سیدهمایون شاه عالمی
حصول استقلال
اعلحضرت امان الله خان غازی
شاه امان الله خان فرزند سوم امیر حبیب الله خان ملقب به (سراج ملت والدین) فرمانروای آزادمنش افغان زمین متولد اول جون 1892م در ولسوالی پغمان ولایت کابل و متوفی 25 اپریل 1960 م در شهر (زیورچ) کشور سویس میباشد.
زمانیکه امیر حبیب الله خان در کله گوش ( فعلاً ننگراج) واقع در ولسوالی نورگرام ولایت نورستان) به قتل رسید، پسربزرگش عنایت الله ملقب به معین السلطنه بجا نشینی او تعیین شده بود اما نصرالله خان یعنی برادر (امیر شهید) در کابل اعلان پادشاهی نمود. امان الله خان ادعا نمود که عنایت الله از جانشینی صرف نظر نموده ازین رو از مردم کابل برای خود بیعت گرفت و دست کاکای خود را از ادعای سلطنت کوتاه نمود.
بعد ازراه اندازی جنگ سوم (افغان و انگلیس)، شاه امان الله موفق شد که بتاریخ ۱۹اگست سال ۱۹۱۹م استقلال افغانستان را بصورت رسمی از بریتانیای کبیر حصول نماید.
هنوز هم اکثر افغانها بدین استقلال قناعت ندارند زیرا تمامیت ارضی افغانستان قدیم تامین نشده و خاکهای پشتون نشین و بلوچ و جنوب شرق الی چترال و کشمیر در آن زمان تحت اثر کمپنی هند شرقی باقی ماند و بعد از حصول آزادی هند و تولد کشور سیهونیستی پاکستان جزء خاک این کشور باقی ماند.
خط مرزی دیورند به حیث بزرگترین چالش و مشکل منطقه عرض وجود نموده و ثبات منطقه را پیهم تهدید می نماید، تقسیمات خاک کشمیر بین هند و پاکستان از یکطرف و تقسیمات خاکهای بلوچ و پشتون و نورستان / چترال، از طرف دیگر معضلۀ مداوم و طولانی را در منطقه ایجاد نموده است.
پاکستان توانست با کمک چین در برابر هند همیشه بایستد و بعد از تجاوز شوروی در افغانستان بازهم شانس بزرگی بدست آورده و خاک و مردم افغانستان را استفاده نمود و پول هنگفتی را از غرب بدست آورده و توسط مردم افغانستان غیر مستقیم با شوروی به تاخت و تاز پرداخت. مجاهدین افغانستان به کمک مستقیم (آی اس آی) با روسها جنگیدند تا شوروی به شکست سیاسی مواجه شد و با وکود پرداخت بلیونها دالر و قربانی نمودن بیش از چهل هزار سربازش افغانستان را با دست خالی رها نمود.
پاکستان این مارآستین به بهانه ی دوستی، سران مجاهدین را فریب داد. داکتر نجیب الله رئیس جمهور افغانستان یگانه کسی بود که از فریب پاکستان کاملاً آگاه بود و بعد ازینکه روس ها افغانستان را ترک نمودند، چندین بار تقاضای آشتی و صلح و صلاح را با مجاهدین نمود، اما کارگر نیامد. بعد از ائتلاف مجاهدین با جنرال دوستم بالاخره مجاهدین در کابل حکومت را بدست گرفتند، و اولین کار خام رئیس موقت مجاهدین خلع اردوی ملی افغانستان بود که بزرگترین ارزش را برای ملت افغانستان داشت. اردو و پولیس و تأسیسات و تجهیزات و مهمات و لوژیستیک و طیارات و توپ و تانک یک ملت در حقیقت مال مشترک تمام آن ملت است و متعلق به احزاب و اشخاص و افراد نیست. پاکستان ( این دشمن غدّار) به هر نحوی به تخریب بقایای مدنیت افغانستان برآمد، نه تنها اردو و پولیس بلکه هر اثر تمدن را به نابودی کشانید، و یک بار دیگر آرمانها و آرزو های این ملت بدبخت را بخاک یکسان نموده و لشکر جاهل و بی فرهنگ دیگری را جاگزین مجاهدین نمود و هفت سال این ملت زیر شکنجه و عذاب این گروه جاهل ماندند در حالیکه دور مجاهدین نیز کم ازین دوران نبود و کلّه بّری و میخ زدن و جنگهای کوچه بکوچه بنامهای قومی و زبانی و مذهبی هر روز شعله های آتش را به آسمان کشانیده بود و قبل از مجاهدین نیز کسی روز خوبی را ندیده بود و هر روز کسی بنام های مخالف به زندان میرفت و جنگهای مجاهدین با دولت های چپی (ترکی و امین و ببرک و نجیب) هزاران خانواده را برباد و هزاران انسان را کشت و هزاران هکتار زمین را از کشت باز داشت و هزاران سرک و تعمیر و آثار مدنیت را نابود ساخت؛ جنگ اصلی غرب و شوروی افغانستان را میدان محاربه قرارداده بود، اعراب نیز با فرستادن از( بن لادن) جنگ شانرا از کشور خود بدینجا انتقال دادند و اساسات و بنیان و نهاد کشور ما را هرکسی بنامی ویران نمود، فرهنگ ما تخریب شد، زبان ما ماهیّت و اصلیتش را از دست داد، مردمان اصیل و شهرنشینان و باشندگان اصیل افغانی از هر ولایت و قوم و زبان در ممالک اجنبی سرگردان و متواری گشتند. ما نه از شکست روس فایده ی گرفتیم و نه از براندازی رژیم سردار داوود و نه از موفقیت مجاهدین ( که دربین شان نسبت به مجاهد دزد بیشتر بود). نه از آمدن غربی ها؛ زیرا پول و امداد کشور هایی ائتلاف حیف و میل شد و بازهم دزدان روی کار آمدند و بازهم دموکراسی و انتخابات مسخره شده و بطرف استمخار و استهزا رفت و پارلمان کشور نیز از شکل مردمی اش بطرف شخص گرایی و منفعت طلبی میلان نمود. و ملت بیچاره و بدبخت هر روز بخاک و خون می تپند و دولت کثیف پاکستان نمیگذارد که افغان نفس راحت بکشد. همسایه ی غربی ما تمام مظالم را بر مهاجرین افغان تجربه نمودند. و با انتهای بیشرمی هنوز هم تلویزیون ها و اوباشانی را درکشور ما استخدام نموده و بالای اهداف خویش کار میکنند. رواج کشت و قاچاق تریاک مهلک ترین مشکل است که زیان آن تا سالهای متمادی ضربه هایی سنگینی بر بر پیکر ملت ما وارد میکند.
خواب امان الله خان هنوز هم بشکل خواب باقی ماند
بعد از کودتای ۲۶ سرطان دیگر برای ۵ سال جشن استقلال تجلیل نگردیده و در عوض جشن جمهوریت را تجلیل می نمودیم و بعد از کودتای هفت ثور جشن (انقلاب ثور) و بعداً موفقیت مجاهدین و .........
هیچ کشور و ملتی را ندیده ام که پیوسته بیرق ملی خود را تبدیل کنند، فقط در کشور ما این نوع کار ها صورت می گیرد؛ داوود خان قسمت سبز بیرق را دو چندان نموده و محراب و منبر را تبدیل به عقاب نمود و چپی ها رنگ سرخ آوردند و مجاهدین سفیدی عوض سرخش زدند و طالبان سیاهش کردند.
تا اینکه دولت جدید همان بیرق سابقه را دوباره برگزید و امید واریم که هویت و بیرق و سرود ملی و زبانهای ملی ما دیگر دستخوش خواهشات اشخاص و احزاب و گرو ها و گروپ ها نگردد. امید است که همگی ما درس گرفته باشیم و یا درس بگیریم که بدون تحقق وحدت ملی کشور ما نابود خواهد شد. امید است که درس گرفته باشیم که ازین به بعد باهم باشیم، هر که هرچه بود گذشت، بعضی ها فریب خوردند و بعضی ها مجبور شدند و بعضی ها به اصطلاح در سخنی و طریقی بند ماندند؛ اما حالا وقت اختلاف و تفرقه و قوم ستیزی و فرهنگ ستیزی و زبان ستیزی نیست. باید بیدار شویم و آرمان بزرگ استقلال و تحقق مدنیت و تعالی و پیشرفت را که آرزوی بزرگان ما بود به واقعییت برسانیم.
برای تصامیم بزرگ که سرنوشت کشور را تغییر بدهد ما (لوی جرگه) داریم و با رواج و سنت کشور و افهام و مفاهمه بهترین شیوه است. اما یادم است که با وجود توافق لویه جرگه در قسمت امضای پیمان امنیتی رئیس جمهور کرزی خواهش ملت را زیر پا گذاشته و امضاء نکرد که مخالفین دولت و طالبان ازین فرصت الی امضای آن توسط حکومت دوسرۀ ناقص، استفادۀ اعظمی کردند، و همین دولت (وحشت ملی) بود که با پاکستان تهدات عجیبی مانند تشریک اطلاعات را نمود و پاکستان با گسیل داشتن هزاران تن مواد منفجره یک بار دیگر هموطنان ما را بخاک و خون کشانید، و بعداً رئیس جمهور ما آمده و گفت: ما را پاکستان فریب داد" و زمانیکه افراد کلیدی خود را فرستاد، سرتاج عزیز با پوسخندی آنها را دوباره فرستاد که گویا حالا جشن آزادی شان است و آنها را راحت بگذارند و مرگ بی گناهان و ویرانی تأسیسات (سیاه سنگ) و منازل مسکونی و خون بی گناهان ما به بلای آنها.
خون گریه می کنم بحال وطن غفلتم مباد
تا راحتیی ملت ِ من راحتم مباد
سید همایون شاه "عالمی"
۲۸ اسد ۱۳۹۴ خورشیدی
کابل – افغانستان