هدايت حبيب
آيا کرزی از قدرت انصراف نورزیده است؟
در بازار مکاره ی سیاست افغانستان به علاوه ی رییس جمهور و رییس اجراییه و معاونان آنان، بشمول آقای سیاف، اسمعیل خان و عطامحمد نور که به طور رسمی و علنی در بین خود در کشاکش اند؛ آقای حامد کرزی نیز معلوم می شود که از قدرت دولتی انصراف نورزیده و خود را در تصامیم مهم لشکری و کشوری ـ سياسی و اقتصادی و اجتماعی شریک و ذی حق می داند.
وی پيوسته با رییسان جمهور کشور های همسایه و بزرگ جهان ملاقات می نماید؛ کارکنان عالی رتبه زمان حکومت داری خود را نیز به طور سازماندهی شده رهبری می کند؛ در مباحثات روی مسایل ملی و بين المللی به شکل رسمی با هيأت رهبری و اعضای تیم خود در مقابل رییس جمهور کنونی شرکت می نماید و روی مسایل اتمام حجت می دهد.
علی رغم راه اندازی انتخابات دو دوره يی و صرف صدها مليون دالر پول تگدی از اين و آن کشور، مگر باز هم دوره ی زمامداری چهارده ساله ی آقای کرزی پايان نمی يابد.
فهميده نشد که اشغالگران غارتگر، ديگر از اين مهُره ی رنگ باخته که اکنون تاريخ مصرف آن نيز امضاء و به خرج مجرا شده است، چی می خواهند؟ از دوران زمامداری وی بجز از پروندهای زخيم غارت و چپاول آن پولهای باد آورده از غرب، که در جیب دزدان ریخته شد؛ افغانستان در زرع، پروسس و صدور مواد مخدر به کشورهای جهان و فساد اداری در تمام دستگاههای دولت، مقام اول را از آن خود کرد و گوی سبقت را از جنايتکارترين کشورهای جهان هم ربود و "مدال جنايت" را در گردن آويخت، دیگر کدام برتری و وضع بهتری از حالت کنونی داشته است؟ که آقای کرزی حق مداخله و دادن مشوره و حتا دستور را در امور حکومت داری به داکتر اشرف غنی و داکتر عبدالله از آن خود می داند؟
همين گونه معلوم نيست که داکتر اشرف غنی و داکتر عبدالله روی کدام علت و دلیل به آقای کرزی امکان چنین دخالت و فعاليت های سوال برانگيز(!) را می دهند؟
بقول شاعر: دريغا گز جفای دور گردون ـ همی از شومی اين بخت واژون
بلی، چه خوب و چه بد، هر طوری که شد، داکتر اشرف غنی و داکتر عبدالله بر سرنوشت مردم و کشور مان حاکم ساخته شدند؛ ولی شور بختی هردو و جامعه ی دردمند ما در این است که طرفداران سينه چاک آنان، به جای همکاری و تأمين اتحاد عمل، در امر تطبيق برنامه های سياسی ـ اقتصادی و اجتماعی دولت و مقابله با دشمن مشترک جهت قطع جنگ و خونريزی و تأمين صلح امنيت سراسری در کشور؛ برعکس همه انرژی تبليغاتی خويش را مانند روزهای انتخابات عليه يکديگر و خنثی سازی فعالیت مثبت هریک، به مصرف می رسانند.
جامعهٔ روشنفکری افغانستان بنا بر رسالتی که دارد، بايست سکوت موجود را بشکند؛ از حالت انفعالی برآمده بصورت فعال وارد صحنه گردد؛ اگر تشخيص کرده می تواند که از اين دولت انتصابی "اوباما و جانکری" کاری جهت بهتر شدن وضع ساخته است، بايد تدابیر سودمندی را اتخاذ واقداماتی را روی دست گيرند تا اختلافات آنها به همکاری و تخریب شان به سازندگی و نفاقشان به وفاق مبدل گردد. در غیر آن، به باور نگارنده بايست از پيشنهادی که در پيام کميته فعالين ح. د. خ. ا درمورد تشکيل جبهه متحد ملی به پيشگاه جامعه ی افغانستان ارائه و مورد تاييد بيشتر روشنفکران ترقيخواه کشور قرار گرفت، حمايت عملی صورت گرفته همه مردم به يک صدا به اين وضع موجود وکارنامه های دولت ناکارا جواب " نه " گفته کار را درجهت تغيير بنيادی وضع آغاز نمايند؛ در غير آن روزگار مردم کشورما از این هم بدتر می شود. امنیت مملکت از این هم دشوارتر می گردد. آواره گی و دربدری مردم میهن از این هم افزونتر می شود.
دشواریهای دولت دو سره و برآمده از سازش و توافق، ناشئ از تعریف های متفاوت از تقسیم قدرت، معنا و مفهوم حکومت وحدت ملی و شایسته سالاری می باشد که هر يک از دو جناح آن را مطابق برداشتها، ديدگاهها و منافع خود و متحدين سياسی خويش تفسير، تعبير و بيان می دارند.
