی برخوردار بودند؛ پا را فراتر گذاشته و فقط به فرمان کهنه کاران، انجماد اندیشان، دارندگان مدعا و مقصد شخصی چرند می سرایند به بحث روز شبکه های اجتماعی بدل شده است. من که بیشتر از دو دهه شاهد قربانی شدن و پایمال شدن حقیقت ها به وسیله ی انسان های بی انصاف و مریض بوده ام، هر روز از "انقلاب ثور" ، " حقيقت انقلاب ثور" و دست آورد آن درپاسخ به پرسشهای ژورناليستان حرافی می کردند، قدم می زدند و قلم می راندند؛ ولی اکنون درآغوش پرمنفعت(!) جهان سرمايۀ بيدادگر بر تاريخ، افتخارات، عملکردهای تاريخساز و دستاوردهای ماندگار آن حزب، بصورت غير مسؤولانه و سبکسرانه، مطابق به دستور سازمان های استخباراتی غرب و منطقه، با کاربرد واژه های رکيک به رهبران ریش و مو سپید نهضت دموکراتيک ضد استبدادی وارثين نهضت مشروطيت اول ـ دوم و سوم کشور و بدور از عفت قلم می تازند و دشنام می دهند و توهین می کنند.
حزب دموکراتیک خلق افغانستان، در طی ۱۲ سال حاکميت چی ساخت و سازی را در عرصه های سياسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی ـ فرهنگی و نظامی، انجام و تحويل جامعه نمود و درمقابل، تنظيمهای ۱۵ گانۀ جهادی و طالبان در همين مدت و دولت هایی بعد از یازده سپتامبر ۲۰۰۱ با حضور نظامی ۴۰ کشور و کمک های اقتصادی صدها مليارد دالر بيش از يک صد کشور جهان، چی دستاوردی دارد؟
فرق اين و آن زماهی تا مه است ـ داند ان کس ، کز حقيقت آگه است
ولی این سلسله نوشتار آینه است، که هر یاوه سرا چهره ی حقیقی خود را در آن می بیند، که بنده نمی تواند از آن جلوگیری کند. من جز اصلاحات و تجدید تربیت هیچ گونه قصد دیگری ندارم. هیچ مطلبی را وارونه ارائه نکرده ام، به تهمت و افترا متوسل نشده ام، دروغ نگفته ام، بهتان نه بسته ام؛ اگر غیر آن است شما همچون خواننده ی عزیز همچومطالب را به رویم بکشید، انگشتهای انتقاد تان را آشکارا به سویم درازکنید، تا من رنگ زرد شوم وشما رنگ سرخ. جز دوستی با هیچ کسی مخالفت، دشمنی و چیزی ناتقسیم ندارم؛ نارساییها و کج اندیشی ها را فقط از راه انتقاد رفع شدنی می دانم. با متخلفین متکرر وحرفوی و مریضان مزمن سیاسی پیوسته می رزمم و در این راستا طرفدار جدل و دیالوگم، خاموشی را بنزین آتش تخلفات و انحرافات انسانی می دانم، معتقدم که حقیقت واصلاح ازطریق سکوت، پرده پوشی وعامگویی حاصل نمی شود، آنانی که در این راه می روند، حقیقت گویی و واقعیت جویی را فتنه انگیزی وانمود می سازند، وخود مصلحتگرایی می کنند، در واقعیت امر خود را فریب می دهند و به بیراهه سرگردانند. به باورم معضلات و نارسایی هایی گذشته تنها ازطریق گفت و شنودِ بی پرده، واضح، صریح، مشخص، صادقانه، دوستانه وبه آدرسِ معین قابل حل می باشند و بس.
افزون برآن، شمار زیاد اعضاءِ پیشین حزب یاد شده، خواستار نقد گذشه اند، که با این جدل تا حدی زیادی تأمین می گردد. به فهم من نقد، بررسی صورتِ مثبت و منفی رویدادها، عملکردها و برخورد های گذشته است، تا در پرتو آن در آینده درست رفتارگردد. "سجایایی انسان زادۀ محیط است"؛ بنابرآن ماهمه به شمول بزرگان مان محصول جامعۀ عقب نگهداشته شدۀ یی سنتی و قبیلوی می باشیم. اگر با چشمِ ضمیرو وجدان، به پشت سر نگاه کنیم، می بنیم، که یاوه سرایان به "بلند کردن دامن ازعقب" آغازنموده اند.