یک جناح می گويد که تقسیم قدرت باید بر معيارهای: اصل اهليت و شايستگی، دانش مسلکی در کار، درجه ی تحصيل و تخصص در يک رشته، صداقت و وفاداری به ميهن و مردم، سابقه ی خوب در پاکدامنی و داشتن تقوای اخلاقی وسياسی و پاک بودن دستها از خون بيگناهان و دارايی مرم و بيت المال ...، صورت گیرد.
جناح يگر می گويد که نه، تقسيم قدرت بايد برپايه ی توازن پنجاه در پنجا هردو طرف و مشارکت اقوام در دولت، بويژه حضور مساوی اقوام پشتون، تاجک، هزاره و تا حدودی هم ازبک ها در رهبری و اداره ی دولت در مرکز و ولايات...تحقق پذيرد.
درچنين هوا و فضاء، مذاکرات در این رابطه بدون شک به مذاکرات دپلماتیک میان دولتها مشابهت خواهد داشت. برای تشکیل حکومت وحدت ملی رییس جمهور و رییس اجراییه هريک می کوشند تا با درنظرداشت منافع سياسی و اعتقاد های آيده ئولوژيک خود و متحدين سياسی و تنظيمی خويش يک آزمایش موفقانه را سپری نمايند.
در یک چنین حالت تیم های شامل ائتلاف حکومت وحدت ملی(!)، به تاکتیک های زمان انتخابات ادامه میدهند. تیم اصلاحات و همگرایی به تبلیغات منفی خود در مورد عضو دیگر ائتلاف ادامه میدهد و تیم تحول و تداوم با زبان خاموش عمل میکند.
کادرهای موجود در تیمهای انتخاباتی از یکسو از متحدان و گردانندگان دستگاهی بوده اند که به بیکارگی و فساد شهرت دارند، و از سوی دیگر توانایی های مسلکی آنان نیز مورد سوال قرار گرفته است. این افراد تجربه ی مسلکی خود را در حکومت گذشته تبارز داده اند، هنوز هم میخواهند بالای ملت بیچاره حاکمیت داشته باشند. از دید مردم و روشنفکران کشور از یکسو هردو تیم درمورد تعريف مشخص از اشخاص مسلکی، متخصص و پاکدامن...که برای رهبری حکومتداری خوب لازم است؛ طرز تفکر و ديدگاه متفاوت دارند و از سوی دیگر شایسته ی یک تیم، ناشایسته تیم دیگر ديده می شود. شواهدی وجود دارد که تبلیغات منفی و انتقادات هواداران تیم اصلاحات از رییس جمهور هنوز ادامه دارد و تعدادی از کاربران فيس بوک با شماری از سايتهای انترنتی و نويسنده های ملی گرا، با نگارش مقالات وترسيم کاريکاتور ها، با پا گذاشتن برعقايد سياسی ديروز خود، عملاً در خدمت تيم اصلاحات و مجاهدين کرام قرار گرفته زشت ترين واژه ها را که اصلاً معنای آن را هم نمی دانند نثار دوکتور غنی می دارند.
تشکيل حکومت وحدت ملی (!) از ترکيب اين دو تيم نامتجانس با داشتن نظريات متفاوت در عرصه های سياسی ـ اقتصادی و اجتماعی و درنظرداشت تبليغاتی که در دوران مبارزات انتخاباتی تا سرحد اتهام زنی عليه يکديگر انجام دادند؛ وحدت نظر و عمل شان در شرايط موجود که کوهی از وظايف در پيش روی آنان قرار دارد؛ در انجام وظايف مبرم و حياتی و در گام نخست در امر تأمين نظم و امنيت در کشور بسيار مشکل و خيلی ها دشوار تصور می گردد. از یکسو بیروکراسی حاکم، مسلط و مشهود در همه اداره های دولتی، در برابر اصلاح و تغییر مقاومت مینماید؛ از سوی دیگر در عرصه ی حکومتداری پالیسی های مسلکی و توقعات درموارد مختلف در اصطکاک قرار میگیرند. زيرا تسلط بیروکراسی فاسد در همه شريانهای دولت و حضور فعال گروهها و عناصر مفسد، رشوه ستان، غارتگر و مافيای ترورـ تفنگ ـ ترياک و زمين؛ میتوانند از این فرصت به نفع خویش استفاده نمایند. بُعد دیگر این مشکل را میتوان از تناسب نیروها در پارلمان و عملکرد روزانه وکلاء آن که در بسی موارد منجر به برخوردهای فزيکی و چاقو کشی و ضرب و شتم يکديگر می شود، مشاهده نمود.
بنابران به برداشت نگارنده از وضع و شکل و محتوای حکومت موجود بشمول هرسه ارکان قوای دولت؛ اين مبارزه ی قدرت ميان هردو تيم مطابق برنامه دراز مدت غرب تا دستيابی آنها به منابع طبيعی آسيای ميانه و پيروزی نهايی بر حريفان بزرگ در قاره ی دست ناخورده ی آسيا، ادامه خواهد يافت. البته کفاره ی همه گناه های جنايت پيشه گان داخلی و بين المللی را مردم مظلوم و جفا کشيده ی افغانستان خواهند پرداخت.
۱۴ اگست ۲۰۱۵